پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت…
يكهفته با خبر
www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com
سهشنبه 15 تا دوشنبه 21 اوت
لبنان پس از جنگ
1 ـ از فرداي برقراري آتشبس و شروع به تطبيق مفاد قطعنامه 1701 شوراي امنيت با لبنان ديگري روبرو هستيم. در پی مقالات سه گانهاي كه روزگار لبنان و بازيگران و طوايف و مذاهبش را تصوير كرد اينك به لبنان پس از سي و چهار روز مرگ و ويراني ميپردازم. لبناني كه سرفراز از جنگي بيرون آمد كه نه در برافروختن آتش آن نقشي داشت و نه در دوام آن، اما دولت غيرتمندش به رهبري فواد سينيوره مردي كه هيچكس تا روزهاي جنگ قابليتها و توان سياسي و نفوذ او را درك نكرده بود، در پايان بخشيدن به آن نقش اساسي داشت.
اجازه دهيد در درجه اول در رابطه با دروغي شرمآور سخن گويم كه اهل ولايت فقيه بسيار بر زبان ميآورند. و سايت ژنرالك «بازتاب» در كنار اوراق ضاله ولي فقيه مثل كيهان و رسالت و جمهوري اسلامي و سياست روز و يالثارات بسيار در رابطه با آن قلمفرسائي كردهاند.
براساس اين دروغ، آمريكا قطعنامه 1701 را براي نجات اسرائيل از نابودي با ياري فرانسه و انگلستان در شوراي امنيت به تصويب رساند. در عين حال همان روز كه قطعنامه تصويب شد، حسين بازجوي معروف در كيهان ضمن محكوم كردن آن، مدعي شد كه حزبالله و مردم لبنان زير بار اين قطعنامه ننگين نخواهند رفت. منوچهر متكي وزير خارجه رژيم نيز يك روز بعد يعني روز يكشنبه قطعنامه را ظالمانه و يكطرفه خواند، اما چند ساعت بعد به بلبل سخنگويش حميدرضا آصفي مأموريت داد كه ادعا كند حرفهاي جناب وزير تحريف شده است. البته سيد علي آقا نيز در پيامهاي تبريك و تهنيت به غلام لبنانياش، تلويحا از قطعنامه ابراز ناخرسندي فرموده بودند. درست در همين ايام در لبنان اما شاهد حرف و سخن ديگري بوديم. شوراي وزيران لبنان با حضور 2 وزير حزبالله با ذكر اينكه بعضي از وزراء ملاحظاتي در رابطه با قطعنامه داشتهاند، قطعنامه را تصويب و التزام دولت را به آن اعلام كرد. فؤاد سينيوره نخست وزير در ديدار با ديويد ولش معاون وزير خارجه آمريكا و مسئول امور خاورميانه كه 28 ساعت در ديدار دوم خود از لبنان در بيروت مانده بود تأكيد كرد ارتش لبنان بلافاصله پس از آتشبس به سوي خطوط آبي (مرزهاي بينالمللي بين لبنان و اسرائيل) گسيل خواهد شد. كابينه اسرائيل نيز بعد از نشستي به رياست ايهود اولمرت نخستوزير و معاونش شيمون پرز موافقت خود را با قطعنامه 1701 اعلام كرد. و روز دوشنبه از 5 صبح به وقت گرينويچ آتشبس در جنوب لبنان والبته در آسمان اين كشور كه عرصه شلنگاندازي هواپيماهاي اسرائيلي بود برقرار شد. آن كسي كه با برداشتهاي غلط خود، امروز ضد قطعنامه، فردا موافق مشروط آن و پس فردا فرصتطلبانه طرفدار آن شد نه سينيوره بود نه نصرالله و نه اولمرت، بلكه سيدعلي آقاي رهبر بود كه گمان ميكند با يك شال فلسطيني بر گردن، و مجنون حقيري را به عنوان رئيس جمهوري جلو انداختن، زعامت عالم اسلامي را به زير نگين عقيق مرحمتي شازده قهرمان كرده است و صغير و كبير و رجال و نساء صبح كه چشم باز ميكنند از بنگلادش تا بوركينافاسو، سر به سوي قبله چهارراه آذربايجان دارند و دل در هواي زيارت نايب امام زمان.
