آن روز دیده بودم این فتنه ها که برخاست...
یکهفته با خبر
www.nourizadeh.com
nourizadeh@hotmail.com
سه شنبه 30 ژانویه تا جمعه 2 فوریه
پیشدرآمد: زمانی در آفریقا و آمریکای لاتین، عبارت «روسها دارند میآیند» به معنای زنگ خطری بود که سازمانهای اطلاعاتی غرب در به صدا درآوردنش نقش اصلی را داشتند. در ایران امروز اما «روسها آمده اند». و این روسها هیچ تفاوتی با تاواریشهای دوران ولایت فقیهی استالین و برژنف ندارند. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از نظر حجم کوچکتر شده و به جای پولیت بورو هم شورای مافیای نفتی و نظامی و تسلیحاتی (و البته پول شوئی و فحشا و طلا و الماس و...) تحت ارشادات داهیانه ولی امر متمردهای جهان پرزیدنت ولادیمیر پوتین، دست در دست K.G.B قدرت را در دست دارد. در شوروی سابق سر به نیست کردن مخالفان حداقل به صورت علنی و با قلدری انجام نمیگرفت (گاهی حتی فشارهای بینالمللی باعث میشد قلمزنی مثل سولژنیتسین مجال خروج از بهشت شوراها را پیدا کند و...) حالا اما روز روشن نه فقط مخالفان درداخل فدراسیون روسیه عظمی سر به نیست میشوند بلکه دست تطاول K.G.B تا رستوران لندنی نیز دراز میشود و مأمور سابق را با ماده اتمی به لقاءالله میفرستد (در جمهوری ولایت فقیه فعلا شیاف پتاسیم رایج است، با نزدیکی بیشتر ولایت فقیه با ولایت پوتین، مطمئنا در زمینه سر به نیست کردن نیز شاگردان عقب افتاده حوزه ولایت، از استادان روسی تعلمیات لازم را خواهند گرفت.).
دو سال پیش از انقلاب، روسها (اتحاد شوروی آن روز) به یکی از مسئولان بلندپایه وزارت خارجه ایران که زبان روسی میدانست ولی دانستن زبان باعث نشده بود در تاس لغزنده K.G.B بیفتد، پیشنهاد کرده بودند ده میلیون دلار میدهند اگر او بتواند پرونده سرتیپ ... را که جاسوس روسها بود و دستگیر و اعدام شد به آنها بدهد. در واقع K.G.B در حیرت بود که چگونه اداره هشتم ساواک توانسته ارتباط تیمسار را با مأموران و مزدورانش کشف کند. دو سال بعد محمدرضا سعادتی نفر سوم سازمان مجاهدین خلق در آن تاریخ چند ماه بعد از انقلاب در حالی که اسناد و پروندههای ساواک را در رابطه با تیمسار مربوطه در اختیار نماینده K.G.B در تهران، آن هم در بالاخانه یک آژانس هوائی در خیابان ویلا، میگذاشت دستگیر شد.
مرحوم مهندس بازرگان شخصا خبر را به من داد و خواست آن را به سرعت منتشر کنم. شماره جدید «امید ایران» در چاپخانه بود، من صفحه آخر را در چاپ دوم عوض کردم و خبر دستگیری سعادتی و مأمور روسی را نوشتم. روز بعد به قول عربها «قامت القیامه» برادر مهدی ابریشمچی همسر جدا شده خانم مریم رجوی (به فرمان ولی فقیه مقیم بغداد)، در دانشکده تربیت معلم سخنرانی داشت. حضرتش چاپ خبر جاسوسی نفر سوم مجاهدین برای K.G.B را بهانه کرد تا عقده دل را نسبت به صاحب این قلم خالی کند. (حالا دوستان میفهمند که شکستن بینی من به دستور حضرت ظلاللهی در شهر برمن آلمان مسبوق به سابقهای با این اهمیت بوده است). باری هفته بعد پاسخ تیغکشی را دادم. آن هم تحت عنوان «تیغی که برادر مجاهد بر ما کشید». این مقدمه را آوردم تا آشکار کنم امروز که روسها آمدهاند و در چهار اقلیم اهل ولایت فقیه میخ خیمه ولادیمیری را کوبیدهاند دیگر نیاز به سعادتی آدمی ندارند که رژیم ناجوانمردانه در پایان دوران محکومیتش او را اعدام کرد. در دوران خمینی گو اینکه K.G.B در ایران حاضر و ناظر بود اما پس از فرار کوزیتشکین سرپرست دفتر خاورمیانهای K.G.B در تهران به سفارت انگلیس و خروج او از کشور با یک گذرنامه سیاسی، عملا دست و پایش بسته شد. دستگیری سران حزب توده و چریکهای فدائی خلق در دو نوع اقلیت و اکثریت، عملا K.G.B را با بحرانی بزرگ روبرو ساخت، با اینهمه سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی با همه توان کوشید نوکران ناشناخته خود را از گزند روزگار مصون دارد. نزدیک به 300 تن از کادرهای تودهای و فدائی به شوروی گریختند، شمار کثیری در ازبکستان و تاجیکستان و جمع محدودی در آذربایجان و اوکراین مورد استقبال قرار گرفتند. و از همان نخستین روزها دریافتند بهشتی که جان و جهان و جوانی خود را در آرزوی رؤیتش قربانی کردند، سرزمینی عقب مانده، با رژیمی سرکوبگر و متمرکز است. (خاطرات یکی از این ایدهآلیستها را در کتاب خواندنی میهمانان دائی یوسف بخوانید...).
