... ساقی بده بشارت رندان پارسا را
سهشنبه 15 تا جمعه 18 ژوئیه
پیشدرآمد: چهرهاش را که از نزدیک میبینم، همه دردهای هزاران ساله خانه پدری را در نگاهش پیدا میکنم...
تصویرش، آن روزی که در صفحه نخست «الشرق الاوسط» بر بلندای همه تیترهای بزرگ نشست و زیر آن نوشتم «نماینده نسلی که به استبداد ولایت فقیه نه گفت» با چهره امروزی تفاوتهای بسیار دارد. آنجا نوجوانی بود سرشار از شور و فریاد که پیراهن آغشته به خون رفیقش را بر سر دست گرفته بود تا دنیا را خبر کند؛ آی آدمهائی که در ساحل نشسته شاد و خندانید، ملتی دارد در چنگ هیولای فقیه و اراذل و اوباشش جان میدهد، آتش میگیرد، گلهای جوانش مثل من، هنوز طعم شیرین جوانی نچشیده یا در جبههها پرپر شدند و یا در زندانها گرفتار طناب دار و باران گلوله، اگر هم ماندند در لحظه حلول جوانی و عشق در دل و جانشان، به پیری رسیدند، اما من پیرهن خونین بر دست گرفتهام و رایتی افراشتهام از نسلی که نمیمیرد، نسلی که پایدار است، ثبات قدم دارد و آینه دق جمهوری ولایت فقیه خواهد بود...
در خانه جمشید چالنگی هستیم. فریده عزیز و تیرداد و ونداد پسران سرشار از مهرش، میزبانان ما هستند. از روزی که احمد به واشنگتن آمده است دریای مهر جمشید چنانش در میان گرفته که در گوشم میگوید با بودن آقای چالنگی و فریده خانم کمتر احساس غربت میکنم.
احمد پختهتر از آن است که میپنداشتم. نه برای خود جامه رهبری دوخته، و نه از عطایای «نئوکان»ها کیسهای اندوخته، نه در اندیشه چلبی شدن است و نه در آرزوی سوار اسب قدرت شدن با کمک عموسام و ابوحسام. (روز دومی که در واشنگتن هستم احمد خبرم میکند که فعالان حقوق بشر میخواهند در اعتراض به صدور حکم اعدام فرزاد کمانگیر معلمی آزاده که صدها تن از فرزندان کردستان در محضرش آموختهاند اجتماعی در سنندج برپا کنند. دلش میخواهد خبر دعوت به این تجمع به شعار و واژههای همیشگی آلوده نشود. نگران است و دو روز بعد که دوستانش از صحنه تجمع با او تماس میگیرند و از حضور بیش از هزار تن که همگی معترض به حکم ظالمانه علیه فرزند آزاداندیش کرد ایرانی فرزاد کمانگیر هستند و آرام و بدون جنجال همدلی و همبستگی خود را با فرزاد اعلام میکنند، آنقدر شاد و سرفراز بود که در لحظه لحظه کلام و رفتارش این شادی محسوس بود)
احمد در آن شب از اندوه دوری از خانه پدری گفت. حکایت خروج اجباریاش از ایران و لطف و مهر دوستان حزب دمکرات کردستان ایران، و با آنکه احمد خود به دفعات درباره صفای بچههای حزب و کاک مصطفی هجری و کاک حسن شرفی و... سخن گفته است من واجب میدانم با تمام دلم از این مبارزان سربلندی که نان و خانه و غربت خود را با احمد تقسیم کرده بودند قدردانی کنم. طی سه چهار سال اخیر با لطف و صفای پیشمرگههای کرد و رهبران سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله، بسیاری از فرزندان مبارز ایران زمین، بستر آرامی یافتهاند و راه خروجشان هموار شده است. تاکنون هر بار یکی از این فرزندان از من یاری خواسته تا زمینه و وسیله بیرون جستنش را از جهنم ولایت فقیه هموار کنم، رو به دوستان کُرد کردهام و هر بار بستگی به نقطهای که در آن حضور یافتهاند، دو حزب مبارز کرد میهنم با روی باز و آغوش گشاده از آنها استقبال کردهاند و تا زمانی که خاک کردستان عراق را ترک گفتهاند میهمان عزیز کاک مصطفی هجری و یارانش، و کاک عبدالله مهتدی و همسنگرانش بودهاند.
