از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود...
سهشنبه 22 تا جمعه 25 نوامبر
پيشدرآمد: آتش گرفتن كتابخانه دانشكده حقوق در واقع به آتش كشيده شدن همه خاطرههائي بود كه زير آن سقف حضور داشت.
«سهچهار روز از ورودم به دانشكده حقوق مي گذشت. حسام نبوي نژاد كه امروز سرشناس ترين وكيل و چهره فرهنگي اصفهان است، و اگرچه «زاينده رود»ش را توقيف كردند اما همچنان سايه پربركتش بر اهل انديشه و قلم در اصفهان برقرار است، درآمد كه فلاني، مي داني در كتابخانه دانشكده يك سري كتابهاي ممنوعه هست و اگر دم كتابدار را ببينيم ميتوانيم اين كتابها را بگيريم و بخوانيم. با هم به كتابخانه رفتيم و سرحرف را با كتابداري كه بعدها از بهترين دوستان ما شد، باز كرديم.
نتيجه آنكه كوتاه زماني بعد حلقه اي شديم از دوستان (راستي آن نازنينان كجايند؟ خبر از فلور شباويز، منصوره مهدوي، نازنين يگانه، پروانه فرزيم، شهلا سعادت از دخترها دارم. از پسرها، عبد الكريم حاجيان اعدام شد، جابرزاده انصاري به خدمت خليفه بغداد حضرت مسعودي و بانو رفت، هرمز شهدادي را با آن دانش و نبوغ گم كرده ام و از عباس هدايت خميني تا زماني كه در لندن وابسته ارشد سفارت بود بيخبر نبودم اما...) حلقه اي كه به ممنوعهها در كتابخانه دانشكده حقوق دسترسي داشتند. حتي كاپيتال ماركس در دسترس بود و ذهن پاك جوان عاشق ما را جذب فورمولهائي ميكرد كه شبيه دعاهاي رمالها بود. تصوير ماري كه ميليونها انسان را در چهارسوي جهان فريفت و بعضي چون حاجيان بر سر آن جان باختند.
روزي «قهّاري» كه به نوعي همه كاره دانشكده بود، دبيرخانه روي شاخش ميچرخيد و در عين حال كارپرداز و كارگزار و منشي و... هم بود صدايم كرد. دوران خوش رياست دكتر منوچهر گنجي بود كه واقعاً فضاي دانشكده از آزادي چشمگيري برخوردار بود. توي اتاقش گفت خبر داده اند كه شما كتابهاي ممنوعه را مي بريد و كپي مي كنيد. فوري ذهنم متوجه ــ ص ـــ يكي از دانشجويان شد كه خيلي شعار مي داد و هر از گاهي دو سه هفته اي غيبش مي زد و وقتي مي آمد ادعا مي كرد ساواك او را برده و شكنجه اش داده است. او خبر داشت كه ما كتابهاي ممنوعه را مي خوانيم اما اينكه كتاب را بيرون ببريم و كپي كنيم ساخته ذهن او بود كه لابد موظف شده بود در مقابل دريافت وجهي، گزارشاتي از رفتار ما به امنيت خانه مباركه تسليم كند. باري به قهاري گفتم كه هرگز ما كتابي را از دانشكده خارج نكردهايم. آنقدر به صداقت ما اعتماد داشت كه بلافاصله سخن را عوض كرد و... كتابخانه دانشكده حقوق چهار سال كعبة آمال خيلي از ماها بود. و ميدانم صدها بل هزاران دانشجو در طول 60 سال يا بيشتر، بارها به اين خانه فرهنگ و انديشه سر زدهاند و بسياري شان در همان سالن قديمي، با گوشههاي بسيار جهان معرفت آشنا شدهاند. حالا اما به جاي آن كعبه دل، ويرانه اي خاكسترنشين با كتابهاي سوخته به جا مانده است. خاطرات هزاران انسان نيز از استاد و دانشجو در آتش سوزي كتابخانه خاكستر شده است. يكي از استادان قديمي دانشكده مي گفت، وسائل خاموش كردن آتش در كتابخانهاي كه نفيس ترين و كمياب ترين كتابهاي حقوقي و سياسي و ادبي و علمي در آن بود، همان خاموشگر ديواري قديمي بود كه وقتي ضامنش را گشودند معلوم شد با بودن سوراخي در كپسول، كف درون آن نيز به كار نيامد. در جمهوري ولايت فقيه كه كتابخانه دانشكده حقوق اهميتي ندارد. مهم اين است كه مجلدات توضيح المسائل و كتابهاي آقاي دستغيب و مشكيني از جمله كتاب مستطابي كه در احوال جانوران به عربي نوشته و احمد جنتي آن را ترجمه كرده (همانكه مي گويد خرس جواني بوده كه تن فروشي مي كرده و عقرب زن نمّامه اي بود كه خانوادهها را به هم مي زده و...) در كتابخانههاي حوزه حفظ شود. و هواپيماي لوكس رهبران جمهوري اسلامي در آشيانه مخصوص حفاظت شود. وقتي عميد زنجاني رئيس دانشگاه تهران ميشود بر احوال دانشگاه تهران و نه فقط كتابخانه دانشكده حقوق بايد گريست.