باری، با ظهور امام دوازدهم کمونیسم ناب انقلابی روسی، آنهم با مارک تجاری اسمیرنوف چاپ آبی، یعنی «عالیجناب یلتسین» همگان مهر باطله بر اقتدار و جایگاه روسیه زدند اما وقتی بزرگمرد کوچک پوتین از پس پرده K.G.B بیرون آمد خیلیها دریافتند که این آقاخان جوان که از پستان K.G.B شیر خورده است و به روی زانوی روح پرفتوح مرحوم «بریا» پرورش یافته، انشاءالله به لطف نفس طیبه نایب امام زمان، و دعای خیر حجتالاسلام والمسلمین محمد موسوی خوئینیها از اصلاحطلبان و حسین بازجوی شریعتمداری از قبیله آدمخواران آنهم با دست اصغر حجازی از اصحاب خاصه نایب مربوطه، به زودی بساط فروشکسته تزارهای سرخ را احیا میکند، و کرملین به همت او به چنان امامزادهای تبدیل خواهد شد که نه تنها اعتبارش از مسجد جمکران بالاتر میرود، بلکه معجزات چاهش به مراتب مهمتر از معجزات دو تا چاه جمکران خواهد بود.
پرواز کلاغ و لاشخور
بیست و هشت سال است فریاد «مرگ بر آمریکا و اسرائیل» اهل ولایت فقیه گوش عالمی را کر کرده است. اگر مثلا در یالقوزآباد بورکینافاسو مسلمانی از روی خر بیفتد و تلف شود، طوطیان سخنگو و کلاغان قلم و میکروفن در دست جمهوری ولایت فقیه فریاد وا اسلاما و وامصیبتا بر میدارند که بله کار کار شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار و صهیونیستهای جنایتکار بوده و چون این برادر مستضعف آفریقائی نور ولایت در دل داشته شیطان بزرگ او را به شهادت رسانده است. همزمان کشتار هزاران چچنی توسط سربازان برادر پوتین و تجاوز به نوامیس خاتونهای مسلمان در «گروزنی» و اطرافش اصلا باعث ناراحتی و آزردگی خاطر خطیر سیدعلی آقای رهبر و اتباع و اصحابش نمیشود. اگر هم کسی به کنایه حرف و سخنی به میان آورد بلافاصله با این پاسخ کلیشهای روبرو میشود که اولا این چچنیها به ظاهر و اسما مسلمانند وگرنه عکس امام راحل و جانشین او را حداقل در آشپزخانه خود نصب میکردند و مسکرات هم نمیخوردند. اینها عوامل آمریکای جهانخوارند و از همان زمانی که در پی جنگهای ایران و روس سر از اطاعت خاقان مغفور برداشتند به نفرین ابدی دچار شدند.
