مباحثي كه در آن مجلس جنون ميرفت…
يكهفته با خبر
www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com
سهشنبه 4 تا جمعه 7 آوريل
پيشدرآمد: بار ديگر در برابر خليج هميشه فارس ايستاده ام. از اين سو مي توانم چراغهاي وطني را بنگرم كه 27 سال است در حسرت بوسه زدن بر خاكش ديروز را به امروز وصل كرده ام و امروز را به اميد فردائي كه ميدانم سرانجام خواهد آمد به هر شكل و حالي بوده سر كرده ام. در سوسوي هر چراغ روزهائي را ميبينم كه با خيزش زمزمه اي در خانه پدري دل سرشار از اميد مي شد و جان انباشته از شوق. در سمت چپ من، اسلام ناب انقلابي محمدي از نوع طالباني و بنلادني، سر ميبرد و پيكرهاي انسانهائي را كه سه سال پيش با سرنگوني سردار قادسيه دوم مي پنداشتند به آزادي و سعادت رسيده ا ند، با انتحاریهاي نگون بختي كه خود قرباني فريب بزرگند، تكه تكه ميكند. و در سمت راست من امارتي است كه با پنجه و انديشه هموطنان مهاجر من ديوارهايش بالا رفته و قلب اقتصادش به حركت درآمده است...
و گو اين كه حالا بعضي از آن ايرانيان كه نيمه شبي يا در سحرگاهي پا بر ساحلي گذاشتند كه همه سويش بيابان بود و هيچستان رمل، امروز به ناچار، گذرنامههاي اينسو را در جيب دارند اما هزار سال ديگر هم كه بگذرد، قبازردها، همچنان ايرانياند و دشتيها و بهبهانيها و اشكنانيها و… در خانههاشان با گز و زولبيا از ميهمانان پذيرائي ميكنند با موسيقي ايراني صفا ميكنند و با فرزندانشان به فارسي سخن ميگويند.
وقتي در كويت صحبت از آزادي زن و حقوق برابر و حق انتخاب كردن و انتخاب شدن به ميان آمد، صف اول زنان مبارز از آن كساني بود كه نامي آشنا داشتند كه حتي با اضافه شدن الف لام جلوي آن ميشد فهميد اگر خود آنها در ايران به دنيا نيامده باشند پدران و يا اجدادشان ايراني بودهاند. روز دوشنبه براي يك جاي خالي انجمن شهر كويت شماري از چهرههاي سرشناس مبارزه ميكردند وگو اينكه پيدا بود نامزدي كه رأي قبايل را با خود دارد برنده قطعي اين انتخابات خواهد بود اما خانم جنان بوشهري كه يك مهندس جوان است و براي نخستين بار با برخوردار شدن زنان از حق رأي و نامزدي در انتخابات پارلمان و انجمنهاي شهر، خود را نامزد كرده بود، نفر دوم شد. اين حادثه آنچنان اهميت داشت كه امير و نخست وزير كويت به او پيام دادند و حضورش را در صحنه انتخابات تبريك گفتند.
جامعه كويت در ميان جوامع كشورهاي حاشيه خليج فارس جامعهاي متفاوت است به اين معنا كه زنان حتي تا سال پيش كه حق رأي نداشتند در بالاترين سطوح اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي حضوري چشمگير داشتند. البته در بحرين آزاديهاي اجتماعي بيشتر از همه جا است. شايد يك دليلش نزديكي عجيب بحرين با روحيه و حال ايرانيهاست. جدائي و سياستهاي توأم با تبعيض در گذشته نتوانسته فضاي آزادي را كه در اين سرزمين كوچك وجود دارد تغيير دهد. پادشاه بحرين كه با طرح قانون اساسي جديد پس از درگذشت پدرش، اميرنشين بحرين را به كشور پادشاهي بحرين با نظام پادشاهي دستوري (مشروطه) تبديل كرد، انسان آزادهاي است كه اگر كشورش گرفتار بازيهاي وابستگان به ولايت فقيه نبود (طلبههائي كه در قم درس خواندهاند و اعضاي حزبالله بحرين) و از سوي ديگر تحت فشار «سلفي»هاي سني قرار نداشت كه در تندروي دست كمي از پيروان اسلام ناب انقلابي ولايتي ندارند، خيلي بيش از اينها كشورش را به سوي تبديل شدن به يك جامعه آزاد مدرن هدايت ميكرد. در بحرين نيز مثل كويت پارلمان منتخب مردم وجود دارد. اما كويت دچار يك گرفتاري بزرگ است و آن موضوع نفوذ قبايل و سلفيها (از تيره اخوان المسلمين) در معركه انتخابات است. پول هم البته جاي خود را دارد. در انتخابات دوره فعلي «مجلس الاُمّه» يا شوراي امت، يكي از نمايندگان با كمتر از دوهزار رأي به مجلس رفت و معلوم شد نيمي از اين آرا را خريداري كرده است. دمكراسي در جامعه سنتي قبيلهاي البته اين مشكلات را هم دارد.
