... دست غيب آمد و بر سينة نامحرم زد
سهشنبه 12 تا جمعه 15 اكتبر
پيشدرآمد: گمانم بر اين است كه اگر ميرحسين موسوي در كارنامه سياسي خود، نقطة مثبتي ثبت كرده باشد، آن نقطه همين انصراف او از شركت در مضحكه انتخاب «حاجبالدوله» است. درباب اين لقب كه از سوي سعيد حجاريان معمار پروژه اصلاحات به رئيس جمهوري در نظام ولايت مطلقه فقيه، ارزاني شده است، در همين مقاله حرفهاي زيادي دارم. براي مردمي كه حافظة تاريخيشان در گذر از روزگار سياه و مصيبتبار امروز، مصائب ديروز را خيلي زود در پردهاي از فراموشي و تسامح غيرموجه از ياد ميبرد، سلامت موسوي از نظر مالي و عدم آلودگي وي به «پورسانتاژ» و قراردادهاي پشت پرده ميتوانست گمراه كننده باشد.
در عين حال گو اينكه در نهايت سيدعلي ولي فقيه با آن كينة سنگيني كه نسبت به موسوي در دل دارد، به نحوي يا مانع از مشاركت او در انتخابات ميشد و يا بازي انتخابات را به گونهاي برگذار ميكرد كه مزاحمي مثل موسوي را بر سر راه نداشته باشد، اما حضور موسوي ميتوانست در معادله موضعگيري مخالفان نظام و مخالفان ولايت فقيه و اصلاح طلبان، ايجاد اختلال كند.
در جلسهاي كه با حضور خاتمي، موسوي خوئينيها و كروبي در مجتمع سعدآباد با ميرحسين موسوي برگذار شد، موسوي گفته بود چگونه ميتواند رغبتي براي تصاحب منصبي داشته باشد كه در آن رئيس جمهوري قادر نيست وزراي خود را انتخاب كند، بودجه كشور را تنظيم كند و يك اشاره يا تلفن رهبر ميتواند همة رشتههاي او را پنبه كند؟ موسوي با اشاره به تجارب گذشتهاش در تعامل با خامنهاي گفته بود، آن روزي كه ايشان رئيس جمهوري بود و امام در قيد حيات بود، با تكيه بر امام دولت قادر بود طرحهاي خود را پيش ببرد و هر بار هم كه آقاي خامنهاي زيادتر از اندازهاش سخن ميگفت امام تشري به ايشان ميزد و كار ما پيش ميرفت. امروز اما حضرتش خدايگان مطلق و بزرگ ارتشداران و نايب برحق امام زمان است و اصغرحجازي از كفشهاي ايشان ياد ميكند كه به قيام جنابش، جفت ميشود و آب آفتابة حضرتش نيز در اوج سرما، به اراده الهي همه گاه ولرم است. حال بندة نقاش درويش گوشهگير را ميخواهيد به مصاف نمرود بفرستيد در حاليكه نه ابزارش را دارم و نه توانش را. (بيژن صف سري روزنامهنگار در مقالهاي بسيار خواندني اشارهاي به موسوي كرده است به عنوان داروي سنتي كه تاريخ مصرفش گذشته است، و من بر اين باورم كه تاريخ مصرف همه اهل ولايت فقيه ديرگاهي است به سرآمده است. و تجربه خاتمي نشان داد اصولاً انتظار بهبودي بيماري به نام ايران را با مصرف دواجاتي از نوع موسوي و رفسنجاني و كروبي و حتي محمدرضا خاتمي و مصطفي معين و... داشتن، انتظار عبثي است).
به هرحال موسوي كنار كشيد پيش از آنكه حسين بازجو نماينده ولي فقيه و مديركيهان تصاويري را كه هم اكنون در برابر دانشگاه عرضه ميكنند و در نماز جمعه شهر ري و قم و اصفهان و... هزاران قطعه از آن را به رايگان توزيع ميكردند، در صفحات ننگين نامهاش كيهان به چاپ رساند. (من نه تنها اين تصاوير را كه خانم دكتر زهرا رهنورد همسر فرزانه و هنرمند موسوي را در سالهاي پيش از انقلاب بدون حجاب نشان ميدهد ديدهام، بلكه خود ايشان را نيز به همراه همسرش در بعضي از نشستهاي دانشگاهي و نمايشگاههاي نقاشي و شبهاي شعر از نزديك ديدهام. همه گاه با وقار و احترام برانگيز، اما در جمهوري فساد و جهل ولايت فقيه كه دادستان كرج و نماينده ولي فقيه و سرپرست خانه هدايت اسلامي به دختران بيسرپرست تجاوز ميكند و آنها را اجاره ميدهد و هم اكنون راست راست راه ميرود و حقوق و مزاياي دوران انتظار خدمت و بازداشتش را دريافت ميكند، بيحجابي نامزد انتخابات رياست جمهوري قبل از ظهور حضرت، گناه كبيره قلمداد ميشود اما اعمال نامشروع و خلاف اخلاق الياس محمودي رئيس حفاظت اطلاعات قوه قضائيه با نظر پاك خطاپوش نايب امام زمان روبرو ميشود).
