گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
یکهفته باخبر
nourizadeh@hotmail.com
www.nourizadeh.com
سه شنبه 2 تا جمعه 5 ژانویه
حکایت بیماری سیّد
پیشدرآمد: در طول چند هفته گذشته و به ویژه در روزهای نخست سال جدید میلادی، شایعات مربوط به بیماری آیت الله سید علی خامنه ای چنان قوت و گسترشی پیدا کرد که یک خبرگزاری و نشریه ایتالیائی از مرگ او سخن گفتند و رادیو اسرائیل نیز که معمولا مورد وثوق بخش بزرگی از رادیوبازهای حرفه ای در ایران است در اخبار روز جمعه خود، با لحنی از این خبر یاد کرد که خیلیها از ایران به من زنگ زدند تا با شادمانی خبر به لقاءالله پیوستن رهبر را اعلام کنند.
ماه پیش البته آقای «مایکل لدین» معروف در سایت اینترنتی خود، از درگذشت آیت الله خامنه ای یاد کرده بود ولی دو روز بعد با حضور سیدعلی آقا در اجتماعی از ذوب شدگان در ولایت جهل و جور و فساد آشکار شد که جناب مایکل خان، منابع درستی در اختیار ندارد. به هر حال قصد من از مطرح کردن موضوع بیماری رهبر نخست پرداختن به وضع او و بررسی صحت و سقم اخبار و شایعات منتشره در هفته های اخیر و سپس نظرانداختن به دوران پس از خامنه ای است. ...
فرض کنیم فردا اراده الهی بر این قرار گرفت که علی بن الجواد الحسینی خامنه ای دار فانی را وداع گوید. در این صورت سرنوشت اهل ولایت فقیه چه خواهد بود.
سید و گل کوکنار
دلبستگی رهبر جمهوری اسلامی به «افیون» کار امروز و دیروز نیست. در آن سالها که ایشان ظهرها خدمت اخوی کهتر حاج حسن آقای قمی مرجع کهنسال میرسید و پس از صرف ناهار، آن هم دست پخت عمه خانم که دیرسالی با اخوی در خانه 70 متری شرق تهران زندگی میکرد، دل به آتش سرخ میداد و معجون افلاطونی را تفسیر میکرد. یکی از مشکلاتی که سید گرفتارش بود نداشتن حد و اندازه در استفاده از گل کوکنار بود. یادم هست مرحوم بهاری استاد برجسته کمانچه به دلیل ابتلا به چند بیماری از جمله تنگی نفس قادر به آتش افروزی در کنار منقل نبود. گوشه ای دراز میکشید و نگاری را بر آتش میگرفت. هر بار سید علی آقا در فاصله تبعیدها و زندان در جائی حاضر بود که بهاری نیز بدانجا راه داشت (ازجمله بیت امیرالشعراء امیری فیروزکوهی و یا دولتسرای مرحوم حاج حبیب ستایشگر) درنگ نمیکرد و بلافاصله دراز به دراز در کنار چراغ بهاری ولو میشد و لب نگاری را هم چون لبان زیباترین پریچه ها میمکید. کار گرفتاری سید علی آقا با گل کوکنار به جائی رسیده بود که هنگام بازگشت آیت الله خمینی به ایران در آن چند روزی که حضرتش برای به دست گرفتن کامل قدرت در مدرسه علوی و مدرسه رفاه در آمد و شد بود، علی بن الجواد آرد گل کوکنار را در توتون «آمفارو»ی پیپ قاطی میکرد و اغلب او را میدیدم که بر پلکان مدرسه علوی، دود معطر توتون آمریکائی را با سوز دل کوکنار به آسمان میفرستاد. در دوران ریاست جمهوری گاهی سید به رفیق قدیمی اش در منزل عمه خانم سر میزد. همان سفره و همان بساط برپا بود و اخوی مرجع سرشناس مقیم مشهد، از او پذیرائی میکرد.
مصیبت سید از آنجا آغاز شد که شیخ علی اکبر بهرمانی در پی درگذشت آقای خمینی، او را بر کرسی رهبری نشاند. حالا دیگر وضع فرق میکرد. دیگر امکان سر زدن به خانه عمه خانم و اخویش وجود نداشت. در عین حال سید علی آقا در مقام رهبر جمهوری اسلامی مجبور به پذیرش قید و بندهائی بود که گریز از آن امکان نداشت. چهار پاسدار ملازمان دائمی او حتی در خلوت بودند.