ديوانیه پايگاه تمرين دموكراسي
جوامع حاشيه خليج فارس، بر پايه يك رسم سنتي كه احتمالا ریشه در قبيله دارد، از نهادي برخوردارند كه بر آن عنوان «ديوانيه» را گذاشتهاند. نامي برگرفته از ديوان خود ما، پس ميتوان احتمال داد كه اصل ماجرا به رسمي در ايران پيش از اسلام باز ميگردد. هر امير و وزير و چهره سرشناسي ديوانيهاي دارد كه يكي از شبهاي هفته داير است. معمولا پس از نماز مغرب يا عشاء ديوانيهها برپا ميشود. صاحب ديوانيه بر صدر مينشيند و مردم از هر طايفه و دستهاي به ديوانيه ميآيند. اگر طرف صاحب شغلي و مسئوليتي مهم باشد مراجعان اغلب از طايفه دردمندان و متقاضي امري هستند. مثلا امير سلطان وليعهد سعودي يا امير سلمان امير منطقه رياض در سعودي، يا شيخ احمدالفهد وزير انرژي كويت و يا… با شهروندان ديدار ميكنند كه آزادانه حرف دلشان را در برابر آنها ميزنند و اغلب در همانجا نيز پاسخ ميگيرند و مشكلشان حل ميشود. اهالي كشورهاي حاشيه خليج فارس به اين ترتيب با حكمرانان خود بيگانه نيستند و هر زمان بخواهند ميتوانند با آنها در ديوانيهها ديدار كنند. البته حضور سايه بن لادن و انتحاريها بر ديوانيهها نيز اثر گذاشته و بسياري از بزرگان فرد ديگري را به جاي خود به ديوانيه ميفرستند. نوع ديگر ديوانيهها از آن شخصيتهاي سرشناس سياسي و فرهنگي و اقتصادي و… ا ست كه مجلس ديوانيه عملا به يك هايدپارك بحث و گفتگو تبديل ميشود. عقايد مختلفي توسط حاضران در اين ديوانيهها مطرح ميشود گاه بحث و جدل بالا ميگيرد اما در پايان همگان بر سفره صاحب ديوانيه، بستگي به ميزان سخاوت و ثروت او، از خوان او كه گاه خيلي رنگين و زماني ساده است لقمه بر ميچينند و سير و شادمان به خانه ميروند.
در ديوانيه سعدبن طفله
دكتر سعدبن طفله العجمي يكي از اساتيد و نويسندگان نسبتا جوان كويتي است كه عليرغم جواني يك بار نيز وزارت اطلاعات يا به قول اهل ولايت فقيه اطلاع رساني را تجربه كرده است. او از آن رو كه در ا لشرق الاوسط ستون ثابت هفتگي دارد، و به دفعات با من در كنفرانسها و ميزگردهاي تلويزيوني شركت داشته و يك بار نيز همسفر قاهره بودهايم، لطف بسيار به من دارد و تا خبر ميشود كه در كويت هستم، در روزنامهها خبر ميدهد كه روز شنبه در ديوانيه او بحث بر سر ايران خواهد بود و سخنران ميهمان نيز بنده سراپا تقصيرم. به اين ترتيب ميدانم كه نمايندگان امنيت خانه مباركه ولي فقيه به طور قطع در جمع حاضران حضور خواهند داشت. در ورود به مجلس با ديدن چهرههاي سرشناس سياسي و پارلماني و فرهنگي و دانشگاهي و رسانهاي كويت خوشحال ميشوم كه مستمعاني صاحب معرفت در مجلس ما هستند، بنابراين حتما صاحب سخن را بر سر ذوق خواهند آورد ـ و چنين نيز شد. دو جوان با ريشهاي انبوه سياه كه جزئي از آن به روي گونه تراشيده شده است، يكي با پيراهن وزارت خارجهاي (پيراهن بدون يقه مورد عنايت سرمشاور ولي فقيه علي اكبر ولايتي) و ديگري با يقه باز در دو سوي مجلس نشسته و بسيار ساكت و سر به زير به قيل و قال ما گوش ميدهند. ميزبان يعني دكتر سعد، به معرفي من ميپردازد و آنگاه سخن را آغاز ميكنم و همان اول با نگاه به چهره حاضران ميبينم غير از خبرنگار لبنانيالوطن كه بانوي جواني است و همكارش از تلويزيون CNBC، بقيه به نوعي با شنيدن نام بيزوال خليج هميشه فارس رو ترش كردهاند.
