… آتش در افكنم به همه رخت و بخت خويش
يكهفته با خبر
www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com
سهشنبه 11 تا جمعه 14 ژوئيه
پيشدرآمد: لبنان ميسوزد، سيدعلي آقا باد به غبغب مياندازد هم چون نوكر لبنانياش سيد حسن نصرالله كه بله، موشكهاي رعد و فجر و نازعات و فلق ما اسرائيل را به لرزه درآورده و خواب خوش از چشم صهيونيستها ربوده است. من اما حكايت ديگري از لبنان دارم كه بعد از پانزده سال جنگ داخلي با همت مرداني چون رفيقالحريري بار ديگر به پا خاسته بود. از بيروتي ميگويم كه پس از سالهاي تلخ ويراني و مرگ و انفجار، دوباره عروس شهرهاي خاورميانه شده بود و پايتخت مالي منطقه. امسال لبنان براي استقبال از حداقل نهصد هزار جهانگرد عرب ثروتمند از حاشيه خليج فارس و نیز توریستهای غربی آماده شده بود. اتاقهاي كليه هتلها و پانسيونها و خانههاي ييلاقي لبنان از عكار و جونيه و بحمدون و دامور و جبل و مختاره تا صيدا و مرجعيون و اقليم تفاح و روستاهاي حاشيه دريا از سوي افراد و شركتهاي مسافرتي رزرو شده بود. پيشبيني ميشد كه درآمد امسال لبنان از جهانگردان عرب حداقل به 5 ميليارد دلار خواهد رسيد.
بيش از يكصد و پنجاه هزار لبناني و اغلب جوان و بسياريشان شيعه اميدوار بودند با سيل جهانگردان عرب آنها به عنوان كاركنان هتلها و آژانسهاي توريستي و رستورانها و گردشگاهها، پس اندازي براي سال تحصيلي خود ذخيره كنند. قرار بود دوشنبه فستيوال بعلبك مهمترين حادثه فرهنگي و هنري در خاورميانه كار خود را آغاز كند. به ياد سالهاي خوب لبنان بودم وقتي «فيروز» و «نصري شمسالدين» و «وديعالصافي» ستارگان بعلبك بودند. فيروز «القدس في بالي» را ميخواند؛ كودك در غار، مادرش مريم با چشمان اشكبار، قدس مال ما است، بار ديگر بر مأذنههاي مسجد صخره كبوتران اذان خواهند خواند،ناقوسهاي كليساي قيامت به صدا در خواهد آمد…» و آن سال كه «فيروز» در بعلبك «ميس الريم» را خواند. در آن سال هنوز اسلام ناب انقلابي محمدي در ايران ظهور نكرده بود. نوروز آن سال خيلي از ايرانيها با دادن فقط سه هزار تومان به آژانس مهاجري به بيروت آمده بودند. «گوگوش» هم بود و آن شب كه صدايش در «جونيه» طنينانداز شد و سليم اللوزي سردبير الحوادث تصويرش را روي جلد گذاشت و برفراز آن تصويري از امام موسي صدر را، و نوشت دو ايراني در لبنان و هر دو مظهر عشق و زيبائي و تفاهم… حتي كمال جنبلاط كه رهبر سوسياليستها و چپها بود و سخت دلبسته ناصر و ميراثدار او، دست تطاول به سوي ايران نميگشود. با او مصاحبهاي كردم كه در اطلاعات به چاپ رسيد.
وليد پسرش كه امروز فرياد و فغان از ماجراجوئي حزبالله دارد كه جنگ جمهوري ولايت فقيه با اسرائيل را به خانه پدري او كشانده، تازه با «مارينا متر» هنرپيشه فيلم «بيگانه بيا»ي مسعود كيميائي رفيقمان ازدواج كرده بود. امام موسي صدر پنجره دفترش را در حازميه ميگشود (همانجا كه اينروزها اسرائيل با هواپيماهايش بيرحمانه بمبهاي خوشهاي را بر سرش ميريزد) و به دريا مينگريست. منشياش عادت داشت وقتي امام چشم به دريا ميدوزد، آرام و رام ضبط صوت را روشن كند و صداي هايده و حميرا و در آن نوروز خوب، آوای گوگوش را در گوشه گوشه دفتر امام جاري سازد. لبنان از 1975 در آتش جنگ فرو شد. اتوبوس حامل فلسطينيها از محله عينالرمانه مسيحينشين در شرق بيروت عبور ميكرد. فالانژها به سويش آتش گشودند. كبريت به انبار باروت غضب و كين زده شد. هيچكس باور نداشت كه درگيريها پانزده سال طول خواهد كشيد و چهار سال بعد به جاي ايراني كه يار و ياور مسيحيان و سنيها و شيعيان پيرو امام موسي صدر بود، جمهوري ولايت فقيه سر بر ميكشد، و با همه قدرت بعد از به نتيجه رسيدن توطئه اختفاي امام موسي صدر، وارد ميدان ميشود تا لبنان را به جمهوري اسلامي تبديل كند.