از سوی دیگر سید به علت کمبودهای گوناگون از جمله نداشتن جایگاه یک مجتهد، ناچار برای حفظ خود، دو مامور امنیتی سرشناس از بنیان گذاران وزارت اطلاعات (محمدی گلپایگانی و اصغر حجازی) را به دفترش آورده، یکی را به ریاست دفتر و دومی را به ریاست دفتر ویژه اطلاعات رهبری منصوب کرده بود. بنابراین با آنها نیز نمیتوانست صادقانه سخن گوید. چنین بود که روز به روز جایگاه دکتر علی اکبر خان ولایتی بالاتر شد، چون دکتر میتوانست شربت شفنتوس را تهیه و تقدیم ارباب فقیه کند تا دردهای شدید استخوانش فروکش کند و هر بار که در مجلسی رسمی پایوران رژیمش را ملاقات میکند گرفتار خمیازه و درد نشود. شش سال پیش که سید پس از بحث و فحص تیم ویژه پزشکی چین، دریافت به سرطان پروستات دچار شده است، تعلق و وابستگی اش به شربت مرحمتی میرزا علی اکبرخان طبیب حضور بیشتر شد. همان زمان سید بعد از مدتی که پس از عمل جراحی و سه هفته درمان گیاهی و شیمیائی چینی، راهی نوشهر شد (کاخ سابق شاه در نوشهر مدتی است به استراحتگاه و خلوت سید علی آقا تبدیل شده است. حضرتش در لواسان و دربند و نیز در شمشک نیز استراحتگاههائی دارد. در جمکران نیز اخیرا جهت چله نشینی های مقام معظم رهبری، اتراق گاهی مجلل بر پا کردهاند.) اقامت در نوشهر که 20 روز طول کشید به شایعاتی که پیرامون وخامت حال او بود دامن زد. اما سید قبراقتر از گذشته از پس پرده خلوت بیرون آمد. این بار نیز چنین خواهد شد. و با آنکه سید در مراسم سردوشی دادن به فارغ التحصیلان دانشکده افسری حال و روز خوشی نداشت و دو سه نوبت مجبور به جلوس و جرعه نوشی از شیشه شربت شفنتوس شد اما سه هفته استراحت و داروهای تقویت کننده کارساز بود و همین روزهاست که آقا مجدداً با درفشانی حضور خود در بالای سر اهل ولایت فقیه اثبات کند. با این همه سید وارد سرازیری شده است. گرفتاریهای او یکی دو تا نیست، از یک سو دردهای ناشی از سوءقصد به او در مسجد راه آهن چند روزی پیش از انفجار بزرگ در حزب جمهوری اسلامی و به قتل رسیدن سید محمد بهشتی و یکصد تن از بزرگان رژیم، علیرغم همه معالجات شدت گرفته است. حالا فقط دست راست حضرت ولی فقیه ثانی وبال گردنش نیست بلکه بازو و شانه او نیز گرفتار دردهای جانگداز است. این نفرتی که سید نسبت به مجاهدین دارد بیدلیل نیست. آنها بودند که سید را در بیست و شش سال اخیر دچار دردهائی طاقت فرسا کردهاند.
آقای خامنه ای در عین حال به علت افراط در مصرف گل کوکنار به شدت عصبی و وحشتزده است. شبها جدا از دیگران و در پناه یک دوجین پاسدار که نیمی از آنها لبنانی و عراقی هستند به خواب میرود. پس از کشف کپسولهای سمی که در دستگاه تهویه کتابخانه اش کار گذاشته شده بود، سید به همه کس و همه چیز مشکوک است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری وقتی که محافظانش از رفسنجانی خواستند پیش از ورود به دفتر مقام معظم رهبری مورد تفحص کامل قرار گیرد، مردی که سازنده سید علی آقای رهبر بود، با عصبانیت کاخ آقا را ترک گفته و از آن پس در ملاقاتهائی که با یکدیگر داشتند، رفسنجانی حاضر به وارسی بدنی نشده بود. باری در کنار این مصائب چشمهای سید پس از عمل آب مروارید، به دردهای شدید مبتلا شده است، با این همه رهبر جمهوری اسلامی که درواقع قویترین مسکن عالم را مصرف میکند، گاهی نیز پس از قوروق تکه هائی از پس قلعه، به کوهنوردی میپردازد. معمولا غلامعلی حداد عادل، اصغر حجازی، علی اکبر ولایتی، در این کوهپیمائی ها در رکاب حضرتش هستند...