يكي از نمايندگان پارلمان كويت كه اتفاقاً از مخالفان جمهوري اسلامي است طاقت نميآورد و ميگويد البته با بودن هفت كشور عربي در حاشيه خليج، خليج عربي است. پاسخ او را ضمن اشاره به شعاري كه عبدالناصر پياپي بر زبان ميآورد و راديوي صوت العرب صبح تا شب پيش از قطع روابط مصر و ايران آن را تكرار ميكرد، ميدهم. «آيا يادتان رفته كه ناصر شعار وحدت عربياش را با اين تركيب مطرح ميكرد كه من المحيط الاطلسي الي الخليج الفارسي يعني از اقيانوس اطلس تا خليج فارس. وقتي با ايران چپ افتاد اسم جعلی خليج عربي به ميان آمد. بعد هم شما يك نام سه هزار ساله تاريخي را كه نميتوانيد عوض كنيد.»
به هر روي بعد از آن به مسأله اتمي ايران ميرسم و اينكه چرا غرب پيش از انقلاب به برپائي نيروگاه اتمي و غنيسازي اورانيوم توسط ايران اعتراضي نداشت اما امروز به ويژه پس از روي كار آمدن احمدينژاد اوضاع به كلي فرق كرده و به علت عدم اعتماد آژانس بينالمللي انرژي اتمي و جامعه جهاني به رژيم ولايت فقيه كسي حاضر نيست با ديدن دم خروسهاي متعدد طي سالهاي اخير قسم حضرت عباس آقايان را در مسالمت آميز بودن برنامههاي اتمي جمهوري اسلامي باور كند. بعد موضوع گاز را پيش ميكشم و نيروگاههائي كه هم از نظر اقتصادي به نفع ايران است و هم در پالايش محيط زيست و جلوگيري از يك خطر مهيب براي محيط زيست در منطقه خليج فارس به مراتب بهتر از نيروگاه اتمي آنهم از نوعي است كه با تكنولوژي سازندگان چرنوبيل، ساخته ميشود. از روسها گفتم و حضور گسترده آنها در ايران، و سپس ره به عراق زدم كه حالا حتي دل عبدالعزيز حكيم نورچشمي سابق ولي فقيه نيز در مقابل تيمارداري حضرتش از مقتدي صدر و آموزش اوباشان جيشالمهدي به وسيله سپاه پاسدارانش، به درد آمده است.
باور نميكنيد مثل آن داستان آتش زدن مو و يا پر و ظاهر شدن طرف، هنوز جمله من به پايان نرسيده بود كه سر و صدائي شد و ديدم ميزبان به پا خاست و بعد چهار پنج جوان مؤدب و كراواتي اما با ريشهاي تنك و مرتب شده از پله پائين آمدند و در پشت سرشان نيز آقاي عمار الحكيم آقازاده عبدالعزيز الحكيم رئيس مجلس اعلا و ائتلاف شيعيان ظاهر شد. عمار كه آقاي خامنهاي او را عمّارنا (عمار ما) لقب داده بود روحاني جواني است كه روئي خوش و كلامي دلنشين دارد. مرا ياد جوانيهاي مرحوم سيد عبدالرضا حجازي و مرحوم حاج آقا صادق طباطبائي قمي مياندازد. طي دو سه سال اخير او به يكي از چهرههاي محبوب تلويزيونهاي ماهوارهاي عرب تبديل شده چون هم خوب حرف ميزند و هم ابائي از نشستن روياروي گويندگان خوبرو و بيپروائي چون نجوي قاسم در العربيه و فيروز در الجزيره ندارد. به ورود ايشان وضع مجلس عوض ميشود. (همينجا بگويم كه دو مأمور مربوطه مدت كوتاهي پس از آغاز سخنان من آهسته جيم شدند).