قابله ايراني، علي اكبر محتشمي
اولين سفير خميني در بيروت، آخوندي بود به نام «فخر روحاني» كه چند سال پيشتر امام موسي صدر او را از بيروت بيرون كرده بود. در دمشق زنده ياد قاضي سرشناس «حسن روحاني» دوست مرحوم مهندس بازرگان سفير بود اما دولتش پاينده نبود و خيلي زود آقاي يزدي او را به تهران فراخواند تا به امر ارباب فقيه، علي اكبر محتشمي يكي از تلفنچيهاي آقاي خميني در پاريس را به سفارت راهي دمشق كند. در بيروت، فخر روحاني، كه هرگز استوارنامه خود را تقديم دولت لبنان نكرد، در مصاحبههائي با روزنامههاي بيروت عليه جنبش امل و دبيركل وقت آن حسينالحسيني و به طور تلويحي عليه امام موسي صدر حرفهائي زد كه منجر به اعتراض بزرگان شيعه و دولت لبنان شد. رژيم ناچار او را فراخوند و محسن موسوي را كه از بچه معاودها بود به عنوان كاردار راهي بيروت كرد. با حمله اسرائيليها به لبنان در سال 1982 خميني نخست فرمان اعزام نيرو به لبنان داد اما با مخالفت سوريها روبرو شد كه ميترسيدند اسرائيل به سراغشان بيايد (يادتان باشد سوريهاي كه روز و شب شعار آزادي فلسطين سر ميدهد و همه گروههاي ضدصلح خاورميانه از حماس و جهاد اسلامي گرفته تا جبهه خلق فرماندهي عمومي احمد جبريل و فتح انقلابي ابوموسي را پناه داده است و زعامت جبهه رفض ـ مخالف صلح ـ را عهدهدار است از زمان آتشبس اكتبر 1973 تا امروز حتي يك تير به سوي اسرائيل نينداخته، و با آنكه اسرائيل بخش بزرگي از خاكش را در جبلالشيخ و جولان ضميمه خاك خود كرده است، نه حافظ اسد و نه آقازادهاش بشار هرگز اجازه ندادند ارتش سوريه كه فقط براي سركوبي مردم و ارعاب آنها به كار ميآيد، گامي در جهت آزادي جولان بردارد.) باري، محسن موسوي و محتشميپور سرانجام موافقت سوريها را براي اعزام يك تيپ سپاه پاسداران به شكل نمادين به شرق لبنان جلب كردند و نخستين دستههاي سپاه عازم لبنان شدند. محمدباقر ذوالقدر، غلام علي رشيد، رضا خاستگاه، احمد متوسليان، حسينالله كرم و… از جمله فرماندهان ارشدي بودند كه به لبنان اعزام شدند. افراد سپاه در پادگان شيخ عبيدالله در شهر بعلبك كه قبل از جنگهاي داخلي در اختيار نيروهاي ژاندارم لبنان بود مستقر شدند. از آنجا كه جنبش امل حاضر به نوكري رژيم نبود، محتشميپور نخست امل اسلامي را در بعلبك به رهبري حسين الموسوي كه يك معلم راديكال شيعه عضو امل بود ايجاد كرد. بعد «افواج المقاومه المؤمنه» را به رياست ابومصطفي الديراني (رباينده ران آراد خلبان اسرائيلي، كه توسط كوماندوهاي اسرائيلي ربوده شد و ديرسالي در زندانهاي اسرائيل بود و پس از آزادي ادعا كرد كه سربازان اسرائيلي به او تجاوز كردهاند) برپا كرد اما هيچكدام از اين دو گروه كوچك نميتوانست اهداف رژيم را در لبنان تحقق بخشد، از اين رو سرانجام محتشميپور توانست با خريدن تعدادي از فرماندهان امل و استخدام جوانان شيعه و همراهي چند آخوند از جمله صبحي الطفيلي (اولين دبيركل حزبالله كه عليه رژيم تهران و رهبري حسن نصرالله بعدها تمرد كرد و امروز از دشمنان سرسخت خامنهاي است، عباس الموسوي (دبيركل بعدي حزب كه توسط كوماندوهاي اسرائيلي كشته شد) شيخ نعيم قاسم (نماينده خامنهاي در لبنان و معاون دبيركل فعلي حزبالله) شيخ قاووق، شيخ صفيالدين و… از شكم جنبش امل، نوزاد حرامزادهاي را به اسم حزبالله به طريقه سزارين بيرون بكشد. حزبالله از تاريخ ولادتش تا امروز چهار مرحله را پشت سر گذاشته، اين مراحل عبارتند از:
