یکهفته با خبر
علیرضا نوریزاده
شکایت از که کُنم خانگی است غمازّم...
سهشنبه 27 تا جمعه 30 مارس
پیشدرآمد: همان روز 23 مارس که گشتیهای دریائی سپاه با شش قایق مجهز بعد از رسیدن رمز حمله٬ از قرارگاه خرمشهر با تیم فیلمبرداری٬ برای شکار ملوانان بریتانیائی به حرکت درآمدند و ساعتی بعد٬ با 15 شکار خود به قرارگاه برگشتند و ملوانان را تحویل سرهنگ پاسدار ستاره دادند، من بعد از دریافت گزارشی دقیق از منابعی مورد اعتماد در ستاد کل نیروهای مسلح که ریز و درشت دامپزشک حسن فیروزآبادی را زیر نظر دارند (و این دامپزشک بسیجی که دانشکده را تمام نکرده، یکشبه با مرحمت رفیق و سرور و ارباب فقیه سید علی آقا پائین خیابانی که با ابوی و اخوی حسن آقا دوستی دیرینه داشت، صاحب درجه سرلشکری با 9 سال تقدم بر دیگر سرلشکرهای ارتش و سپاه شد و علیر غم آنکه با 200 کیلو وزن و ناتوانی در چهار قدم راه رفتن بالاترین مقام نظامی کشور را داراست) از جزئیات ماجرا باخبر شدم.
مقالهای که در روزنامه «الشرقالاوسط» نوشتم به دو زبان انگلیسی و عربی روز 24 مارس منتشر شد. (هر دو قابل دسترس در سایت من میباشد). ترجمه این مطلب را همینجا خواهید خواند اما قبل از آن می خواهم به نکته ای اشاره کنم که با شناخت همگی ما از قوم و طایفه آن یکی٬ ولی فقیه مقیم زندان آمریکائیها در فرودگاه بغداد٬ یعنی حضرت ظل اللهی مسعودخان رجوی و بانو، البته اسباب تعجب نیست. اینها سالهاست مطالب این و آن را به صراحت و بدون هیچ نوع شرمی، میدزدند و به اسم خود و لشکر زعفرجنی شان جا می زنند. یکهفته بعد از چاپ نوشته من که در دهها نشریه آمریکائی و عربی و انگلیسی مورد اشاره قرار گرفت و در کنار مصاحبه هائی که در BBC و ITV و کانال 4 تلویزیون انگلیس به اضافه٬ تلويزيونهاي٬ العربیه و حوار و الجزیره و الحّره به زبان عربی، و صدای آمریکای فارسی با من انجام شد٬ برنامه ام در کانال یک، که در تمامی آنها به عمدی بودن و برنامه دقیق ریختن جهت به گروگان گرفتن ملوانان انگلیسی اشاره شده بود، تازه سخنگوی برادر مجاهد (و البته خواهر مربوطه) با بوق و کرنا مصاحبه ای ترتیب میدهند که در آن دوتا و نصفی خبرنگار درجه 8 از روزنامههای مجانی مترو و لندن نیوز حاضر میشوند، در این مصاحبه مطبوعاتی سخنگوی برادر مجاهد، ضمن روخوانی از نوشته من بعد از 8 روز، مدعی میشود که منابع مطلع سازمان مجاهدین خلق و بچه تودلیاش (شورای ملی مقاومت که بغیر از شیخ جلال و برادر مهدی راست٬ و مهدی چپ سابق٬ دیگر کسی در آن باقی نمانده است) خبر دادهاند که گروگانگیری اخیر با برنامه دقیق و طرح قبلی انجام گرفته است.