هنوز عمار جا به جا نشده بود كه آقائي در جمع به عنوان اينكه سئوالاتي از من دارد بياعتنا به ميزبان دكتر سعدبن طفله كه مي گفت اجازه دهيد توضيحاتي براي آقاي عمارلحكيم بدهم، مثلا به چوب زدن من پرداخت كه «شما مگر ايراني نيستيد كه احمدينژاد را مسخره ميكنيد و اسباب شرم ميدانيد؟ چرا از سياست اتمي ايران انتقاد ميكنيد مگر اسرائيل بمب اتمي ندارد؟ چرا بيخودي ميگوئيد ايران در عراق مداخله ميكند حضرت امام خامنهاي بارها گفتهاند اگر اشغالگران آمريكائي از عراق بيرون روند ما به مردم عراق كمك ميكنيم روي پاي خود بايستند… و اينكه شما دروغ ميگوئيد كه آقاي حكيم از ايران دلگير است و رژيم ايران از مقتدي صدر حمايت ميكند و باعث انتخاب ابراهيم الجعفري شده است و…»
معلوم شد اين جناب از رهبران حزبالله كويت است و نمونه زندهاي از آن دست شيعيان كه به قول حسني مبارك وفاداريشان بيش از آنكه به كشورشان باشد به بارگاه خليفه شيعه در تهران است. آقاي عمار الحكيم بهت زده صحنه را مينگريست. طرف خوشحال بود كه مرا گير انداخته و لابد با حضور عمار من ناچارم سياست تقيه را كه شيوه او و مرادش و پيروان مكتب ولايت فقيه است پيشه كنم. اما به او يادآور شدم كه طالباني رئيس جمهوري عراق و ابراهيم الجعفري نخست وزير و ديگر مقامات اين كشور و نيز مرجعي در مرتبه آقاي سيستاني بارها تاكيد كردهاند كه خروج نيروهاي ائتلاف از عراق در شرايط فعلي فاجعه است چون كشور به طور كامل گرفتار جنگ داخلي و مذهبي و نژادي خواهد شد، پس آقاي خامنهاي شما بهتر است راجع به سرنوشت عراق و مردم اين كشور اظهار عقيده نفرمايند. احمدينژاد منتخب من نيست، و در ايران با بودن شوراي نگهبان كه حتي مصطفي معين را بعد از 20 سال خدمت به ولايت فقيه رد صلاحيت ميكند و محمدرضا خاتمي نايب رئيس دوره پيشين مجلس اجازه ورود به صحنه انتخابات دوره هفتم مجلس را پيدا نميكند، ما با يك نظام مردمسالار و نهادهاي دمكراتيك روبرو نيستيم. بله من شرم دارم كه احمدينژاد به عنوان رئيس جمهوري وطنم سخن ميگويد. اما با بودن گنجيها، باطبيها، اميرانتظامها و هزاران شيرزن و دانشجو و اهل انديشهاي كه ولايت جهل و جور و فساد را رد ميكنند و با همه وجود در مبارزه با رژيم عقب مانده ديني هستند، نه تنها به ايراني بودن خود مفتخرم بلكه در برابر هر کس كه با نگاه دشمنانه به خانه پدري من بنگرد ميستيزم…
در اينجا به ميان سخنانم پريد و گفت در حرفهايتان گفتيد كه به آمريكا رفتهايد، لابد براي اين كه آمريكائيها را به جنگ با ايران تشويق كنيد. حتماً از 75 ميليون دلار نيز دستمزد خود را گرفتهايد. اينجا بود كه دكتر سعد ميزبان و صاحب ديوانيه عصباني شد و به نماينده حزبالله كويت گفت تو حق توهين و اتهام زدن نداري، من اما آرام گفتم آنكه آرزوي جنگ را دارد احمدينژاد شماست، و پول مورد اشاره شما هنوز از بحث و مناقشه در كنگره آمريكا فراتر نرفته، تازه قرار هم نيست پولي به كسي بدهند. شما فكر كرديد آمريكا مثل جمهوري اسلامي است كه بيتالمال را در راه هدفهاي خود خرج حزبالله لبنان و بحرين و كويت و جهاد اسلامي فلسطين و جيشالمهدي مقتدي صدر كند. طرف تا آمد داد بزند حزبالله پول نميگيرد و… عمار الحكيم به سخن آمد و گو اين كه در پرده ميگفت و بسيار سياستمدارانه، اما در لابلاي سخنانش ميشد فهميد كه فضاي روابط جمهوري ولايت فقيه با مجلس اعلا مثل گذشته صاف نيست، و سايه سنگين مقتدي صدر فضا را سخت تيره و تار كرده است.
