یکهفته باخبر
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت...؟
سه شنبه 10 تا جمعه 13 آوریل
پیشدرآمد: لابد خوانندگان نوشته های من به یاد دارند که ماهها پیش از آنکه ژنرالهای آمریکائی در عراق به صراحت و نظامیان انگلیسی زیر لب، درباره صادرات مرگ آفرین جمهوری ولایت فقیه به عراق، و آموزش تروریستها توسط سپاه پاسداران، و برخورداری تروریستهای سنی در کنار شیعیان از الطاف و مراحم نایب امام زمان به صورت بمبهای هوشمند و خمپاره انداز و مینهای کنار جاده ای با سیاست هدایت از راه دور و یا ساعتی و... سخن بگویند به تفصیل و با ذکر بعضی اسامی، از نقش مخرب اهل ولایت فقیه در عراق (و البته لبنان و فلسطین و حاشیه خلیج همیشه فارس) پرده برداشتم.
خوشبختانه چون مطالبی از این دست را در رسانه های عربی و انگلیسی زبان نوشته و یا بازگو کرده ام امروز در بسیاری از مطالبی که در رابطه با مداخلات جمهوری اسلامی در عراق عنوان میشود، اشاراتی به نوشته های پیشین و گفتارها میشود. بیآنکه در اهمیت دستگیری 5 عضو بلندپایه سپاه قدس در اربیل کردستان عراق که کل سیستم کارکرد شبکه های ترور و تجسس رژیم در عراق را فلج کرد تردیدی کنیم، نباید از یاد ببریم که رژیم ولایت فقیه چون اژدهای هفت سر درعراق عمل میکند. و اگرچه در هفته های اخیر ضربات سنگینی را در پرتو بلبل زبانیهای 5 افسر سپاه قدس در اربیل و سپس جلال شرفی نماینده وزارت اطلاعات در بغداد که اخیرا آزاد شد و سرهنگ امیرمحسن شیرازی که هنوز سرنوشتش نامعلوم است، در مقابل بازجویان آمریکائی و عراقی متحمل شده است اما چند سر دیگر اژدها هنوز مشغول به حرکت است و من این هفته به این سرها میپردازم.
اژدهای هفت سر
رژیم در همان ماههای پایانی عمر حکومت صدام حسین در عراق، و زمانی که حس کرد بعثیها رفتنی هستند، یک ستاد مشترک نظامی، سیاسی، امنیتی برای عراق برپا کرد و در کنار آن نیز، حدود دو هزار تن از طلبه ها و آخوندهای عراقی و نیمه عراقی مقیم ایران را تحت آموزش ویژه قرار داد. همزمان سپاه بدر به عنوان بازوی مسلح مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق با برقرار کردن اردوهای رزمی و عقیدتی، به بازسازی واحدهای خود زیر نظر سپاه پاسداران مشغول شد. لازم به ذکر است که از مجموع 12 هزار رزمنده و مأمور اطلاعاتی و مربی و کارمند اداری و مالی بخش فنی و لجستیکی فیلق (سپاه) بدر حدود 8 هزار تن دارای درجه های نظامی در سپاه، بسیج و نیروی انتظامی بودند و بسیاری از مأموریتهای سرکوبی علیه دانشجویان، کارگران، زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی در پایتخت و شهرهای بزرگ از جمله شهرهای کردستان و خوزستان توسط این افراد انجام میگرفت.
