گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض…
يكهفته با خبر
www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com
سه شنبه 2 تا جمعه 5 مه
پيشدرآمد: وقتي رژيمي عقب افتاده و سركوبگر، پس از قلع و قمع اهل قلم و دانشجو و استاد و فعال سياسي، به سراغ اهل نظر ميرود، ترديدي نكنيد وضعش خيلي خراب است و سرنگوني اش گريزناپذير.
دستگيري رامين جهانبگلو را يك خبر ساده تلقي نكنيد؛ انساني كه با داشتن همه نوع امكانات براي يافتن اعتبار و منزلت و برخورداري از يك زندگي متعالی در خارج، چمدان مي بندد، به خانه پدري باز مي گردد و همه تلاش خود را معطوف به تعالي انديشه نسلهاي جوان و پژوهشگر وطنش مي كند، فلسفه را به دلها مي برد، روزي «نوام چامسكي» را به گفتگو ميگيرد و ديگر روز با «آيزيا برلين» به بحث مي پردازد، سينماگر دگرانديش دگرساز بوسنيائي «امير كستاريتسا» را زير سئوال مي برد كه سايه مذهب مبادا، تصوير بيغش آزادي را در آثارت خدشه دار كند.
در سالهائي اندك قطبي مي شود كه هزاران دانشجو و اهل قلم و نظر چشم به قلم و سخنش مي دوزند. حتي تابستانها به جاي سرزدن به ولايت فرنگ، و برخورداري از تعطيلاتي كه حق مسلم هر انساني است، ترجيح مي دهد به اردوي تابستاني بچههاي دانشگاه شريف و تهران و علم و صنعت سر بزند… اهل سياست نيست، قطار خالي اش را سوار نمي شود، اما بيزاري اش را از دكان داران دين و سياست پنهان نمي كند. بيش از دويست مقاله و مصاحبه ارزشمند، كتابهائي انسان ساز مثل «جهاني بودن»، «تمدن و تجدد»، «مدرنيته، دمكراسي و روشنفكران»، «تأملات هگلي» و «انديشه عدم خشونت» و «ايران و مدرنيته» در كنار ترجمههائي از آثار مهمترين انديشه ورزان در دنياي فلسفه و فرهنگ، دستاورد او در سالهائي است كه سياست از يكسو و در كف بي كفايت اهل ولايت جهل و جور فساد راهش به چاه جمكران ختم مي شود و از سوي ديگر در جمع مخالفان رژيم، گرفتار جدل سوفسطائياني است كه بر سر و كله هم مي زنند كه ميخ 28 مرداد به لاهوت دمكراسي فرو رفت يا به ناسوتش.
من طي اين سي و دو سه سالي كه در متن جامعه روشنفكري ايران در داخل و خارج كشور زندگي كرده ام به خودم اجازه مي دهم بدون هيچ نوع مجامله اي رامين جهانبگلو را يكي از والاترين و فرزانه ترين روشنفكران معاصر سرزمين خويش بخوانم. در سالهاي نوجواني من روشنفكر حتماً بايد در نوشته و سخن خود و حتي در والاترين تصوير انديشه انساني يعني شعر، ناسزاهائي را نثار حكومت بكند، سبيل بگذارد، ودكا بنوشد، سيگار اشنو و يا اگر پولدار شد ژیتان فرانسوي بكشد، و سواران دشت انديشه اش اگر رنگ مذهب گرفته بودند (مثل آل احمد و شريعتي) از ميرزاي جنگل و شيخ فضل الله نوري و سيد كاشاني و روح الله مصطفوي الخميني نشان داشته باشند و اگر ذهن به سرخي نشسته دارند رو به قبله ماركس و استالين نماز گزارند و دعاي تقرب را با ذكر يا كيانوري يا روزبه، يا طبري و يا اراني در واجبات پنجگانه ادا كنند. روشنفكر ملي مان نيز روز ورود خميني، حماسه وصل صادر كرد كه جهانا امروز خورشيد ولايت به ارض آريائي واصل شد. رامين از اين دست نبود. نمونه اش را كمتر شناخته بودم. شايد بتوان گفت «آرامش دوستدار» در خارج و «رامين جهانبگلو» در داخل خانه پدري از جمله سرشناس ترين روشنفكراني بوده اند كه در عرصه سياست گرفتار ميخ لاهوت و ناسوت نشده اند.