عميد زنجاني كيست
1 ــ شوراي انقلاب فرهنگي يعني دستگاهي كه در آن شيخ احمدي و حضرت دكتر شريعتمداري ــ يكي از منافق ترين فكليهائي كه روزي آفتابه مهندس بازرگان را آب مي كرد و زماني سنگ مليت به سينه مي زد و بعد مثل رفيقش حسن حبيبي عضو ديگر شورا كمر نوكري ولي فقيه ثاني را بست و توجيه گر جنايات نظام عليه اهل فرهنگ و انديشه شد ــ عضويت دارند به همراه حسن حبيبي و البته پرزيدنت مربوطه خاصه مداح و... هفته گذشته عباس عميد زنجاني را به جاي دكتر رضا فرجي دانا به رياست دانشگاه تهران منصوب كرد. پيش از آنكه شرح كافي در احوالات اين آخوند فاسد و بيسواد بدهم، فقط يك لحظه مجسم كنيد كه اين جناب به جاي چه بزرگاني در مقام رئيس دانشگاه تهران مينشيند.
حكمت را به ياد آوريد، دكتر علي اكبر سياسي را، دكتر احمد فرهاد، دكتر جهانشاه صالح، پرفسور رضا و دكتر عاليخاني را... بعد از انقلاب فقط دوره كوتاهي دكتر ملكي اعتبار و جايگاه رئيس دانشگاه تهران را حفظ مي كند، و بعد نوبت خيل منافقان است كه يكي «افروز» وار ريش مي گذارد و در حلقه نوكران مقام ولايت به رقص مي آيد و آن دگري ديگ «معرفت» را روي اجاق تزوير بار مي گذارد، رضا فرجي دانا اما كوشيد با حرمت گذاشتن به اساتيد ارجمند و آزادانديش تا حدودي فضاي آلوده هيأت تدريس را تصفيه كند. اما تيرخلاص زن اوين كه وزير علومش زاهدي مطابق سندي كه به د ستم رسيده يازده غلط املائي در يك متن پانصد كلمه اي دارد و افتخارش اين است كه در شوراي شهر كرمان آبريزگاههاي چندي در اين شهر ساخته است، با پيشنهاد كردن نام عميد زنجاني به عنوان رئيس جديد دانشگاه تهران در واقع تير خلاصي به جامعه علمي و دانشگاهي كشور وارد مي كند كه طي چهار ماه گذشته، با كناره گيري رؤساي دهها دانشگاه و دانشكده و يا عزل آنها، ضربات سنگيني را متحمل شده بود.
عباس عميد زنجاني آخوندي است 71 ساله كه در رژيم جمهوري اسلامي، مقامات متعددي را در دستگاه قضائي، جامعه مدرسين، نمايندگي ولي فقيه و... عهدهدار بوده است. براي شناخت بهتر او بايد به روزگار پيش از انقلابش نظر انداخت چون بعد از به تخت نشستن نايب امام زمان خيلي از دستار به سران فارغ از علم و تقوا به صرف بيعت با خميني به دولت و مكنت و قدرت رسيدند بدون آنكه ذره اي شايستگي داشته باشند.
