سايت اينترنتي صداي آمريكا
در حاشیه ورود باراک اوباما به کاخ سفید
از عليرضا نوری زاده
12/01/2009
روز سهشنبه بیستم ژانویه، مردی که هشت سال ساکن خانهای بود که در معیارهای متداول در شرق، عنوان کاخ دادن به آن ـ در مقابل قصرهای زرین و دیوارهای رنگین و سقفهای بلورین ـ بیانصافی است با اینهمه قلب جهان در آن میتپد، جای خود را به فردی میدهد که چهار سال پیش احتمالاً هیچکس جز خود او، باور نمیکرد روزی منزلنشین کاخ سفید شود...
Download file
.
جورج بوش میرود، هرکه هرچه میخواهد بگوید اما وقتی من میبینم در عراقی که او رژیمش را برانداخت، جباری که ۳۰ سال پوست از جان و تن عراقیها کنده بود و سرانجامش حفرهای بود و محاکمهای که در آن هرچه خواست گفت و سپس طناب داری، صاحب آرامگاهی محترم و محتشم است که همه روزه پیر و جوان، زنان و کودکان زادگاهش و احتمالا شهرهای دیگر آزادانه در این آرامگاه حاضر میشوند و بر مزارش فاتحه میخوانند، و زمانی که مشاهده میکنم در افغانستان، آنجا که آدمخواران طالبان کودکان معصوم هزاره و تاجیک را به بردگی جنسی میبردند و زنان را در گونی و برقع با سنگ و چاقو میکشتند حالا یک بانوی هزاره استاندار بامیان است و بودا دیگر اشک نمیریزد و استاد عبدالکریم خلیلی هزاره در کنار پرزیدنت حامد کرزای پشتون و استاد یونس قانونی تاجیک و ژنرال عبدالرشید دوستوم ازبک و... نمادهای وحدت ملی شدهاند، و از همه بالاتر دو دشمن سوگند خورده ملت ایران ملا عمر و صدام حسین شرشان را از سر مردمشان و اهالی خانه پدری من کم کردهاند، نه دوران ۸ ساله ریاست جمهوری او را یک سره سیاه میبینم و نه شخص او را بدان گونه مینگرم که اهالی ولایت فقیه و ولایت بن لادن و هوچیهای آمریکای لاتین و مستبدین مشرق زمینی از او ترسیم کردهاند. ضمن اینکه بر این باورم آنها که مسئولیت اداره عراق و افغانستان را پس از صدام حسین و ملاعمر عهدهدار شدند آن قدر خطا کردند که دیرگاهی میتوان به ملامت و عتاب درباب آنان سخن گفت.
(از یاد نبریم که بعد از انقلابی که نام اسلامی داشت و وعدههای رهبرش به اینکه حکایت فتح مکه در برابر عفو و گذشت انقلاب کمرنگ خواهد شد صدها تن از دولتمردان و نظامیان رژیم گذشته که در بین شان شمار کثیری از انسانهای آگاه، میهندوست و خدمتگزار بودند در محاکمات چند دقیقهای محکوم و اعدام شدند و امروز حتی از گورشان نشانی در دست بازماندگانشان نیست، صدام و دو پسرش عدی و قصی و نوادهاش در رواقی محترمانه به خاک سپرده شدند...)
***
جورج بوش میرود و باراک ـ حسین ـ اوباما میآید
در تاریخ معاصر جهان هرگز انتخاب ريیس جمهوری در ایالات متحده، چنانکه در انتخاب اوباما شاهد بودیم، یک شبه چهره ایالات متحده را نزد ملیونها انسان در چهار سوی جهان دگرگون نکرده است. اوباما با پیروزیش، نه فقط به این دلیل که از طایفه اقلیت سیاهپوست و از نسل دوم مهاجرانی است که به جستجوی زندگی بهتر و آزادی و عدالت راهی ینگه دنیا شدهاند، بلکه از آن رو که حضورش، نقطه عطفی در تاریخ آمریکا و گشاینده فصلی تازه در تاریخ نوین بشری است، آمال و آرزوهای صدها میلیون (اگر نگویم میلیاردها) تن از ساکنان کرهخاکی را نمایندگی میکند.