به هر روزی روزنامههاي كويت به طور مفصل بحث و جدل ما را منتشر كردند. و نيز در باب اصرار من بر اين كه خليج هميشه فارسي است و سه جزيره تا ابد ايراني نيز همراه با نيش و معترضه نماينده پارلمان كويت قلمفرسائي كردند. تجربه جالبي بود كه همه شب در سرزمينهاي حاشيه خليج فارس تكرار ميشود.
شنبه 8 تا دوشنبه 10 آوريل
عراق به كجا ميرود
1 ـ تعداد قربانيان عمليات انتحاري و تصفيههاي خونين عراق، به مرور به روزي 70 كشته و يكصد و پنجاه زخمي رسيده است. در دوران حكومت دكتر اياد علاوي، اغلب عمليات تروريستها متوجه نيروهاي ائتلاف بود اما وقتي دولت ابراهيم الجعفري برسركار آمد و وزارت كشور را به «بيان باقر صولاغ جبر» سپردند و سردار ابومصطفي الشيباني با تيم دست پروردگان سپاه قدس در لباس نيروهاي امنيتي مامور شكار ائمه سني و خلبانان و استادان و ثروتمندان سني و نيز شخصيتهاي شيعه سكولار شد، دار و دسته ابومصعب الزرقاوي و ديگر تكفيريها دست در دست بقاياي فدائيان صدام و سلفيهاي تندرو به تصفيه شيعيان پرداختند. آنهم شيعيان بيگناهي كه در مسجدي به نماز ايستادهاند و يا در ميداني به اميد پيدا كردن لقمه ناني دستفروشي ميكنند، تروريستها كودك و زن و پير نميشناسند. قصد آنها به راه انداختن جوي خون و كشتار پيروان مذهب جعفري است و شگفتا كه جمهوري ولايت فقيه از بعضي گروههاي سلفي مثل انصار الاسلام حمايت ميكند. در اين ميان دار و دسته مقتدي صدر بعد از ديدن آموزش نزد برادران سپاه قدس، در همه تكايا و حسينيههاي نجف اسلحه انبار ميكنند تا اگر ابراهيم الجعفري ناچار به كناره گيري از مقام نامزدي نخست وزيري شد، نجف را به آشوب كشند. آقاي سيستاني سخت نگران است. او بيش از هر كس، آشوبگري به نام مقتدي صدر را ميشناسد و جنايت او را در قتل مرحوم عبدالمجيد خوئي و حيدر كليدار و همراهش را از ياد نبرده است. آقاي سيستاني به ائتلاف شيعه پيغام داده است اگر زودتر تكليف نخست وزيري و يك دولت وحدت ملي را تعيين نكنند او از نجف خواهد رفت.
اين تهديد را بعضي از اعضاي ائتلاف خيلي جدي گرفتهاند و از روز يكشنبه مذاكرات جدي براي پايان دادن به بلاتكليفي موجود بين اعضاي ائتلاف آغاز شده است. اين درست كه حضور دكتر عادل عبدالمهدي به جاي ابراهيم الجعفري در رأس حكومت ميتواند تا حدي از التهاب فعلي بكاهد اما به اعتقاد من و بسياري از آنها كه با نگراني به اوضاع عراق مينگرند تنها راه نجات عراق تشكيل يك دولت وحدت ملي به رياست دكتر اياد علاوي است. حالا همگان ميدانند كه ائتلاف شيعيان چگونه 128 كرسي به دست آورد و نمايندگان اين فراكسيون از چه نوعي هستند. براي نمونه، يكي از اين نمايندگان تا سه سال پيش از دولت انگليس پول بيكاري ميگرفت و در يك آپارتمان دولتي در محله كيلبورن زندگي ميكرد. حالا ايشان خانه باشكوهي در همپستد دارد و هر بار كه به لندن ميآيد نونوارتر از بار پيش است. از اين دست نمايندگان در ائتلاف بسيارند. ابوهائي كه اغلب رو به قبله چهارراه آذربايجان نماز ميخوانند و تنها چيزي كه در دل آنها راه ندارد آينده و سرنوشت مردم عراق است .
April 13, 2006 11:08 AM