حسن نصرالله حزباللهی عطسه میکند، سید علی آقا شب خوابش نمیبرد، میرزا علی اکبرخان طبیب حضور را به عیادت میفرستد، اما حتی نیم نگاهی به پیکر سوراخ سوراخ شده دهها ستیزهگر چچن نمیاندازد که هر روز دهها نمونه آن در روزنامههای بینالمللی به چاپ میرسد و یا در تلویزیونهائی مثل CNN عرضه میشود. معروف بود کبوتر با کبوتر باز با باز میپرد، حالا اما کلاغ با لاشخور میل پرواز دارد. نکتهای که در این میان جای شگفتی دارد و در عین حال آشکار میکند هر که خود و یا اجداد طاهرینش در حزب طراز نوین، جرعهای از آب رودخانه «مسکوا» نوشیده باشد، نمیتواند، سر از سرسپردگی برتابد. به عبارت دیگر فرقی نمیکند ارباب کرملین لنین باشد یا بولگانین، استالین باشد یا آندرهپف، گورباچف باشد و یا ولادیمیر پوتین (البته پدر کیانوری در کتاب خاطراتش گورباچف را از اهل بیت نمیداند و معتقد است حضرتش عروسک آمریکائیها بود که به آرمانهای حزب و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خیانت کرد و دست آخر نیز سرخشت نشست و یلتسین را زائید). وقتی میبینم بعضی از دوستان چپ چنان از لگداندازیهای گاه به گاه پوتین به سوی آمریکا و اروپا به وجد میآیند که برای پوتین سه بار صلوات میفرستند و جهت سلامتی و پیروزیش سفره ابوالفضل نذر میکنند، سادهترین دلایل دلبستگی اهل ولایت فقیه به روسها را درک میکنم. در واقع مسکو بار دیگر جایگاه بینالمللی خود را به عنوان قبله کوتولههای سیاسی از تیره احمدینژاد و هوگو چاوز و بشارالاسد و مورالیس و... تثبیت کرده است. کوتولههای سیاسی البته فقط آنها نیستند که بر اریکه قدرت تکیه زدهاند، بلکه همه آنهائی را شامل میشود که هنوز هم به ضریح مرحوم اتحاد شوروی سابق دخیل میبندند و بر این باورند که پوتین میتواند گره از بخت فروبسته آنها بگشاید و با معجزههائی که در آستین دارد آمریکای جهانخوار را با سه تا فوت به خاک سیاه بنشاند. امروز روسیه بار دیگر در هیأت همان خرسی ظاهر شده که جای دندانهایش بر میهن ما حداقل از عهد خاقان مغفور، باقی است. اگر دیروز 17 شهر قفقاز و بخشی از شمال خراسان و دهکده فیروزه را بالا کشیدند و بعد در جریان جنگ جهانی دوم آمدند و بیرون کردنشان کار حضرت فیلی چون قوام السلطنه بود وگرنه آذربایجان و کردستان و زنجان و قزوین را بالا کشیده بودند. وابستگانشان هم که شناسنامه ایرانی داشتند، منهای آنها که به امید رویت بهشت خانه پدری را ترک گفته و میهمانان دائی جان یوسف شدند (و چهها کشیدند که شرح احوال هر کدام حکایتی است که خون به دیده میآورد)، طی دوران پس از جنگ جهانی دوم تا روزهای عابد شدن و نماز جمعه رفتن و دعای کسا خواندن، معروف حضورتان هستند. رویای پطر کبیر برای اینکه سربازانش پای خود را در آبهای گرم خلیج فارس بشویند به برکت روی کار آمدن نظام ولایت فقیه تحقق یافت و از سوی دیگر دریای مازندران را که حتی در دوران ضعف ایران در عهد قاجارها، حاکمیت ایران بر نیمی از آن برقرار بود فعلا نیمه کاره بالا کشیدهاند و به همراه اقمار خود از 50 درصد سهم ما یازده درصد را پشت قباله وصلت خود با جمهوری ولایت فقیه کردهاند. ما چه نفعی از این رابطه بردهایم به جز خریدن بنجلهائی که نه به درد دنیامان میخورد نه به کار آخرت ما. در زمانی که اقتداری داشتیم و زبانی گویا، البته روسها منبع خیر شدند و در مقابل دریافت گاز، ذوب آهن را به ما دادند. اما امروز که در موضع قدرت نیستیم، با فلاکت 700 میلیون دلار به آنها میدهیم تا 40 تا منظومه موشکی ضدهوائی به ما بفروشندآنهم نوع پستتر آن را که روی سکوهای متحرک کار