بخشي ازبه اصطلاح اعترافات حسين كاظميني بروجردي
وقتي رژيمي در فلاكت به نقطه اي ميرسد كه چنين خزعبلاتي را جعل ميكند مطمئن باشيد لحظه فرو افتادنشان نزديك است...
آيت الله حسين كاظميني بروجردي كه چندي پيش به اتهام فريب افكار عمومي و نيز انجام اقدامات آشوب گرانه و ارتباط با بيگانگان دستگير شدزير شكنجه وحشيانه در زندان ولي فقيه اخيراً در دادگاه با اعتراف به اينكه فريب علي رضا نوري زاده راخورده ضدانقلاب خارجي است تصريح كرده كه از ايمان علم و عقل از هر سه تهي است.
وي كه سعي داشت با سوءاستفاده از لباس مقدس روحانيت خود را نوه آيت الله العظمي بروجردي جازند و از اين طريق و با ادعاي ارتباط با امام زمان توانسته بود صدها نفر از مردم ساده و ناآگاه را در اطراف خود جمع كند در جلسه محاكمه انگيزه خود را قدرت طلبي و سوءاستفاده از سادگي مردم اعلام كرد و گفت: وقتي مردم جاهل به من سواري مي دهند چرا سوار نشوم؟ اين فرد شياد كه جورج بوش در حمايت از وي سخناني در دفاع از به اصطلاح آزادي مذهبي و حقوق فردي ايراد كرد در آخرين جلسه دادگاه خود را فريب خورده ضدانقلاب خارجي دانست و تأكيد كرد: نوري زاده بارها با من تماس مي گرفت و مرا تحريك به استقامت مي كرد و مي گفت: اگر مدت كمي مقاومت كني ناتو به ايران حمله مي كند و كار آنها تمام مي شود و تو مي شوي رهبري ديني. حتي خانمي از راديو سوئد زنگ زد و ضمن تبريك گفت «هيچ روحاني به اندازه تو روي كره زمين معروف نشده است.»
بخشي از اعترافات اين فردشياد كه برگرفته از سايت مركز اسناد انقلاب اسلامي است، عيناً نقل مي شود:
«مثلاً روي چيزهاي الكي و غيرمهم مانور مي دادم من تقويم چاپ مي كردم عكس مرقد حضرت امام كاظم را مي گذاشتم كنار مقبره پدر و پدربزرگم و پدرش كه در بروجرد مدفون اند. به عنوان كاظميني بروجردي مي خواستم يك جوري تبليغ كنم بعد آنها را برسونم به اجدادم يا مثلاً خمين كه فرزند 27 امام سجاد«ع» بودنم را توي تيتراژ وسيعه با عكس هاي خودم چاپ مي كردم بعد مي گفتم ببرند توي دهات ها و شهرستان ها طوري شده بود كه وقتي مي گفتند فلاني اينجا برنامه داره جمعيت فوج فوج مي آمدند. مي گفتم پول رفت و آمدها و اتوبوس را از محل صدقات جمع آوري كنيد و اگر هم كه مي آمد خودم مي دادم و همه اينها از روي هواي نفس بود. دوست داشتم جمعيت جلسه من اينقدر زياد شود كه بين ميدان انقلاب و آزادي مردم جمع بشن و برنامه اجرا كنم. اگر شما جلوگيري نمي كرديد، يقيناً جلسه بعدي ام كه سيزده رجب بود اين اتفاق مي افتاد يعني جوري مي شد كه استاديوم ها جانداشت، تزم اين بود. واقعاً من الان نگاه مي كنم درسته لذت مي بردم و من تو اعترافاتم گفتم وقتي در آخرين منبر در استاديوم شهيد كشوري رفتم روي سن و نشستم اون ته سالن را كه ديدم سياهي مي زد سرم گيج رفت آن غرور نفساني مرا گرفت. گفتم خوب الحمدلله آدمي شديم در اين مملكت، كسي با دست خالي بدون روزنامه بتونه اين جمعيت را جمع كند.
وي در پاسخ به اين سؤال كه جمعيت به فرض جمع شوند شما كه معلومات كافي نداشتيد، مي گويد: خوب من كه بحث علمي نمي كردم اين اسلام سنتي را اين آخري ها درآوردم نمي گفتم مي خواهم اسلام شناسي بگم، نيم ساعت دعا و توسل مي خواندم دعا را ديكلمه وار مي خوندم قسمتي از زبور، خودم هم شعر مي سرودم. صوت خوبي هم داشتم و در آهنگ هاي مختلف مي خوندم. خلاصه يك كاري مي كردم بيشتر لات ها و بدحجاب ها جذب مي شدند. به خاطر چي؟ به خاطر اينكه به اينها مي گفتم بيايند حاجت بگيرند. كمتر هيئتي ها و مسجدي ها مي آمدند و ازبس كه روي اينها روانشناسي كار مي كردم و روي مخشان، اينها ميخكوب مي شدند بلد بودم مخ بتكونم به قول امروزي ها تريد كنم به طوري كه افراد انتظار نداشتند من استاد دانشگاه يا... باشم انتظار يك دعاخوان پيشرفته را داشتند به دعانويس مثلاً كشوري يا يك چيز گسترده تر.
وي در پايان با ابراز ندامت مجدد ابراز مي دارد: كار تخصصي كه در حد من نبود نمي بايست مي كردم حالت جنون پيدا كرده بودم. الان من فكر مي كنم كه ازنظر ايمان، علم و عقل از هر سه تهي هستم من حتي روخواني قرآن و مفاتيح الجنان را خوب بلد نيستم. از اشتباهات خودم از پروردگار طلب عفو مي نمايم. اشتباه مقاومت در برابر جلب، اشتباه و نادرستي نامه به سران خارجي، مصاحبه با رسانه هاي خارجي به زشتي كشاندن صدها نفر و خانواده ام را قبول دارم و روي آن توبه مي كنم و از حضرت صاحب الامر و رهبر نظام مقدس اسلامي استدعاي بخشش و اغماض براي خودم و خانواده ام و اين گرفتاران و بندگان ضعيف النفس كه در برابر القائات نفساني ناتوانيم، را دارم و اينكه بشري جايز الخطا هستم، مستدعي گذشت و عطوفت مي باشم.»
July 21, 2007 09:53 PM