چرا رامين به زندان مي افتد
پيش از آنكه به دلايل دستگيري رامين جهانبگلو و آنچه طي روزهاي اخير بر او گذشته بپردازم نخست به اين اطلاعات توجه كنيد.
1 ـ چهل تن از شكنجه گران و بازجويان و آدمكشاني كه بعد از عزل دري نجف آبادي از وزارت اطلاعات اخراج شده بودند طي شش هفت ماه اخير به وزارت اطلاعات بازگشته اند. سردسته آنها جواد آزاده است كه در فيلم شكنجه فهيمه دري همسر سعيد امامي او را شناخته ايم. جواد آزاده صاحب فلسفه اي است كه در واواك به نامش ثبت شده است «امام حسين را به من بدهيد 24 ساعته از او چنان شمري بسازم كه به قتل حسين اعتراف كند». به موجب حكم محسني اژه اي، جواد آزده مسئوليت برخورد با اهل قلم و نظر را عهده دار شده است.
2 ـ پيش از اتوبوس ارمنستان و دستگيري فرج سركوهي، وزارت اطلاعات آن حمله معروف را به خانه وابسته فرهنگي سفارت آلمان ترتيب داد و شماري از چهرههاي فرهنگي و اهل قلم را ظاهرا به عنوان داشتن ارتباط با خارجي دستگير كرد. واكنش آلمان و فشارهاي دور و بريهاي رفسنجاني كار را خراب كرد. نويسندگان به خانه رفتند و سنگ فلاحيان براي گروكشي در ماجراي قتلهاي مخالفان در آلمان به تير خورد. به همين دليل در مرحله بعد فرج سركوهي را به زنجير كشيد تا زير شكنجه به آلمان وصلش كند و بعد از قتل او و رها كردن جسدش در گوشه اي در آلمان راه چانه زني را براي تطهير پرونده آلوده اش باز كند.
3 ـ چند شهروند فرانسوي و آلمانی كه براي ماهيگيري در بخش اماراتي آبهاي ساحلي جزيره ابوموسي مي چرخيدند دستگير ميشوند. اينها بايد به عنوان گروگان، هم در پرونده اتمي مورد استفاده قرار گيرند و هم راه ورود احمدي نژاد را به آلمان براي حضور در مسابقات فوتبال جام جهاني باز كنند. (همزمان نمايندگاني از نئونازيهاي آلمان در قبرس با مأموران امنيت خانه ولي فقيه ملاقات مي كنند و هداياي نقدي نايب امام زمان تقديمشان مي شود تا مراسم استقبال از تحفه گرمسار را تدارك ببينند).
4 ـ در فاصله بهمن ماه 84 تا ارديبهشت جاري، بخش مطبوعات و جريان روشنفكري در وزارت اطلاعات در تماسهاي تلفني با حداقل پانصد نويسنده و روشنفكر و استاد سرشناس دانشگاه و سپس ديدارهاي چند ساعته با آنها در دو هتل تهران، ضمن تهديد و تحبيب آنها، با اشاره به حساسيت اوضاع و ضرورت وحدت ملي در برابر بيگانگان و حقانيت رژيم در پرونده اتمي، نوعي تعهد شفاهي دريافت كرده اند كه هر گونه مخالف خواني در مرحله فعلي متوقف شود وگرنه قضاياي سالهاي 74 تا 77 تكرار خواهد شد.
5 ـ براي حداقل پنجاه چهره سرشناس مطبوعاتي، فرهنگي، سياسي و دانشگاهي پروندههاي اخلاقي آماده شده است و در مورد 20 تن كه 8 تاي آنها از مسئولان بلندپايه دولت خاتمي و 2 تن از همكاران نزديك رفسنجاني هستند پروندههاي جاسوسي و ارتباط با خارجي آماده شده است. بدون ذكر نام اجازه بدهيد به يكي از اين پروندهها اشاره كنم.