با خروج موسوي اينك آشكار شده است كه رئيس جمهوري آينده مطابق سناريوي طرح شده در بارگاه مقام عظماي ولايت، از نوع حاجب الدوله پرده بالازن نيست. سعيد حجاريان كه با همة مصائب و رنجهاي روحي و جسمي كه با آن روبروست همچنان دقيقترين نگاه موشكافانه را به فردا در جمع صاحب نظران حاشيه نظام دارد و در پيام خود به اردوي طيف علامه دفتر تحكيم وحدت مسائل بسيار مهمي را در رابطه با جايگاه رئيس جمهوري در نظام و انتخابات آينده مطرح كرده كه در اين بخش به بررسي آن ميپردازم. اما پيش از آن توضيح ميدهم كه حجاريان همه گاه حداقل صد قدم جلوتر از ديگر صاحب نظران رژيم، مسائل را ديده و يا پيشبيني كرده است.
روزي كه در مقام مشاور نخست وزير و كارشناس امنيتي او، طرح تشكيل وزارت اطلاعات را با كمك خسرو قنبري (تهراني) و احمدپورنجاتي و... آماده كرد و به مجلس برد، با موجي از مخالفت روبرو شد كه از منزل خود خميني ــ احمد ــ تا مجلس ــ هاشمي رفسنجاني ــ و سپاه امتداد داشت. مخالفان بر آن بودند كه دستگاه امنيتي رژيم بايد عين ساواك يك سازمان مستقل باشد و ولي فقيه بر آن نظارت عاليه داشته باشد. درحاليكه حجاريان تاكيد ميكرد وقتي دستگاه اطلاعاتي تابع دولت نباشد، در برابر مجلس نيز پاسخگو نيست و فردا اگر شخص ناصالحي بر آن رياست كند، نوعي دولت در دولت به وجود خواهد آمد و...
سرانجام با حمايت خميني از طرح حجاريان، ساواما به واواك تبديل شد و وزارت جليلة اطلاعات و امنيت تشكيل شد. بار ديگر حجاريان در مقام مسئول گزينش وزارت اطلاعات نسبت به استخدام رسمي و دائم سعيد اسلامي ــ امامي ــ و مصطفي پورمحمدي به شدت مخالفت كرد و درباره مهرداد عاليخاني نوشت كه اين فرد فاسد و بيفرهنگ و تيغ كش است و به هيچ روي نبايد او را به خدمت گرفت. و اين هر سه بعدها طراحان و مجريان قتلهاي زنجيرهاي و ترورهاي خارج از كشور شدند. در آخرين سال رياست جمهوري رفسنجاني، حجاريان در مقام كارشناس ارشد مركز تحقيقات استراتژيك بنا به درخواست موسوي خوئينيها رئيس اين مركز، برداشتها و نگرش خود را در رابطه با وضع عمومي جامعه، جايگاه آسيب ديده نظام در صحنه بينالمللي و انتخابات رياست جمهوري آينده در يك گزارش چهل صفحهاي به خوئينيها داده بود. رفسنجاني اين گزارش را جدي گرفت به همين دليل نيز امكانات خود را پس از ورود خاتمي به صحنه براي كمك به او (جهت استفادههاي بعدي) بسيج كرد اما آقاي خامنهاي كه نسخهاي از اين گزارش را دريافت كرده بود، بياعتنا به اخطارهاي حجاريان، همه نيرو و اعتبار خود را براي به پيروزي رساندن ناطق نوري بسيج كرد. تا آنجا كه شكست مفتضحانه ناطق نوري، تودهني به رهبر و «نه» بزرگ به نظام و سلب مشروعيت از ولايت فقيه تلقي شد. حجاريان در طول دورة اول رياست جمهوري خاتمي و تا پيش از ترورش، بيشترين توان خود را مصروف به ايجاد نهادهاي مدني در قالب انجمنها، اتحاديهها، كانونها و... و البته نشريات و سايتهاي اينترنتي كرده بود، اما پس از ترور نيمه موفق و تسليم شدن مطلق خاتمي در برابر مافياي ولايت فقيه، او خود را كنار كشيد و تنها در قالب ناصحي مشفق هر بار كه ميديد جواناني كه سربازان صف نخست اصلاحات و دگرگوني از درون بودند ره به يأس كشيدهاند، ظاهر ميشد و پيامي براي آنها ميفرستاد.