1 ـ مرحله پيدايش كه از 1982 تا 1989 طول كشيد، در اين مدت حزبالله زير كنترل كامل سپاه پاسداران بود و مرتكب جرائم بزرگي چون منفجر كردن مقر تفنگداران دريائي آمريكا در بيروت و بهقتل رساندن 240 آمريكائي و لبناني، منفجر ساختن سفارت آمريكا با 60 كشته، قتل 70 سرباز و افسر فرانسوي در مقر آنها در بعلبك، گروگانگيري شهروندان غربي، ربودن ویليام باكلي رئيس ايستگاه CIA در بيروت و انتقال او به تهران، كشتن شماري از شهروندان غربي و روشنفكران لبناني از جمله متفكر بزرگ شيعه حسين مروّه، درگيري با جنبش امل و فلسطينيها و مسيحيها و… شد. سپاه، كار آموزش افراد حزبالله و مسلح كردن آنها را عهدهدار بود. (نخستين فرمانده سپاه در لبنان ا حمد متوسليان به همراه كاردار رژيم محسن موسوي، و كاظم اخوان خبرنگار خبرگزاري رژيم و راننده موسوي در همان آغاز ورود سپاه به لبنان توسط نفرات شبه نظامي القوات اللبنانيه كه زير فرماندهي بشير جميل و بعد از قتل او سمير جعجع بودند ربوده شدند. «ايلي جبيقه» معاون جعجع كه بعدا غلام حلقه به گوش سوريها شد و به وزارت رسيد و در همين مقام نيز احتمالا توسط سوريها كشته شد، چهار ايراني را تحويل گرفت و بعد از بازجوئي، با خونسردي آنها را به قتل رساند. البته بعدها مدعي شد كه اين افراد را به اسرائيليها تحويل داده است ولي سمير جعجع پس از آزادي از زندان تأكيد كرد كه حبيقه چهار مأمور رژيم را شخصا به قتل رسانده است. (رژيم هنوز هم به خانواده اين افراد حقيقت را نميگويد و هر از چندي همسر و فرزندان آنها را راه مياندازد تا در بيروت و دمشق اشك بريزند و آزادي عزيزانشان را خواستار شوند.)
2 ـ مرحله دوم از مرگ خميني تا پايان يافتن جنگهاي داخلي لبنان و امضاي قرارداد طائف توسط امراي جنگي لبنان و شخصيتهاي سياسي و اقتصادي برجسته اين كشور با كارچرخاني رفيقالحريري به طول انجاميد. در اين مدت حزبالله با اغلب گروههاي سياسي لبنان درگير بود. در همين مرحله چنانكه در مرحله نخست، رژيم تهران گمان ميكرد ميتواند توسط حزبالله حداقل در جنوب لبنان و حاشيه بيروت يك جمهوري اسلامي برپا كند. حتي تمبرهاي اين جمهوري در تهران به چاپ رسيد.
3 ـ مرحله سوم از زمان مرگ خميني تا دبيركلي حسن نصرالله به طول انجاميد. حزبالله در اين مرحله به دستور رژيم گروگانهايش را يكايك آزاد كرد و به بازسازي خود پرداخت. رژيم با صرف ميليونها دلار از كيسه ملت ايران، حزبالله را به يك شبه دولت در لبنان تبديل كرد كه داراي ارتش، مؤسسات مالي، آموزشي، بهداشتي و راديو تلويزيون و روزنامه بود. اما حسن نصرالله انقلابي در حزب به راه انداخت كه در مرحله نخست تصفيه دهها تن از فرماندهان و كادرهاي سياسي و ايدئولوژيك و مالي حزب را به دنبال داشت.