«براي آقاي … نخست پرونده اخلاقي ساختند ولي زماني كه او ثابت كرد بياخلاقي هايش اگر هم ثابت شود اما مطابق شرع حنيف و توصيههاي ملاباقر مجلسي كار خلافي نكرده و تعدد زوجات و متعه كاري است كه آقايان علما حتي در سنين بالا مرتكب ميشوند… ناچار شدند نمك و فلفل سياسي و امنيتي به پرونده بزنند. از طريق فردي كه به اين شخصيت بسيار نزديك بود سفرهاي او به خارج و تماسهايش را زير نظر گرفتند. يك بار در مالزي بار دوم در مغرب و بار سوم در يكي از هتلهاي لندن، ديدارهاي اين شخصيت را با سرشناساني از غرب و خاورميانه ثبت و ضبط كردند و زماني كه شخصيت مورد نظر از خط قرمز عبور كرد و علاوه بر تحفه گرمسار، نايب امام زمان را زير نيش و كنايه گرفت، به نزديكترين فرد به او حضوري پيغام دادند اگر جنابش زبان در كام نكشد، پرونده رنگ امنيتي و جاسوسي خواهد گرفت…».
حال برايتان مي گويم چرا رامين جهانبگلو را گرفتند و تا امروز با او چه كرده اند. منبع من فردي است در موقعيتي حساس كه پيش از اين نيز گزارشهاي او از جمله جلسه متشنج در حضور خامنه اي و درگيري رفسنجاني و تحفه گرمساري را خوانده ايد. ـ يادتان باشد يك هفته بعد از انتشار مطلب ما، جبهه مشاركت در خبرنامه داخلي خود عين مطلب را تأييد كرد. ـ حال گزارش را بخوانيد:
«مدام در وزارت بحث دانه درشتها در ميان بود بود مكرر صحبت اميرانتظام، ورجاوند، مهندس معين فر، سيمين بهبهاني، و حتي شيرين عبادي به ميان مي آمد. چند روزي هم به جوانان بند كردند كه مثلا اگر عبدالله مؤمني، رضا دلبري، احمد باطبي و فخرآور را بگيريم و اعترافات جانانه از آنها اخذ كنيم مبني بر اينكه با آمريكا ارتباط داشتهاند و… بقيه حساب كار خودشان را ميكنند. اما اژه اي معتقد بود كه بايد كسي را گرفت كه هم گرفتنش تأثير داخلي داشته باشد و هم در صحنه بين المللي بتوان از او به عنوان گروگان و وسيله چانه زني و كسب امتياز استفاده كرد. كسي كه ظاهرا سياسي نباشد اما بيشترين اثر را بر محيط فرهنگي و دانشجوئي و حتي سياسي كشور به جا گذاشته باشد.
