آخرین مطالب

پنجره ای رو به خانه پدری جمعه 17 مرداد 1404

August 8, 2025

در برنامه امروز جمعه 17 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: نگاهی به برداشت اسماعیل وفا یغمایی (نویسنده، شاعر و تحلیل گر) از کنفرانس مونیخ، پیام شاهزاده رضا پهلوی در مونیخ و کارشکنی های عده ای از احزاب. پنجره را باز كنيد، ناگفته ها بسيار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/127072

لینک یوتیوب:

تفسیر خبر جمعه 17 مرداد 1404

August 8, 2025

جنگ غزه و آینده ی جمهوری اسلامی !

میهمانان: علیرضا نوری زاده و منشه امیر

جمعه ۱۷ مرداد | ۲۱:۳۰ تهران | ایران فردا بازپخش : ۶ صبح و ۱۴:۳۰

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/127073

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری پنجشنبه 16 مرداد 1404

August 7, 2025

در برنامه امروز پنجشنبه 16 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: همراه با محسن سازگارا عضو شورای مدیریت گذار نگاهی خواهیم داشت به ارزیابی سنای تشریفاتی آخوندها و بازگرداندن علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی و نگاه خامنه ای به نیروهای قدیمی اش. پنجره را بگشائيد گفتني ها بسيار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/127045

لینک یوتیوب:

علی آقا، مردی برای همه فصول ولایت استبداد / علیرضا نوری زاده

August 7, 2025

پسران آقای آملی
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۴ برابر با ۷ اوت ۲۰۲۵ ۸:۰۰