عميد زنجاني در آغاز ورود به حوزه قم با داشتن تصديق ششم ابتدائي، يكچند به اين مدرسه و آن مدرسه سر زد تا آنكه در مدرسه «خان» كه به مدرسه بروجردي هم اشتهار داشت سكني گزيد. مطابق رسم ديرينه در مدارس ديني قم معمولا هر دو يا سه طلبه در يك حجره زندگي مي كنند. به علت سوءاخلاق و مطالبي كه درباره عميد گفته مي شد هيچيك از طلاب حاضر به هم حجره شدن با او نبودند و به همين دليل نيز در طبقه دوم او حجره كوچكي داشت كه به تنهائي در آن زندگي مي كرد مگر در ساعتهائي كه طلبه خوبروي صدرالدين نام شيرازي كه حجره اش روبروي او بود دزدكي به حجره اش سر مي زد و ساعتي را نزد عميد در پشت درهاي بسته و پرده افتاده به سر مي برد. در آن زمان شعري براي عميد ساخته بودند كه طلبهها زير لب زمزمه ميكردند:
«عباس كه ادعاي زنجاني داشت
شيرازي خوشگلي به مهماني داشت
والله كه خلق و خوش قزويني بود
در زير قبا شاخ خراساني داشت».
يكي از هم مدرسه ايهاي او بعد از 54 سال اين رباعي را كه سراينده اش مرحوم علي آقا حجتي كرماني بوده هنوز به ياد داشت. جالب اينكه در همين سالها عميد با شيخ محمد تقي مصباح يزدي نيز سر و سري پيدا كرد. من در باب مصباح و اخلاق و عادات او بسيار نوشته ام. و همه شما از حكايت دلباختگي او به آهنگر خرّم آبادي كه بعدها لقب حجت الاسلام والمسلمين حائري خرم آبادي گرفت و اخيرا فهميدم برخلاف تصور قبلي ام به مرگ طبيعي براثر بيماري نمرده است بلكه بعد از آنكه حكايت علاقه غيرافلاطوني اش با مصباح بر سر زبانها مي افتد و همسر مصباح يكبار ديگر همانگونه كه قبل از انقلاب شكايت به مراجع از فساد شوهر برده بود، ماجراي ارتباط مصباح با آهنگر را با آقاي فاضل لنكراني مطرح مي كند، دست به خودكشي ميزند.
باري عميد زنجاني به علت نداشتن استعداد و كودن بودن نتوانست حتي جامع المقدمات را به پايان برساند. يكي از استادانش آيت الله ميرزا جواد تبريزي بود كه او را بعد از چند ماه از حلقه شاگردانش طرد كرد. مرحوم حاج سيد ابوالفضل زنجاني نيز وقتي رفتار او را مشاهده كرد حاضر نشد اين همشهري كودن را در حلقه شاگردانش راه دهد. سرانجام با پادرمياني آقاي شبير، مرحوم شريعتمداري خرج راهي به او داد تا به نجف برود. عميد زنجاني در نجف نتوانست به علت ندانستن زبان عربي، در يكي از مدارس معتبر وارد شود، ناچار حجره محقري در اطراف قبرستان وادي السلام پيدا كرد و با يك طلبه املشي هم اتاق شد و چند ماه بعد به «جامعه النجف» رفت كه نوعي مدرسه آمادگي براي طلبههاي عقب مانده از درس بود اما آب و هواي خشك نجف به او نساخت و به سختي مريض شد و سرانجام با 50 دينار كمكي كه از مرحوم سيد مهدي حكيم فرزند مرحوم حاج آقا محسن حكيم دريافت كرد، راهي تهران شد. مرحوم آقا مهدي حكيم كه روابط نزديكي با ساواك و مقامات ايراني داشت توصيه عميد را به يكي از مسئولان ساواك كرده بود به همين دليل نيز خيلي زود ساواك وسيله ساز شد و آقاي عميد زنجاني به عنوان پيشنماز مسجد لولاگر صاحب محراب و منبر شد. آنچه را درباره عميد سالها پيش از ناطق نوري كه گهگاه در مسجد لولاگر به منبر ميرفت شنيده ام، هنوز به ياد دارم. ناطق مي گفت هربار من به منبر مي رفتم عميد زنجاني به بهانه اي غيبش مي زد. يك روز فتق او عود مي كرد، روز ديگر بچه اش مريض مي شد و زماني به بهانه زيارت قم مسجد را وا مي گذاشت. دليل اين كار هم اين بود كه من ــ يعني ناطق نوري ــ سياسي حرف مي زدم و گهگاه نام آقاي خميني را بر زبان مي آوردم به همين دليل نيز عميد مي ترسيد مبادا سخنان من براي او كه مقرري از ساواك داشت مشكل ايجاد كند. چنين آدمي با اين سابقه به رياست دانشگاهي منصوب ميشود كه 30 هزار دانشجو در 14 دانشكده آن در 111 رشته ليسانس و 177 دوره فوق ليسانس و 156 دوره دكترا زير نظر 1500 عضو هيأت علمي درس مي خوانند.
