یکهفته با خبر
... خداوندا نگه دار از زوالش
سه شنبه 29 آوریل تا جمعه 2 مه
همدلی از همزبانی بهتر است
1ـ فرقی نمیکند، بهتر است و یا خوشتر است، این را در این سه چهار روزی که برای شرکت در سومین نشست سالیانه Arab Broad Casting Forum در ابوظبی هستم بهتر از هر زمان و به وجه ملموس حس میکنم. در هتل «قصر الامارات» هستیم و جلسات نیز از بامداد تا شام در همین هتل برگذار میشود که حقاً در جهان نمونه است. نه فقط به خاطر زیبائیاش بلکه از این رو که از این سو تا آن سوی هتل نیمساعت راه است و من در عجب بودم که سران کشورهای حاشیه خلیج فارس که منهای پادشاه بحرین بقیه٬ کیلومتر شمار عمر را چند بار صفر کردهاند، چگونه از سوئیتهای خود در جناح غربی هتل به سالن کنفرانس سران در میانه قصر الامارات در آمد و شد بودند.
(از یک گارد پاکستانی هتل پرسیدم گفت از ماشینهائی که در زمین گلف هتل استفاده میکنیم برای جابه جائی آقایان به داخل هتل آورده شد، و موقع رفت و آمدها ما کارگران و کارکنان هتل در آمادهباش بودیم مبادا اتفاقی بیفتد و ماشینها چپه شود و...) چهار شبکه اصلی تلویزیونی ماهوارهای عربی، الجزیره، العربیه، ابوظبی، و m.b.c در کنار BBC عربی، کانال L.B.C روسیه امروز، شبکه رویتر، Fox news، همراه با C.N.N و جمعی از سرشناسترین نویسندگان، روزنامهنگاران و گویندگان و برنامهسازان تلویزیونی و رادیوئی عرب، همراه با دهها تن از نویسندگان و گزارشگران و کارشناسان غربی که خاورمیانه را پوشش میدهند و یا کارشناسان تحقیق و تفحص در باب احوالات مردمانی است در چهارسوی بازاری که سوئی در کابل، بابی در استانبول، دری در مغرب و در دیگری در خلیج فارس دارد. کسانی از این جمع را میشناسم و با شماری بیگانهام اما چه باک که ساعتها فرصت داریم تا با گپ و گفت یکدیگر را بشناسیم. موضوعات مورد بحث در دایرهای از کارشناسان و متخصصان و چهرههای رسانهای سرشناس مطرح میشود، یک نفر میداندار، سه یا چهار تن سخنرانان اصلی، چهار تا شش تن سخنرانان حاشیهای که در رابطه با موضوع مورد بحث تجربهای دارند و یا کتابی و مقالهای نوشتهاند، و آنگاه در پرتو آنچه گفته شده، سؤال حاضران در بحث (که اغلب از روشنفکران و آزاداندیشان خاورمیانه بودند و البته شماری استاد و دانشجو نیز حضور داشتند) عنوان میشد و آنگاه سخنرانان اصلی به این سؤالها پاسخ میدادند. در مجموع حدوده ده «پانل» برگذار شد که اداره آنها را دکتر حسام سکری رئیس تلویزیون عربی بی.بی.سی شذاعمر برنامهساز LBC، و علی الضفیری از الجزیره، هلاغورانی از CNN و... برعهده داشتند.