مرحوم میرزا هاشم اردشیرآملی، از آخوندهای شوخ و خوش‌مشرب بود. نکته‌گویی و مزه‌پراکنی در میان منبری‌ها متداول است. کسانی مثل کافی و فلسفی و نوقانی و سبزواری از منبری‌هایی بودند که همراه با خطبه عاشورا مزه‌پراکنی هم می‌کردند و گاه حقا نکته‌های بامزه‌ای حتی درباره خودشان، یعنی ارباب عمائم، بر زبان می‌آوردند. اما کسی که عنوان آیت‌الله داشت و به مرجعیت رسیده بود هرگز لطیفه‌ای بر زبان نمی‌آورد و عبوس بود و در جمع ساکت و صامت، مگر زائری و مقلدی سوالی بر زبان می‌آورد که او ناچار به پاسخگویی می‌شد. آقای آملی اما با همه فرق می‌کرد، از عراق که با اهل و عیال به ایران آمد و در قم مستقر شد برخلاف بعضی از آقایان که در برابر حکومت و نمایندگانش چهره در هم می‌کشیدند که مثلا لطفی به حکومت ندارند (و گاه پنهانی داشتند) او روابط بسیار طبیعی با فرمانداران روسای شهربانی و حتی ساواک داشت و چون در سیاست دخالت نمی‌کرد مورد احترام دولتی‌ها بود. مرحوم آملی در هر زمینه‌ای لطیفه‌ای به یاد داشت. تقریبا همه شعرها و حکایات عبید زاکانی را در سینه داشت. با فرزندانش، برخلاف دیگر علمای اعلام، خشک و خشن نبود. آنها را به آموختن علوم جدید تشویق می‌کرد و اگر هم رهی به حوزه تزویر و نفاق زدند، چون صادق و علی، به‌شدت با آخوند شدن علی مخالفت کرد و صادق هم زیر عبای پدر زنش وحید خراسانی عمامه بر سر نهاد و ملا شد. معروف است شبی آملی در شب قدر رمضان میهمان هم‌دندانش مرعشی نجفی بود. دو پیرمرد چنگ در خاطرات زدند و یادی از جوانی‌ها کردند. شب از نیمه گذشته بود که آملی برخاست تا به خانه رود. مرعشی از سر تعارف گفت شیخنا امشب بر دیده میزبان بمان، سرد است و دیر، کجا می‌روی؟ شیخ آملی کمی درنگ کرد و گفت یا سیدالمجتهدین می‌خواهی فردا اگر ایرادی بر ما گرفتند دادگاه ویژه مدعی شود ما شب قدر در یک بستر خفته‌ایم؟ مرحوم آملی عربی را با همان ته‌لهجه مازندرانی‌اش حرف می‌زد، با مرحوم شریعتمداری روابطی نزدیک داشت و خمینی را هرگز به خاطر بی‌آزرمی‌هایش درمورد شریعتمداری نبخشید. اما فرزندانش ره دیگری پیمودند. باقر که پزشک بود همراه با فاطمه هاشمی ریاست سازمان بیماری‌های خاص را عهده‌دار بود و بعدها به ریاست دانشکده پزشکی و چند بیمارستان مامو رشد. فرزندان آیت‌الله آملی همه دختر از مراجع گرفتند. بزرگترینشان محمد جواد، فاضل و علی متولد نجف، و صادق و باقر در قم زاده شده‌اند. فریده خانم بااستعدادترین دختر مرتضی مطهری در حین تحصیلات دانشگاهی زن علی لاریجانی شد. صادق به دامادی وحید خراسانی رفت و باقر به مصاهرت با دختر جوادی آملی از اقوام دورش سر نهاد. خواهر آنها، که یکی یکدانه پدر بود و اهل بحث و فحص، همسری شایسته یافت که جدش شیخ عبدالکریم حائری یزدی، بنیان‌گذار حوزه بود. به عبارت دیگر، خواهر لاریجانی‌ها همسر آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد شد که حضورش در شوراهای علمی دانشگاهی در داخل و خارج از کشور اعتبار و جایگاه ویژه‌ای برای او نزد اهل علم فراهم کرده است. در میان هزار فامیل حاکم بر ایران، که البته نیمی از آنها را شبکه‌های مافیایی ثروت و قدرت از تازه به ‌دوران رسیده‌های سپاه و امنیت‌خانه مبارکه و صنایع نفت و گاز و پتروشیمی تشکیل می‌دهند، سه خانواده که با اغلب اقطاب و اوتاد مرجعیت و قیادت شیعه در ایران و عراق و لبنان در پیوندند خاندان‌های صدر و اردشیر آملی لاریجانی و مهدوی و باقری کنی برادرش هستند. بیش از دویست تن از بزرگان رژیم در ایران و عراق و لبنان با خاندان صدر مرتبط‌ند. خواهران و خواهرزادگان و برادرزادگان و نوادگان امام موسی صدر، علامه سید رضا و علی آقاصدر و خواهران و دختران و پسران این سه رجل و رباب بانو صدر اقطاب این خاندان‌اند. خاندان اردشیر لاریجانی ریشه در بردمه لاریجان و آمل دارند و می‌گویند اجدادشان از میرزاهای علویان طبرستان ازجمله حاکم خون‌ریز حسن مثنی نواده امام حسن بوده‌اند. محمد جواد، که از ارادتمندان دکتر ابراهیم یزدی در انجمن اسلامی آمریکا بود، از فردای انقلاب، با آنکه استاد فیزیک عالی و فیزیک اتمی بود، با یزدی به وزارت خارجه رفت. او به‌شدت با گروگان‌گیری دیپلماتی آمریکایی مخالف بود و میز مدیرکلی وزارت خارجه را به همین دلیل با تشر خمینی از دست داد و حتی در عهد خامنه‌ای هم اعتبار سیاسی‌اش احیا نشد. فاضل رئیس دانشگاه آزاد آمل شد و چندی وابسته فرهنگی ایران در کانادا بود. صادق که از مجتهدان بنام قم شد تا آنجا رفت که باد رهبری در سرش افتاد و از ریاست قوه قضائیه و عضویت در شورای نگهبان به حضیض مجمع تشخیص مصلحت نظام فرو کشیده شد. علی تمام مدارج بالاشدن را از پاسداری تیر خلاص‌زنی در اطلاعات سپاه، وردستی حسن روحانی و کمال خرازی در ستاد جنگ و شورای‌عالی دفاع، سرپرستی اطلاعات سپاه ، نمایندگی و ریاست مجلس شورای اسلامی برای سه دوره را طی کرده و در کارنامه‌اش مدیر عاملی صداوسیمای ولی‌فقیه برای ده سال و وزارت ارشاد نیز ثبت شده است. به نظر می‌رسید که زمان ورود شاه‌داماد به حجله زفاف ریاست‌جمهوری فرا رسیده است، اما مقام معظم رهبری هنگام جنگ گلادیاتورها انگشت شست را رو به زمین گرفت، یعنی علی آقا پر! همه انتظار داشتند حداقل مثل برادرش صادق که از ظلم به برادر به