احمد در شب عید نوروز از توطئه جدید مدعیالعموم سیدعلی آقا برای به دام انداختن دوبارهاش باخبر شده بود و در زمانی کوتاه حزب دمکرات کردستان وسیله خروج او از ایران و سپس برخورداری از خانهای امن و سرشار از مهر و دوستی را فراهم کرده بود. و تا آن لحظهای که احمد بر گونههای برادرانی که سینه خود را سپر بلا کرده بودند تا نماد استقامت و جوانی و آزادگی به سلامت خاک کردستان عراق را به سوی غربت ناخواسته ترک کند، بوسه زده بود، حزب دمکرات کردستان نهایت مهر و صفا را در حق احمد ابراز داشته بود و اینک به لطف حزب در شبی گرم در پایتخت ینگه دنیا، در کنار احمد هستم با هزار ناگفته که جان مشتاق شنیدن آنهاست.
از همان جلسهای که «احمد باطبی» با حضور در برنامه تفسیر خبر با جمشید چالنگی، در پاسخ به سؤالات دوست و همکار عزیز من سخنانی گفت که نشانه پختگی او و بیانی گویا از تجارب جوانی بود که نه سال زندان و شکنجه به جای آن که دلش را سرشار کینه کند، فولاد آبدیدهاش کرده و این شایستگی را برای او محرز کرده است که در کنار دیگر یاران و همراهانش در جنبش دانشجوئی و آزادیخواهی ایران، تلاشهای رژیم جهل و جور و فساد را برای خاموش کردن شعله 18 تیرماه با شکست روبرو سازد...
ورود احمد باطبی را به صحنه مبارزه اصولی و منطقی علیه جمهوری ولایت فقیه، خوشآمد میگویم و برایش توفیق در یاری رساندن به یارانی که یا در زندان سیدعلی آقا هستند و یا سایه تهدیدها همچنان بر سرشان، آرزو میکنم.
حکایت مافیای تحصیلی ادامه دارد
گو اینکه با نوشتن شرح مختصری از حکایت مافیای تحصیل در خارج کشور و گرفتاری جمع کثیری از جوانان میهنم در دامی که سیدرضا قریشی کهنگی و محمد طاهری با کمک امنیت خانه ولی فقیه، اداره نظام وظیفه و وزارت علوم نایب امام زمان برای جوانان علاقمند به تحصیل در خارج کشور گسترده است، آب در خوابگه مورچگان ریختهام به گونهای که این باند مافیائی، شمشیر تهدید را علیه من برداشتهاند و از سوی دیگر، پیغامهای عدیده برای تطمیع روانه کردهاند اما تحقیقات و پیگیریهایم، مطالبی را آشکار کرده است که بازگوئی آن، نکات تکان دهندهای را فاش خواهد کرد.
اینها در واقع علاوه بر دانشگاه قلابی و کالج نیست در جهان «سویفت» در هلند و آلمان و امارات متحده عرب، شبکههائی از دفاتر و شرکتهای شستشو کننده پول و خارج ساختن جواهر و طلا و... از کشور را برپا کردهاند که من در طول دو هفته اخیر با کمک تنی چند از قربانیان کالج نیست در جهان، موفق شدم از نزدیک این دفاتر را شناسائی کرده و نحوه عملکرد و ارتباط آنها را با رژیم جهل و جور و فساد دریابم. گزارشی در این زمینه در دست دارم که در هفته آینده به تفصیل میآورم و در پی آن چراغ بر تاریکخانه مافیای ورزش و دارو خواهیم انداخت که خود حکایت تکان دهنده و غریبی است. در واقع چهار تا و نصفی آخوند در کنار مشتی بچه آخوند و البته «بیزنسمن»های ذوب شده در ولایت نایب امام زمان کشوری را تیول خود کردهاند. مبارزه با رژیم بدون رسوا کردن این مجموعههای مافیائی ره به جائی نخواهد برد.