اصولاً من عادت ندارم دزدیهائی از این نوع را یادآور شوم٬ چون مهم نتیجه کار است و اگر به هر شکلی، رژیم ولایت فقیه رسواتر شود و جهان بهتر چهره کریهش را مشاهده کند، من هیچ نگرانی ندارم که سخن مرا «گری سیک» تکرار کند یا برادر سید المحدثین، اما وقتی سازمانی که مدعی است از ریز و درشت اهل ولایت فقیه خبر دارد و هر از چندی برگه ای رو می کند تا ثابت نماید ما از پستوی قدرت سیدعلی آقا خبر داریم٬ و همین کار باعث میشود رژیم تنها با تکیه بر اینکه دشمن مطالب مجاهدین خلق را غرغره میکند، خود را محق جلوه دهد و جنایاتش را توجیه کند، سکوت را جایز نمیدانم. بگذارید موضوع دیگری را برایتان نقل کنم تا میزان ورشکستگی شرکت مقاومت٬ که سید الشهدا صدام حسین سرمایه گذار اول آن بود روشنتر شود. (لقب سیدالشهدا را تروریستهای سلفی به صدام حسین داده اند. البته اخیرا مشاهده کردم نیز لقب شهید صدام حسین المجید را به قصاب تکریتی دادهاند. قصابی که علی رغم جنایاتش علیه کردها و شیعیان در کشورش و ایرانیان، فارغ از مذهب و قومیت آنها، در سالهای آخر حکومتش از الطاف ویژه اهل ولایت فقیه برخوردار شده بود. و لابد در لحظه اعدام به یاد می آورد که چگونه برادر خرازی گونه چپش را میبوسید و برادر ولایتی گونه راستش را و البته برادر مسعود خان رجوی دست و پایش را...)
این هفته تلویزیون فینکس آلمان برنامه ای تکان دهنده را پخش کرد که جزئیات آن چندان برای من نا آشنا نبود. در این برنامه آشکار شد کارشناس و استادی ایرانی به نام دکتر ع ـ ن که در دانشگاه صنعتی آریامهر سابق و شریف فعلی درس می داده و از کارشناسان درجه اول اتمی ایران بوده٬ منبع اصلی مجاهدین در افشاگری های اتمی شان بوده است. ماجرا بدین قرار بود که او تا سال 1992 با جمهوری ولایت فقیه و سازمان انرژی اتمی همکاری می کرد. در این سال طی سفری به ژنو ضمن تماس با آمریکائیها و عرضه اطلاعاتش٬ قدر بسیار دید و علاوه بر امتیازات مالی از دستمزدهای معنوی نیز برخوردار شد. به این شکل که او را به «ناسا» بردند و سپس امکانات برپائی شرکتی را به او دادند که طرف معامله اش امروز سعودیها هستند. این ع ـ ن اطلاعاتی به آمریکائیها داد که بخش عمده آن پیرامون مراکز تحقیقات اتمی، تأسیسات غنیسازی، آزمایشگاههای زیرزمینی و افرادی بود که مسئولیتهای اصلی را در برنامههای اتمی نظامی ایران عهده دارند. در آن زمان در تشکیلات آقای «ولفوویچ» معاون وقت وزیر دفاع و رئیس فعلی بانک جهانی٬ گروهی بود که همه تلاشش جا انداختن مجاهدین به عنوان بدیل رژیم ولایت فقیه بود. این تشکیلات با احضار آقای جعفر زاده نماینده دائمی و غیرقابل تغییر قاطبه اهالی ولایت پادگان اشرف و حومه٬ در آمریکا، بخشی از اطلاعات ع ـ ن را در اختیار او گذاشتند تا به نام نامی رهبر کبیر سازمان و بانو در یک کنفرانس مطبوعاتی پررنگ و روغن به عنوان اطلاعاتی که سازمان از طریق وابستگان خود در درون دستگاه قدرت به دست آورده، به اطلاع جهانیان برساند.
من می دانم با این نوشته، دوباره چند روزی برادران و خواهران مجاهد، تلفن به دست٬ زنده و مرده مرا روی بعضی از تلویزیونهای آماده به خدمت (سر دلار سلامت که هر دو نوع بغدادی و تهرانی اش معتبر است) خواهند گفت. همین دو هفته پیش بعد از آنکه چند جمله ای در حمایت از مردان و زنانی که عمر و جوانی شان را به باد داده و امروز افسرده و حیران در محاصره سربازان بلغاری روزهای تلخ غربت و تنهائی را سر می کنند و من شماری از آنها را در سفرم به عراق دیدم، در برنامه پنجره ای رو به خانه پدری٬ عنوان کردم، طی دو هفته مطالبی علیه من عنوان شد که مرغ پخته را به خنده وا می داشت. کار به جائی رسید که یکی از جعبههای تماشای اجاره ای روزی 12 ساعت تصویر مرا می گذاشت تا خواهران و برادران مجاهد آنچه دل تنگشان می خواهد علیه صاحب تصویر عنوان کنند. با اینهمه چون اعتقاد دارم هیچ تفاوتی بین ولایت فقیه حاکم در خانه پدری و ولایت فقیه در جوار وطن وجود ندارد٬ و در عین حال از اینکه سازمانی مدعی مبارزه تا آنجا به ذلت و حقارت می افتد که برای جلب ترحم چهارتا سناتور آمریکائی و وکیل انگلیسی و فرانسوی از دستبوسی هم چیزی فراتر می رود، احساس اندوه و درد می کنم، می اندیشم اگر صادق و حنیف و موسی امروز زنده بودند درباره رهبری ورشکسته به تقصیر سازمان چه می گفتند؟