فغان آمد و از شورای نگهبان استعفا داد، او نیز چیزی بگوید و اعتراضی بکند. اما علی آقا، که از پدر زنش یاد گرفته بود هم در خلوت با سید حسین نصر و کیف‌کش او غلامعلی حداد عادل همنشین باشد و هم با سید روح‌الله مصطفوی در نجف، هم در «زن روز» بنویسد و هم در مکتب اسلام، به تأسی از او هم آش نذری ولی فقیه را می‌خورد و هم حلیم رفسنجانی را؛ عید نوروز برای تبریک نزد خاتمی می‌رفت و روز اربعین با پیراهن سیاه و کاهی بر سر به زیارت سید علی؛ نه اعتراضی کرد و نه زبان به گلایه گشود. پایداری‌ها نقشه قتلش را کشیده بودند، اما با همه بیزاری از سعید جلیلی زبان در کام کشید و به‌قولی به گوشه‌ای نشست و گریان همی‌گفت یا مقام معظم مگر در نوکری خطایی از من سر زد که اینک درشتی می‌کنی‌. او نیز مثل کمال خرازی آرام نشست تا الاغ امارت بار دیگر در برابر خانه‌اش درنگ کند. اینکه خامنه‌ای نه فقط مطابق گفته حسین همدانی، نماینده‌اش در استان البرز، نگاه شتری دارد، که کینه شتری هم دارد. بیش از دو دهه سید عطاءالله مهاجرانی در پنهان و در علن مدحش گفته و سرش را به عرش رسانده، اما سید علی کینه از او را به خاطر انتخاب رمان احمد محمود «مدار صفر درجه» به‌عنوان بهترین رمان سال، و کوتاه عباراتی که در باب شوکران اصلاحات عبدالله نوری نوشت، تا امروز از دل و دیده پاک نکرده است. او فکر می‌کند اظهار ارادت وزیر ارشاد خاتمی از سر مهر نیست، تظاهر است. اما درمورد علی لاریجانی از عبارتی که در خانه برادرزنش علی مطهری رد و بدل شده بود گذشت. (درآن نشست در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری گفته شده بود سید که بمیرد علی در مقام رئیس‌جمهوری و صادق در مقام رئیس قوه قضائیه و عضویت در خبرگان ، دو کرسی از شورای رهبری را دارا خواهند شد. در چنین احوالی نشاندن صادق بر کرسی ولایت کار سختی نخواهد بود.) با این مقدمات، در جریان حمله اسرائیل، علی لاریجانی با اغتنام فرصت از غیاب رهبر و ارکان نظام، چه مقبورشان، چه غایبشان و چه ساکتشان، به میدان پرید، مصاحبه پشت مصاحبه، در عظمت و شهامت آقا که ماشاءالله در فرماندهی مارشال مونتگمری را در جیب قبا می‌گذارد و در اداره سیاسی مملکت وینستون چرچیل را در جیب ساعتی جا می‌دهد. در واقع با نبودن اخوی در ریاست یکی از سه قوا، رهبر رژیم احتمالا به این ارزیابی رسیده که حالا که شورای دفاع را احیا می‌کنیم و اکبریان یا یکی دیگر از نوکران خدوم را به ریاست شورا منصوب می‌کنیم لاریجانی‌ها دیگر خطری به حساب نمی‌آیند، به‌ویژه آنکه محمد جواد هم مراتب عبودیت خود را مثل علی در طول ۱۲ روز جنگ و پس از آن به‌خوبی آشکار کرده است. بنابراین بودن علی در مقام دبیری شورای امنیت می‌تواند مفید فایده افتد. یکی از دوستان دانشگاهی‌ام، که سال‌ها از دور و نزدیک با لاریجانی‌ها همکاری داشته، چند سال پیش به من گفت در میان برادران علی از همه عاقل‌تر است، به‌سادگی می‌تواند هفت رنگ عوض کند؛ صبح پراگماتیک است، ظهر نماز جعفر طیار پشت سر ابوالارتجاع احمد خاتمی می‌خواند، عصر با همسرش سری به فرهنگسرای نیاوران می‌زند؛ شام را در منزل پدر زن مرحومش می‌خورد و در آنجا نطق مشروحی در مناقب و صفات الهی مقام معظم رهبری می‌کند و قبل از خواب زنگی هم به آقای هاشمی رفسنجانی می‌زند که حاج آقا تا ابد نمک‌پرورده‌ایم؛ گاهی هم جمعه‌ها سری به آقای ظریف و روحانی و خاتمی می‌زند. خلاصه بت عیاری است که هم بازی را بلد است و هم ضد بازی را؛ در مجلس حسین اشک می‌ریزد و در عروسی یزید سنج می‌زند. من سال‌ها بر عملکرد علی لاریجانی تامل کرده‌ام. اوایل انقلاب یک بار او را به همراه برادرش محمد جواد در دفتر دکتر یزدی دیدم، خیلی جوان بود و آن‌قدر آهسته سخن می‌گفت که به‌زحمت شنیده می‌شد، در حالی که محمد جواد به‌رغم خشی که در صدایش هست با صدای بلند سخن می‌گفت. حس کردم رابطه هر دو با یزدی رابطه نزدیکی است. آن روزها خورشید از پس کلاه نهضت آزادی طلوع می‌کرد و بدیهی بود که آقازاده‌های آقای آملی مدح حاکم روز را بکنند. علی آقا دوره ابتدایی و متوسطه را در قم به مدرسه رفت و بعد دوره کارشناسی رایانه را در دانشگاه شریف با نمرات خوب به پایان برد؛ همان‌جا که اخوی فیزیک خوانده بود. اما برخلاف محمد جواد به آمریکا نرفت، بلکه با اصرار مرحوم مطهری در دانشگاه تهران رشته فلسفه را انتخاب کرد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد و دکترای فلسفه شد. رساله دکترایش تحت نظر غلامعلی حداد عادل درباره فلسفه ریاضیات کانت بود و من در شگفت‌ام که حداد عادل آیا در عمرش اصلا با مقوله‌ای به عنوان «فلسفه ریاضیات کانت» آشنایی داشته که استاد راهنمای علی خان شود؟ به هر روی، علی بازگشته است تا اسب درلجن‌مانده مقام ولایت را به ساحل لاجوردی امنیت و آرامش راهبر شود. این تفسیری است از گزینش لاریجانی و اعزام مجدد او به شورای عالی امنیت ملی است. تفسیر دیگری هم هست، اینکه لاریجانی می‌تواند چهره مقبول‌تری از الباقی پایوران و تدارکچی‌های ولایت فقیه ارائه دهد. حال در انتظار علی آقا باشید که قرار است در روزها و هفته‌های آینده نمایشنامه پر شر و شوری را در صحنه‌های داخلی و بین‌المللی به صحنه آورد. دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