آقای هادی العامری که با درجه سرتیپی فرماندهی سپاه بدر را عهده دار بود و امروز با چهره نفرت آور در مقام نماینده پارلمان عراق و رهبر سازمان بدر (اسم سپاه را به ناچاری و از ترس آمریکائیها به سازمان تغییر دادند)، و رئیس فراکسیون بدر ستاره برنامه های شبکه های ماه وارهای عربی است در سرکوبی دانشجویان در 18 تیر و نیز سرکوبی تظاهرات خودانگیخته هموطنان عرب ایرانی در اهواز و سوسنگرد و هویزه دست داشت. دوسوم نیروهای بدر همراه با حد اقل یک هزار طلبه و آخوند و چندصد عامل آموزش دیده و عربی دان سپاه پاسداران، سپاه قدس و وزارت اطلاعات همراه مرحوم سید محمدباقر حکیم به عراق رفتند. اصولا حکیم علیرغم آنکه تشکیلاتش به فرموده نایب امام زمان قبلی و با پول بیت المال برپا شده و شب و روز تسبیح خوان حضرت ولایت عظمای اول و بعد ثانی بود، اما دل با رژیم ولایت فقیه نداشت، از همان روزهای نخست بازگشت به عراق و پس از دستبوسی آیت الله سیستانی و ابراز ارادت کردن به مرجع اعلا و لعن فرستادن به مقتدی صدر (حکیم تا پیش از قتل آیت الله سید صادق صدر پدر مقتدی به امر صدام، وی را از زمره وعاظ السلاطین میخواند. من خود شماره ای از روزنامه لواءالصدر را که در تهران منتشر میشد دارم که در آن حکیم طی یک سخنرانی در پی قتل تنی چند از مراجع نجف مثل مرحوم غروی و مرحوم بروجردی ـ عموی علاءالدین بروجردی ـ تلاشهای رژیم صدام را برای برکشیدن سید صادق صدر به عنوان مرجع اعلا محکوم کرده است. به همین دلیل نیز وقتی سید صادق صدر به قتل رسید گروهی از عراقیها در مراسمی که حکیم در آن سخن میگفت او را هو کردند و کار به زد و خورد و پرتاب لنگه کفش رسید که نیروهای انتظامی مداخله کردند و غائله را فرو نشاندند) کوشید به مرور حساب خود را از اهل ولایت فقیه جدا کند اما قتل فجیع او و تسلیم مطلق شدن اخوی کهترش عبدالعزیز و فرزندی سید عمّار ـ محبوب ولی فقیه تا آنجا که او را عمارُنا یا عمّار ما خطاب میکند ـ بار دیگر خورشید ولایت را بر سر مجلس اعلا و سپاه بدر به تلألو درآورد.
در طول چهار سال گذشته منهای دوران چند ماهه نخست وزیری دکتر ایاد علاوی (یگانه بخت عراقیها برای برون رفت از مصیبت حاضر) مجلس اعلا و سپاه بدر با رخنه مستمر به درون تشکیلات امنیتی، انتظامی، ارتش و تشکیلات دولت و دستگاه قضائی و رسانه های گویا و تصویری و مکتوب، با داشتن 60 نماینده در پارلمان ـ در انتخابات مجلس اعلا و سپاه بدر هر یک نامزدهای جداگانه ای در زیر چتر ائتلاف شیعه معرفی کردند و چون هر حزب و گروه به میزان تعداد آرائی که به دست میآورد افراد را به عنوان نماینده معرفی میکرد، حداقل نیمی از نمایندگان این دو گروه از دست پروردگان اطلاعات ایران و سپاه و جرعه نوشان از باده ناب ولایت سیدعلی آقا بودند ـ عملا به قدرتمندترین مجموعه در درون کیان سیاسی حاکم در عراق درآمدند. در کنار این دو گروه حزبالدعوه با دو جناح (اخیرا جناح سومی نیز سر برداشته است) به استوار کردن پایه های قدرت خود مشغول شد.
