یکهفته با خبر
«خونین دهن» شدند همه طوطیان هند...
سه شنبه 25 تا جمعه 28 نوامبر
آتش به جان شمع فتد...
پیشدرآمد: آن زمان که طوطیان هند، از قند پارسی که به بنگاله میرفت شکرشکن میشدند دیری است به سر آمده و حالا روزگار راهی شدن پیروان اسلام ناب انقلابی محمدی (فعلاً از نوع سلفی سنّی بن لادنی و فردا از تیره ذوب شدگان در ولایت شیعه سیدعلی آقائی) به سرزمین عشق و فلسفه و رقص و آواز و انسانهای لبریز از تسامح و تساهل است. نه، نمی خواهم انگشت اتهام به سوی اهل ولایت فقیه بکشم که حداقل تا این لحظه آشکار است حیواناتی که به انسانهای بیگناه در یکی از زیباترین هتلهای جهان، تاج محل و هتل پنج ستاره اوبری و مجتمع نریمان (که مرکز شاباد یهودیان در آن قرار داشت) یک بیمارستان، ایستگاه مرکزی قطار، چند محل دیدار جهانگردان از جمله رستوران و شبکدهای که در شناسنامه بمبئی یا آنگونه که امروزش مینامند مومبای، حمله بردهاند، پاکستانی و از سرسپردگان اسلام ناب سلفی بودهاند اما، آتش به جان شمع فتد کاین «بلا» نهاد. آن کس که غول را از بطری بیرون کرد، آنکه به هر شیخ و آخوند از جاوه تا تیمبوکتو یادآور شد که میتوانی با علم کردن پرچم اسلام ناب و کشیدن عکس مار بر دیوار و تصویر کردن بهشت اسلامی در صورت برپائی نظام خلافت و حکم اسلامی، تودههای محروم و بدبخت و پر از عقده مسلمان را به عصیان بکشانی. تا پیش از سوار اسب قدرت شدن یک ملای شیعه در تبعید بود که یک سال پیش از انقلاب در اعلامیههای کوتاهش چنان مأیوس از روزگار مینالید و خطاب به دانشجویان کنفدراسیون پیام میداد که «پدر پیر شما که دور از وطن به زودی دعوت حق را لبیک میگوید امیدوار است شما فرزندان عزیز با مبارزه و...»، و حتی تصور نمیشد کرد جنازهاش در خاک ایران آرام گیرد.
او با پیروزی بر رژیمی که ریشه 25 قرنه داشت و سلسلهای که در 57 سال اگرچه در عرصه سیاسی به دمکراسی پشت کرده بود اما در گستره اقتصاد و پیشرفت و رفاه و قدرت نظامی ایران را به آنجا برده بود که محل حسد همسایگان و حتی قدرتهای بزرگ جهانی قرار داشت، نخستین حکومت آخوندی معاصر را در ایران برپا کرد و وسوسه به قدرت رسیدن را در دل و جان همه آخوندها و دکانداران اسلام ناب از شیعه و سنی چنان جاری کرد که تنها دو سه ماه بعد از پیروزیش خیل انقلابیون مسلمان و کلاشان دینمدار به سوی دارالاسلام تهران راهی شدند و مرد حکیم و خردمندی چون محمد باقر صدر که نظریهپرداز اقتصاد و ملای خوشفکری بود از تلگرافخانه بغداد در برابر چشمان حیرتزده مأموران، تلگرامی به تهران مخابره کرد که اماما، قائد، فرزندان شما در عراق عزیز آماده انقلابند، فرمان را صادر کنید!
اخوان المسلمین که در روزگار سادات به عهد نانوشته خود با حکومت مصر (بعد از اعدام سید قطب توسط عبدالناصر) مبنی بر عدم توسل به خشونت و اسلحه، وفادار بودند، با رسیدن عطر و بوی قدرت و دولت و ثروت و سوارگرده تودهها شدن سید روحالله مصطفوی ملقب به خمینی، سلاح برداشتند و نخستین قربانی آنها انورالسادات بود که مثل شاه گمان میکرد مسجد و آخوند در برابر مخالفان چپ و ملی به یاریش خواهند آمد.