سال گذشته تیم پزشکی رهبر به او اطمینان داده بود آثار سرطان پروستات در جسم او کاملا محو شده و با دعای امت همیشه در صحنه به ویژه در عراق و فسطین و لبنان، انشاءالله یکصد و بیست سال سایه مبارکشان بر سر امت سنگینی خواهد کرد. اما در اردیبهشت ماه گذشته، هنگامی که آقا در سفری به مشهد دچار دل درد شدید شد و بلافاصله تیم پزشکی را بر بالینش حاضر کردند، معلوم شد مثانه مبارک نیز دچار مشکل شده و غده خوشخیم، بدخیم از آب درآمده است. چند هفته ای بعد سید اعضای اتاق فکرش را در خلوت پذیرا شد. در این دیدار سید با لحنی پر از اندوه و مظلومانه تأکید کرد با آنکه عمر به دست خداست اما با توجه به مسئولیت سنگینی که رهبر امت در برابر رعایای خود دارد و نیز ضرورت استمرار جمهوری ولایت فقیه تا لحظه ظهور حضرت، لازم است از هم اکنون برای روزهای پس از او فکری کرد. (لازم به توضیح است که در آغاز کار دوره دوم خبرگان رهبری، سید علی آقا به شماری از نمایندگان محرم خود توصیه کرده بود در اولین فرصت مناسب موضوع نامزدی سید محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه را برای جانشینی مطرح کنند. این کار صورت گرفت اما هاشمی رفسنجانی چنان در برابر این پیشنهاد موضع گرفت که حکایت تعیین قائم مقام خیلی زود از دستور جلسات خبرگان خارج و به بایگانی سپرده شد. بار دیگر در آخرین اجلاس خبرگان پیش از برگذاری انتخابات اخیر، دری نجف آبادی منشی مجلس خبرگان و دادستان کل، با اشاره به وضعیت حساس کشور و موقعیت نظام یادآور شده بود که آقای شاهرودی همه گونه مورد اعتماد مقام رهبری است و اگر خبرگان ایشان را بدون سر و صدا و انتشار خبر به قائم مقامی غیررسمی رهبر برگزیند، هیچ نگرانی در صورت هر نوع اتفاق غیرمنتظره وجود نخواهد داشت و امت همیشه در صحنه نیز آسوده بال خواهد بود که اگر روزی بعد از 120 سال رهبر معظم انقلاب به لقاءالله پیوستند معضلی در امر گزینش رهبری در میان نخواهد بود. این بار علاوه بر هاشمی، شخص مشکینی و ابراهیم امینی و موسوی تبریزی و مجید انصاری نیز به شدت با گزینش نامزد جانشینی رهبر مخالفت کرده بودند. (بهای این کار را امینی با کنار کشیدن در انتخابات اخیر خبرگان و مجید انصاری با رد صلاحیت شدنش پرداخت کردند.)
ولایت فقیه پس از سید
اینکه ولایت فقیه پس از خروج خامنه ای از صحنه (چه با اوج گرفتن بیماریاش و چه با مرگ او) ادامه یابد جای سئوال دارد. اصولا به قول مهندس بازرگان ولایت فقیه جامهای بود که آن را تنها برای قامت خمینی دوخته بودند. این جامه به تن سیدعلی آقا زار میزد. و هنوز هم بعد از هفده سال، حتی در درون قلعه قدرت نیز ولایت علی ابن الجواد را خیلیها نپذیرفته اند. من بر این باورم که زمزمه های رفسنجانی در مورد قانونمند کردن نهاد ولایت، محدود کردن زمان رهبری به دو دوره پنج یا شش ساله و انتخاب مستقیم رهبر توسط مردم، همه و همه بیانگر اعتقادی است که روز به روز در جمع ارکان نظام مقبولیت بیشتری پیدا میکند. در عین حال تبدیل کردن مقام رهبری به یک مقام نمادین (شاه مشروطه به قول حجاریان) و حتی شورائی کردن رهبری از جمله مسائلی است که پیرامون آن بحثهای داغی در خلوت ارکان نظام از مدتها پیش جریان داشته است. با توجه به این نکات حال باید دید چند سناریو برای دوران پس از خامنهای در دست است و کدامیک از این سناریوها امکان بیشتری برای تحقق یافتن دارد.