پنجره ای رو به خانه پدری چهارشنبه 15 مرداد 1404

August 6, 2025

در برنامه امروز چهارشنبه 15 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: دو دست كهن پنجاه سال دوستي را پشت پنجره تماشا ميكند. نادرپور و سپانلو، منزوي و كسيلا، مجتبي ميرزاده و عدنان غريفي. آنها كه وغاندي و آنها كه هنوز در هواي خانه پدري نفس ميكشند. شبهتي پرشكوه گروه ادب امروز دكتر جهانيان مدير راديو، فرازمند گرگين و همه آنها كه با عشق با دنياي شعر و موسيقي و فرهنگ آشنا شدند موريس ژيرار. يهودي منوهين ساموئل بكت و در انتظار گودو واي كه بر ما عفريت فقيه چه كرد. پنجره را بگشائيد. گفتني ها بسيار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/127025

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری سه شنبه 14 مرداد 1404

August 5, 2025

در برنامه امروز سه شنبه 14 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: تاریخ مشروطیت در ایران و ظهور رضا شاه، اظهارات پزشکیان بیست سال قبل در مقام نماینده مجلس، داستان تولید لوازم خانگی داخلی و ترس خامنه ای از اسراییل. پنجره را بگشائید گفتنی ها بسیار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/126993

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه 13 مرداد 1404

August 4, 2025

در برنامه امروز دوشنبه 13 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: بازگشت علي لاريجاني در هيأت اردشير به قله قدرت. مردان سيد علي و سقوط محتوم. علي مطهري برنامه اتمي رژيم را فاش كرد. كاظم گريان بعد از بلعش زمين از گل بأمر فرمانده استعفا داد. پزشكيان طرح شاه فقيد براي گاز رساني به روستاها را محكوم كرد. بزک كردن چهره كريه رژيم براي صيانت از علي بابا و چهل دزد ولايت جهل و جور و فساد. رژيم ولايت فقيه مانع آتش بس در غزه. سالروز جنايت بندرگاه بيروت دها كشته صدها زخمي ميلياردها خسارت حاصل جنايت حزب الله. پنجره را بگشائيد گفتني بسيار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/126961

