باش تا صبح دولتش بدمد...
يكهفته با خبر
سهشنبه 14 تا جمعه 17 ژوئن
پيشدرآمد: كوه نازاست، اگر هم معجزه كند و بزايد حاصلش ظهور موشي كور و متعفن خواهد بود كه به قول ابراهيم نبوي مردم سبزوار را فراري ميدهد. (اعتراض خانواده محمد علي رجائي جالب بود كه از تشبيه كردن محمود احمدي نژاد به رجائي برآشفته بودند كه رجائي خيلي هم شيك پوش بود و پايش را هر روز صبح ميشست...)
اسدالله علم جابجا در خاطراتش مينويسد «الملك عقيم». بنابراين نمي توان از خليفه اي كه بساط سلطاني پهن كرده و هم مفتاح عالم فاني را در دست دارد و هم كليد جهان باقي را در جيب قبا دارد انتظار داشت هنگام زايش، نوزادي شبيه به فرزند آدم را به ملت عرضه كند.
به عبارت ديگر از درون ولايت سيدعلي نه مصدق و نه حتي مصطفي معين بيرون مي آيد. آنها كه از سفره او لقمه برميچينند يا از تيره احمدي نژاد و فلاحيان و ذوالقدر و اصغر حجازي هستند و يا از تيره غلامعلي حداد عادل كه شرافت استادي و منزلت فرهنگ مداري را در برابر شيربهائي كه جهت وصلت دخترش با آقازاده نايب امام زمان دريافت كرده بود، يكجا به پاي سلطان فقيه ريخت.
تعجب نكنيد و مثل دوست عزيز باذوق من سيد ابراهيم نبوي، با عصبانيت، تحريم كنندگان را اتهام نزنيد كه شما باعث رسيدن محمود احمدي نژاد به دور دوم انتخابات شديد. از اين قلعه جادو، سياوش و اميرارسلان بيرون نمي آيد بلكه دست بالايشان قمر وزير خواهد بود و دست پائين آنها همين خاصه مداح ولايت و تيرخلاص زن، محمود احمدي نژاد.
در رابطه با انتخابات 27 خرداد ذكر نكاتي چند را ضروري مي دانم كه شماري بر پايه فرضيات و بعضي براساس واقعيتها و اطلاعات دقيقي است كه از درون حاكميت به دستم رسيده است:
1 ــ اين انتخابات آشكار ساخت كه ولي فقيه و ذوب شدگان در ولايت استبداد آگاهانه از قاليباف غولي ساختند كه ميخواهند رضاخان وار حاجب الدوله شمشير به كف ولي فقيه باشد. چنين بود كه همه توجهها روي قاليباف متمركز شد و اصولا كسي نه از داخلي ها و نه آنها كه از خارج رويداد انتخابات را دنبال ميكردند، اعتبار و اهميتي براي احمدي نژاد قائل نشدند. مجتبي فرزند ولي فقيه و رهبر حزب الله و چاقوكشان لباس شخصي كه قرار است به زودي به ولايتعهدي خليفه چهار راه آذربايجان برگزيده شود در رأس كميته اي است كه با حضور اصغر حجازي، علي فلاحيان، مصطفي پورمحمدي، حسين بازجو (شريعتمداري)، يوسف پور مدير سياست روز و از نوكران حسين شريعتمداري، قاسم سليماني فرمانده سپاه قدس، محمدباقر ذوالقدر قائم مقام فرمانده سپاه و البته غلامعلي حداد عادل تشكيل شده بود (نگوئيد چرا مرتب اسم حضرت دكتر را مي آورم انساني كه مظهر صيروره معكوس ميشود و از پرش از مكان ملائك به ناديدهها، به قعر گودال فلاكت و ذلت نوكري سلطان خليفه سقوط ميكند به مراتب آلوده دامن تر و جنايت پيشه تر از مثلا حاج تائب (ميثم معروف) است كه از نوجواني آدم كشته است و دست و پا زدن انسانها در خون، او را از نظر جنسي ارضاء ميكند). كميته ويژه سيد مجتبي، هدفي جز سر كار گذاشتن همه ما نداشت. و شگفتا كه مصطفي معين و اصلاح طلبان داخل حكومت كه از پس و پشت ماجرا باخبر بودند چنين با سر در تله اي افتادند كه سيد مجتبي برايشان پهن كرده بود.