اسم رامين جهانبگلو چند نوبتي در گزارشهائي كه حسين شريعتمداري براي اژهاي مينوشت ـ نوعي پرونده سازي و چغلي كردن ـ ذكر شده بود. دو سه باري نيز اصغر حجازي مراتب تكدر خاطر و غضب سلطان فقيه را از وي در جلسات چهارشنبههاي وزير امنيت ولي فقيه با ولي امر امت به اژهاي تذكر داده بود. اما آنچه وي را به عنوان طعمهاي اشتهابرانگيز و سودآور مورد توجه اژهاي و جواد آزاده قرار داد اشارهاي بود كه از لبان مبارك محمدتقي مصباح يزدي در ديدار اخير اژهاي از قم به همراه معاونانش بيرون آمد. «اين پسره جهانبگلو آدم خطرناكي است. او اذهان جوانان را با وسوسههاي خود فاسد ميكند. او مرتب از سكولاريسم و جدائي دين از حكومت حرف ميزند. اجانب هم او را حمايت ميكنند. بايد دهانش را خرد كرد. آدمهائي مثل او خطر حقيقي عليه نظام هستند و…» اژهاي در بازگشت نشستي گذاشت كه در آن معاون وزارت علوم كه در فرانسه درس خوانده، شريعتمداري و ملكيان از كيهان، غلامحسين الهام، حسين صفار هرندي وزير ارشاد، عميد زنجاني رئيس دانشگاه تهران، علمالهدي از دفتر رهبر و تني ديگر حضور داشتند. نشستند و گفتند و توطئه كردند. البته هر يك توجيهات خود را داشتند. اژهاي دنبال استفاده از شخصيتي بود كه با داشتن حق شهروندي و پاسپورت كانادائي و اعتبار و منزلت در جامعه روشنفكران فرانسه و آمريكا و كانادا، گروگان گرانبهائي به شمار ميرفت كه هم ميشد ماجراي زهرا كاظمي را با حضور اودر چنگ آدمخواران امنيت خانه ولي فقيه ماستمالي كرد و هم با اروپائيها وارد معامله شد و هم در داخل كشور چنان زهرچشمي گرفت كه كسي جرأت با صداي بلند نفس كشيدن را هم نكند. جواد آزاده كه موقع دستگيري فرج سركوهي در فرودگاه دستيار مصطفي كاظمي و مهرداد عاليخاني بود، مسئوليت يافت كه ترتيب دستگيري رامين را در فرودگاه بدهد. استناد را هم گذاشته بودند گزارش مأمور واواك در هند از ملاقات جهانبگلو با دالائي لاما و گفتگوهايش با چند شخصيت غربي در دهلي، يك تيم سي نفره به فرودگاه اعزام شد. رامين از گيشه اول عبور كرد و در دومين نقطه، جواد آزاده شخصا جلو رفت و گفت براي پارهاي از توضيحات درباره گذرنامهتان بيائيد. رامين هم با اطمينان خاطر و بيخيال به دنبال او به قسمت رياست جمهوري رفت. در آنجا چند مأمور او را در ميان گرفتند و يكراست به بازداشتگاه وزارت در شمال غربي دفتر اژهاي بردند.
بر سر رامين چه آمد
رامين جهانبگلو نه مثل اكبر گنجي كله شق و تندزبان بود و نه مثل اميرانتظام سرسخت و دلاور، اصلا فكرش را نميكرد روزي او را بگيرند. جواد آزاده بعد از آنكه شش ساعت رامين را توي يك اتاق بيپنجره بدون نور گذاشت به سراغش رفت. به او گفته بود اگر همكاري بكني آزاد ميشوي وگرنه لاشهات را بيرون مياندازيم. كسي هم براي تو اشك نخواهد ريخت. بعد هم براي ترساندن او لحظاتي او را به اتاق تعزير برده بودند. سرانجام نامههائي در برابر او نهادند كه امضا كند. بعد او را تحويل اوين دادند و در بخش ويژه جاسوسان و متهمان به شركت در توطئه براندازي دو شب برايش صداي افراد تحت شكنجه را پخش كردند. رامين آدمي كه روزي دوبار دوش ميگيرد و سه بار پيراهنش را عوض ميكند در اتاقي زنداني است كه در و ديوارش از كثافت انباشته شده و بوي گند لحاف و تشك آن انسان را خفه ميكند.