الف: مرگ آیت الله خامنه ای در شرایط کنونی و سریع رخ دهد. به معنای دیگر برخلاف سلفش، کارش به بیمارستان و بستری شدن نکشد و ناگهان اعلام شود رهبر معظم دیشب در خواب به دیدار جدش شتافت. در این صورت سپاه که اهرمهای قدرت را یکی پس از دیگری تصاحب کرده است، کنترل مراکز مهم را در پایتخت در دست خواهد گرفت و سران سپاه و اعضای اتاق فکر رهبری آن عده از اعضای خبرگان را که تحت کنترل دارند وادار خواهند کرد سید محمود هاشمی شاهرودی را به عنوان رهبر جدید انتخاب کنند. (در نگاه بسیاری از فرماندهان سپاه رئیس قوه قضائیه با توجه به اینکه نیمه عراقی است میتواند ولایت فقیه را تا عراق امتداد دهد. در عین حال آدم ضعیف و حرف شنوی است که میتواند برای سپاه یک شاه سلطان حسین مطیع و گوش به فرمان باشد).
ب: در صورت بستری شدن و طول کشیدن دوران بیماری، به جز سپاه، دیگر مراکز قدرت نیز بیکار نمینشینند و خیلی طبیعی است که هر کدام به دنبال گزینههای خود خواهند رفت. این گزینهها در شرایط فعلی از این قرارند:
1 ـ گزینه هاشمی رفسنجانی، حداقل سی تن از خبرگان، بخش بزرگی از پایوران نظام، گروهی نه چندان بزرگ اما قدرتمند در سپاه و اطلاعات سپاه، قدرتهای خارجی صاحب نفوذ در ایران و بخشهائی از جامعه از این گزینه حمایت خواهند کرد. با آنکه در قانون اساسی و شرح و تفسیر آن هیچ تمایزی برای سادات در رسیدن به مقام ولایت قائل نشدهاند اما، یکی از موانع رسیدن هاشمی رفسنجانی به مقام ولی فقیه با اختیارات مطلق عدم سیادت اوست.
2 ـ گزینه مصباح یزدی، این گزینه کمترین بخت را دارد. مصباح نزد مردم بسیار منفور است، پایگاه محکمی در حوزه و خبرگان ندارد. حامیان او در سپاه و دستگاههای امنیتی رژیم بسیار معدود و حوزه نفوذ آنها محدود است. با این همه دور نیست که احمدینژاد و حامیانش بکوشند با بخشی از سپاه و ارگانهای امنیتی و لاتهای حوزه (عنوانی که یکی از مراجع قم بر مصباح و دار و دسته او و آخوندهای خودفروش گذاشته است) کنار بیایند و زمینه را برای رهبری مصباح فراهم کنند. این گزینه از نظر من بهترین است چون سرنگونی رژیم در صورت تحقق این گزینه قطعی است.
3 ـ گزینه شورای رهبری. شورا میتواند در صورت عدم توفیق گزینههای فردی توسط خبرگان مطرح شود. شکل شورا بدون شک ثلاثی خواهد بود. یعنی اینکه شورائی با حضور سه تن تشکیل خواهد شد. گزینهها برای شورا آنگونه که در بحثهای داخلی سران نظام مطرح است از این قرار میباشد:
:A فاضل لنکرانی + هاشمی شاهرودی + هاشمی رفسنجانی
:B ناصر مکارم شیرازی + سید احمد خاتمی + مصباح یزدی
:C هاشمی رفسنجانی + سید محمد خاتمی + هاشمی شاهرودی
:D احمد جنتی + علی مشکینی (اگر زنده بماند) + صافی گلپایگانی
:E هاشمی شاهرودی + ناصر مکارم شیرازی + سید کاظم حائری
:F آیت الله مومن + صافی گلپایگانی + علی مشکینی و در صورت مرگ او احمد جنتی
بر این گزینه ها البته باید یک گزینه دیگر را اضافه کرد که در بیت خمینی هم پیرامون آن بحث شده است.