روزي كه شوراي نگهبان معين و مهرعليزاده را رد صلاحيت كرد به معين پيغام دادم (و اين پيغام به دست او رسيد چون پاسخش را در مصاحبه مطبوعاتي اش بازگو كرد). بهترين فرصتها در اختيار شما و دوستانتان قرار گرفته است. اگر وارد بازي شديد و حكم حكومتي صادر شد، برويد و در زمان باقيمانده، ناگفتهها را عنوان كنيد. به معين گفتم خطاي دوستانتان را در انتخابات مجلس هفتم مرتكب نشويد. مردم به دنبال شما نخواهند آمد. تحصن و اعتصاب چاره كار شما نخواهد بود. به قلب خامنه اي بزنيد و حكومت سياه و جبار و آدمكش او را رسوا كنيد. به اين سيد بيمار از قدرت بگوئيد حتي اگر هارون شوي و يا در جاي نمرود بنشيني، پايانت بهتر از صدام حسين و چائوشسكو و ميلوسوويچ نخواهد بود.
پيام دادم آقاي محمدرضا خاتمي آيا گمان مي كني سيد علي نايب امام زمان كه حرمت همسر اربابش آيت الله خميني را منظور نداشت و به استاد و سرورش منتظري آن بي حرمتيها را كرد، رعايت حال شما را كه نوه دختري خميني را بهعنوان شريك زندگي در كنار داريد خواهد كرد؟ گفتم باور كنيد اگر لازم باشد اين سيد علي كه تمام مراتب انساني و ايمان و اعتبار خود و پدرش را تسليم پتياره قدرت كرده است، بدتر از آنچه جواد آزاده از ذوب شدگان حضرتش با همسر سعيد امامي و مصطفي كاظمي و اكبر خوش كوشك و... كرد با شما خواهد كرد بنابراين به جاي آنكه تنور انتخابات او را گرم كنيد يك «نه» بزرگ به او بگوئيد و اساس و بنيان خلافتش را متزلزل كنيد.
دوستي كه از نزديك دستي بر آتش دارد مكرر مي گفت اگر در ميان نامزدهاي رياست جمهوري كسي دل روياروئي با ولي فقيه را داشته باشد بي شك اين شخص مهدي كروبي است. معين ضعيف تر از آن است كه در برابر «اراده قاهره» بايستد. اما كروبي كه هنوز كينه روزهاي پس از وفات خميني را از ياد نبرده زهرش را خواهد ريخت. سخنش را بعد از آنكه كروبي مطابق اشاره ولي فقيه آن نامه معروف را به هاشمي نوشت، باور نكردم. حالا ميبينم او درست ميگفت.
2 ــ انتخابات آشكار ساخت كه مردم ايران (با تمام نشانههائي كه در باب تقلب و تزوير در آرا وجود دارد، و با وجود آنكه نسبت مشاركت در انتخابات چيزي حدود 40 تا 48 درصد كل صاحبان راي و نه 67 درصد ادعائي اهل ولايت فقيه بوده است) داراي اولويتها و خواستهائي متفاوت از نخبگان جامعه و ايرانيان خارج كشور هستند. وعده عجيب و غريب كروبي به دادن ماهيانهاي به مبلغ 50 هزار تومان به همه شهروندان بالاي هجده سال، جايگاه اورا تا نفر دوم بالا برد. به گونه اي كه سيد مجتبي ناچار شد به جنتي دستور ابطال يك و نيم ميليون راي كروبي و معين و قاليباف را بدهد تا بتواند احمدي نژاد را درجاي كروبي بنشاند. تعداد بيشماري از راي دهندگان در روستاها و شهرهاي كوچك به كروبي راي دادند.