تا امروز ـ 17 ارديبهشت ـ رامين چهل ساعت بازجوئي شده و حدود هفتاد صفحه از او مطالب كتبي گرفتهاند. تيم بازجو از 6 تن تشكيل شده كه دوتاي آنها استادند و يكي در دانشگاه امام حسين و دومي در دانشكده محمد باقر وزارت درس ميدهد. حسين شريعتمداري نيز به جواد آزاده مشورت ميدهد. همينطور دو تن از شاگردان رامين و يكي از همكاران سابق او جزو مشاوران بازجوها هستند. به او اين طور گفتهاند كه از ارتباطاتش با … و … باخبرند و ميدانند كه در پاريس با ملكه سابق ايران ملاقات كرده و واسطه اين كار هم داريوش آشوري بوده است. پاي آن داريوش ديگر يعني شايگان را هم پيش كشيدهاند كه بله ما از ارتباطات سري شما با پهلويها و آمريكائيها و صهيونيستها باخبريم و يك مأمور دوجانبه ما در اطلاعات فرانسه پرونده محرمانه شما را به ما داده است. سعيد ابوطالب نماينده مجلس و مأمور ويژه واواك كه در عراق دستگير شده بود به همراه تيمي از بخش تصوير و صداي وزارت مشغول ترتيب دادن مصاحبه هستند. براي اولين بار قرار است مصاحبه امنيتي سه زبانه باشد، فارسي و فرانسه و انگليسي. از هم اكنون از طريق يك روزنامهنگار ايراني كه با CNN مربوط است و يك نيمه ايراني كه براي شبكههاي فضائي عربي كار ميكند، به بعضيها مژده دادهاند نمايش انحصاري اعترافات جاسوس بزرگ استكبار را به شما ميدهيم.
اگر با خواندن اين گزارش دقيق دست روي دست بگذاريم با آن روحيهاي كه از رامين سراغ داريم او را به قصد كشت شكنجه خواهند كرد، از او اعترافات داغ مكتوب و شفاهي ماشين شده خواهند گرفت و بعد پيكر و روح ويرانش را بيرون مياندازند. همه ما مسئوليم كه رامين جهانبگلو را نجات دهيم. فرزانهاي در بند اوباش آدمخوار ولي فقيه است. درنگ جايز نيست همتي بايد و تلاشي همه جانبه و اگر لازم شد تظاهراتي گسترده در همه جهان. رامين در آن سلول تنگ و تاريك مرگبار، تنها به اين اميد سر ميكند كه در بيرون از زندان اهل انديشه و قلم و فرهنگ فراموشش نكردهاند. اين معلم آزاده به گردن جوانان ميهن ما حق بزرگي دارد. نگذاريم، فاجعهاي كه بر سر فرج سركوهي آمد و سپس عزيزاني چون مختاري و پوينده و فروهرها و دواني و پيشتر ميرعلائي و برازنده و صانعي و… را با يك درجه بالاتر به مرگ دردناك، از كف ما گرفت تكرار شود.
شنبه 6 تا دوشنبه 8 مه
تحفه گرمسار و سرجوخه اتريشي
1 ـ تمام اطوارها و اداهاي تحفه گرمسار به شكل غريبي اطوارهاي سرجوخه اتريشي را در يادها زنده ميكند. ديدار ما با آن مردك مجنون تنها از راه كتابها و فيلمهاي مستند ميسر میشد. لابد نسلهاي پيش از ما خاطرات زندهتري از او را در ياد دارند. اما اين يكي يعني تحفه گرمسار را پيش رو داريم. ضمن اينكه انقلاب ارتباطات اين امكان را فراهم آورده كه او را لحظه به لحظه دنبال كنيم. آدلف نيز چون تحفه گرمسار تكيه روي فقر و رنج مردم ميكرد و بعد ميكوشيد غرور ملي را در آنها چنان زنده كند كه تصوير آرماني «نژاد برتر آريائي» نمادي از ثروت و قدرت و زيبائي شود.
مثل روزهاي سرد و تلخ برلين ده سالي كه سرجوخه پا گرفت و ناسيونال سوسياليسم را جا انداخت، تهران 85 نيز در غلياني است كه از يك سو تودههاي زير خط فقر در انتظار معجزه تماشاي قارونهاي عمامهدار و بيعمامه بر سردار، فعلا با روياي تبديل شدن اورانيوم غني شده به گوشت لخم گوسفند و پلوي زعفراني به خواب ميروند و بامدادان نيز گوينده راديو تلويزيون حاج عزت به آنها مژده ميدهد كه به مدد امام زمان تحت فرماندهي نايب برحقش خامنهاي و سرباز صادقش احمدينژاد، آمريكاي جهانخوار را درهم ميشكنيم و لشگر جرار اسلام را به جنگ اهريمنان شرق و غرب ميفرستيم.