داستان گروگانگیری جدید
خلاصه آنچه در الشرق الاوسط و عرب تایمز نوشتم از این قرار بود:
یک منبع نزدیک به سپاه قدس در رابطه با دلائل دستگیری ملوانان انگلیسی دردهانه شط العرب و پشت پرده ماجرا به الشرق الاوسط گفته است؛ تصمیم به دستگیری سربازان بریتانیائی در جلسه ویژه شورایعالی دفاع به ریاست محمود احمدی نژاد اتخاذ شد. این تصمیم در پی بررسی گزارشی اتخاذ شد که سرتیپ قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به دامپزشک حسن فیروزآبادی که با عنوان سرلشکر ریاست ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را عهده دار است، داده بود. در این گزارش که در 18 مارس به دست فیروزآبادی رسید با اشاره به دستگیری سرتیپ چیذری مسؤول عملیات سپاه قدس و معاونش سرتیپ قائم و سه تن از دستیارانش در اربیل توسط نیروهای آمریکائی و همچنین ربودن جلال شرفی نماینده وزارت اطلاعات در عراق، و اختفای سرهنگ پاسدار امیرمحمد شیرازی مسئول اطلاعات سپاه قدس در جنوب عراق و پناهنده شدن سرتیپ علیرضا عسگری، یادآور شده بود عملا همه طرحها و برنامه های ما در عراق توسط آمریکائیها و انگلیسی ها کشف شده و ابتکار عمل از دست ما بیرون رفته است. یاد آوری میشود که اوائل ماه مارس نیز سازمان اطلاعات سپاه طی گزارشی به فیروزآبادی خواستار اجرای طرحی ضربتی برای ربودن چند سرباز آمریکائی و انگلیسی در عراق شده بود تا بتوان آنها را با نظامیان دستگیر شده سپاه مبادله کرد. ستاد مشترک البته در آن تاریخ با توجه به شکست عملیات کربلا که با همکاری افراد آموزش دیده جیش المهدی به اجرا درآمد و منجر به کشته شدن 5 نظامی آمریکائی شد و نیروهای مهاجم نتوانستند افرادی را زنده دستگیر کنند، و نیز وعدههای دولت عراق مبنی بر اینکه حداقل 5 افسر سپاه قدس که در اربیل دستگیر شدهاند تا پیش از فرارسیدن نوروز آزاد خواهند شد، با اجرای عملیاتی علیه نظامیان آمریکائی و بریتانیائی موافقت نکرده بود.
اما وقتی عید آمد و خبری از آزادی نظامیان ایرانی نشد، در جلسه فوق العاده شورایعالی دفاع فرمان اجرای عملیات نظامی علیه سربازان انگلیسی صادر شد. و با توجه به اینکه واحدهای دریائی بریتانیا در شط العرب و شمال خلیج فارس موفق شده بودند با تشدید مراقبت و برقراری گشتهای 24 ساعته دریائی، جلوی شبکههای قاچاق وابسته به سپاه را که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد وبه ویژه مواد مخدر را به بصره میبردند بگیرند، بنابراین برنامه ریزی دقیقی روی دستگیری شماری از ملوانان انگلیسی ریخته شد. و روزی که سپاه مانور دریائی خود را آغاز کرده بود و سیدعلی آقا از یک سو پیام داده بود که اگر غربیها با ما غیرقانونی برخورد کنند ما هم کار غیرقانونی می کنیم، واحدهای کوماندوی دریائی مستقر در پایگاه خرمشهر در نخستین ساعات بامداد به راه افتادند.
گشتیهای بریتانیائی که برای بازرسی یک کشتی هندی از کشتی فرماندهی جدا شده بودند در دهانه شط العرب با قایقهای سپاه روبرو شدند و با آنکه بیش از یک میل دریائی از خط فرضی مرز آبی ایران عقب تر بودند اما نیروهای سپاه با قفل کردن رادارهای موشکهای خودروی قایقهای آنها، ملوانان را وادار به داخل شدن به آبهای ایران کردند. دوربینهای سعید و محمود و حاج محسن فیلمبرداران همراه افراد سپاه به کار افتاد و در حالی که یک هلیکوپتر انگلیسی تمام ماجرا را از بالا فیلمبرداری می کرد آنها در دریا، مشغول فیلمبرداری شدند...