این توضیح ضروری است که حکیم و ارکان مجلس اعلا در زمان تشکیل آن از جمله سید محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه، همگی از بسترالدعوه برخاسته اند. مرحوم آیت الله سید محمد باقر صدر پدرخوانده و مرشد فکری الدعوه بود. از حاشیه درس او محمدحسین فضلالله و عباس الموسوی (دبیرکل سابق حزبالله) و گروههای شیعه ای که بعد از انقلاب ایران در سعودی و کویت و بحرین پا گرفتند با اندیشه «دعوت» در واقع یک اخوان المسلمین شیعه را پایه گذاری کردند. الدعوه بعد از انتقال به ایران در رژیم گذشته همکاری بسیار نزدیکی با ساواک و دستگاههای نظامی ـ امنیتی ایران داشت. مرحوم سید مهدی حکیم برادر بزرگ عبدالعزیز و محمدباقر شماری از فعالان الدعوه را به ایران برد و با همکاری نزدیک با دستگاههای امنیتی ایران در اجرای شوی سوءقصد نمایشی به «ژنرال عبدالغنی الراوی» عضو شورای انقلاب عراق که به ایران پناهنده شده بود، شرکت مستقیم داشت. به علت همین روابط دیرین، مهدی حکیم که کوتاه زمانی پس از خاتمه جنگ ایران و عراق در هتل هیلتون خرطوم به دست مأموران امنیتی صدام حسین به قتل رسید، هیچ نوع مهری به آقای خمینی و انقلاب ایران نداشت و در لندن زندگی میکرد. باری بعد از انقلاب جناح سری نظامی الدعوه با آموزشهای نظامی توسط سپاه، به عنوان مهمترین تشکیلات نظامی سري فعال در عراق، عملیات متعددی را با شهامت شگفتی برانگیزی به اجرا درآورد از آن جمله سوءقصد به صدام در شهرک الدجیل و سوءقصد به طارق عزیزدر دانشگاه المستنصریه که در واقع بهانه صدام برای حمله به ایران شد و سرانجام سوءقصدی به عدی فرزند صدام از عملیات نظامی جناح زیرزمینی حزب الدعوه بود. جناح سیاسی حزب اما میکوشید تا حدودی خود را از سنگینی سایه رژیم ایران کنار بکشد. ابراهیم الجعفری که رهبری یک جناح را داشت بعد از دو سه سال اقامت در ایران به لندن آمد و نوری المالکی نیز در دمشق بود. جناح حسین الشامی نیز بیشتر از تهران، دلبسته لندن بود. مجلس اعلا و سازمان بدر به علت مهر وابستگی که به علت ارتباط با رژیم بر پیشانی دارند، در جریان انتخابات نخست وزیر چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن موفق نشدند فرد مورد نظر خود را بر کرسی نخست وزیری بنشانند. نه عادل بعدالمهدی و نه حسین شهرستانی که مورد حمایت حکیم و عامری بودند توانستند ریاست دولت را به دست گیرند و نه حکیم موفق شد بعد از آبروریزی های «بیان باقر صولاغ جبر» در وزارت کشور در نخستو زیری جعفری، سلطه خود را بر وزارت کشور حفظ کند.
نوری المالکی نخست وزیر عراق در ماههای اخیر علیرغم دیداری از ایران، به مرور از رژیم فاصله میگیرد و حزب الدعوه نیز میکوشد هویت خود را با پررنگ کردن جنبه عربیت آن، به عنوان یک حزب شیعه صد در صد عراقی اثبات کند. اما میلیشیای جناح دیگر حزب همچنان رو به قبله سپاه نماز میگزارد. گروه دیگر شیعه که 15 نماینده در مجلس دارد و در استان بصره دارای پایگاه و قدرت است حزب فضیلت میباشد که رهبر معنوی آن شیخ یعقوبی از شاگردان محمد صادق صدر پدر مقتدا بود و پس از سقوط صدام ابتدا هواداران صدر با او بودند اما به مرور مقتدا میدان دار شد و یعقوبی حزب فضیلت را پایه گذاشت. سپاه با میلیشیای این حزب نیز در ارتباط است و گروهی از آنها را آموزش داده است. اما حزب با خروج از ائتلاف شیعه می کوشد به کلی از ایران دور شود. سرانجام میرسیم به جیش المهدی که مهمترین وسیله تخریب و کشتار در دست سپاه و سپاه قدس و اطلاعات ولی فقیه است. چون مثل حزب الدعوه و یا مجلس اعلا دارای سازمان منظم و فرماندهی و رهبری در چارچوب حزبی و گروهی نیست و در تکوین آن علاوه بر جوانان متعصب شیعه عرب، شمار کثیری از مجرمان شیعه که صدام آنها را در ماه آخر حکومتش از زندان آزاد کرد از جمله صدها سارق مسلح، متجاوز به نوامیس، آدمکش و... نقش داشته اند بنابراین زمین حاصلخیزی برای سپاه و اطلاعات ایران به شمار میرود که علاوه بر استفاده از علفهای هرز، عوامل خود را نیز هم چون ابومصطفی الشیبانی جنایتکار معروف در این زمین بکارند. در ماههای اخیر هرچه مقتدا بیشتر در گنداب سرسپردگی به رژیم فرو رفته، تعداد جوانان شیعه عرب از جمله بعضی از تکنوکراتها و دانشگاهدیدههای مجذوب مکتب فکری سید محمد صادق صدر، که از جیش المهدی و مقتدی صدر فاصله گرفته اند بیشتر شده است. در واقع امروز ما با سه جناح در گروه صدر روبرو هستیم، جناح وفادار به مقتدا که متشکل از چندصد طلبه و آخوند جوان و حدود دو هزار شبه نظامی آموزش دیده در ایران است. جناح تکنوکرات و تحصیلکرده که دارای یک فراکسیون قوی در پارلمان و شش وزیر در کابینه ملکی است. البته حداقل 5 تن از این افراد عملا از مقتدی صدر بریدهاند. این گروه آرای محمد صادق صدر را پیروی میکنند اما خود را ملزم به طرفداری از مقتدا نمیدانند و با تاکید بر عرب بودن خود، خواستار جدائی مقتدی از رژیم ولایت فقیه هستند.و سرانجام جناح سوم که خطرناکترین مجموعه در جیش المهدی و گروه مقتداست متشکل از حدود 5 هزار شبه نظامی که اکثریت آنها از جنایتکاران آزادشده از زندان میباشند و سپاه عملا کنترل آنها را در دست دارد. این افراد بین 200 تا هزار دلار مستمری از سپاه دریافت میکنند.
