تبعيت نکردن صفت از موصوف در العربيه و الخليج
ف-م-سخن نياز به معرفي ندارد٬ گواينكه در جامه مستعار مطالب خواندني و با ارزش خودرا به طنز و به جد عرضه ميكند.نوشته زير از اوست ٬ من وامدار اويم و باز چاپ آن نه به قصد نيش و كنايه به غير كه از سر سپاس و اعجاب است.:
(البته دانستن زبان عربی مثل دانستن زبان فارسی بر همه ی ما واجب و لازم است بخصوص اين که برای شاپينگ يا حضور در کنسرت خوانندگان ايرانی يا استراحت ِ لب ِ بيچ يا خريد آپارتمان يا برقراری روابط تجاری مجبوريم به امارات سفر کنيم و گليم خود را از آب بيرون بکشيم...
البته دانستن زبان انگليسی هم کافی ست منتها چون ياد گرفتن انگليسی به خاطر الفبايش مشکل تر از زبان عربی ست لذا توصيه می کنيم زبان عربی را بهتر بياموزيم. وقتی هم بر می گرديم، با قرائت صحيح قرآن و متون دينی، سطح کاری و تجاری مان بخصوص در رابطه با شرکت های وابسته به سپاه و بنياد و جهاد و شهرام جزايری و غيره بالا می رود و از اين نظر نيز متمتع می گرديم (اگر فيلم "نقاب" و لباس عربی محمدرضا شريفی نيا و دختر خانم ارجمندشان را ديده باشيد بهتر متوجه منظورم می شويد). ضمنا با ياد گرفتن زبان عربی می توانيد زير نويس فيلم های درجه ی يک آمريکايی را که از شبکه تلويزيونی "ام.بی.سی اکشن" و "ام.بی.سی.۲" پخش می شود بخوانيد و معنی فيلم ها را بفهميد. خيلی بد است آدم از فيلم فقط حرکات هنرپيشه ها را بفهمد و به خاطر همين فقط فيلم های اکشن و بزن بزن تماشا کند.
اما ياد گرفتن زبان عربی خاصيت ديگری هم دارد که البته به اهميت موارد بالا نيست و شايد هم اصلا به ما مربوط نباشد، و آن مسئله ی حراست از نام خليج فارس است که در امارات و کشورهای دوست و همسايه آن را با صراحت کامل خليج عربی می نامند. البته به ما چه که خليج، فارس است يا عربی. همين قدر که ما از املاک فور يو، يا نيلی به کمک ميری و ميناوند و مرتضی عقيلی آپارتمانی با اقساط بلند مدت خريداری نماييم و به آينده ی فرزندان خود فکر کنيم کافی ست و به دَرَک که آپارتمان ما بغل خليج فارس باشد يا خليج عربی. ولی خب گاهی خون ايرانی در رگ های آدم به جوش می آيد و آن وقت که ابی فرياد می کشد خليج تا ابد فارس، ممکن است انگيزه پيدا کنيم بدانيم در اجلاسی که سران کشورهای خليج (فارس) در آن شرکت کردند و رئيس جمهور ما هم خودش را به آن دعوت کرد، آيا بر روی تابلويش خليج عربی نوشته بود يا دولت های عربی خليج.
الحمدلله يک نفر زباندان مثل دکتر عليرضا نوری زاده پيدا می شود که ما را از اشتباه بيرون بياورد و مانع از آن شود که برويم کاسه کوزه ی عرب ها را به هم بريزيم، ولی اين که خودمان هم فرق خليج عربی را با دولت های عربی خليج بفهميم بد نخواهد بود. خصوصا اگر برای مان افت داشته باشد که بخواهيم بگوييم دکتر نوری زاده ما را از اشتباه درآورد، آن وقت می توانيم ادعا کنيم که خودمان نشستيم روی اين عبارت "مجلس التعاون لدول الخليج العربيه" فکر کرديم ديديم که کلمه ی "الخليج" مذکر است و صفت "العربيه" مونث، و چون طبق دستور زبان عربی صفت از موصوف بايد تبعيت کند، لذا العربيه به الخليج مربوط نمی شود بلکه به دول مربوط می شود. حالا اين ها را گفتيم برای چه؟ طبق معمول يادمان رفت...
December 20, 2007 02:02 PM