بقیه ماجرا از این قرار بود؛ بعد از ورود ملوانان انگلیسی به پایگاه دریائی مرزبانی سپاه، و سخنرانی برادر سرهنگ ستاره، ملوانان را به تهران منتقل کردند. ظهر شنبه 15 ملوان انگلیسی را به برادر پاسدار سرتیپ احمد فروزنده (برادر محمد فروزنده وزیر دفاع سابق و رئیس کنونی بنیاد مستضعفین) که فرمانده قرارگاه رمضان سپاه قدس است در سفارت سابق آمریکا تحویل دادند.
بیچاره «فی تری» دختر ملوان انگلیسی خیلی وحشت کرده بود و به گفته یکی از سربازان وظیفه سپاه مرتب می گریست ودخترش را یاد می کرد. تا سه روز گروگانها در سفارت بودند و بعد آنها را به مکانی در نزدیکی قصر فیروزه انتقال دادند.
حال باید سوالاتی چند را در رابطه با این ماجراجوئی احمقانه که به بهای سنگینی برای نظام تمام خواهد شد (و خدا نکند مردم ما مجبور به تحمل بخشی از این هزینه شوند) پاسخ گفت.
اینکه چرا سپاه دست به چنین عمل بحران آفرین و بیهودهای زد، خیلی روشن است. یک روز پیش از تصویب قطعنامه 1747 ودر زمانی که آشکار بود در شورای امنیت اجماع حاصل شده است، پیدا بود رژیم برای پوشاندن ابعاد شکست دیپلماسی اش نیاز به بحران آفرینی و ایجاد یک جنجال دارد، تا از یکسو در نگاه مردم ایران و منطقه خود را قوی و مقتدر نشان دهد و از سوی دیگر آشکار سازد که تصویب قطعنامههای پیاپی، تأثیری در سیاستهای ولایت فقیه نخواهد داشت. در عین حال آمدن نام دو تن از فرماندهان سابق و امروز نیروی دریائی سپاه، «احمدزاده» و «صفاری» در بین اسامی پاسدارانی که قطعنامه نامشان را در فهرست سیاه قرار داده بود و علاوه بر منع سفرشان به خارج، حسابهایشان را بلوکه کرده بود عامل دیگری بود تا نیروی دریائی سپاه میدان دار معرکه شود.
پاسخ اینکه چرا سپاه و بزرگترهایش پیش بینی نکرده بودند که کارشان این بار بیجواب نخواهد ماند و بابت ماجراجوئی خود هزینه سنگینی را خواهند پرداخت، نیز چندان مشکل نیست، تا به حال کی سپاه دست به کاری زده که عواقبش را حساب کرده باشد؟
مگر همین آقایان نبودند که در نشست کوثر بعد از جریانات دانشگاه طرح کودتای خود را آشکارا مورد بحث قرار دادند و قرار شد اگر کسی از آنها خبر نشست کوثر را به بیرون درز داد او را به چهار میخ بکشند و با همه این تهدیدها یک هفته بعد تمام سخنان آقایان به روی CD به دست ما رسید. باز مگر برادران سپاه نبودند که با ارسال نامه تهدید آمیز به خاتمی در فردای 18 تیر خود را در معرض چنان نفرتی قرار دادند که تاکنون مردم ایران کمتر نثار فرد یا گروهی کردهاند؟
همین آقایان رستم صولت بودند که پیروزی افتخار آمیز نیروهای ایرانی را در جنگ تحمیلی علیه عراق، از مردم و نظامیان ایرانی دریغ کردند و در خاتمه جنگ با وضعی خفت آمیز ناچار شدند٬ جام زهر قطعنامه 598 به دست آقای خمینی بدهند. بله، برای حضرات فرماندهی نخل و ستاره بدوش سپاه، دست زدن به اعمالی سراسر زیان علیه مردم ایران، کاری طبیعی به شمار میرود. وقتی کسانی بدون اندیشیدن به نتایج پهلوان نمائیهای بیهوده، سرنوشت یک ملت را به بازی میگیرند، و پس از 28 سال بار دیگر گروگانگیری هدف مقدس آنها می شود، نباید تعجب کرد که چرا 15 ملوان انگلیسی را با آن وضع شرم آور به نمایش میگذارند. البته اشارات پرزیدنت بوش و بعضی از مقامات آمریکائی و انگلیسی به اینکه به هیچ روی مبادله ملوانان انگلیسی را با عوامل سپاه قدس و سپاه پاسداران که در اسارت نیروهای آمریکائی هستند، پذیرا نخواهند شد، خود شاهدی بر دقت اطلاعاتی است که پیش از این در الشرق الاوسط به آن پرداخته بودم.