اين بار اما پس از نامه 103 امضائي چهرههاي سرشناس جبهه اصلاحات از درون و بعضاً بنيادين، پيام حجاريان به منزله پايان فصل تعامل با نظام به عنوان يك «كيان مشروع» است. حجاريان در بخشي از پيام خود با اشاره به ولايت مطلقه فقيه، رئيس جمهور يعني فردي را كه از سوي مردم به رياست كشور رسيده است و رئيس جمهوري كه رئيس نظام است از هم تفكيك ميكند كه دومي در واقع خود رهبر است كه بدون پاسخگوئي همه كاره است و بر تمام قواي قانوني و غيرقانوني نظارت دارد. در نگاه حجاريان رئيس جمهور، حاجبالدولهاي است (كه با اعمال نظارت ولي فقيه از طريق شوراي نگهبان براي گزينش دو مرحلهاي او، نخست از سوي منصوبين رهبر در شوراي نگهبان و سپس از سوي مردم) انتخاب ميشود. حاجبالدوله به مفهومي ديگر تداركاتچي رهبر است. (يعني از جانب رهبر، گاه مأمور ميشود نزد خارجيها با استفاده از زبان فلسفه و فرهنگ و ادب براي رهبر و رژيمش آبرو كسب كند، و زماني كه دانشجويان و آزاديخواهان كشور با همة وجود اميد دارند كه او بيايد و كاري كند كارستان و با ارائه طرح تعديل قانون اساسي زمينه پاسخگو شدن رهبر و نهادهاي زير نظر او و برپائي يك مردمسالاري حقيقي را فراهم سازد، اعلام كند هر گونه سخني از تعديل و تغيير قانون اساسي خيانت مستقيم به كشور و نظام است.) اين حاجبالدوله تداركچي اما هميشه يك وجه و يك مأموريت ندارد. او ميتواند مطابق گفته حجاريان يك راست وحشي باشد كه با شمشير و قمه و بگير و بنند موجب آرامش خاطر نايب امام زمان را فراهم كند. (چنين نمونهاي را ميتوان در قالب احمدي نژاد شهردار منصوب ولي فقيه با توجه به سوابق او در مدح و مرثيه خواني و تير خلاص زدن، و سردار سرلشكر دكتر محسن رضائي، و نوع كمرنگترش برادر علي جان لاريجاني مشاهده كرد.)
دومين نوع تداركچي كسي است كه رفتار اهليتري دارد با قاشق چنگال غذا ميخورد، كت و شلوار و پيراهن شيك يقه بسته ميپوشد و عشق رياست، اگرچه بياختيار باشد، چنان در جان و روحش مايه گرفته كه حاضر است حتي اگر اعتبار و جايگاه علمي داشته باشد، همه را فداي آفتابهداري ولي فقيه كند. نمونههاي بارز اين نوع تداركچي، جناب دكتر غلامعلي حداد عادل رئيس دارالشوراي اسلامي و علي اكبر ولايتي وزير خارجه و رئيس مجمع جهاني اهل بيت سابق و طبيب اطفال ميباشند.
نوع سوم تداركاتچي، از نظر حجاريان كسي است كه گاه پردهها را بالا ميزند تا از شدت خشم و غضب و فشار جامعه بكاهد. (كاري كه خاتمي در جريان قتلهاي زنجيرهاي به آن دست زد). تداركاتچي نوع سوم گاه پشت بازي قدرت را به مردم نشان ميدهد اما هميشه سر بزنگاه به نفع رهبر صاحب اختيار، پرده را پائين مياندازد و مراتب ارادت و سرسپردگي خود را اعلام ميكند. (به جز خاتمي، مهدي كروبي و مصطفي معين از اين دست تداركاتچيها به حساب ميآيند).
و سرانجام تداركچي نوع چهارم از كساني است كه ميكوشد حمايت مردم را وسيلهاي براي محدود كردن اختيارات خليفه مستبد كند و عنان او را به دست گيرد و گاه مثل كرامول انگليسي در نگاه حجاريان، تا سرنگوني رژيم پيش رود. (مثلاً فكر كنيد اگر صلاحيت مهندس محسن سازگارا در دورة پيشين انتخابات رياست جمهوري تأييد شده بود و او رأي ميآورد، به هيچ روي انساني آزادانديش مثل او حاضر نميشد به پرده بالا بردن گاه به گاه اكتفا كند. بلكه ميرفت تا پرده براندازد و...)