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری جمعه 10 مرداد 1404

August 1, 2025

در برنامه امروز جمعه 10 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: نگاهي به نشست مونيخ همراه با سخنگوي شوراي گذار يزدان شهدائي چرا با شاهزاده مخالفت ميكنند. يزدان شهدائي بيماري ضديت با خاندان پهلوي را بررسي ميكند. رژيم در سراشيبي. خامنه اي در وحشت مضاعف. آيا ترامپ و ناتانياهو فصل پاياني سرنوشت رژيم را مينويسند؟ پنجره را باز كنيد. ناگفته ها بسيار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/126925

لینک یوتیوب:

فردای روشن آزادی یا گورستان‌های تاریک دیروز؟ / علیرضا نوری زاده

July 31, 2025

کوه مونیخ شیرزنان و دلاورمردان زایید
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۴ برابر با ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۵ ۷:۳۰

خوشحال شدم از اینکه سرانجام جهانیان نیز پذیرفته‌اند تشکیلات سرتاپا فساد و دروغ و تزویری که ۴۶ سال است ایران را به‌ اشغال خود درآورده است، با هیچ متر و معیاری نمی‌تواند به‌عنوان یک نظام سیاسی (چه مستبد و آدمخوار چه خردگرا و دموکراتیک، صفاتی‌ که البته هر یک به فراخور باورها و نگرشمان به سیاست بر نظام اطلاق می‌کنیم) پذیرفته شود. با آنکه بیش‌وکم حکایت را به تفصیل خوانده و شنیده و دیده‌اید و بین سطور نیز آنقدر نکته و سخن هست که شما را به نص حقیقت و اصل مطلب رهنمود شود، همچنان دوست دارم درباره نشست مونیخ چند عبارتی بازگویم. بیش از هرچیز، فضای نشست، استواری و صبوری شاهزاده رضا پهلوی، تنوع شرکت‌کنندگان، حضور مادران و پداران و برادران و خواهران داغدار، پیام شخصیت‌های ملی مثل شهبانوی عزیز، حضور قهرمانان ملی در عرصه ورزش، چهره‌ها از گوگوش تا کاوه یغمائی، شاهدخت نور پهلوی که حداقل ۱۲ ساعت در جمع ما بود و به سخنان خرد و کلان گوش سپرد، همه و همه این نشست را در بین نشست‌های سالیان اخیر در جایگاهی متمایز قرار می‌دهد. بیش از ۶۰۰ تن از چهارسوی جهان آمده بودند و ده‌ها تن از درون زندان‌های رژیم پیام فرستاده بودند. چهره‌هایی ناشناخته از امیدهایشان به برنامه شاهزاده می‌گفتند و نوجوانانی که ماموران جلاد به دستور خامنه‌ای چشمشان را کور کرده بودند، همچنان سرشار از امید بودند. هرازچندگاه به چهره شاهزاده رضا پهلوی نگاه می‌کردم و به نور پهلوی در کنار پدرش که حالا تاکید می‌کند فراتر از «پدر» لقبی نمی‌جوید. در این چهره و واژگانی که از بامدادان بر زبان شاهزاده نشست، جز صداقت و مهر ندیدم و نشنیدم. به همین دلیل نیز به خود شاهزاده و حاضران در نشست حال دلم را بازگفتم. از سیاست و راه‌های براندازی جمهوری ولایت فقیه سخنی بر زبان نیاوردم که هر روز کار من این است، اما در نشست مونیخ، آن همه دل و چشم و اشک با دل و دیده‌ام در سخن بودند. پس اگر با دل گفتم، فقط پاسخ آواز دل‌ها را می‌دادم. بیرون از سالن روی آی‌پد خبرها را به‌سرعت مرور می‌کردم. چهره خامنه‌ای بود و حرف‌های نتانیاهو و سرنوشت محتومی که لحظه‌لحظه‌اش را می‌دیدم. به چهره‌ سید علی می‌نگرم، نشانه‌های خدایی را می‌بینم؛ نه اینکه سینه صافی دارد و در وجودش، ترانه‌های الهی زنگ می‌زند. نه! در نگاهش بت‌های کهنه را می‌بینم. هم لات را و هم عزی را، هم آن بت بزرگ، هُبل را. بر منبر حسینی، غولی نشسته با سر و ریشی دراز و زبر. در واژگان او، نه از حضور و یاد حسینی حرفی است، نه از زینب و خطابه غرایش در مجلس یزید. گویی زبان او از جنس دستمال حریر است. حس می‌کنم که در مجلس یزیدم. سرها یکی‌یکی بر سینی طلا در