اگر فرض را بر اين بگيريم كه عميد زنجاني صلاحيت سرپرستي دانشكدههائي را كه علوم انساني در آن تدريس مي شود دارد، بايد گفت به جز دانشكدههاي حقوق و اقتصاد و ادبيات و هنرهاي زيبا، بقيه دانشكدهها شأن علمي و فني و پزشكي دارد بنابراين هيچ دخلي با يك آخوند آنهم از نوع بيسواد و فاسد الاخلاق چون عميد زنجاني ندارد.
رئيس جديد دانشگاه تهران طي سالهاي اخير مؤلفاتي نيز از نوع آثار بي بديل اهل حوزه داشته است از جمله كتاب «ريشههاي انقلاب اسلامي» كه در آن هنگام دفاع از كاشاني، زنده ياد دكتر مصدق را رسما كافر مي خواند و مليون ايران را مرتد اعلام ميكند. در كتاب ديگرش با عنوان زن و انتخابات، به كلي منكر حقوق زنان مي شود و ادعا مي كند زن حق نامزد شدن در انتخابات را ندارد.
اگر استادان و دانشجويان در برابر اين تجاوز مسلم احمدي نژاد به ساحت علم و انديشه سكوت كنند حقا بايد فاتحه دانشگاه تهران و آموزش عالي را خواند. به اعتقاد من، از همين امروز بايد استادان از حضور در سر كلاسها خودداري كنند و حتي اگر استادي از تيره اهل ولايت فقيه خواست در كلاس درس حاضر شود اين مسئوليت دانشجويان است كه از حضور در جلسات درس تا زماني كه عميد زنجاني بر كرسي رياست دانشگاه نشسته است خودداري كنند. اين ننگ ديگر قابل تحمل نيست.
شنبه 26 تا دوشنبه 28 نوامبر
صدور شكنجه به عراق
1 ــ جمهوري ولايت فقيه طي 27 سال گذشته در صدور فتنه و آشوب به منطقه خاورميانه، دستاوردهاي مهمي داشته است. حزب الله، جهاد اسلامي، گروههاي تروريستي كوچك و بزرگي كه در دنياي اسلام سر بلند كردهاند و هريك به نوعي وصل به امنيت خانه ولي فقيه و سپاه پاسداران او هستند، فرزندان نامشروع فتنه اي هستند كه 27 سال پيش دامنگير ملت ايران شد. اما آنچه به دنبال به قدرت رسيدن شماري از وابستگان رژيم در احزاب شيعه عراق با تشكيل دولت ابراهيم الجعفري، رخ داده جلوهاي تازه از نكبت و فتنه اي است كه حالا به جز مردم سرزمين ما، مردم عراق نيز گرفتار آن شده اند.
سه هفته پيش نيروهاي آمريكائي، به دنبال شكايت بانوئي عراقي كه فرزندش در نزديكي وزارت كشور عراق گم شده بود، به ساختماني در جوار وزارت كشور حمله بردند و پس از ورود به زيرزمين ساختمان با منظره اي روبرو شدند كه يكي از فرماندهان آمريكائي آن را وحشتناكترين منظره اي ديد كه در عمرش مشاهده كرده است. در زيرزميني نمور كه چندين سلول در آن قرار داشت، يكصد و هفتاد زنداني در شرايط غيرانساني، با پيكري زخمي و خونين، در غل و زنجير در اين سلولها قرار داشتند. وضع بعضي از زندانيها چنان بد بود كه بلافاصله آنها را به بيمارستان منتقل كردند. به دستور فرمانده نيروهاي آمريكائي بلافاصله تحقيقات از اين زندانيان آغاز شد و چهل و هشت ساعت بعد اطلاعيه اي رسمي منتشر شد كه حكايت از اين مي كرد كه وزارت كشور عراق بعد از وزير شدن «بيان باقر صولاغ جبر» يكي از وابستگان جمهوري اسلامي و نماينده سابق مجلس اعلا در دمشق، صاحب زندانهاي خصوصي غيررسمي شده كه زير نظر نيروهاي سپاه بدر وابسته به مجلس اعلا اداره ميشود. پيش از اين گفتهام شبه نظاميان بدر كه همگي در ايران و توسط سپاه پاسداران آموزش ديده اند در طول ماههاي اخير چندين گروه زيرزميني درست كرده اند كه فرمانده كل آن فردي به نام ابومصطفي الشيباني است. اين شخص در ايران و در سپاه داراي درجه سرتيپي بود و در سركوبي جنبش دانشجويان و خيزش 18 تير نقش مهمي داشت. او همچنين از كساني است كه در قتلهاي زنجيره اي از عوامل اجرائي بود يعني در كشتن شماري از نويسندگان و روشنفكران كار سلاخي را عهده دار بود.