شنبه 19 تا دوشنبه 21 ژوئیه
آیا پلنگان خوی پلنگی رها کردهاند؟
در فاصله دو ماه، فضای واشنگتن کاملاً تغییر کرده است، البته منظورم هوای پایتخت آمریکا نیست که در ماه مه لطیف و دلنشین بود و حالا در ژوئیه غیرقابل تحمل. سال پیش مسافر واشنگتن اگر سری به کنگره یا وزارت خارجه میزد و در سه چهار مرکز مطالعات و انستیتوی مهم شهر حاضر میشد، به طور مؤکد میگفت جنگ اجتنابناپذیر است و با توجه به اصرار رژیم بر ادامه دادن برنامه غنیسازی اورانیوم، دیر یا زود ماشین جنگی آمریکا و اسرائیل به حرکت درخواهد آمد و خانه پدری ما در معرض زلزلهای قرار خواهد گرفت که دستاورد سه چهار نسل را به شبی ویران خواهد کرد. دو ماه پیش اما در گفتگوها و بحثها احساس دیگری داشتم. حس میکردم سایه جنگ دیگر بر فراز خانه پدری سنگینی نمیکند. حرفها معقولتر شده بود. آدمهای مسئول با آرامش بیشتری سخن میگفتند. حتی شاهد تلاشی بودم برای یافتن اشارات منطقی و اطمینانبخش در کلام اهالی ولایت فقیه از سوی اهالی ولایت ینگه دنیا. اما این بار هر سو رفتم نوعی برداشت قضا و قدری و هرچه پیش آید خوش آید را میدیدم و میشنیدم. مثل اینکه همه راهها طی شده بود و اینک در سر چهارراهی که هر سویش به رویاروئی و جنگ و درگیری منتهی میشد بازیگران اصلی انگشت خیس به شب میکشیدند تا مسیر باد را تشخیص دهند. در جمع مدیران بلندپایه وزارت خارجه آمریکا «گلی عامری» البته آنچنان نگران خانهای است که در سالهائی دور بدرودش گفته بود. لابد دخترکی بود با موهای بافته که یک شب باد او را با خود برده بود. حالا در مقام معاونت فرهنگی و پژوهشی خانم دکتر کوندالیزا رایس، آرزو میکند سایه جنگ از آسمان منطقه کنار رود و خورشید حقیقت و مردمسالاری هرچه زودتر در منطقه خلیج فارس ظاهر شود. مشغولیت کنگره، رسانهها و محافل سیاسی واشنگتن گو اینکه در حال حاضر و در درجه اول انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکاست و فعلاً ذرهبینها روی اوباما و مککین زوم شده است. سفر «اوباما» به خاورمیانه به ویژه افغانستان و عراق، در این روزها فرصت تبلیغاتی بزرگی در اختیارش گذاشته با اینهمه «مککین» که پیش از او این مسیر را طی کرده است در غیاب رقیب به مسائل اقتصادی داخل پردخته است که خریداران زیادی دارد... اما ایران در پس همه این دلمشغولی، جای ویژه خود را حفظ کرده است. چهار سناریو (هر یک با گزینه خاص خود) در شورای امنیت ملی آمریکا به تصویب رسیده است. سران کنگره از آن باخبرند، حداقل در رابطه با دو گزینه «پنتاگون» طرحهای متعددی را تدارک دیده است و اینطور که یکی از بلندپایگان عنوان میکرد دو طرح نظامی به عنوان گزینههای اصلی انتخاب شده است.
چهار سناریو در مواجهه با جمهوری اسلامی
1 ـ سناریوی نخست بر این اساس تنظیم شده که جمهوری اسلامی مشوقهای 1+5 را بپذیرد و حداقل غنیسازی را برای شش ماه متوقف کند. طی این شش ماه مذاکرات در دو محور با رژیم ایران دنبال خواهد شد. محور نخست مربوط به اروپائیهاست با این توضیح که چون بخشی از مشوقها در حیطه حاکمیت آمریکاست (فروش لوازم یدکی و موتور هواپیماهای مسافربری ساخت آمریکا و آمریکائی/ اروپائی، سرمایهگذاری در صنایع نفت و بازسازی تأسیسات نفتی و...) آمریکا نیز در این مذاکرات حاضر خواهد بود. محور دوم در رابطه با مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکاست. در این مورد پیشبینی شده که نخست دیداری کاملاً تشریفاتی در ژنو بین وزرای خارجه دو کشور انجام میگیرد و پس از آن هیأتی تحت ریاست قائممقام وزرای خارجه مذاکرات را به شکل تفصیلی دنبال خواهند کرد.
چهارچوب مذاکرات در محور دوم مرحلهای است یعنی نوعی معامله پایاپای، با هر عقبنشینی جمهوری اسلامی طرف آمریکائی امتیازی میدهد. این گفتگوها میتواند در نهایت به برقراری روابط بین دو کشور منجر شود. عنوان این سناریو گزینه لیبیائی است. (همان روشی که در رابطه با لیبی مورد استفاده قرار گرفت).
2 ـ سناریوی دوم به متوقف شدن غنیسازی برای مدتی کوتاه، تعلیق مجازاتها و ادامه گفتگوها بدون دادن امتیازی سوای مشوّقها به جمهوری اسلامی نظر دارد. این سناریو گزینه کره شمالی است. عادیسازی روابط با آمریکا در زمانی طولانیتر انجام خواهد گرفت و همزمان با گفتگوها، آمریکا و متحدانش به خنثیسازی برگهای بازی جمهوری اسلامی در لبنان، سوریه، عراق و آمریکای لاتین با شتاب بیشتری خواهند پرداخت.