بازتاب سخنان احمدينژاد در نفي هولوكاست چنان به گوش نازيهاي جديد خوش ميآيد كه او را در فهرست قديسين خود قرار ميدهند. دو هزار و پانصد سال پيش كوروش رهائيبخش مكاني فراتر از هزاران پيامبر قوم يهود پيدا ميكرد امروز اما نام رئيس دولت ايران در صحيفه نژادپرستان نازي در كنار رسولان مرگي از نوع سرجوخه اتريشي قرار ميگيرد. «ملت آلمان صفي همبسته و پيوسته و قدرتمند است كه عظمت نژاد آريائي را در جهان فرياد خواهد كرد». اين را سرجوخه اتريشي ميگفت و تودههاي محروم را ميفريفت، عدهاي نيز روشنفكر مزدور پيدا ميشدند كه «هايدگر»وار در ستايش فاشيسم و نازيسم فلسفه ببافند. احمدينژاد نيز از امتي ميگويد كه زير پرچم ولايت سيد علي و كمي هم شيخ محمد تقي ـ مصباح يزدي ـ با داشتن دانش هستهاي ـ و البته سه چهار بمب ـ ميتواند جهان را به آشوب كشد، و وحشت و رعب را در خاورميانه و سپس جهان برقرار سازد.
آن كوچك مرد مجنون با روياي عظمت آلمان و سلطه ژرمنها بر جهان، تودهها را همصدا كرد و سپس آنها را به سوي نابودي راهبر شد. من اين را ميگويم و بدان اعتقاد دارم كه احمدينژاد به همان اندازه سرجوخه اتريشي خطرناك است.
دوستاني (از جمله بعضي از آنها كه هنوز اميدوارند عقلاي قوم تحفه گرمسار را كنار بزنند و رژيم را ـ البته آنها ميگويند ايران را ـ نجات دهند) خرده ميگيرندكه آقا مگه خاتمي كارهاي بود كه اين يكي باشد. كار دست خامنهاي است و احمدينژاد چيزي جز چرخ پنجم درشكه نيست. سرجوخه اتريشي نيز يك ولي فقيه داشت كه در آغاز به او اعتبار داد و بعد دستهايش را به علامت تسليم بالا برد و سپس نقطهاي بود و دگر هيچ نبود. احمدينژاد بر مركب راهوار نوكر مطيع ارباب فقيه به كاخ رياست جمهوري رسيد، حالا اما نه خامنهاي ميتواند او را فروبكشد و نه نظامي كه احمدينژاد فرزند حلال زاده آن است در برابر عكسهاي ماري كه او به ديوار كشيده ميتواند تصوير خوش نقشتري را عرضه كند.
وقتي برادر موسي با گوساله سامري توانست قومي را كه قرنها در انتظار بازگشت به ارض موعود بودند چنان بفريبد كه «چند روزي موسي و طورش ز دلهاشان گريخت» ا نتظار داريد با گوساله كيك زرد و اورانيوم غني شده، تحفه گرمسار نتواند تودههاي رنج كشيده و عامي و محروم را فريب دهد؟
اين كوچك مرد ماليخوليائي را دست كم نگيريد. رويائي كه او در سر دارد به مراتب خطرناكتر از رؤياي فتح قدس خميني است كه در نهايت براي او جام زهري و براي نظامش خفتي جاودانه را به همراه داشت. تحفه گرمسار مثل سرجوخه اتريشي، رؤياهاي جنون زده خود را باور دارد به همين دليل نيز خطرناك است. اين مردك تمام اسباب توجيه يك حمله ويرانگر به ايران را فراهم آورده است. هر بار محافظهكاران جديد در واشنگتن و دست راستيهاي اسرائيل چيزي كم ميآورند او بلافاصله كمبودشان را جبران ميكند. نمي گويم او مامور مستقيم آنهاست اما هيچ مأموري تا امروز به اندازه او در خدمت بيگانگان نبوده است.
May 11, 2006 06:03 PM