گذاشته میشود. دو میلیارد و یکصد میلیون دلار دادیم سه زیردریائی کیلوکلاس با تکنولوژی جنگ جهانی دوم خریدیم و نام عربی طارق را روی آن گذاشتیم تا در چاه بهار و بندرعباس خدمهاش کنگر بخورند و لنگر بیندازند. در طول 15 سال اخیر ما بیش از ده میلیارد دلار از روسها اسلحه خریدهایم و بابت نیروگاه اتمی بوشهر نیز کم و بیش حدود 8 میلیارددلار از آغاز دهه 90 قرن گذشته میلادی به روسها پرداخت کردهایم. قبل از انقلاب کارشناسان و مهندسان روسی که در طرح ذوب آهن اصفهان مشارکت داشتند کاملا تحت کنترل بودند و در هتل ساحل اصفهان اقامت داشتند. یادم هست صاحب این هتل که از چهرههای سرشناس اصفهان بود هرگونه خلافی را از میهمانان روس خود گزارش میکرد. حالا اما روسها همه جا هستند. بیش از دو هزار تن از آنها به همراه خانوادههایشان در بوشهر اقامت دارند و در صنایع نظامی ما تعداد کارشناسان روس و اوکراین و بلاروس از سه هزار تن افزون است. علاوه بر این صدها دانشجو و عناصر سپاه پاسداران در روسیه درس خوانده و میخوانندو خیلی از آنها از طرق گوناگون با مقام مقدس امامزاده K.G.B دیدار داشته و اغلب در بازگشت ارتباط خود را با امامزاده مربوطه حفظ میکنند. به گفته یکی از افسران سپاه که در یک email با ابراز نگرانی از حضور گسترده کارشناسان نظامی و امنیتی روسیه در ارتش و سپاه، مطالب نگران کننده ای نوشته بود، بیش از 500 تن از خلبانان و کمک خلبانان ارتش و سپاه نزد روسها آموزش دیدهاند و این رقم در مورد افسران و درجهداران واحدهای زرهی (تانک و توپخانه) و واحدهای موشکی به بالاتر از ده هزار تن میرسد.
روسها آمدهاند. حالا با نیروگاه اتمی، خوش نشینی 25 سالهای را که عمر متوسط این نوع نیروگاههاست برای خود تضمین کردهاند ضمن اینکه، با خرید هواپیماهای میک و سوخوی و ایلیوشین و آنتونف و تانکهای تی 72 و تی 80 و مدلهای قدیمیتر تی 62 و تی 55 و تی 54 و زرهپوشها و نفربرهای روسی، تا سالها گرفتار لوازم یدکی و وسایل روسی خواهیم بود. البته در این میان K.G.B بیکار نیست، هم اکنون در جمع دیپلماتها و کارکنان سفارت روسیه در تهران که دیرگاهی است همگی زیر آسمان پارک اتابک در آپارتمانهائی که در مجتمع سفارت ساختهاند گرد هم جمع شدهاند، حداقل بیست افسر K.G.B گرم فعالیت و به دام انداختن آدمهای مستعد در درون دستگاههای رژیم هستند. علاوه بر این بین وزارت اطلاعات جمهوری ولایت فقیه و K.G.B قرارداد همکاری و تبادل اطلاعات از 17 سال پیش موجود است. راههای اقرار گرفتن مدرن از زندانیان و سر به نیست کردن دشمنان اسلام ناب انقلابی محمدی از سوی استادان و کارشناسان K.G.B در دانشکده جلیله امام باقر وزارت اطلاعات و نیز تشکیلات اطلاعات سپاه آموزش داده میشود. روسها در جمع هیأت حاکمه نوکران با نفوذی پیدا کردهاند. و اغلب از همان روشهای قدیمی برای به دام انداختن افراد استفاده میکنند. برای نمونه فردی که در آلمان و تهران و بلغارستان و سوئد شرکتهای عریض و طویلی دارد و با الیاس محمودی (سرهنگ ژاندارمری و رئیس سابق حفاظت اطلاعات قوه قضائیه که اکنون مسئول مبارزه با فساد است) روابط دوستانه و تجاری بسیار نزدیکی دارد، زمانی که در مسکو دفتری تأسیس کرد، الیاس محمودی و یک وکیل دادگستری شمالی را با خود به مسکو برد. شب دوم اقامت آنها، لعبتی روسی به سراغ الیاس محمودی رفت، از آن پس جناب سرهنگ سابق که محرم اسرار بزرگان نظام و از افراد مورد اعتماد سیدعلی آقای رهبر است، دربست در اختیار روسها قرار گرفت و خیلی از همکاران نظامی و اطلاعاتی خود را به نوکری K.G.B مفتخر کرد.