به هر حال این دسته گل تازه فرماندهان سپاه که با دعای خیر سیدعلی آقا از مشهد و صلوات حسن آقای فیروز آبادی و البته حاج مرتضی رضائی جانشین فرمانده کل سپاه به کارگردانی سردار دریادار صفاری و تهیه کنندگی سردار دکتر احمد زاده به آب شط العرب داده شد، اگر تا چند روز دیگر ادامه یابد مطمئن باشید که دودش فقط به چشم اهل ولایت فقیه نخواهد رفت بلکه از همین حالا نگاه مردم بریتانیا نسبت به ایرانیان تغییر کرده است. طی روزهای اخیر، خبرهائی از درگیری بین چند دانشجوی ایرانی با گروههای موسوم به کله صافهای فاشیست شنیدهام که سخنی نگران کننده است. دو هفته پیش هزاران تن از شهروندان بریتانیا در تظاهراتی عظیم با هر گونه حمله ای به ایران ابراز مخالفت کردند، امروز اما در یک برنامه رادیوئی که شنوندگان با تلفن در بحث من ومجری برنامه شرکت می کردند بیش از 90 درصد از تلفن کنندگان خواستار حمله گسترده به ایران برای نجات جان گروگانهای انگلیسی بودند. من سخت نگرانم، با «پرل هاربر» دیگری فقط یک حماقت دیگر فاصله است.
شنبه 31 مارس تا دوشنبه 2 آوریل
شبی که عراقیها یگانه شدند
شب غریبی بود، در میان دود و آتش و خون، جنازههای پاره پاره، ساختمانهای ویران، انتحاریها، شبه نظامیها، حکیم، مقتدی صدر، ابوزهرمار بغدادی و ابو حقه باز تکریتی، زن و مرد و پیر و جوان در چهارسوی عراق تا صبح خواندند و پای کوفتند، رقصیدند و یگانه شدند. جمعه شب 30 مارس دخترکی جوان با صدائی جادوئی در بیروت به نام وطن زخمی و پردردش عراق، از عشق خواند و از آزادی، از آبادی و امید، از دجله خواند و از فرات، از حمورابی و نازک الملائکه... «شذی حسّون» دختر 26 ساله عراقی با آرای 7 میلیون عراقی در مسابقه «استار آکادمی» که همه ساله بین هنرمندان جوان و جویای نام برگذار میشود، برنده شد و تاج هنرمند جوان سال را بر سر گذاشت. پیش از یکصد میلیون عرب و میلیونها غیرعرب که از ماهها پیش همه هفته این برنامه را دنبال میکردند جمعه شب با اعلام پیروزی «شذی» اشک شوق ریختند. شذی کاری را که دولتمردان عراقی از آن عاجز بودند به نحو تحسین برانگیزی انجام داد. لحظاتی پس از پیروزی او مردم عراق، کرد و شیعه و سنی، مسیحی و صائبه و ایزدی، در اربیل کرد و تکریت و رمادی سنی نشین تا بصره و نجف شیعه نشین و بغداد مجروح پردرد به خیابانها ریختند و با سرود و آواز با درآغوش کشیدن یکدیگر، همدلی و همبستگی و وحدت ملی خود را نشان دادند.
دخترک جوان موفق شد در چهارمین سال مسابقات استار آکادمی بر رقبای مصری، لبنانی و تونسی خود پیروز شود. در نجف که دکان داران دین و وابستگان به والیان فقیه از هر نوع و ملت، چهره شهر را سیاه پوش و وحشت زده کردهاند، صدها جوان به خیابانها ریختند و این بار به جای بالا بردن تصاویر خامنهای و خمینی و سیستانی و مقتدی صدر و عبدالعزیز حکیم٬ تصاویر شذی حسّون را بالا برده بودند و فریاد میزدند درود بر الهه عشق و آواز ـ مرگ بر گلوله و استبداد دینی.
جمعه شب، عراق یکبار دیگر اعتبار خود را به عنوان سرزمین عشق و آواز و شعر، خانه فرزدق و اسحاق موصلی و بدر شاکر السیاب و جواهری، کاظم الساهر و نازک الملائکه، به دست آورده بود.
April 5, 2007 11:34 PM