3 ــ نتايج انتخابات همچنين روشن ساخت كه هيچكدام از بازيگران اصلي جمهوري ولايت فقيه داراي پايگاه مردمي وسيعي كه بتوانند با تكيه بر آن قدرتمدار شوند، نيستند. شش ميليون راي رفسنجاني را كه دو سوم آن از سوي كساني به صندوقها ريخته شده كه لالحب علي بل بغضا لمعاويه به هاشمي راي داده اند و پنج ميليون راي احمدي نژاد را كه بيش از دو ميليون آن ره به شناسنامههاي صادره در پاكستان و مردگان مي برد همراه با بخشي از آراي قاليباف و لاريجاني را ميتوان به حساب نظام گذاشت. يعني با غمض عين و گذشت از آراي مصلحتي و تقلبي ميتوان گفت رژيم در هر انتخاباتي ميتواند روي 12 تا 15 ميليون راي حساب كند. (صدام حسين البته تا آخرين روزها روي 99 درصد آرا حساب ميكرد). اين مقدار راي با درنظر گرفتن رقم صاحبان راي 47 ميليون، جمعي را كه بالغ بر 32 ميليون نفر ميشوند، به عنوان نيروئي كه خواستار تغيير در ايران است پيش روي ما مي گذارد. حال بايد ديد تلاش ما براي جذب و جلب اين نيرو چه بوده است و آيا طرح تحريم كه ما به دنبالش بوديم گوش شنوائي در ميان اين جمع يافته است؟
فرض را بر اين بگيريم كه رقم واقعي شركت كنندگان در انتخابات همان 60 درصد و اندي است كه رژيم مدعي آن است. با توجه به آنچه آمد، اين 60 درصد راي پراكنده است و جانوري مثل احمدي نژاد با تمام حمايتهاي ولي فقيه و دار و دسته اش تنها موفق به كسب 19 درصد اين آرا ميشود.
رژيم ميگويد 29 ميليون و 317 هزار تن راي دادهاند. آراي راي دهندگان تهراني در دو ساعت پاياني و اضافي راي گيري 700 هزار راي بالا ميرود و اينهمه آرا به نفع احمدي نژاد به صندوقها ريخته مي شود. اين ارقام نبايد ما را نگران كند بلكه همانگونه كه دو هفته پيش نوشتم بايد ما را به تجديد نظر در خطاب خود و در انداختن طرحي نو وادار كند. ديگر دوران رويافروشي از لوس آنجلس و هخابازي به سر آمده است. نداي تحريم اگر در برابر مردم بديلي وجود نداشته باشد و تنها از سر بخار معده برخيزد، پژواكي در خانه پدري نخواهد داشت.
در اينجا دوست دارم نكتهاي را دوستانه با اصلاح طلبان داخل مطرح كنم. اين دوستان هرجا وضع خود را در خطر ديده اند و به قولي حقشان را خورده اند به فكر ملت و آزاديخواهان مي افتند و فرياد بر مي دارند كه مسلماني نيست و آزادي و حقوق بشر و عدالت زير پا گذاشته شد. (نظير تحصن رد صلاحيت شدگان در انتخابات مجلس هفتم). حاضر نيستند هزينه براي كساني بدهند كه گاه به علت حمايت از آنها خود متحمل هزينههاي كلان شدهاند. من يكبار در نامه اي سرگشاده به محمدعلي ابطحي نوشتم كه آنجائي كه ضرورت ايجاب مي كند، دوستان شما از حضور ما سود ميجويند اما به محض آنكه مورد سئوال قرار ميگيرند نه تنها هرگونه آشنائي را انكار مي كنند بلكه به همان گونه سخن ميگويند كه حاج حبيب مؤتلفه و سربازان نه چندان گمنام امنيت خانه ولي فقيه و حسين شريعتمداري، از دگرانديشان سخن ميگويند. در اين لحظاتي كه اصلاح طلبان نگران فرداي بيرون ماندن از بازي قدرت هستند قصد زخم زبان زدن و ملامت كردنشان را ندارم اما ضروري است به اين دوستان يادآور شوم اگر وارد اين بازي زشت نمي شديد و حكم حكومتي را چو ن به نفع شما بود نمي پذيرفتيد امروز جايگاهي را يافته بوديد كه ولي فقيه و نوكرانش به آساني نمي توانستند تسخيرش كنند و يا به تخريبش بپردازند. جمهوري ولايت فقيه با آبروي خاتمي و شماها جان گرفت و برپا ايستاد، امروز نيازي به استمالت از شما و بازي دادنتان ندارد. و اگر همينطور انفعالي پيش برويد، چيزي نخواهد گذشت كه ديگر نه از تاك اصلاحات اثري به جا خواهد ماند نه از تاك نشان.