آري قطعنامه 1701 نه براي نجات اسرائيل بلكه براي رسوا كردن بيشتر كساني صادر شد كه گمان كرده بودند فتحالفتوح لبنان، به نام نامي آنها ثبت خواهد شد. ژنرالك در سايت خود از آغاز پايان ولايت اسرائيل نوشت و حسين بازجو دو قدم جلوتر رفت وخبر زوال اسرائيل را اعلام كرد. حاج محتشم در يالثارات آينده موجوديت اسرائيل را در ابهام ديد. و اين در زماني بود كه ماشين جنگي بيرحم اسرائيل، با اين بهانه كه حزبالله در خانههاي مسكوني جا گرفته و از حسينيهها و بيمارستانها موشك ميپراند حداقل 17 هزار واحدمسكوني، و صدها مدرسه و بيمارستان و دير و مسجد و پل و بندر و… را ويران كرده بود. ارتش اسرائيل در نواري كه عرض آن در بعضي نقاط به 15 كيلومتر ميرسيد، حداقل در سه نقطه در ساحل رودخانه ليطاني مستقر شده بود. ميتوانيم چشم به روي واقعيتها ببنديم و بگوئيم حزبالله پيروز شد و اسرائيل شكست خورد. اين تعبير جزئي از واقعيت، آن هم در اندازه فوري است. به اين معنا كه شما در تصويربرداري از اوضاع اگر دل به عكس فوري ببنديد، از يكسو لبنان ويران و درهم شكسته را ميبينيد و در سوي ديگر خانههاي ويران در اسرائيل، جنازه سربازان اسرائيلي و عربهاي اسرائيلي كه براثر موشكهاي حزبالله جان باختند و اولمرت و پرتس عصباني و انتقادهاي ريز و درشت فرصت طلباني مثل ناتانياهو را. اما اگر دوربين شما عمقنگر باشد و پس ظاهر را نيز ثبت كند آن وقت مشاهده خواهيد كرد كه اسرائيل با قطعنامه 1701 به همه خواستهايش رسيده است. هم راه حزبالله به جنوب را ميبندد، هم با پذيرش بازگرداندن مزارع شبعا به لبنان، عملا راه سوءاستفاده براي سوريه و حزبالله را ميبندند و از همه مهمتر با آشكار شدن كامل ابعاد وابستگي حزبالله به جمهوري ولايت فقيه، هم به اعمال ويرانگرانه خود نوعي مشروعيت ميبخشد و هم دنيا را متوجه خطري كه حضور جمهوري اسلامي در لبنان (و پيش از آن عراق و فلسطين) عامل آن است ميكند. اگر سينيوره و متحدانش بتوانند قطعنامه را پياده كنند، بايد بگويم برنده واقعي جنگ، لبنان خواهد بود چون هم از شر حملات گاه و بيگاه اسرائيل راحت ميشود و هم دولت لبنان ميتواند با برقراري حاكميتش در سرتاسر كشور به شبه دولت حزبالله مهر باطله بزند.