در حلقه بحث ما که همکار قدیم و ندیم «محمود ورواری» اجرا و اداره آن را بر عهده داشت و مثل حلقههای دیگر به طور مستقیم از بزرگترین شبکههای ماهوارهای جهان و عرب و نیز تلویزیونهای رویتر، CNN و فاکس نیوز یا به صورت کامل و یا فشرده پخش میشد، محور بحث «ایران» بود. آیا تبلیغاتی که درباره برنامه اتمی ایران و مقاصد جمهوری اسلامی از سوی غرب به راه افتاده زمینهسازی هم چون زمینهسازی علیه رژیم عراق قبل از حمله آمریکا و متحدانش میباشد؟ آیا رسانههای عربی در تعامل با ایران به شکل بیطرفانهای عمل کردهاند یا آنکه در دام تبلیغات جمهوری اسلامی و شعارهای احمدینژادی، در نابودی اسرائیل و شکستن کمر استکبار و... افتادهاند؟
سه سخنران اصلی پانل، دکتر محمد صفدی استاد و تحلیلگر و سردبیر روزنامه «الاتحاد» چاپ ابوظبی آشنا به مسائل ایران، Amy – Kellogg از خبرنگاران Fox news که چند بار به تهران سفر کرده و در ماه مارس گذشته از جمله خبرنگارانی بود که جواز ورود به تهران را یافت تا انتصابات سیدعلی آقا را زیر نام انتخابات، پوشش خبری دهد، و سرانجام من که به عنوان یک عضو قدیمی رسانههای ایرانی و عربی و مسئول مرکز پژوهشهای ایرانی و عرب، در پانل حضور داشتم. از آنجا که هر یک از ما سه تن مسائلی را طرح کردیم که در عین آن که مکمل هم بود واکنشهای متفاوتی را ایجاد کرد، به طور فشرده به مهمترین نکاتی که هر یک از ما طرح کرد اشاره میکنم.
بعد از آنکه «محمود» که خود پنج سال در ایران زندگی کرده و پیش از آنکه به شبکه «العربیه» بپیوندد چند سالی در شبکه عرب زبان رژیم ولایت فقیه به نام العالم به خبرنگاری و گویندگی اشتغال داشته است، اشاراتی به وضع ایران و نگاه تودههای عرب به انقلاب ایران و پدیدههائی مثل احمدینژاد داشت. از دکتر صفدی آغاز کرد که به نظر او آیا نحوه گزارش کردن وسائل ارتباط جمعی عرب و خاصه شبکههای ماهوارهای از رویدادهای ایران، بازتابی از واقعیتهای ایران امروز است؟
دکتر صفدی گفت؛ متاسفانه عدم دسترسی خبرنگاران عرب به داخل ایران باعث شده که ما روزنامهنگاران و برنامهسازان فقط به انعکاس حرفهای گاه عجیب و غریب حکام ایران بپردازیم و چون این حرفها اغلب ضد آمریکائی و ضد اسرائیلی است ما به منتقل کننده شعارهای سران رژیم و نمایشهای خیابانی در برابر این سفارت، و آن سفارت تبدیل شدهایم. واقعیتهای ایران در گزارشهای ما کمتر حضور دارد و...
جهل یا غیبت؟
من سخنانم را در دو محور متمرکز کردم، نخست آنکه تصویری که از ایران در رسانههای عربی به شکل عام و در تلویزیونهای ماهوارهای به وجه خاص ارائه میشود تصویری غیر واقعی، یکجانبه (منفی و مثبت) اغلب سطحی، و بيشتر، هماهنگ با تبلیغات رژیم عنوان میشود. زمانی که میخواهید از مداخلات رژیم در عراق و فلسطین و لبنان سخن بگوئید حرفهای عجیب و غریبی چون «تلاشهای رژیم فارس ایران برای برپائی امپراتوری فارسی و استعمار کشورهای عرب در جهت اهداف مذهب شیعه» و... را عنوان میکنید و نمیدانید رژیم ولایت فقیه با تمدن و فرهنگ ایرانی که شما هیچ توجهی به آن ندارید، دشمن است و اصولاً ما در ایران نژادپرستی را در همه ابعادش محکوم میکنیم و تا قبل از ظهور ولی فقیه ما اصولاً دعوای مذهبی و نژادی بین خودمان نداشتیم. محور دوم سخن من با دو موضوع همراه بود؛ نخست اینکه افرادی به عنوان خبرنگار از تهران با رسانههای عرب همکاری میکنند که اغلب یا از معاودین یا عراقیهای شیعه مهاجر به ایران هستند که خود التزامات و تعهداتی را باید رعایت کنند. گروه دوم نیز اصولاً جزئی از دستگاه اطلاعاتی نظام هستند و من چند تائی را میشناسم که کارشان جاسوسی و خبرچینی است. پیداست که انتظار خبر دقیق را از این افراد داشتن و به گزارشات آنها از تهران دل سپردن کار عبثی است.