پیشگاه حضرت سلطان بروبحر، در خون تپیده است. من می‌شناسم این سرها را. آنجا ندا و مهسا بر سینی طلا لبخند می‌زند. سهراب را ببین! آن سومی هم فرزاد کرد ما است که می‌خواست روی لبان کودک سردشتی، شعر و ترانه بنشاند. او که می‌خواست تا تمامی کردستان آواز و ساز باشد. در مجلس عزای حسینی، رهبر، جای یزید نشسته و در نشئه صدای هلالی، لبخند می‌زند. عالیجناب امیرالمومنین، یعنی ولی امر مسلمانان در چهار سوی عالم، سرشار از غرور، با چوب خیزران، روی لبان سرخ مهسا می‌کوبد. سردار قالیباف یک طرف و حضرت حدادعادل ، با چوبِ دست‌های کریهش، سرهای سبز را، در خون نشانده است. آن‌سو، عالیجناب دکتر (ولایتی) برای علی آقا اردشیر لاریجانی جا باز می‌کند. مداحان از نوع داخلی و صادراتی هم مشغول‌اند. دیروز در مسجد سپهسالار و گهگاه کاخ گلستان، آن‌ کو طاغوتش نام دادیم، در آن سه روز درد محرم، با یاد و نام و خاطره کربلا، هر سال مجلسی می‌افراشت. گفتیم و گفت سید روح‌الله، این مجلس و تمام مجالس، در دین ما، اسلام ناب، چیزی به جز دروغ و تظاهر نیست. ای ملت شریف، هرگز فریب طاغوتی را، این روضه سه روزه و واژگان واعظ سلطان را در سینه‌های عاشقتان جا نمی‌دهید. وقتی که آمدیم، چون اصل و فرعمان از نان روضه‌خوانی بارور شده است، آن‌گونه روضه‌ای برپا کنیم تا گریه تمامی انسان‌ها را درآوریم. وقتی که آمدیم تا در چهارسوی عالم، درد و بلا و فتنه و ویرانی برپا کنیم و یک جهان جنایت را با خون نوجوانان، هر سو روان کنیم، اسلام ناب را با خود می‌آوریم. ما حضرت ولی فقیهیم. دین اعتبار ما است و یک جهان مسلمان همراه و یار ما است. ما روضه‌خوان هر دو جهانیم. در مرگ هم ضریح مطهر برپا شده است. زین رو، ما هم امام پیدا و هم نایب امام زمانیم. در چشم‌های خامنه‌ای، حتی یک لحظه عشق نیست. همه مرگ است و ظلم و درد و شکنجه و یک مشت نوکر درنده. دیروز، آن کو طاغوتش نام دادیم، آن مستبد ترسان از سلطنت به کرسی خونین، در روزهای عاشورا، غمباد می‌گرفت. انگار روز مرگ پدر یا برادر است. او را، ما دشمن خدا و ابوالفضل خواندیم. یادش بخیر، کاخ گلستان، یا مسجد سپهسالار. آقای بهبهانی، مداحی ذبیحی، با نیش و نوش دکترمان شیخ عباس مهاجرانی،… یادش بخیر باد! امشب در مجلس فرزند پادشاهی که در انتظار انتقال استخوان‌هایش به خانه پدری هستیم، جز مهر و عشق و رویای آزادی نمی‌بینم. آن‌ سو در خانه اشغالی من، ولی فقیه عالیجناب رهبر، بت بزرگ، با چوب خیزران، لب‌های سرخ‌گون مهسا را، چشمان پرترنم مهدی را و گونه‌های خسته فرزاد را، خونین کرد. اما امروز در مجلس شاهزاده ترنم پیروزی در گوش می‌نشیند. هرگاه در رابطه با موضوعی که نگاه به دیروز و امروز را می‌طلبد، به تامل در روایات گذشته و حال می‌پردازم، اول از همه گریبان خود را می‌گیرم که آخر چه مرگتان بود که استبداد شیک متمدن جشن هنرپرداز را که اگر زندانمان هم می‌کرد، بعد از محاکمه، دست از سرمان برمی‌داشت و می‌توانستیم در زندان حلقه درس و بحث و فحص داشته باشیم و جمعه‌ها ملاقاتی و دوشنبه و چهارشنبه والیبال و هر شب فیلم و شو تلویزیونی تماشا کنیم، گذاشتیم و به جایش با کسانی بیعت کردیم که می‌کشند، لبخند را از لبان ما قیچی کردند (جمله معروف حسین خمینی) آواز و پرواز در عصرشان حرام شد و روزگار برای آدمکشان و شکنجه‌گران و دزدان و مفسدان و بچه‌بازها و متجاوزان به ناموس مردم، به‌کام شد. در میخانه که بسته شد و شراب خانگی رنگ محتسب خورده به بازار آمد و کراک و شیشه و اکستزی نقل مجالس عزای حسینی شد، هم‌زمان دروازه تزویر و ریا تا آنجا گشوده شد که شیخ فاسد شاهدبازی