اسد، احمدينژاد، حريري و جنبلاط
يك روز پس از آتشبس، بشار الاسد رئيس رژيم سوريه، در جلسه افتتاحيه اتحاديه نويسندگان كشورش سخناني ايراد كرد كه از يك سو ابعاد كينه او به لبنان و آزاديخواهان اين كشور را كه به صورت عقدهاي چركين پس از اخراج خفتبار ارتش و دستگاهش از لبنان در سينهاش انباشته شده بود، آشكار ساخت و از سوي ديگر مردم لبنان و رهبرانشان را آگاه کرد که توطئهاي گران با همدستي دو رژيم حاكم بر سوريه و ايران عليه استقلال و حاكميت لبنان در دست اجراست. اسد در سخنان خود با اشاره به پيروزيهاي حزبالله در جنگ با ارتش اسرائيل خود را در اين به اصطلاح پيروزي شريك دانست و ضمن حمله شديد به گروه 14 مارس (اكثريت پارلماني به رهبري سعدالحريري) مدعي شد اين گروه همدست اسرائيل بوده و روي پيروزي اسرائيل و آمريكا حساب ميكرده اما حالا با خفت و شكست روبرو شده و بايد برود. بعد هم نيشهاي تندي را حواله عربستان و مصر و اردن كرد كه حزبالله را عامل جنگ اخير و ويراني لبنان ميدانند. اسد حرفهاي وزير خارجهاش وليد المعلم را كه پيشبيني كرده بود اگر سوريه بار ديگر وارد بازي لبنان نشود «القاعده» در لبنان ظهور پيدا ميكند تكرار كرد و در مقابل فريادهاي مزدوران دستگاه امنيتياش كه حنجره پاره ميكردند «با روح و خون، خود را فداي تو ميكنيم اي بشار» وعده داد كه به زودي پيروزي نهائي را همراه با برادرش محمود احمدينژاد در آغوش خواهد كشيد. با اين سخنان بچه نادان حافظ اسد كه يكصدم عقل و درايت پدرش را نصيب نبرده است عملا خود را در تيررس كساني قرار داد كه از نظر سياسي، پشهاي بيش در برابرشان نيست. (نمك خوردن و نمكدان شكستن از جمله ويژگيهاي بچه نادان حافظ اسد است، وگرنه سعوديها را كه هنوز داغدار رفيق الحريري هستند اما به خاطر مصلحت عاليه عربي حاضر شده بودند فعلا سكوت كنند و اينجا و آنجا همانطور كه سالها اسد را حمايت كردند بچهاش را نيز تحمل كنند، بار ديگر بر سر خشم نميآورد. ملك عبدالله در يك تماس تلفني با فواد سينيوره نخست وزير لبنان پس از سخنان بسيار مؤثر نخست وزير لبنان كه طي آن به اسد و همه آنهائي كه قصد به آشوب كشيدن لبنان و برقراري سلطه خود هستند هشدار داد که اين بار لبنان تنها نيست، گفته بود سخنان شما هر انسان شرافتمندي را تكان داد، تنها آنها كه به دنبال توطئه عليه استقلال لبنان هستند و كارنامه سياهي در لبنان دارند از سخنان شما ناراحت شدند).
بعد از پيام فواد سينيوره كه پاسخي غيرمستقيم به سخنان اسد بود نوبت به پاسخهاي مستقيم رسيد. نخست سعدالحريري رهبر گروه المستقبل و فراكسيون اكثريت 14 مارس، در خانه خود در «قريطم» در حضور بيش از 200 تن از وزرا، نمايندگان، شخصيتهاي برجسته سياسي و فرهنگي و اجتماعي و نمايندگان رسانههاي داخلي و خارجي و نزديك به هزار تن از طرفدارانش كه دور تا دور خانه را در محاصره داشتند ضمن ستايش از روحيه مقاوم و مبارز مردم لبنان و تقدير از مقاومت، از تاريخچه سياه اسرائيل گفت و ويرانگري ارتش اين كشور در لبنان، از پدرش گفت كه جان خود را فدای پايداري و استقلال و سربلندي كشورش كرد. آنگاه به سراغ اسد رفت و گفت، مردي كه ساكن قصر مهاجرين است (به طعنه گفت چون قصر جمهوري قصرالشعب است و قصر مهاجرين محل عيش و توطئه) پس از آنكه با فتنهانگيزي در فلسطين و عراق، مرگ و ويراني را به مردم اين دو كشور به ارمغان داده است حالا در صدد توطئه عليه كشور من است. از اين پس اجازه نخواهيم داد كه در معادله قدرت، دولت قانوني و ملي ما طرف ضعيف باشد. منطق