3 ـ سناریوی سوم در صورت رد مشوقها و یا اصرار جمهوری اسلامی بر ادامه غنیسازی به مرحله اجرا درخواهد آمد. قطعنامه چهارم و پنجم که پیشنویس آن تهیه شده، ناظر بر قطع ارتباط هوائی با ایران، منع پهلو گرفتن کشتیهای جمهوری اسلامی در بنادر جهان، منع سفر بیش از دویست تن از مقامات کشوری و لشگری و روحانی ایرانی به خارج، و سرانجام توقیف حسابهای شخصی بیش از 216 تن از مقامات بلندپایه نظام در خارج از کشور، بستن مراکز دینی و فرهنگی نظام در خارج و نزول سطح روابط با ایران و... میباشد. در این سناریو پیشبینی حمله موشکی و هوائی به حدود 40 واحد از تأسیسات اتمی و نظامی ایران شده است.
4 ـ و سرانجام سناریوی چهارم که جنگ را به عنوان گزینه اجباری مدنظر دارد. سه عامل توسل به این سناریو را حتمی میکند.
الف: در صورتی که جمهوری اسلامی در آستانه دستیابی به سلاح هستهای قرار گیرد و یا موفق به انجام آزمایش اتمی شود.
ب: اگر یکی از ناوها یا پایگاههای آمریکائی در منطقه مورد حمله مستقیم قرار گیرد و یا عملیاتی در عراق از سوی وابستگان رژیم ایران صورت گیرد که تلفات سنگینی به جا گذارد.
ج: در صورت انجام عملیاتی از سوی حزبالله لبنان (از جمله موشکپرانی) علیه اسرائیل که منجر به تلفات سنگینی در اسرائیل شود.
در دو صورت نخست آمریکا به تنهائی از طریق دریا و آسمان و موشکهای کروز، 400 نقطه را در سرتاسر ایران مورد حمله قرار خواهد داد. این نقاط علاوه بر تأسیسات اتمی و نظامی شامل مقر رهبری جمهوری اسلامی، مجتمع ریاست جمهوری، ستاد کل سپاه پاسداران، مقرهای سپاه قدس و 14 مجتمع صنایع دفاع و سازمان صنایع هوافضا در تهران، اصفهان، شیراز، بندرعباس و... خواهد بود.
در صورت سوم (ج) اسرائیل به طور مستقیم با ضربات هوائی و موشکی دهها مرکز و پایگاه نظامی و صنعتی را مورد حمله قرار خواهد داد.
به جز آنچه گفته شد آمریکائیها پنهان نمیکنند که اسرائیل ممکن است بدون مشورت با آمریکا بلافاصله پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حمله محدودی را به پایگاههای موشکی، اتمی و دریائی و هوائی ایران آغاز کنند.
در واشنگتن یکی از نظامیان سابق که کارشناس ارزندهای در عرصه مسائل نظامی و استراتژیک است حمله اسرائیل را به تنهائی فاجعهای میدانست که میتواند کلید جنگ جهانی سوم را روشن کند. با اینهمه همو معتقد بود اسرائیل آنقدر اطلاعات درباره برنامه اتمی ایران دارد که در صورت حمله به ایران مورد اعتراض آمریکا، اروپائیان و حتی روسها قرار نخواهد گرفت. بلکه اسناد و تصاویری را رو خواهد کرد که دلائل و اسباب عملیات نظامیاش را توجیه خواهد کرد.
مادر عروس چه میگوید
در این میان موضع واقعی روسها که ظاهراً مخالف جنگ و فشار بر جمهوری اسلامی هستند قابل توجه و تأمل است. هفته پیش در تلویزیون دولتی روسیه رئیس دوما (پارلمان) در کنار دو تن از نظامیان سابق و کارشناسان لاحق مسأله حمله احتمالی به ایران را بررسی میکردند. فشرده حرفهایشان از این قرار بود که حمله نظامی به ایران به نفع ما است چون قیمت نفت را به بالاتر از 250 دلار در هر بشکه میرساند و ما روسها میتوانیم با فروش نفت پول لازم را برای احیای روسیه و رسیدن دوباره به جایگاه ابرقدرت هم سطح آمریکا به دست آوریم. ایران نیز چارهای به جز صدور نفت خود از طریق روسیه ندارد، ما نفت ایران را ارزان میخریم و با صدور مجدد آن سود کلانی نیز از این طریق نصیب خزانه مالی دولت خواهیم کرد. در عین حال یک ایران آسیبدیده برای بازسازی نیازمند ما خواهد بود و در اینجا نیز بهره کلانی در انتظار ما خواهد بود.
July 25, 2008 01:06 PM