در سوگ استادم دكتر مصباح زاده
مردي كه مثل ابر
در سالهاي روشن بيداري
چتري از عشق بر سر ما ميگرفت
و در سياهترين لحظه هاي ما
با واژه هاي سربي
در چشمهاي ما
معناي خانه پدري را
تفسير كرده بود
در حسرت زيارت ميهن
خاموش شد...
روزي كه سرزمينش
در چنگ دشمنان
تا مرز نيستي ميرفت
دستان با كرامت او كيهان را
در شامگاه تيره ي اشغال سرزمينش
روشن كرد.
باري دگر
وقتي كه فتنه در كف دجال
مهتاب را مسخر كرد
كيهان ؛
با نام بي زوالش
از لابلاي خون و فريب
سر بر كشيد.
اينك ؛
با حسرت زيارت ايران
خاموش ميشود
مرديكه از سلاله باران بود
علي رضا نوري زاده .....لندن ۲۵ نوامبر ۲۰۰۶
November 25, 2006 09:43 PM