دولت، اراده دولت، حاكميت دولت و ارتش ما كه نقشي تاريخي را عهدهدار است فراتر از هر گروه و قدرتي، قرار خواهد داشت. سعدالحريري سپس با تحقير حاكم دمشق گفت؛ ما زخمي گران از دشمن اسرائيلي بر جان و تن داريم، باور نميكردم كه اينك ضربهاي سنگينتر از سوی برادر بر شانه ما بنشيند. بعد از 33 روز ويراني و مرگ كه بر سر هموطنانم فرو ميريخت حالا در معرض توپخانه ديگري قرار گرفتهايم. حالا آقاي قصر مهاجرين تصميم گرفته خطابهاي سنگين ايراد كند اما واژگانش به او خيانت كردند و به جاي خطابهاي سنگين، ما را با توپخانه سنگين هدف قرار داده است. او نه فقط اكثريت مردم لبنان را مورد هجوم قرار ميدهد بلكه برادران عرب ما (سعودي، مصري و اردني) را كه پدرش را حمايت ميكردند هدف حمله قرار داده، نمك خورده و حالا نمكدان ميشكند. خطابه او چيزي بجز فتنهانگيزي نيست. حالا اين آقا ميخواهد در معاملهاي مضاربهاي با مردم لبنان در پيروزي شريك شود. چه خوب بود حضرتش اين معامله را با جولان اشغالي ميكرد و حتي براي يكبار هم شده گلولهاي از جولان به سوي اسرائيل پرتاب ميشد… آنگاه سعدالحريري ضمن تجليل از ملت سوريه يادآور شد كه دردهاي مردم مظلوم و تحت ستم حكومت خونريز و فتنهگر حاكم بر دمشق را ميشناسد و با آنها همدردي ميكند. رژيمي كه با خون كودكان فلسطين و عراق و قانا تجارت ميكند چنانكه بايد نام قصر مهاجرين را كاخ تاجران نام نهاد. رژيمي كه با زندان و قهر و سركوب تسمه از گرده مردم نجيب و مظلوم سوريه كشيده است حالا ميكوشد وحدت و همبستگي و اراده ملي و حاكميت لبنان را خدشهدار كند. او ما را متهم به همدلي با اسرائيل ميكند حال آنكه گروه 14 مارس پدر وحدت ملي و ركن اساسي استقلال لبنان و مقاومت است. حاكم سوريه ما را تهديد به انقلاب و براندازي ميكند چون شعورش را ندارد كه ضربه سنگين اخراج خفتبار بساطش را از لبنان هضم كند…
سيلي سنگين جنبلاط
سعدالحريري در روياروئي با حاكم دمشق به همين گفتهها بسنده كرد اما وليد جنبلاط رهبر حزب سوسياليست پيشرو و رئيس گروه پيشرو نمايندگان كه بخش عمده فراكسیون 14 مارس است رژيم سوريه و همتاي ايرانياش را عريان كرد و همچنين گريبان حسن نصرالله را گرفت كه حسن آقا يا بايد لبناني باشي و تابع دولت ملي ما و يا آنكه وابستگيات به دمشق و تهران و خوشخدمتي براي اسد و احمدينژاد را علنا اعلام كني. شتر گاو پلنگ نداريم. نميتواني از يكسو مدعي شوي نيروي مقاومت لبنان را رهبري ميكني و از سوي ديگر احمدينژاد و بشارالاسد شريك تو در پيروزي شوند.
جنبلاط كه در قصر خانوادگياش در مختاره سخن ميگفت ابتدا با اشاره به بدعتي كه جورج بوش آورد يعني حمله پيشگيرانه به نصرالله گفت؛ حسن آقا بايد روشن كند اگر مطابق ادعاي او حتي اگر نيروهاي حزبالله دو سرباز اسرائيلي را اسير نميگرفت، اسرائيل قصد داشت در ماه اكتبر يا نوامبر به لبنان حمله كند و كار حزبالله حمله پيشگيرانه بوده است. ایشان که در كابينه دو وزير دارد چرا اين اطلاعات را به دولت نداد؟ چرا در گفتگوهائي كه با ميزباني نبيهبري از هفتهها پيش با يكديگر داشتيم اين اطلاعات را فاش نساخت تا ما از طريق كشورهاي دوست و سازمان ملل مانع از انجام حمله اسرائيل بشويم؟