اشتباه حجاريان در اين است كه قائم مقام فراهاني، ميرزا تقي خان اميركبير و دكتر محمد مصدق را نيز در اين گروه از تداركچيها قرار ميدهد. دو وزير اعظم محمدشاه و ناصرالدينشاه در چهارچوب روابط سنتي شاه و رعيت و خدايگان ظلالهي، شباهتهائي ميتوانند با تداركچي نوع سوم داشته باشند اما دكتر مصدق در چهارچوب يك نظام مدرن با بودن احزاب و گروههاي متعدد و قانون اساسي مشروطيت، در پرتو اختيارات قانوني خود عمل ميكند. و پايان او نيز با گردن نهادن به روي نطع و خفه شدن و رگ بريدن رقم نمي خورد بلكه به علت همان نهادهائي كه زماني با او و هنگامي عليه او موضع ميگيرند، به ملك خود در احمدآباد تبعيد ميشود و همة تلاشهاي حكومت براي بياعتبار ساختن او به جائي نميرسد و همچنان به عنوان نمادي روشن براي استقلال طلبي و مردم دوستي و عدالت خواهي، در ياد و دل و زندگي ما باقي است.
هنگامي كه خاتمي انتخاب شد، كساني از جمله خود حجاريان از او انتظار مصدق شدن را داشتند، بيآنكه به محظوريتهاي ظاهري ــ عبا و عمامه ــ و فرهنگ حوزوي و تكوين شخصيت او نظر اندازند. چگونه خاتمي ميتوانست در جايگاه شخصي قرار گيرد كه در مدرسه حقوق سويس درس خوانده است و هشتاد سال پيش سخن از مردمسالاري و عدالت اجتماعي سر ميدهد.
بر اين چهار نوع تداركچي من نوع پنجمي نيز اضافه ميكنم كه فقط يك نمونه در تاريخ انقلاب داشته و نمونهاي شبيه به او نيز در دوران ناصرالدينشاه ديده شده است. نمونة عصر ناصري ميرزا آقاخان صدراعظم نوري است كه جد همين آقاي ناطق نوري از نوكرانش بود. نمونه بارز و امروزي آن البته حجتالاسلام يا به قول مهدي خزعلي پسر ابوالارتجاع ابوالقاسم خزعلي، حضرت آيتالله هاشمي نوقي بهرماني ملقب به رفسنجاني است. اين نوع پنجم هم مثل نوع اولي شمشير كش و خشن و خانه برانداز است هم مثل نوع سومي گهگاه براي فريب مردم و كاستن از بخار، سوپاپ اطمينان براي داخليها و خارجيها ميشود و هم مثل نوع چهارم البته نه براي مصلحت عامه و خدمت به خلق بلكه براي حفظ موقعيت خود و تضمين آيندهاش، سر رقبا را هرچند نامدار و مقتدر زير آب ميكند (عزل منتظري و نابودي احمد خميني). البته گناه اين نوع كارها را نيز با زرنگي به گردن فرد يا افرادي ميگذارد كه ميتوانند در آينده اسباب زحمت او را فراهم كنند. (هم اكنون مشاهده ميكنيم به محض آنكه رفسنجاني تلويحاً ورود خود را به عرصة انتخابات رياست جمهوري اعلام كرد، آبادگران وابسته به دفتر فقيه طرح محدوديت سني نامزدهاي رياست جمهوري را در دستور كار قراردادند كه راه ورود او و كروبي را ببندند. حال بايد منتظر واكنش رفسنجاني بود كه شيخنا با آگاهي از وضع جسمي و روحي رهبر و گرفتاريهاي او، به آساني ميتواند پاياني هم چون سرانجام احمد خميني براي او رقم زند).
و سرانجام نكته مهم ديگري كه در پيام حجاريان آمده است اشاره او به رهبري موروثي است. در واقع از روزي كه آقا مجتبي رهبرزاده، عمامه به سر گذاشت و دختر غلامعلي خان اديب ولايت را به زني گرفت و دست در دست اصغرحجازي و مصطفي پورمحمدي، جلادخانة نايب امام زمان را برپا كرد بايد ميدانستيم كه خوابهائي را براي آقا مجتبي ديدهاند.