بعد از آن حوادث حما در سوریه بود که با خشونت عجیب حافظ اسد با نزدیک به 20 هزار کشته، پنج هزار زندانی و ویرانی شهر خاتمه یافت. و شگفتا در این مورد آقای خمینی جانب رژیم علوی دمشق را گرفت و خطاب به معروف الدوالیبی نخستوزیر اسبق سوریه و مرشد وقت اخوانالمسلمین که به شکوه به تهران رفته بود گفت شماها بازی خوردهاید و آقای اسد رهبر مبارز و مؤمنی است و علویها از ما هستند و ما آنها را از پیروان مذهب اهل بیت میدانیم. (معروف الدوالیبی بعد از دیدارش با خمینی شرح این دیدار را نوشت و در چند نشریه از جمله الدستور و جزوه اخوانالمسلمین، قصتنا مع ایران ـ حکایت ما با ایران ـ در مصاحبههائی جزئیاتش را یادآور شد.)
برپائی دفتری با عنوان «سازمانهای آزادیبخش» نخست در وزارت خارجه به سرپرستی خانم سودابه سدیفی همسر سابق آقای غضنفرپور از نزدیکان آقای بنیصدر در پاریس و یکی از مترجمان آقای خمینی در نوفلوشاتو، و سپس زیر نظر مهدی هاشمی معروف برادر داماد آقای منتظری و سپاه قرار گرفت و امروز تعامل با این سازمانها از نظر نظامی و امنیتی بر عهده سپاه قدس و اطلاعات سپاه قرار دارد، هدفی جز این نداشت که برکات انقلاب جهانشمول را به جابلقا و جابلسای جهان برساند. اغلب سازمانهائی که از الطاف انقلاب اسلامی نقداً و جنساً (تسلیحات) و آموزشی (یاد دادن فنون قتال، ساختن بمب، جاسوسی، آدم ربائی و... توسط برادران سپاه و سربازان گمنام امام زمان) برخوردار شدند، سازمانهای انقلابی و اسلامی سنی مذهب بودند. در کنار حزبالله اصلی و فروع محلی آن در حاشیه خلیج فارس، احزاب شیعه عراقی، و سه چهار گروه در بحرین و کویت و عربستان و پاکستان، حداقل 4 سازمان فلسطینی مخالف صلح، گروههای تندرو در افغانستان از نوع حزب اسلامی و گلبدین حکمتیار، جهادیها در مصر و مغرب و نهضتیها در تونس، جبهه نجاتیها در الجزایر و دار و دسته شیخ زکزکی در نیجریه (شیخ بعد از دو سفر به ایران شیعه شد) فتانیها در تایلند، یک گروه از مبارزان کشمیری، گروههای بنیادگرا در سودان که بعداً دست در دست عمر البشیر، جنایات دارفور و جنوب سودان را رقم زدند همه سنی مذهب بودند. سردار محمد باقر ذوالقدر یکی از معاونان سردار سرلشگر حسن فیروزآبادی که این هفته نشان استقلال را دریافت کرد، از سودان مسئولیت ارتباط با القاعده را عهدهدار بود. ملاقاتهای او با ایمن الظواهری زمینهساز پیمان نانوشتهای شد که امروز جمهوری ولایت فقیه را از عمال تروریستی القاعده حفظ کرده است. بیش از چهل تن از کادرهای اصلی و درجه 2 القاعده در ایران در پرتو الطاف و رسیدگیهای برادرانه سپاه قدس و امنیت خانه ولی فقیه در خانههای حفاظت شده زندگی میکنند. سیف العدل تروریست معروف از یکی از این خانهها عملیات تروریستی در منطقه شرقیه عربستان سعودی را هدایت کرد. سلیمان ابوغیث کویتی و البته فرزند برومند اسامه بن لادن یعنی برادر سعد از جمله این میهمانان عزیز سپاه قدس هستند.