4 ــ در همين چند روزي كه تا برگذاري دور دوم انتخابات فاصله داريم اگر كروبي و معين دل از رژيم جهل و جور و فساد ميكندند و شهامتي را كه رهبران اپوزيسيون اوكراين و گرجستان و قرقيزستان از خود نشان دادند، ابراز مي كردند ميشد خيابان را بسيج كرد و ميدان آزادي (شهياد) را چونان ميدان آزادي اوكراين و ميدان شهداي بيروت، به سكوي پرش به سوي آزادي تبديل كرد. يك ميليون و نيم راي كروبي و معين را باطل كردند و سه ميليون راي به حساب احمدي نژاد ريختند تا او را راهي دور دوم كنند. در صربستان و اوكراين ٬حكومت، تزوير و دست بردن در آرا را، در حدي به مراتب كمتر از آنچه در دفتر احمد جنتي صورت گرفت مرتكب شده بود با اينهمه چون اپوزيسيون شهامت داشت و دل از رژيم كنده بود رو به مردم كرد و سرفرازانه از نبرد بيرون آمد و قدرت را به دست گرفت.
كروبي با نامه اي كه به خامنه اي نوشت و از حكومت او تبرا جست و مناصب مرحمتي را پس فرستاد و آن پاسخ بي ادبانهاي كه دريافت كرد، اگر كوتاه بيايد همه چيزش را باخته است. معين نيز حال كه جبهه دمكراسي و حقوق بشر را برپا كرده است نبايد كوتاه بيايد. همتي بايست تا قلعه قدرت تسخير شود.
شنبه 18 تا دوشنبه 20 ژوئن
فرداي انتخابات
1 ــ حالا ديگر جاي ترديدي به جا نمانده است كه وزن اپوزيسيون و تحريم كنندگان انتخابات از تمام بازيگران صحنه انتخابات سنگين تر است. اما در مقابل مجموع آراي به صندوق ريخته شده حتي اگر سه ميليون راي تقلبي مردگان و شناسنامههاي پاكستاني را به حساب نياوريم و حدود ده درصدي را كه رژيم بر پايه توافقي در شورايعالي امنيت ملي (در جلسه ويژه دوم خرداد با حضور رهبر) به مجموعه آرا اضافه كرد تا 60 درصد مورد توافق اركان نظام تأمين شود، كم كنيم باز هم به رقمي نزديك به 47 درصد ميرسيم. آن 53 درصدي كه راي نداده اند بدون ترديد همگي شان در پاسخ به نداي تحريم، در خانه نمانده اند. اصولا هميشه درصدي از مردم بدون توجه به مواضع رژيم و مخالفانش، رغبتي به مشاركت در انتخابات ندارند. حتي در دوم خرداد و دومين انتخابات خاتمي نيز شمار كثيري از راي دهندگان نه به دليل تحريم بلكه به دلايل خاص خود در راي گيري شركت نكردند. مي توان بر پايه شواهد و نشانههاي قابل اعتماد حساب كرد كه حدود 25 درصد از واجدين شرايط راي دادن، در پاسخ به تحريم، در روز جمعه، به پاي صندوقهاي راي گيري نرفتند. اين درصد (كه ميتواند چند شماره اي بالا و پائين برود) همانطور كه گفتم از ميزان آراي رفسنجاني، كروبي و احمدي نژاد بالاتر است اما، پيداست كه طرفداران مشاركت در انتخابات با هر دليل و توجيهي كه داشته اند، تعدادشان بسيار بيشتر از كساني است كه قائل به تحريم بوده اند. اين را ميتوان ناشي از چند عامل دانست كه به نظر من برحسب اولويتها از اين قرار است:
الف: تبليغات گسترده نظام در اين محور كه عدم مشاركت در انتخابات، به معناي دعوت مستقيم از آمريكا و اسرائيل براي حمله به ايران خواهد بود.
ب: ايجاد يك غرور كاذب و احساس ملي بر اينكه تكنولوژي اتمي براي ملتي به عظمت و بزرگي ملت ايران يك ضرورت است كه دشمنان مي خواهند آن را از ما دريغ كنند.
رژيم با به ميدان فرستادن بعضي از افراد به ظاهر خوشنام و اهل بخيه (از جمله چند خودباخته خودفروخته)، طي شش ماه اين دروغ را به بسياري از مردم از جمله شماري از مخالفانش، قبولاند كه لازم است براي داشتن تكنولوژي اتمي، در اين مرحله حساس حتي اگر با حكومت هم مخالفيم سنگر را خالي نكنيم و دست در دست هم در برابر استكبار بايستيم.