4 ـ در مرحله چهارم كه تا امروز ادامه دارد، شاهد تحول يافتن حزبالله از ميليشياي شيعه به نيروي مقاومت اسلامي و ملي بود. حزبالله با ضرباتي كه به ارتش اسرائيل در جنوب لبنان وارد كرد. اسرائيليها را به خروج از لبنان واداشت و بلافاصله نيز در حالي كه قرارداد طائف تأكيد داشت ارتش لبنان بايد در مرزهاي اين كشور با اسرائيل مستقر شود، سرتاسر جنوب لبنان را تحت كنترل درآورد. البته حضور چهل هزار سرباز سوري در لبنان كه عملا اين كشور را در اختيار داشتند به حزبالله امكان داد هم نيروي نظامي خود را حفظ كند و هم به عنوان يك حزب قدرتمند در پارلمان لبنان و كابينه نخست وزيراني بعد از طائف (رفيقالحريري، سليم الحص، عمر كرامي و فواد سينيوره) حضور داشته باشد. اتحاد استراتژيك بين تهران و دمشق، دست جمهوري اسلامي را براي ارسال هزاران خمپاره و موشك و سلاحهاي سبك و نيمه سنگين باز ميگذاشت در عين حال صدها تن از افراد حزبالله آموزشهاي نظامي را در سطوح مختلف از جنگ تن به تن تا هدايت هواپيماهاي كايت (بدون موتور) و پرتاب موشك و استفاده از قايقهاي سريع و سلاح توپخانه و… در مراكز آموزشي سپاه پاسداران در ايران طي كردند و از پنج سال پيش همواره نيروئي از متخصصان سپاه به ويژه در بخش سلاح موشكي و آموزشگران در لبنان مستقر بوده است. تعداد اين نيروها بين 100 و 150 تن تخمين زده ميشود. موشك C802 كپي شده از نوع چيني كه توسط سپاه در اختيار حزبالله گذاشته شده و در جريان درگيريهاي اخير دو فروند از آن توسط متخصصان موشكي سپاه، ناوچه اسرائيلي را هدف قرار داد. بودجه حزبالله كه در آغاز ده ميليون دلار بود، سال گذشته به بيش از 700 ميليون دلار رسيد. تنها شبكه تلويزيوني ماهوارهاي المنار بيش از 80 ميليون دلار براي ملت ايران هزينه بر ميدارد. حزبالله داراي 5 هزار رزمنده آموزش ديده، حدود سه هزار شبه بسيجي و حدود دو هزار تن كادرهاي آموزشي، مالي، مسئولان ارگانهاي آموزشي، بهداشتي، زنان، شهدا و جانبازان، بخش ايدئولوژي و… ميباشد. همه اين افراد حقوقهاي ماهيانهاي بين 500 تا 10 هزار دلار در ماه دريافت ميكنند.
موشكهاي حزب الله
حزبالله با دريافت بيش از 11500 خمپاره، راكت و موشك از جمهوري اسلامي خطر مستقيمي براي اسرائيل به شمار ميرود. موشكهاي حزبالله شامل شاهين و عقاب با برد 40 تا 60 كيلومتر، فجر 1 و 2 و 3 با برد 40 تا 80 كيلومتر و زلزال 2 با برد 200 تا 220 كيلومتر، قادرند قلب اسرائيل را به لرزه درآورند. حزبالله به اين بهانه كه مزارع شبعا در جنوب لبنان هنوز در اشغال اسرائيل است (اين مزارع را اسرائيل در سال 1973 از سوريه گرفت چون از زمان استقلال مقامات لبناني ميگويند سوريه بايد در سازمان ملل لبناني بودن اين مزارع را اعلام كد، سوريه طفره ميرود. اسرائيل هم ميگويد من اين اراضي را از سوريه گرفتم و بعد از پيمان صلح به سوريه پس ميدهم مگر آنكه سوريه رسما لبناني بودن آن را اعلام كند) و اسرائيل همچنان صدها اسير لبناني را در اختيار دارد، حضور نظامي خود را در جنوب لبنان مشروعيت داده است. با اينهمه بعد از قتل رفيقالحريري توسط سوريها و اخراج خفتبار ارتش سوريه از لبنان، بسياري از شخصيتهاي لبناني از جمله گروههاي موسوم به 14 مارس به رهبري سعدالحريري كه كثريت را در پارلمان و دولت در اختيار دارند خواستار خلع سلاح حزبالله و خروج نيروهايش از مرزهاي جنوب كشور و استقرار ارتش لبنان در اين مرزها شدهاند. حسن نصرالله كه عنوان سيّد مقاومت را از مردم لبنان دريافت كرده بود به علت مواضعي كه در حمايت از سوريها اتخاذ كرد به مرور محبوبيت خود را از دست ميداد و عمليات اخير ضربه سختي به اعتبار و جايگاه او و حزبالله در نگاه مردم لبنان و بسياري از دولتهاي عرب از جمله عربستان سعودي و مصر و اردن وارد كرد، گو اينكه تودههاي ناآگاه احساساتي عرب كه براي ابومصعب زرقاوي اشك ريختند و هنوز صدام حسين جنايتكار را ميستايند و تصاوير بن لادن را روي قلبشان ميگذارند، به ستايش كردن او و حزبالله ادامه ميدهند.