اینها را گفتم نه به این خاطر که بین القاعده و رژیم رابطه تنگاتنگ و همسوئی برقرار کنم. چرا که برای نمونه در عراق، عملیاتی که القاعده بدان دست زد بعضاً علیه متحدان بسیار نزدیک و عوامل جمهوری اسلامی بود. اما همزمان حضور سپاه قدس را در پشت گروه انصارالاسلام که پیرو اسلام ناب انقلابی القاعده است امروز دیگر کسی انکار نمیکند و کردهای عراق، پروندههای قطوری از اعترافات وابستگان دستگیر شده این گروه در ارتباطشان با سپاه قدس و اطلاعات سپاه در دست دارند. همینطور امروز کاملاً مسجل شده است که ابومصعب الزرقاوی رهبر به هلاکت رسیده القاعده عراق، از راه ایران به عراق رفته بود و دو بار جراحاتش را برادران بیمارستان صحرائی سپاه در منطقه مرزی مهران مورد مداوا قرار داده بودند. و میدانیم که الزرقاوی در دشمنی با شیعیان که روافض خطابشان میکرد آنقدر پیش رفته بود که انفجار حرم امامین در سامرا را حادثه میمون و فرحانگیز خواند و ذبح اسلامی یکصد شیعه را در نزدیکی بعقوبه فتح الفتوح دانست. حتی بن لادن و ظواهری او را تلویحاً مورد عتاب قرار دادند که به مصلحت نیست اینهمه با شیعیان دشمنی کند.
ملاعمر امیرالمومنین طالبان، الزرقاوی را شهید بزرگ اسلام خواند و برایش فاتحه برپا کرد که سخنرانش ظواهری بود. لابد یار شفیق سربازان گمنام امام زمان، گلبدین خان و دامادش هم در این مراسم شرکت کردهاند.
بار دیگر میگویم آنچه بن لادن را به اعلان جنگ علیه بشریت واداشت، نه دوران جهاد با ارتش سرخ تحت حمایت رژیم ضیاءالحق و دولتهای نفتی منطقه با حمایت ایالات متحده نبود بلکه بن لادن در افغانستان طعم قدرت را در پرتو وحدت مصیر (سرنوشت) با ملاعمر چشیده بود باور داشت حال که آخوندها توانستهاند در ایران خلافت شیعه را برپا کنند او نیز میتواند بر تخت خلافت در عربستان بنشیند و به مرور نظیر صدر اسلام دامنه فتوحات را گسترش دهد و طارق وار به قلب اروپا بزند.
تردیدی نیست که اهل ولایت فقیه مداخلهای در عملیات تروریستی اخیر هند نداشتهاند. تروریستها دقیقاً از پرورش یافتگان مکتب اسلام ناب انقلابی بن لادنی بودند و آنگونه که مقامات هندی گفتهاند با برنامهریزی دقیق و تمرینهای سخت رفته بودند تا 11 سپتامبر دیگری را رقم زنند.
ظاهراً قرار بر این بوده سه چهار هزار نفری که در دو هتل، رستورانهای توریستی، ایستگاه راه آهن، مرکز یهودیان و... حضور داشتهاند قتل عام شوند. یکصد و بیست میلیون مسلمان هندی که در این دمکراسی شگفتیآور، آزادی به مراتب بیشتر از همدینان خود در کشورهای اسلامی دارند، چنان پیروان دیگر مذاهب و اقوام هندی از این جنایت شوم که بیش از 200 کشته و 300 مجروح از جمله 22 خارجی به جا نهاده، ابراز انزجار کرده و خواستار واکنش سریع و حاد دولت هند شدهاند اما بعد از این جنایت بدون شک موقعیتشان چنان گذشته نخواهد بود. حالا نگاهها متوجه آنهاست. و مگر نه آنکه تروریستهای صادره از جنونستانهای شمال پاکستان و کشمیر دستیارانی در مومبای داشتهاند؟ (این را تنی چند از کارشناسان و روزنامهنگاران بینالمللی حاضر در محل یادآور شدهاند) آری آتش به جان شمع فتد کین بنا نهاد. تروریستهائی که مقر تفنگداران دریائی آمریکا در بیروت، پادگان سربازان فرانسوی در بقاع، سفارت آمریکا در بیروت و... را منفجر کرده و صدها کشته و مجروح به جا نهادند جزو القاعده نبودند بلکه از پستان پربرکت انقلاب اسلامی ایران نوشیده بودند. در واقع این انقلاب ایران بود که گروگانگیری، آدمکشی شرعی، ویران کردن و بمب گذاری و سوءقصد به جان بزرگان کشورهای عربی و اسلامی و قتل خارجیها را به اتباع اسلام ناب شیعه و سنی آموخت. و تردیدی ندارم تا زمانی که پرچم اسلام ناب در تهران در اهتزاز است و پول نفت چراغ تروریسم را روشن نگاه میدارد، حتی اگر بن لادن و الظواهری و ملاعمر هم به سرنوشت الزرقاوی دچار شوند و وزیرستان پاکستان گلستان شود، مبارزه با تروریسم به جائی نخواهد رسید.