شناسائی دیگر سرهای اژدهای جمهوری ولایت فقیه در عراق، و نحوه عملکرد ارگانهای رژیم در عراق را به هفته آینده میگذارم.
شنبه 14 تا دوشنبه 16 آوریل
شاهد از غیب رسید...
1 ـ هفته گذشته اشاراتی که درباره روسیه پوتین داشتم باعث شد تعدادی از خوانندگان یکهفته با خبر که همه گاه به صاحب این قلم لطف دارند، با ارسال مطالبی، هر یک گوشه هائی از مداخلات روسها را در امور ایران در سالهای اخیر یادآور شوند. از جمله هموطنی که در وزارت دفاع کار نسبتا مهمی دارد و چند نوبت همراه با نظامیان ایرانی برای آموزش به روسیه رفته است برایم نوشته بود: «هیچ چیزی در روسیه با زمان پیش از فروپاشی اتحاد شوروی در برخورد با خارجیها و به ویژه ایرانیها فرق نکرده، قبل از انقلاب KGB همه گاه در صدد دام گذاشتن بر سر راه دیپلماتها و مسافران ایرانی و از جمله دانشجویانی بود که جهت دیدن آموزش از سوی ذوب آهن به روسیه اعزام میشدند، و حالا نیز همان شیوه نه فقط در رابطه با دانشجویان و کارشناسان انرژی اتمی و مأموران و مسئولان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران که به روسیه سفر میکنند اعمال میشود بلکه مهمترین قربانیان تله های KGB، نظامیان ایرانی به ویژه خلبانان ارتش و سپاه و کادرهای فنی در واحدهای زرهی و موشکی ارتش و سپاه میباشند. عمده ترین قربانیان از بین نظامیان و افراد فنی در ارتش و سپاه کسانی هستند که ازدواج کرده و دارای همسر و گاه فرزند میباشند و در عین حال به دینداری زیاد تظاهر میکنند. در همان روزهای نخست ورود این افراد به روسیه، ناگهان فرشتگانی بسیار زیبا بر آنها ظاهر میشوند که با یک نگاه عاشق آنها شده اند و بعضیشان سخت اظهار تعلق و دلبستگی به اسلام میکنند و درچشم برهم زدنی، نظامی بیچاره را به رختخواب میکشانند. معمولا یکی دو روز بعد فرد قربانی بسته ای دریافت میکند که حاوی تصاویر و گاه ویدیو و یا CD تکاندهنده ای است که آنها را با دلبر روسی، در اوضاعی نامطلوب نشان میدهند. در دو دوره پیاپی بیش از یک سوم خلبانان در دام روسها افتادند البته تنی چند از آنها که افراد وطنپرست و صادقی بودند ماجرا را به حفاظت اطلاعات واحدهای خود خبر دادند و دو تن از آنها برای مدتی با هدایت اطلاعات سپاه به عنوان جاسوس دوجانبه، اطلاعات منحرف کننده و دستچین شده ای را با آگاهی اطلاعات سپاه به روسها میدادند...
April 20, 2007 09:25 AM