شنبه 15 تا دوشنبه 17 ژوئيه
هدف رژيم چه بود؟
در اينكه حزبالله به دستور مستقيم تهران و با نظارت افراد سپاه دست به ماجراجوئي اخير ـ كشتن پنج سرباز اسرائيلي و به اسارت درآوردن 2 سرباز ـ زده است ترديدي وجود ندارد منتها هم رژيم و هم حزبالله در ارزيابي واكنش اسرائيليها به خطا رفتند. احمدينژاد و سران سپاه خامنهاي را قانع كرده بودند كه در آستانه تشكيل كنفرانس G8 در سنت پترزبورگ، شعلهور ساختن جنوب لبنان، پيامي مهم به بوش و متحدانش خواهد فرستاد. و آنها درك خواهند كرد كه ايران ميتواند جبههاي گسترده از عراق تا لبنان را با كمك سوريها شعلهور سازد. گوئي ايهود اولمرت نخست وزير جديد اسرائيل و وزير دفاع بيتجربهاش امير پرتس نيز در آرزوي چنين حماقتي بودند. منتها ضربات سنگين اسرائيل بر بنيه تحتاني لبنان (فرودگاه، ايستگاههاي سوخت، مراكز توليد نيرو، بندرگاهها، جادهها و…) ميتواند بازتابي معكوس داشته باشد. كشتن مردم بيگناه جنوب لبنان و حومه جنوبي بيروت به گفته حسني مبارك نفرت از اسرائيل را گسترش خواهد داد و نيروهاي راديكالتري را وارد صحنه خواهد كرد.
سوريه با مشاهده واكنش اسرائيل به سرعت دست و پاي خود را جمع كرده است. اما رژيم جهل و جور و فساد حاكم بر ايران از راه دور مرتب خط و نشان ميكشد. چه تلاشهاي بينالمللي به نتيجه برسد و آتشبس برقرار شود و چه جنگ ادامه يابد و حزبالله چند موشك ديگر به حيفا و صفد و نهاريا و حتي تلآويو شليك كند، بعد از درگيريهاي جاري، حزبالله ديگر نخواهد توانست به جنوب لبنان بازگردد و رژيم نيز با توجه به نفرتي كه در مردم لبنان نسبت به هم حزبالله و هم اسرائيل ايجاد شده، ديگر نميتواند برگه حزبالله را در درگيري خود با آمريكا و متحدانش مورد استفاده قرار دهد. حسن نصرالله اسرائيل را به ضربات شگفتي برانگيز تهديد ميكند اما خود او نيز ميداند در اين قمار بيحساب، حتي اگر جان سالم بدر ببرد ديگر سيد مقاومت نخواهد بود. نخست وزير لبنان فؤاد السينيوره ضمن انتقاد شديد از اسرائيل، حزبالله را نيز به علت اينكه حاكميت ملي لبنان را نقض كرده و بدون مشورت و اطلاع دادن به دولت دست به ماجراجوئي بيهودهاي زده است مورد حمله قرار داد. وليد جنبلاط و رهبران مسيحي و سني لبنان البته با لحني شديدتر حزبالله را مورد انتقاد قرار دادهاند. خطائي كه جناح وابسته به دفتر سياسي حماس در دمشق (خالد مشعل و وابستگان تهران و دمشق) در به اسارت درآوردن يك سرباز اسرائيلي مرتكب شد با حمله گسترده نيروهاي اسرائيلي در ابعادي غيرقابل تصور عليه بنيان شبه دولت فلسطين، پاسخ داده شد. حزبالله بايد ميدانست اولمرت براي محكم كردن جاي پايش مجال مماشات ندارد و اگر لازم باشد در دو سه جبهه وارد جنگ ميشود. يكبار ديگر رژيم ولايت فقيه با اشتباه در محاسبه هم لبنان را به آشوب كشيد، هم حزبالله را در معرض نابودي قرار داد و هم پايان خود را تسريع كرد…
July 21, 2006 09:33 AM