ج: طرح رفراندوم ملي براي تغيير قانون اساسي كه مي توانست در صورت موفقيت تحريم بزرگ، مشروعيت ملي پيدا كند و در عين حال عامل وحدت صاحبان آرا و آرمانهاي مختلف شود و در جهت استحكام بخشيدن به همبستگي ملي از آن بهره گرفته شود، از همان آغاز چنان مورد تهاجم رويازدگان و خيال فروشان مدعي مخالفت با رژيم قرار گرفت كه خيال رژيم خيلي زود از كارساز بودن آن در صحنه انتخابات آسوده شد. و در مقابل همه هم و غم رژيم معطوف به آن شد كه كاريكاتورهاي رويافروش راكه هخاوار ميخواستند كلك رژيم را چند ساعته بكنند به عنوان اپوزيسيون و بديل خود، در شبكههاي متعدد تلويزيوني اش عرضه كنرد تا توده اي كه ماهواره نداردو عكس يار را در ماهواره نديده است نيز از جمال بيمثال رويافروشان متلذذ شود.
برنامههاي شماري از تلويزيونهاي ماهوارهاي ضبط و به روي كانالهاي سيماي جمهوري اسلامي پخش ميشد.
به گمان من اگر ذره اي انصاف و دورانديشي و درايت در مدعيان مخالف خوان رژيم وجود داشت بعد از آنچه روز جمعه در كشور روي داد، با شهامت اعلام مي كردند كه خطاب و پيام ما تا امروز غلط بود و از اين پس بايد انديشه اي نو و طرحي تازه را عنوان كنيم. در واقع در اين مرحله مي توان به طرح برپائي يك جبهه گسترده براي دمكراسي و حقوق بشر اعتبار و جايگاه والاتري داد. از مبارزان داخل در حركت تازه خود، بايد حمايت كرد و اجازه نداد بار ديگر شعبده بازان خيال فروش، از مصيبت و درد مردم، دكان تزوير خود را پر رونق كنند.
در هر كاري نخستين شرط ورود به آن داشتن تخصص است. سياست، ساحتي گسترده است كه شناخت زوايايش نخستين شرط ورود آن است. چگونه ما مي پذيريم كساني كه حتي زبان مادري شان را بهسختي بيان ميكنند و بلاهت از رفتار و گفتارشان مي بارد، در ميدان سياست، پشتك و وارو بزنند. از اين پس ديگر نمي توان با خبرهاي عجيب و غريب و مبالغه آميز كه در داخل كشور اسباب خنده و شوخي است و به اسم اينكه نيت ما آزاد كردن مردم دربند ساكن خانه پدري از جنگ حكومت جهل و جور و فساد است، رژيم را در نگاه حتي مخالفان سرسختش، موجه جلوه داد. وقتي شعبده باز خيالفروش ماهواره اي را ميتوان با سه چهار تلفن خسته نباشي و شما سردار رهائي هستيد و همين الان پسر خاله من خبر داد كه خامنه اي و رفسنجاني به دبي گريختند و... چنان سر كار گذاشت كه طرف واقعا خيال كند علي آباد شهري است و طي دو سه روز بر جايگاه خامنه اي خواهد نشست، انتظار داريم كه مردم رنج و دردكشيده ايران، مردمي كه طي 26 سال گذشته در كوره حوادث آبديده شده اند، دستورالعملهاي صادره از پشت تلويزيونهاي لس آنجلسي را به روي چشم گذارند و بدون هيچ برنامه و رهبري به خيابان بريزند و رژيم را با يك چشم به هم زدن سرنگون كنند؟
د: و در نهايت يادمان باشد كه ولي فقيه با همه توانش بر آن است كه حاجب الدوله مداح تير خلاص زن خود را، به روي كرسي رياست جمهوري بنشاند. و تلختر از اين واقعيت اين است كه براي رهايي از شر افعي ولي فقيه، عده اي ناچار شده اند به مار غاشيه پناه ببرند.
آيا مردم ما، 26 سال پس از انقلاب به آن درجه از ذلت و فلاكت رسيده اند كه محمود احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهوري بر آنها حكم راند؟
June 23, 2005 08:41 PM