با چنين مقدماتي از هم اكنون بايد همة تلاش ما روي يك محور تمركز يابد كه همانا تحريم كامل انتخابات همزمان با زمينهسازي براي رفراندوم ساختار شكن است. هم جمهوري خواهان و هم مشروطه طلبان، هم چپ ملي و احزاب و گروههاي مبارز ليبرال، رفراندوم را به عنوان محور همدلي و همراهي، قبول دارند. با آنچه حجاريان عنوان كرده، هر نوع ترديدي را بايد كنار گذاشت. ما تداركچي نميخواهيم فرقي نميكند از چه نوع و گروهي باشد.
شنبه 16 تا دوشنبه 18 اكتبر
محمد الشهواني رئيس سازمان اطلاعات عراق (الاستخبارات) سرانجام پردهپوشيهاي همكارانش در دولت دكتر اياد علاوي ــ به ويژه آنهايي را كه به نوعي باردار از رژيم بودند و نمك كمكهاي ولي فقيه و دستگاههاي امنيتياش همچنان زير زبانشان بود و يا در جيبشان ــ كنار گذاشت و حقيقتي را كه بارها در همين زاويه با شما در ميان گذاشتهام، در يك كنفرانس مطبوعاتي بزرگ در بغداد فاش كرد. الشهواني گفت، 27 تن از كاركنان سفارت جمهوري اسلامي در بغداد جاسوسند و به كار فتنهگري عليه عراق و توطئه براي به آشوب كشيدن كشور و ضربه زدن به دولت دكتر اياد علاوي مشغولند. و در اين زمينه سازمان او اطلاعات كافي همراه با عكس و نوارهاي صوتي و تصويري در اختيار دولت گذاشته است. الشهواني يادآور شد در حاليكه سفارت عراق در تهران سه يا چهار كارمند دارد، رژيم ايران 65 نفر را به عنوان ديپلمات به عراق فرستاده كه كارشان توطئهگري است. او افزود رژيم از طريق وابستگانش در سپاه بدر كه جزئي از مجلس اعلا است، در فاصله 29 سپتامبر تا 13 اكتبر در قتل حداقل 18 پليس و افسر امنيتي عراق مشاركت داشته است. و 10 تن از اين افراد به دست وابستگان سپاه بدر كشته شدهاند.
وي در جاي ديگري از سخنانش يادآور شد سازمان او اسامي اعضاي سپاه بدر را كه در خدمت مستقيم دستگاههاي اطلاعاتي ايران هستند به دست آورده و رژيم ايران كوشيده است افرادي را كه در خدمت دارد وارد سازمان اداري و نظامي و امنيتي عراق كند و از طريق آنها طرحهاي خطرناك خود را به اجرا درآورد. الشهواني گفت: مداركي به دست آوردهام كه نشان ميدهد رژيم ايران كوشيده است عوامل خود را در يكي از تشكيلات امنيتي ما وارد كرده و از طريق آنها به شكار نيروهاي پليس و امنيتي بپردازد. رژيم ايران در عين حال از ابومصعب الزرقاوي و انصار الاسلام حمايت ميكند و مداركي در دست است كه رژيم چهل و پنج ميليون دلار به گروههاي تروريستي در عراق كمك كرده است.
رئيس استخبارات عراق با اشاره به اينكه رژيم ايران در عراق شبكههاي تلويزيوني و راديوئي غيرقانوني عليه دولت عراق به راه انداخته از دستگيري دو تن از عوامل رژيم كه برنامه تلويزيوني پخش ميكردند ياد كرد و گفت: نيروهاي بدر و حزبالله عراق ابزار خرابكاري مستقيم در عراق هستند. اخيراً چهار تن از اين مزدوران دستگير شدهاند كه همگي به دريافت حقوق و مواجب از سازمانهاي اطلاعاتي ايران اعتراف كردهاند.
الشهواني آنگاه با نشان دادن تصاويري از 27 كارمند سفارت رژيم در عراق در حالات مختلف و در حين تماس با عوامل حزبالله و سپاه بدر يادآور شد كه با تمام نيرو براي بركندن ريشة مزدوران سازمانهاي اطلاعاتي رژيم تلاش خواهد كرد.
البته مجلس اعلا و عبدالعزيز حكيم به سخنان الشهواني اعتراض كردهاند، اما هوشيار زيباري وزير خارجه عراق كه خواستار طبيعي بودن روابط كشورش با ايران است، در رابطه با سخنان رئيس استخبارات عراق گفته است، سخنان بسيار نگران كنندهاي است و دولت در كار بررسي مداركي است كه الشهواني ارائه داده است.
October 21, 2004 03:26 PM