مثل مصباح یزدی مدرسی دین کرد و احمد جنتی، مبشر خیرات جنت شد و احمد ابوقداره خاتمی زیارت عاشورا خواند. این دین در معنای جدیدش بین اوباش و چاقوکشان بسیجی و لباس شخصی‌ها، پیروانی دارد. عرب‌های ایرانی در خوزستان، سنتی در ذکر عاشورا دارند که به آن «مقتل» می‌گویند. کسی مثل قوالان از بامداد احوال کربلا و صبح و ظهر عاشورا را شرح می‌دهد و لابلای آن با صدای حزینی می‌خواند و حکایتش را پرشورتر و حزن‌انگیزتر می‌کند. عزاداران نیز از خرد و کلان، عارف و عامی و فقیر و غنی، با شنیدن مقتل اشک می‌ریزند. در خراسان و سیستان مراسم به وجهی نزدیک به زبان فارسی برپا می‌شود. هر گوشه ایران در پناه سنت‌ها و گذشته تاریخی و فرهنگی خود همانطور که مراسم عزا و عروسی خاص خود دارند، در عزای حسینی نیز ساز خود را می‌زنند و سوز دل خویش را به زبانی شرح می‌دهند. حالا اما حکومت که خود را مسئول بهشت و دوزخ ما هم می‌داند، با تشکیل سازمان‌هایی مثل سازمان تبلیغات اسلامی و بنیاد غدیر و مجمع اهل البیت و دفتر مرکزی ائمه جمعه، درست همانگونه که ارکان اسلام ناب محمدی خالص برای امت همیشه در صحنه هم شکر فرد اعلا با مارک ناصر ابوالمکارم شیرازی، لاستیک چهارخطی با مارک محمد یزدی، و محصولات دیگری با مارک حضرت آیت‌الله شیخ حسین نوری همدانی و… تولید می‌کند، در امر مراسم عزای حسینی نیز کارخانه ولایت، جمعی روضه‌خوان ذوب‌شده در ولایت، مداحان پیرو خط التون جان، منابر فرد اعلا از درخت خیانت و جنایت و تزویر و فریب‌کاری و اشعار بدیع و دلنشین برآمده از احساس خالص سیدعلی‌دوستی ملک‌الشعرا، احمد عزیزی، سیدالشعرا، علی آقا معلم، شاعره مومنه محجبه موردلطف دربار ملک پاسبان خدایگان نایب سابق امام زمان و خود امام زمان بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری، سُمیه بانو، را تولید و در اختیار خیل مومنان قرار داده است تا همصدا با حاج منصور و آقا رضا و حاج مرتضی، با ریتم سامبا سینه‌زنان آن را زمزمه کنند. همسفر آقا کیه؟ سید علی، نوکرشیم بی معطلی حسین کجاس؟ پیش آقاس، آقا کجاس؟ تو کبریاس عاشورای حسینیه، بزن به سر، بزن به سر فتنه‌گر بی‌پدرو، کرده علی جون دربه در یا نوحه‌ای از این دست: امشب به خاک کربلا/ در همه سو درد و بلا حسین تو را صدا زده/ آتیش به قلب ما زده آب فرات رو بستن/ کنار رود نشستن خوابش نبرده زینب/ بنت علی مُعذب بگو که لشکر حق/ به لطف و امر یا رب می‌یاد و پیروز می‌شه/ امشب نشد فردا شب… حالا این مزخرفات را مقایسه کنید با «جوانان بنی هاشم بیایید» و اشعار محتشم کاشانی که آن روزها می‌خواندند. آن وقت با من همصدا می‌شوید که اگر دین و ایمانی هم وجود داشته باشد، در جمع جوانان که در برابرشان به جز فریب و جنایت و فساد نمی‌بینند، خریداری ندارد. به سالن همایش بازمی‌گردم. پیام شاهین نجفی پخش می‌شود. چشم می‌بندم و مجلس «نایب المهدی» را نیز پیش دیده می‌آورم. پیرمردی درهم شکسته در سوراخی پنهان، ترسان از وعده‌های وزیر دفاع اسرائیل برای امحاء «مقام معظم»، با مشاورانی که مطمئن است بعضا با موساد سروسری دارند. رضا پهلوی مبشر فردای زندگی و روشنایی است و سیدعلی نوحه‌خوان مرگ و جنگ و نفرت. روز سه شنبه وعده می‌دهد ایران را به قله ترقی و عظمت برساند، چهارشنبه بی برقی در ۱۴ استان روزگار مردم را جهنمی‌تر می‌کند و لابد پنجشنبه در ۱۴ استان دیگر همین وضع تکرار می‌شود. در مونیخ اما سخن از رهایی وطن، آشتی با دنیا، آزادی و همدلی است. کدام را برمی‌گزینیم: فردا را یا گورستان‌های دیروز را؟! دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