موضوع دوم در این محور ناآگاهی و جهل جهان عرب نسبت به فرهنگ و تاریخ و هنر و ادب و زندگی، همسایه بزرگ غیرعرب خود یعنی ایران میباشد. من به تنهائی بیش از 20 کتاب شعر و دفتر و دیوان از مهمترین شاعران معاصر عرب و منتقدانی از نوع غسان کنفانی، به فارسی ترجمه کردهام. زیباترین قصائد عبدالوهاب البیاتی را دکتر شفیعی کدکنی به فارسی گزارده است. زنده یاد حسین خدیو جم «الایام» طه حسین و... را به فارسی برگردانده است. ما حتی ترانههای ام کلثوم و عبدالوهاب و فیروز و عبدالحلیم حافظ را گوش میکنیم و نسل جوان ما نیز نانسی عجرم و هیفا وهبی و راغب علامه و... را میشناسند، به من بگوئید شما غیر از گوگوش با کدام خواننده نسل جدید آشنائید؟ آیا اسم گروه آرین به گوشتان خورده که زیر شمشیر ولایت فقیه سر بلند کرده است؟ آیا شعری از شاملو را جز آن که من اینجا و آنجا ترجمه کردهام خواندهاید؟ ایران برای شما فقط احمدینژاد و خامنهای و برنامه اتمی و موشکهای شهاب است. شما ایران با سه هزار سال فرهنگ و تمدن را نمیشناسید. بعضیهاتان ایران را دوست دارید و بعضی با ایران دشمنید، شگفتا که این دوستی و دشمنی هیچکدام اساسی و بر پایه شناخت ایران نیست. شیعهها در خلیج فارس نگاه مهرآمیز به ایران دارند و سنیها دیدگاه قهرآمیز، نه آن موجب شادمانی ایرانی است و نه این اسباب دلمشغولیاش (دکتر صفدی معترضه گفت شما ایرانیها خود را برتر از عربها میدانید و با نگاهی تحقیرآمیز به ما مینگرید به همین دلیل نیز نتوانستهایم با هم کنار بیائیم د رحالی که ترکها با آنکه چند قرن کشورهای عرب را استعمار کردهاند، چون حالت کبریائی به خود نگرفتهاند و خود را از جنس ما میدانند علیرغم تفاوتهای زبانی و فرهنگی و حتی داشتن روابط نزدیک با اسرائیل و عضویت در ناتو با ما عربها کنار آمدهاند...) در برابر این عبارات معترضه گفتم: وقتی ایرانی میبیند شما خلیج فارسش را عربی میخوانید و آنطور از قادسیه صدام حمایت کردید، و در عین حال مواضعی میگیریدكه به سود رژیمی است که بسیاری از مردم ایران به ویژه روشنفکران، دانشجویان، زنان و کارگران از آن بیزارند خیلی طبیعی است که حالت دوستی و همسایگی جای خود را به دشمنی بدهد. یادآور شدم که رژیم ایران با محوریت بخشیدن با نوع جدیدی از اسلام که با اخلاق و هویت و تاریخ ما بیگانه است، در بسیاری از مردم نوعی واکنش در نفی هر آنچه از زبان و فرهنگ عربی و اسلامی است ایجاد کرده است. گفتم که پیش از انقلاب حالت ضدعرب در جامعه ما وجود نداشت (شاید در جمع معدودی از ناسیونالیستهای افراطی) اما امروز رژیمی که هر صدای آزادیخواهی را در بین هموطنان عرب ایرانی ما خاموش میکند با برافراشتن پرچم اسلام ناب انقلابی محمدی عربیتی نه از نوع آزادمنش و بافرهنگ بلکه از نوع حزباللهی و حماسی و جهاد اسلامی را ترویج میکند که واکنش خشمگین و پرنفرت مردم ایران به ویژه جوانان را به همراه دارد. آن گاه گفتم رژیم ایران، رادیوهائی دارد که به چهل زبان برنامه پخش میکند، سه چهار برنامه عربی 24 ساعته از ایران، چند تائی از عراق زیر نام گروههای وابستهاش دارد. شبکههای العالم، الکوثر و سحر و Press tv از بامداد تا شام مسائل جهان عرب و خاورمیانه را برای شما با نگاه اهل ولایت فقیه با بهترین کادرهای فنی و گویندگانی که بعضاً در کار خود استادند اما بیچارهها مجبورند به قیافه اهل ولایت فقیه ظاهر شوند، پخش میکند. روزنامه الوفاق که ارگان