شنبه 29 نوامبر تا دوشنبه 1 دسامبر
پیروزی مردم عراق و شکست رژیم
1 ـ بدون تردید تصویب موافقتنامه امنیتی آمریکا و عراق توسط نمایندگان مجلس ملی این کشور، پیروزی بزرگی برای ملت عراق و دمکراسی نیم بند و کیان سیاسی جدید سرزمین بینالنهرین به شمار میرود در مقابل حقاً دماغ اهل ولایت فقیه به سختی سوخت که از یک سال پیش آنچه حیله و توطئه و تهدید و رشوه در کیسه داشتند به کار بردند تا مانع از تصویب آن شوند. به گفته یکی از نمایندگان شیعه مجلس عراق، کار به جائی رسیده بود که حسن کاظمی قمی سفیر رژیم چند تن از نمایندگان عضو حزبالدعوه و مجلس اعلا را که در دوران صدام حسین در ایران زندگی میکردند و با ازدواج موقت «صیغه» زنانی را در اختیار داشتند و تنی چند از آنها بچهدار هم شده بودند اما در بازگشت به عراق هم چون صدها تن از اعضای سپاه بدر همسران موقت را رها کردند، تهدید میکرد اگر به موافقتنامه رأی مثبت بدهند همسران صیغهای آنها را به عراق میفرستند و آبرویشان را خواهند برد. در مورد فرد دیگری که روحانی است روابط غیراخلاقی او را با فرزند یکی از رهبران مجلس اعلا وسیله شانتاژ کرده بودند که از این روابط فیلم و عکس داریم و اگر بخواهی رأی مثبت بدهی بیآبرویت میکنیم. حداقل ده تن از نمایندگان شیعه که به بهانه حج واجب از دو هفته پیش به عربستان رفته و غایب بودند تهدیدهائی از این دست را دریافت کرده بودند.
با اینهمه در روز رأیگیری 144 تن از 198 نماینده حاضر به توافقنامه رأی مثبت دادند. (البته رقم 148 از سوی بعضی رسانههای عراقی اعلام شده بود). فراکسیون صدریها با 30 نماینده ضمن جیغ و داد و جار و جنجال تأیید موافقتنامه را خیانت عظمی خواندند و مقتدی صدر از قم سه روز عزای عمومی اعلام کرد. 15 نماینده حزب فضیلت شیخ محمد یعقوبی نیز که سهمی از غنائم نصیبشان نشد رأی منفی دادند همینطور چند نماینده سنی مستقل و یک گروه سنی افراطی که از نقطه نظرهای آخوند سنی طرفدار به اصطلاح مقاومت و سرسپرده سوریه، حارث انصاری پیروی میکنند نیز رأی منفی دادند.
بهگمان من این توافقنامه ضمن تضمین استقلال عراق، زمینهساز آینده روشنی برای این کشور خواهد شد.
در عین حال از آغاز سال 2009 عراقیها در بسیاری از عرصهها، دارای حاکمیت تام خواهند شد. (در برابر این پرسش که چرا آمریکائیها سرهنگ نادر قربانی عضو مهم سپاه قدس را که در پوشش مهندس در مجتمع شهید محراب در نجف کار میکرد بعد از دستگیری پرسروصدا در فرودگاه بغداد بعد از چند روز تحویل عراقیها دادند، یک دیپلمات آمریکائی به من گفت مالکی مصرانه خواسته بود قربانی را تحویل سازمان امنیت عراق بدهیم تا او بتواند در برابر مخالفان موافقتنامه بگوید دیدید چگونه توانستیم افسر ایرانی را تحویل بگیریم، حال از فردا که موافقتنامه تصویب شود هرگونه دستگیری باید با اجازه ما باشد. البته در همان سه چهار روز نادرخان آنچه را باید در باب مجتمع در حال ساخت شهید محراب بگوید گفته بود...)