… حسن آقا خيلي راحت ميگويد آنچه ويران شد را دوباره ميسازيم. عجب، اين درست است كه ما خرابهها را با پول پاك و شريف سعودي و كويتي و كمك مصر و اردن ميسازيم اما آنچه ويران شده و قابل ساختن نيست اعتماد است. اعتماد به اينكه دوباره همين بساط برقرار نشود. و دوباره مزارع شبعا و اسيران لبناني، بهانهاي براي آتش افروزي نگردد. بله با پول ايران منتها به حساب ويراني لبنان ميشود جنگيد. وليد جنبلاط سپس از نصرالله پرسيد آيا ما بايد تا ابدالدهر ميدان نزاع ديگران باشيم… فردا ارتش به جنوب ميرود، اما اگر حسن آقا همچنان با شعار مقاومت بخواهد سلاحش را در دست داشته باشد اين بار اسرائيل ميتواند ارتش ما را نابود كند… حسن آقا از يكسو ميگويد جزء دولت است از سوي ديگر ارتش خود را دارد و تصميماتش را بدون مشورت با دولت ميگيرد. ميفرمايند ما هم در حكومت هستيم هم نيستيم، هم در پارلمان عضويم و هم نيستيم. بعد در فرمايشات اخيرشان گفتهاند ما دولتي مقتدر ميخواهيم. اين همان حرف حاكم دمشق است يعني انقلاب. يعني ساقط كردن دولت وحدت ملي، حسن آقا حالا سهم ميخواهد آن هم به حساب مقاومت. ايشان علامت استفهام در مقابل دولت و حاكميتي ميگذارد كه در قرارداد طائف متولد شد. حتي يكبار نام از طائف نميآورد انگار دولت منبعث از طائف نماينده شيعه نيست حال آنكه خود ايشان نماينده فقط بخشي از شيعيان هستند. وليد جنبلاط به ياد نصرالله ميآورد كه در رابطه با ضرورت برقراري رابطه ديپلماتيك با سوريه (سوريه از زمان استقلال لبنان هنوز حاضر به برقراري روابط ديپلماتيك و داير كردن سفارت در لبنان نشده و چون همه گاه به نوعي بر لبنان سلطه داشته، عملا از به رسميت شناختن كيان مستقل لبناني سر باز زده است) برپائي دادگاه بينالمللي جهت محاكمه قاتلان رفيق الحريري و شماري از شخصيتهاي سياسي و رسانهاي لبنان، منع حمل اسلحه توسط فسطينيها خارج از اردوگاههاي پناهندگان و ترسيم مرزها با سوريه، با گروه 14 مارس توافق داشته است، حال چه شده كه همصدا با اسد و احمدينژاد به نفي حاكميت دولت لبنان ميپردازد؟
حرفهاي خاتمي و شمسالدين
جنبلاط ضمن حمله شديد به بشارالاسد و محمود احمدينژاد به حسن نصرالله گفت؛ بنده از حسن آقا سئوال ميكنم آيا او يك لبناني است و حزبالله بخشي از نظام سياسي مشروع و قانوني لبنان و يا آنكه متحد و ملتزم به نقشههاي دمشق و تهران است. فردا اگر اولمرت رفت و ناتانياهو آمد تكليف ما چي است؟ آيا حسن آقا بار ديگر به اشاره دوستان سوري و ايرانياش دست به حمله ميزند؟ در آن صورت تكليف ارتش لبنان و قطعنامه 1701 شوراي امنيت چه خواهد شد؟
رهبر دروزيهاي لبنان آنگاه به روي اسد و احمدينژاد آتش گشود. «حاكم سوريه كم حافظه است، يادش رفته كه در سال 1982 وليد جنبلاط بي آنكه جنايت دمشق را در قتل پدرش ـ كمال ـ فراموش كند،به خاطر مصلحت عاليه لبنان، رهبري گروههاي مقاومتي را به عهده گرفت كه شش ماه با اسرائيل جنگيد و قرارداد 17 مه را باطل كرد. (در شمارههاي پيشين به اين قرارداد اشاره كردهام) حالا حاكم دمشق كه براي آزادي جولان رژيمش از سال 1974 حتي يك گلوله به سوي اسرائيل رها نكرده و در واقع مهمترين پاسدار مرزهاي مطمئن اسرائيل بوده است ميخواهد به ما درس وطنپرستي بدهد. من از حسن آقا ميخواهم بعد از قهرمانيهايش، حالا قهرمانانه به دولت لبنان بپيوندد. نيروهايش را وارد ارتش كند… حاكم دمشق در ادعاهايش سخن از گزينه صلح و گزينه مقاومت ميكند. منتها مقاومت به روي لبنان خونين و پاره پاره اجساد لبنانيها، حضرتعالي چرا در سوريه شعبه حزبالله را باز نميكنيد و مقاومت را در كشور خودتان تجربه نميفرمائيد؟ آيا مقاومت معنايش ويران كردن و كشتار مردم عراق و فلسطين و لبنان است؟ اين دردناك است كه من لبناني حق ندارم براي آينده و سرنوشت خودم تصميم بگيرم و ديگران برايم در دمشق و تهران و خراسان و… تصميمگيري كنند.