دولت است در کنار دهها مجله و کتاب و روزنامه به زبان عربی چاپ و اغلب مجانی بین شما عربها پخش می شود، مراکز فرهنگی رژیم در کشورهای شما در کنار نمایندگیهای ولی فقیه، اسلام ناب انقلابی محمدی ولایتی را همراه با شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل ترویج میکند. در مقابل شما حتی یک روزنامه به زبان فارسی که میلیونها فارسی زبان را در ایران، افغانستان، تاجیکستان، و بخشهائی از عراق، همراه با میلیونها ایرانی مقیم خارج را مورد خطاب قرار دهد تا کنون منتشر نکردهاید. من خود یک تجربه موفق داشتم و آن انتشار ویژه نامه روزنامه عکاظ سعودی به زبان فارسی بود که در سال 1987 برای حجاج ایرانی منتشر شد با صد هزار تیراژ در روز، و همین روزنامه اجازه نداد درگیریهای حج خونین به عداوت عرب ـ عجم تبدیل شود. شما حتی یک برنامه تلویزیونی به زبان فارسی ندارید. و یکی دو ساعت برنامههای فارسی در بعضی از کشورهای حاشیه خلیج فارس آنقدر سطحش پائین و مطالبش خندهآور است که صد نفر ایرانی هم به آن گوش نمیدهند. تازه اگر برنامهای هم داشته باشید به محض آنکه خلیج همیشه فارس را با نام مجعول عربی بخوانید، ملت ایران در برابرتان موضع خواهند گرفت (بار دیگر محمد الصفدی گفت شما نیز با فارس خواندن خلیج باعث ناراحتی ما میشوید.) اینجا بود که شعار عبدالناصر را به یادش آوردم «من المحیط الاطلسی الی الخلیخ الفارسی» از اوقیانوس اطلس تا خلیج فارس، سرزمین عرب، اما بعد از قطع رابطه با ایران، نام ازلی خلیج فارس، دچار تحریف شد. گفتم که روشنفکران و اهل قلم در ایران و جهان عرب بنشینند و فارغ از تعصب به حل مسائل بپردازند که حکومتها از حل آن عاجزند...
«امی کلاگ» از فاکس نیوز نیز از تجربهاش در سفر به ایران گفت، اینکه در برابر سفارت آمریکا روز 13 آبان زیر شعلههای آتشی که از پرچمهای شعله ور آمریکا بلند شده بود و فریادهای مرگ بر آمریکا دختر جوانی پوشیده در حجاب به او گفته بود ما شما آمریکائیها را دوست داریم به این بازیها نگاه نکنید. امی از زیبائیهای ملت ایران گفت، از جامعه مدنی، از هنر ایران، از تاریخ و از انسانهائی متمدن که با همه سختیها راه خود را برای پیشرفت پیدا میکنند. از اصلاح طلبان گفت و انتخابات اخیر مجلس، و من در پاسخ «محمود ورواری» اداره کننده بحث که به انتخابات اشاره کرد و اینکه در جهان عرب این انتخابات پیاپی را نشانه دمکراسی میدانند حال آنکه در ایران یک نفر آن هم ولی فقیه تصمیم میگیرد چه کسی صلاحیت دارد در مجلس شورای او باشد یا در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود، در پاسخ گفتم: آنچه میگوید کاملاً درست است کما اینکه در انتخابات اخیر حدود دو هزار و پانصد نامزد را که خیلیهاشان از اصلاحطلبان بودند رد صلاحیت کردند، اما یک نکته را فراموش نکنیم رژیم بدون آنکه خود بخواند با برگذاری همین انتخابات قلابی، به ریشهگیری نهاد انتخابات در زندگی تک تک مردم کمک کرده است. به معنای دیگر حالا فلان روستائی ایرانی نیز انتخاب کردن را میشناسد، و روزی که در ایران نظامی مردمسالار سر کار آید آن گاه ایرانیان در انتخاب کردن و برگزیدن نمایندگان واقعی خود مشکلی نخواهند داشت. به عبارت دیگر ایرانیان مثل عراقیها نیستند که وقتی مجال انتخاب کردن یافتند جمعی به دنبال آنهائی رفتند که عکس مار را به دیوار میکشیدند و جمعی دیگر با صد دلار به نوکران جمهوری اسلامی رأی دادند...