پنجره ای رو به خانه پدری پنجشنبه 9 مرداد 1404

July 31, 2025

در برنامه امروز پنجشنبه 9 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: همسفر با محسن سازگارا. ديدار رهبر بردي با سلبرتي هاي ذوب شده در سيد علي. ايستاده آماده براي فرار، آيا فصل پاياني رژيم ولايت فقيه نزديك است؟ ترامپ جدي است ناتانياهو بيشتر. تهديد رژيم به خروج از ام پي تي. تيرزني به زانو. آشتي ملي و نمادهاي پيشين زنده نام دكتر عبدالرحمان قاسملو و سينه پر از گلوله اش در وين همراه با ياورش كاك عبدالله قادري. پيكر پر از زخم چاقوي فريدون فرخزاد. نمادهائي از آشتي ملي. برپایي دولت فلسطين بدون حماس. پنجره را بگشائيد گفتني ها بسيار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/126900

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری چهارشنبه 8 مرداد 1404

July 30, 2025

در برنامه امروز چهارشنبه 8 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: روایت کامل از نشست مونیخ همراه با شهران طبری. چرا خامنه ای در وحشت مطلق از مونیخ بود. حالا دنیا هم می پذیرد که بدیل دمکرات برای بعد از جمهوری ولایت فقیه وجود دارد. رضا پهلوی می‌تواند گذار صد روزه را به دمکراسی ملی رهبری کند ‌و ملت را به دمکراسی ملی برساند. در پس پنجره امروز فردا را به تماشا بنشینید.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/126876

لینک یوتیوب:

پنجره ای رو به خانه پدری سه شنبه 7 مرداد 1404

July 29, 2025

در برنامه امروز سه شنبه 7 مرداد 1404 به میزبانی دکتر علیرضا نوری زاده: چرا در مونیخ خاطره گفتم و اشکم برای چه بود. وجاهت ملی برای سنگ قبر نیست از دکتر صدیقی بیاموزیم. من با دلم حرف میزنم. نشست مونیخ موفق ترین نشست اپوزیسیون تا امروز بوده است. شاهزاده به سوی دوران صد روزه گذار. آنها که نعل وارونه میزنند. خمینی و خامنه ای قبل از به قدرت رسیدن و بعد از حجله بردن قدرت خانم. ظریف ساعت پایانی امضای برجام را فاش می‌کند و عراقچی مدعی است سید علی قصد نابودی اسرائیل را ندارد. پنجره را بگشائید گفتنی ها بسیار است.

لینک وبسایت

http://iranefardalive.com/Archive/126854

لینک یوتیوب:







advertise at nourizadeh . com