وليد جنبلاط سپس با اشاره به اينكه مجرم هميشه به محل جرم باز ميگردد به همين دليل نيز اسرائيل پس از جنايت نخستين در قانا يكبار ديگر قانا را به خاك و خون كشيد، يادآور شد حاكم دمشق نيز با حمله به 14 مارس و حريريث در واقع به صحنه جنايت فجيعش باز ميگردد. از كودكان قانا و يتيمان ميگويد. آن كس كه پدر يتيمان بود رفيقالحريري بود نه بشار كه از او جز جنايت و توطئه نديدهايم. تو و خاندانت بعد از آنكه ثروتهاي ملت سوريه و لبنان را دزديدید، تا امروز دستي به سخا نسبت به فقرا و محرومين نگشادهايد. اما از زندانها و كشتارت بسيار شنيدهايم. آري بايد اسرائيل را به خاطر جناياتش در لبنان محاكمه كرد اما اصرار ميكنيم كه قاتلان حريري و قربانيان ديگر از مروان حماده كه زنده ماند تا جبران تويني محاكمه شوند. حاكم دمشق ما را متهم به توطئهگري ميكند حال آنكه خود او اول توطئهگر عليه لبنان و وحدت ملي ما است. ما را تهديد ميكند كه به عراق ديگر تبديل ميشويم و القاعده را حواله ما ميدهد. توطئه و جنايتي را كه در عراق ميكند و تحت شعار مجاهدين آدمكشان را به عراق ميفرستد تا شيعه و سني و مسيحي كشي باب شود، ميخواهد به لبنان تسرّي دهد. وليد جنبلاط آنگاه خطاب به شيعيان گوشهاي از سخنان خاتمي را در جريان سفرش به لبنان در سال 2003 قرائت كرد. خاتمي گفته بود «اسلام منطقي و معتدل و پيشرو ميتواند ميدان را براي راديكاليسم اسلامي و مسيحي تنگ كند… مبادا بگذاريد ماجراجوئي كساني بهانه به دست دشمنان لبنان دهد تا وحدت شما را مخدوش كنند…» جنبلاط يادآور شد انگار خاتمي ميدانست كه احمدي نژاد و جماعتش در راهند… او سپس بخشي از وصاياي شيخ محمد مهدي شمسالدين نايب رئيس مجلس اسلامي شيعيان را پيش از مرگش به شيعيان قرائت كرد كه گفته بود مبادا شيعيان خود را تافته جدابافته بدانند. آنها بايد در جامعه لبناني و هرجا كه هستند حل شوند و با ديگر طوايف پيوند ريشهاي برقرار سازند. جنبلاط احمدينژاد و بشارالاسد را سوءاستفادهچيهائي خواند كه هدفشان سوء استفاده از لبنان ـ توسط حزبالله ـ براي امتياز گرفتن از آمريكا و تسويه حساب با اسرائيل و آمريكا ميباشد.
دلارهاي خونين
چند و چون توزيع 500 ميليون پول نقدي را كه رژيم در اختيار حزبالله گذاشته تا ميخ ولايت را در دلهاي آسيب ديدگان و خانه و كاشانه از دست دادگان شيعه بكوبد و جاي پاي خود و حزبالله را محكمتر كند در هفته آينده به تفصيل باز خواهم گفت. رژيمي كه هنوز مناطق جنگزده را آباد نكرده و براي چهل هزار تن از اهالي بم پس از سه سال صد تا خانه را هم نساخته است، حالا 12 هزار دلار براي اجاره و 3 هزار دلار براي خريد اثاث به شيعههاي جنوب لبنان و حاشيه بيروت ميدهد…
August 25, 2006 08:53 AM