سؤالات آغاز شد و ما پاسخگوی جمعی که بعضاً تصویرهای روشنی از ایران داشتند و بعضی گنگ خواب رفتهای را به یادم میآوردند که دنیای دور و برشان گوشی برای شنیدنشان نداشت و حالا فرصت یافته بودند که در باب برنامه اتمی ایران، خطر جنگ و... صحبت کنند. گفتم عزیزان من بدانید ایران یک دشمن بزرگ دارد آن هم رژیم ولایت فقیه است. این رژیم آرزو دارد که اسرائیل یا آمریکا به تأسیسات اتمیاش حمله کند. این رژیم با این تصور غلط که رسانههای شما برایش ایجاد کرده گمان میکند جهان اسلام و عرب به پا خواهد خاست و ولایت فقیه برای یک قرن بیمه خواهد شد. وظیه ما است که از یکسو مخالفت خود را با هر نوع عملیات نظامی علیه ایران به جهان اعلام کنیم و از سوی دیگر تن به شعارهای رژیمی ندهیم که به علت خصلت آخوندیاش در دروغزنی و تزویر استاد است و همانگونه که بر منبر از بستن اسناد دروغ به اهل بیت ابائی ندارد، بر منبر سیاست و تبلیغات نیز دروغ را یکی از عوامل توفیق خود میداند. نگاه کنید بسام ابوشریف مشاور یاسر عرفات چه میگوید، او پیغام رونالد ریغان را برای اهل ولایت فقیه میبرد که گروگانها را دیرتر آزاد کنید تا من یعنی ریگان در انتخابات پیروز شوم. همین رژیم از «امیران نیر» ژنرال اسرائیلی استقبال میکند و در عراق در حالی که ادعای دوستی و برادری با کردها را دارد، انصار الاسلام سلفی را به اسلحه مجهز میکند، تا کردستان را به آشوب بکشد. بازیاش را با حکیم و المالکی و مقتدی صدر نگاه کنید، حضور مخربش را در لبنان و فلسطین بنگرید، آنگاه در هورا کشیدن برای احمدینژاد تردید خواهید کرد.
شنبه 3 تا دوشنبه 5 مه
حکایت بیت و دفتر مقام معظم رهبری میماند برای هفته بعد که گزارش کنفرانس ابوظبی آنقدر اهمیت داشت که در این زاویه بازگویش کنم. تنها به این نکته بسنده میکنم که پای ابواب جمعی بیت و دفتر به «دبی» نیز باز شده است، و در کنار چهار هزار شرکت و دفتری که سپاه و ارگانهای وابستهاش در دبی باز کردهاند، آقازادهها و اخالزوجهها و بنی اعمام اهل ولایت فقیه و دفتر مقام معظم رهبری، به دبی سرازیر شدهاند.
یک رئیس بانک که خود ایرانیالاصل و از خانوادههای جنوبی است برایم گفت که چندی قبل آقائی از فرزندان یکی از مسئولان بلندپایه دفتر رهبری به همراه دلالی که در سالهای اخیر واسطه باز کردن حساب برای مقامات است، به بانک آمد با یک چمدان بزرگ، نشست و گفت میخواهم حساب باز کنم، پرسیدم چقدر در حساب میگذارید گفت 50 میلیون دلار نقد و بعد در چمدان را گشود، بستههای صد دلاری روی هم چیده شده بود. بعد هم یک نامه در آورد که مهر مقامات گمرک را داشت که از ورود پول مطلع بودند و آن را شرعی و قانونی دانسته بودند. حساب باز شد و این آقا طی یک هفته 14 آپارتمان خریداری کرد و نیمی از پول را بیرون کشید...
حکایت این آقازاده و... در شمارههای آینده باز خواهم گفت. در مقابل اینها نیز البته ایرانیانی را داریم که در کودکی به همراه پدر و خانواده به آنسوی خلیج همیشه فارس رفتهاند، با تلاش و پشتکار صاحب نام و اعتباری شدهاند و به مکنت و دولت رسیدهاند، آن وقت پولشان را بر میدارند به روستایشان در خانه پدری میروند، بیمارستان و مدرسه و کتابخانه میسازند. در «اوز» دانشگاه درست میکنند، و بیسروصدا و تبلیغات برای تعالی نام ایران و ایرانی تلاش میکنند. از اینها نیز خواهم گفت.
May 9, 2008 01:06 PM