روسها آمدهاند، حالا برویم پرچم آمریکا و اسرائیل را آتش بزنیم، چند شعار مرگ بر آمریکا سر دهیم و دلمان خوش باشد که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. اما روسها میتوانند...
شنبه 3 تا دوشنبه 5 فوریه
حادثه کربلا و استراتژی تازه در عراق
حالا کاملا آشکار شده است که عملیات پیچیده کربلا که طی آن چهار اتومبیل نفربر نظامی آمریکائی همراه با نظامیانی که یونیفورم آمریکائی برتن داشتند و انگلیسی صحبت میکردند وارد یک قرارگاه سپاهیان آمریکائی شدند، و با کشتن یک سرباز آمریکائی چهار تن دیگر را به گروگان گرفتند اما به دلائلی که بر ما روشن نیست آنها را 60 کیلومتر آنسوتر به قتل رساندند، توسط سپاه قدس طراحی و تدارک شده و به اجرا درآمده است. دوربینهای مداربستهای که در پادگان نصب شده، فیلم این عملیات را ثبت کرده و ا ینک مأموران اطلاعات نظامی آمریکا فیلمها را فریم فریم مورد بررسی قرار دادهاند.
در واقع این عملیات با هدف مبادله سربازان آمریکائی با پنج عضو سپاه قدس و اطلاعات سپاه که در اربیل دستگیر شدند انجام گرفته بود اما سربازهای آمریکائی به قتل رسیدند و کار بینتیجه ماند منتها حالا آمریکائیها بهتر از گذشته میدانند ابعاد مداخلات رژیم در عراق تا چه حد است. شبکههای اطلاعاتی و نظامی رژیم یکی بعد از دیگری شناسائی میشوند، در طول دو هفته اخیر بیش از دو هزار تن از مأموران رژیم و شبه نظامیان جیش المهدی و سپاه بدر به ایران گریختهاند. اما همانگونه که رضا ذاکر در نشریه «صبح صادق» نوشته است حداقل بخشی از جناح فعال سپاه بر این باور است که استراتژی ضربه اول، کارساز است و میتواند نظام را نجات دهد. تازه رضا ذاکر روی مزدوران مسلمان که قابل خرید هستند نیز حساب باز کرده است. اگر خودمان نتوانستیم، از طریق آنها به موبورهای غربی ضربه میزنیم... با این سخن میتوان پایان این بازی خطرناک را پیشبینی کرد. بخشی از هیأت حاکمه با این وهم که پیروزی دمکراتها در کنگره آمریکا راه هر گونه ماجراجوئی را به روی جورج بوش بسته است اینجا و آنجا عباراتی را که بر زبان بعضی از سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان جاری میشود به عنوان ضمانتی جهت عدم تعرض آمریکا به ایران نقل میکنند. احمدینژاد نیز ظاهرا فریب این عبارات را خورده است. اما سخنان اخیر هیلاری کلینتون سناتور نیویورک و نامزد احتمالی دمکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا، گویای این واقعیت است که دمکراتها و جمهوریخواهان، چندان تفاوتی با یکدیگر در رابطه با ایران ندارند. اهل ولایت فقیه از یکسو تکیه بر روسها دارند و از سوی دیگر امید به دمکراتها در آمریکا. تکیه گاه اول آن روزها که اتحاد شوروی بود و با مصر عبدالناصر هم پیمان، سحرگاه 6 ژوئن از طریق سفیرش در قاهره رهبر فقید مصر را از خواب بیدار کرد که به وی اطلاع دهد اسرائیلیها به هیچ روی در حمله به مصر پیشقدم نخواهند بود. دو ساعت بعد هواپیماهای اسرائیلی 90 درصد از نیروی هوائی مصر را بر روی باند فرودگاهها نابود کردند. همین کار را روسها در دو جنگ خلیج فارس با عراقیها کردند. پریماکف به صدام گفته بود خیالتان جمع باشد آمریکا بلوف میزند. آقای ایگور ایوانف نیز در دیدار اخیرش از تهران، در برابر خامنهای به سیدعلی آقا گفته بود ما نمیگذاریم از سوی آمریکا خطری متوجه شما شود...
خطر اما لحظه به لحظه نزدیکتر میشود... کاری از دست روسها هم ساخته نیست.
February 9, 2007 03:32 AM