ابومصطفي الشيباني بعد از ورود به عراق نخست در نجف و سپس در كربلا و بعد بصره و در نهايت بغداد و كاظمين فرماندهي نيروهائي را عهده دار بود كه در كشتن شماري از روشنفكران، فعالان سياسي، خلبانان پيشن عراق و علماي اهل سنت و آشوريهاي عراق، دست داشتند. زماني كه بيان جبر به وزارت كشور رسيد، ابومصطفي الشيباني پوشش شرعي و قانوني را پيدا كرد و به اين ترتيب كه بيش از 500 تن از افرادش به عنوان نيروهاي امنيتي رسما به نيروهاي امنيتي وزارت كشور پيوستند. طي 8 ماهه اخير، حداقل چهار بازداشتگاه با اطلاع وزير كشور عراق توسط اين نيرو برپا شده كه يكي از آنها زير ساختمان وزارت كشور و همين بازداشتگاهي است كه آمريكائيها آن را كشف كردند.
دكتر ايادي نخست وزير پيشين عراق و رهبر نيروهاي ملي و ائتلافي كه تحت عنوان «قائمهعراقيه» در انتخابات 15 دسامبر شركت خواهد كرد مدتها پيش به من جريان زندانهاي مخفي را گفته بود، و پيش از اين نيز در همين ستون به جنايات ابومصطفي الشيباني و بيان جبر اشاره كرده بودم بدون آنكه درباره منبع موثق خود چيزي بگويم. حالا دكتر علاوي زبان گشوده است و در سخناني تكان دهنده به «ابزرور» با اشاره به زندانهاي مخفي بيان جبر، از شكنجههاي غيرانساني ياد ميكند كه شماري از فرزندان عراق گرفتار آن شده اند. به قول علاوي، مردم با شگفتي ميبينند همان شكنجههاي دوران صدام گاه به صورت وحشيانه تري در زندانهاي مخفي وزارت كشور انجام مي گيرد.
آنچه مي توانم به سخنان علاوي اضافه كنم حضور شكنجه گراني است كه توسط امنيت خانه ولي فقيه به عراق اعزام شده اند. كساني چون ابومهدي العامري، عبدالصاحب معروف به مهندس، محمدرضا غروي، سيدجواد محمدي، ابوعطا و... از جمله اين صادرات جمهوري ولايت فقيه به عراق ميباشند. رسوائي زندانهاي بيان جبر آنقدر است كه حتي دكتر ابراهيم الجعفري نيز ناچار كميته ويژهاي را مأمور بررسي اسرار زندانها و چگونگي دستگيري ها و شكنجهها و قتلهائي كرده كه توسط گروههاي وابسته به سپاه بدر و ابومصطفي الشيباني انجام گرفته است.
ولايتي در رياض
سعوديها آنقدر به احمدي نژاد و وزير خارجهاش منوچهر متكي بي اعتنائي كردند كه ناچار ولي فقيه پا در ميان گذاشت و سر مشاور خود حكيم ميرزا علي اكبرخان ولايتي را با نامه اي خدمت پادشاه سعودي فرستاد. مي دانيد كه متكي در جريان سفرش به حاشيه خليج فارس قصد داشت به عربستان برود اما سعوديها محترمانه عذر او را خواستند و همه تلاشهاي رژيم براي بازگرداندن آبهاي گرم روابط ديروز به جوي با شكست روبرو شد. رهبر رژيم ناچار با ارسال نامه اي براي پادشاه سعودي ضمن ابراز مراتب مهر و مودّت خواستار آن شده بود كه نظر لطفي را كه قبلا به رفسنجاني و خاتمي داشتيد از احمدي نژاد دريغ نكنيد. پاسخ سعوديها روز بعد در مصاحبه ملك عبدالله در الشرق الاوسط ظاهر شد آنجا كه گفته بود بله ايرانيها اخيرا وزير خارجه سابقشان را با نامه اي از خامنهاي فرستادند كه ما هم او را به حضور پذيرفتيم. در عين حال ملك عبدالله از نقش جمهوري اسلامي در عراق نيز به سختي انتقاد كرد.
December 2, 2005 05:17 PM