به موجب موافقتنامه کلیه شرکتهای امنیتی خصوصی آمریکائی که در عراق کار میکنند، مصونیت خود را از دست خواهند داد. پولهای بلوکه شده عراق آزاد خواهد شد، و آمریکائیها علاوه بر آموزش ارتش و نیروهای امنیتی عراق، در کار بازسازی این کشور و حمایت از آزادی رسانهها و احزاب و تقویت پایههای جامعه مدنی عراق را یاری خواهند کرد. از این پس بازرسی منازل و دستگیری افراد بدون هماهنگی با عراقیها امکانپذیر نخواهد بود. در عین حال آمریکا حق عراق را برای آنکه حتی زودتر از سال 2011 ـ زمان خاتمه توافقنامه ـ نیروهای خود را از این کشور خارج کند به رسمیت شناخته و نیز تعهد میکند از خاک عراق برای حمله به کشور دیگری استفاده نکند. نکته قابل توجه اینکه آقای طارق هاشمی معاون رئیس جمهوری و دبیرکل حزب اسلامی سنی و صالح مطلک رهبر جبهه الحوار الوطنی (گفتگوی ملی) توانستند در برابر موافقت فراکسیون سنیها، امتیازات مهمی با تصویب پارلمان به نفع سنیها و هزاران عراقی که بهصرف داشتن منصبی در دوران صدام حسین از حقوق خود محروم شده بودند بگیرند. همچنان که به موجب اصلاحیه مرتبط با موافقتنامه، آمریکائیها پذیرفتهاند کلیه زندانیانی را که بدون محاکمه در بازداشتگاهها هستند آزاد کنند.
به هر روی، با آنکه صحبت از مراجعه به افکار عمومی در تابستان آینده در میان است اما تردیدی ندارم که موافقتنامه به اجرا درخواهد آمد. سخنان آقای سیستانی را هم از نوع کلام الشیوخ، شیوخ الکلام بگذارید. عرفات استاد این نوع سخن گفتن بود به جای نعم ـ آری ـ ولا ـ نه ـ میگفت لَعَم، هم نه و هم آری.
حضرت آیتالله که مالکی را تشویق کرده بودند کاری کن که مجلس رأی به موافقت بدهد، حالا که مجلس رأی داده فرمودهاند چون عده زیادی مخالفت کردهاند ایشان نگران فردا هستند. (نوعی اقرار ضمنی به مشروعیت مقتدا صدر و در عین حال اهل ولایت فقیه را نیز ساکت کردن، با اینهمه موضع درست و خردمندانه آقای سیستانی در حمایت ضمنی از توافقنامه، بسیار مهم و در تحکیم استقلال و حاکمیت عراق بود).
2 ـ میخواستم درباره بحران اخیر کویت و درگیری دولت و مجلس بنویسم اما مطلبی هفته گذشته افتاده بود که اینجا میآورم و موضوع کویت را به هفته آینده میگذارم که تصمیم امیر کویت در این درگیری اعلام شود.
شیعیان ضد ولایت متحد شوید
بیانیهای که این هفته بهامضای یازده تن از متفکران و نویسندگان سرشناس شیعه عرب در نفی ولایت فقیه و مرجعیت صادر شده حقاً که دکانداران دین را در منطقه و به ویژه عراق و ایران و لبنان نگران کرده است. کسانی چون احمد الکاتب فارغالتحصیل فیضیه، دکتر علی جابر سلامه، حاج احمد مهری، محمود العلی، بلال الحسن، رائد قاسم و... این بیانیه را امضا کردهاند.
این بیانیه که با پیوستن شمار کثیری از روحانیون و متفکران شیعه به امضاکنندگانش به زودی به منشوری علیه استبداد دینی تبدیل خواهد شد دادن خمس به آخوندها را نفی کرده و از شیعیان خواسته است با کمک به فقرا و مشارکت در ایجاد کارهای عام المنفعه، پول خود را به عدهای آخوند بیکاره ندهند. بیانیه انسان را آزاد و صاحب عقل دانسته و تقلید را نفی میکند. (شجاعت آقاجری را به یاد بیاوریم که چند سال پیش این کار را کرد و یا شهامت استاد محمد مجتهد شبستری را). بیانیه صب و ذم خلفای راشدین را محکوم کرده، ولایت فقیه را یک بدعت نامبارک دانسته و بر این باور است که کتب شیعه دارای قداست نیست و باید بتوان آنها را نقد کرد. بیانیه، برابری زن و مرد را تأیید میکند. دیه زن را برابر مرد میداند، حمله به دیگر سرزمینها را تحت اسم دین محکوم میکند و نجس تلقی کردن غیرمسلمانان را مذموم میداند و... در باب این بیانیه باز هم خواهم نوشت.
* و باز هم جسارت کردم و دست در مصراع شکرین بردم.
December 6, 2008 09:50 PM