آیت الله موسوی بجنوردی (پدرزن حسن خمینی) بهاضافه حسن خمینی و سید محمد خاتمی.
در دفتر خامنه ای اصغر حجازی و محمدی گلپایگانی نیز مدتی است روی یک بدیل کار میکنند و این بدیل کسی جز سید مجتبی خامنهای نیست که با وجود جوانی میتواند در کنار دو تن از نوکران دست به سینه رهبر مثل سید احمد خاتمی و آیتالله خرازی برادر وزیر خارجه سابق جمهوری ولایت فقیه مثلثی را تشکیل دهد. اینها را داشته باشید تا در هفتههای آینده با روشن شدن ابعاد بیماری خامنهای آن را دنبال کنیم.
شنبه 6 تا دوشنبه 8 ژانویه
صدام حسین همانگونه که هفته گذشته اشاره کردم با مرگ خود نیز مسأله ساز شد و به نظر میرسد پیش بینی آقای نوری المالکی نخست وزیر عراق که میپنداشت با اعدام صدام، طرفداران او ناامید میشوند و اسلحه را کنار میگذارند، خطا از آب درآمد. صدام که هنگام دستگیریاش ضعف نشان داده بود در دادگاه و سپس بر سکوی اعدام شهامت عجیبی از خود بروز داد. در عین حال تاکید یکی از دخترانش «رغد» بر اینکه به عراق باز میگردد و رهبری بعث را در دست میگیرد، در کنار سوگند یاد کردن عزت ابراهیم الدوری معاون صدام به عنوان رهبر موقت حزب و عراق، گویای این واقعیت است که بچه پابرهنه تکریت میراث خونین و سنگینی را از خود برای مردم عراق به جا نهاده است. در این میان تبلیغات گسترده رسانههائی مثل شبکه الجزیره و روزنامه القدس العربی و سایتهای اینترنتی وابسته به بعث و طرفداران صدام حسین مبنی بر اینکه ایران نقش اساسی در اعدام صدام حسین داشته است (به علت ارتباط رژیم با احزابی مثل الدعوه و مجلس اعلا و جیش المهدی) طی هفته گذشته جوّی کاملا ضدایرانی و ضد شیعیان در جهان عرب به وجود آورده است. خطاب کردن دولتمردان شیعه عراق با عباراتی چون مجوسهای فُرس کافر، یا مجوسهای صفوی و... همه تبلیغاتی را که احمدینژاد و سیدعلی آقا با تهدید اسرائیل و انکار هولوکاست به نفع رژیم بین عربها و مسلمانان به راه انداخته بودند دود کرد و به هوا فرستاد. البته عملکرد حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین نیز به گسترش جوّ ضد ایرانی و شیعه بسیار کمک کرده است. هفته پیش ولید جنبلاط رهبر حزب سوسیالیست پیشرو و دروزیهای لبنان صراحتا از تلاشهای جمهوری اسلامی برای ایجاد جزیرههای فارسی مجوسی در لبنان با خرید زمین زارعان لبنانی شیعه به قیمت گزاف یاد کرد... صدام چند روز پیش از مرگش شعری نوشته بود خطاب به مردم عراق که یکی از و کلایش الدلیمی آن را در اختیار روزنامه ها گذاشت. در بخشی از شعر آمده بود:
دشمنان تله ها و نقشه هایشان را به کار گرفته اند
در حالی که تله ها کار نمیکند و نقشه ها عملی نمیشود.
این نقشه ها توخالی و نشانه حماقت دشمن است...
ما هرگز احساس ضعف نمیکنیم
روحیه ما به ما قوت میدهد.
ایستادگی ما یاور روح مقاوم ما است.
آنکه به دشمن کمک میکند، به تضرع خواهد افتاد.
حزب ما همچنان پیشرو و راهبر مردم ما خواهد بود.
هرگز در برابر دشمن زانو نمیزنیم.
حتی دشمنانمان را با شرف و عزت خود تهدید میکنیم...
January 12, 2007 10:22 AM