زمانیکه به سرگذشت او نظر میاندازیم، تردیدی در این برداشت نخواهیم کرد که فقط در آمریکا حادثهای چنین عظیم قابل تحقق است. روستای دوری در کنیا کجا، کاخ سفید در واشنگتن کجا؟ فکرش را بکنید، در کدامین سرزمین امکان دارد نسل دوم مهاجری که خود به کشورش (کنیا) بازگشت و همسر آمریکايی و کودک خردسال خود را به جا نهاد، بتواند در سایه پشتکار، آموزش درست، نبوغ و آگاهی به بالاترین مقام جهان برسد؟
مثالی ساده و در دسترس از منطقه خودمان میآورم، ما با مردم افغانستان دارای گذشته مشترک، زبان کم و بیش واحد، مرزهای طولانی و زیستنی در هم در طول قرنها داشتهایم، میلیونها تن از مردم افغانستان طی دهههای اخیر و به ویژه پس از اشغال کشورشان توسط ارتش شوروی سابق به سرزمین ما آمدند و از آنجا که مردمانی سختکوش و قانع هستند به سنگینترین کارها و کمدرآمدترین آن تن در دادند، در بازسازی کشورمان پس از جنگ عراق نقشی بسیار مهم ایفا کردند، هر سو بنايی بالا رفت کارگران افغان حضوری چشمگیر داشتند با این همه، ما حتی به فرزندان افغانهايی که همسر ایرانی دارند اجازه درس خواندن در مدارس خود را نمیدهیم. بیمه و تامین اجتماعی که هیچ، آنها از داشتن حقوق اولیه انسانی در کشور دوست و برادر خود ایران محرومند. آن سوتر در حاشیه خلیج فارس، در سرزمینهايی که به برکت نفت صحرای خالیشان، به شهرهای پرشکوه و جلال تبدیل شد، میلیونها عرب از مصر و سودان و فلسطین و اردن و یمن و سوریه و لبنان و... (از ایرانیها نمیگویم که خود حدیثی است پرآب چشم) نه تنها در برپايی دولت شهرهای امیرنشینها نقش اساسی داشته و دارند بلکه چهار دهه آموزش خرد و کلان، اداره اقتصاد، برپايی مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و تامین کادرهای متخصص برای این امارات بر شانه معلمان و کارشناسان مصری و سوری و لبنانی بوده و در شماری از این کشورها هنوز هم هست، با اینهمه مجموعه افرادی که از جمع میلیونها شهروند عرب ساکن حاشیه خلیج فارس، ملیت کشور محل اقامت خود، و حتی اقامت دايم را کسب کردهاند، کمتر از ۵ درصد کل این جمع چند میلیونی است.
به کوچکترین بهانهای پلیس و دستگاه امنیتی این کشورها قادر است طومار زندگی یک مقیم را حتی بعد از چهار دهه زندگی در کشور مربوطه درهم پیچد. در کویت بعد از تحریر (آزادی از چنگ صدام حسین) هزاران خانواده فلسطینی که بعضا پیش از استقلال کویت به این کشور وارد شده بودند و نسل سومشان اصلا از کشور اصلی خود چیزی نمیدانستند، به خیل آوارگاه پیوستند چون در دوران اشغال، یاسر عرفات رهبر وقت سازمان آزادیبخش فلسطین از صدام حسین حمایت کرده بود. بسیاری از این فلسطینیها هیچ نوع همکاری با نیروهای اشغالگر عراقی نکرده بودند و جمعی از آنها در دوران اشغال، با مقاومت مردمی کویت نیز همکاری کرده بودند.
گمان میکنم همین دو مثال کافی است تا آشکار کند حضور فردی از نسل دوم مهاجران به ایالات متحده در کاخ سفید تا چه حد یک حادثه تاریخی در روزگار ما به شمار میرود.
در احوال ريیس جمهوری منتخب ایالات متحده میخوانیم: در چهارم اوت ۱۹۶۱ از پدری کنیايی که در جستجوی علم و آشنايی با دنیايی که هیچ شباهتی با دنیای کوچک او در آفریقا نداشت و زندگی بهتر به آمریکا آمده بود و مادری از یک خانواده متوسط از اهالی کانزاس که در ایالت هاوايی زندگی میکرد، باراک پا به عرصه وجود میگذارد، اما هنوز به دو سالگی نرسیده طعم بیپدری را میچشد و مادر فداکارش Stanly Ann ـ که به علت علاقه پدرش و مادرش برای داشتن پسر نام پسرانه بر او گذاشته بودند ـ در خانوادهای که در جستجوی کار و زندگی بهتر از کانزاس تا کالیفورنیا و از تکزاس تا واشنگتن را زیر پا گذاشته و سرانجام در هونولولو با گشایش نابهنگامی در زندگی، و یک مغازه مبل فروشی مستقر شده بود، با فرزندی رنگینپوست، نمیتوانست بار دیگر به خانهی پدری باز گردد. آن هم خانهای که ساکنانش از ابتدا با وصلت دخترشان با یک رنگینپوست آفریقايی مخالف بودند. اما Ann آنطور که خود گفته است مصمم شد بار دیگر به کالج باز گردد و شگفتا که پدر و مادرش با همه مخالفتهایشان چون وضعیت دخترشان را دیدند سرپرستی از فرزند او را پذیرا شدند تا Ann بتواند درسش را ادامه دهد.
در دوران تحصیل زن جوان با یک دانشجوی اندونزیايی «لولو سیتورو» آشنا شد و همین آشنايی به ازدواجی منجر گردید که باراک را به آن سوی جهان در مجمعالجزایر اندونزی پرتاب کرد. از جزیرهای به جزیرهای دیگر. از دنیايی که آرزوی پدر رسیدن به آن بود به دنیايی که مادر خیلی زود به آن دلبسته شد اما نا پدری همهگاه به دنبال یافتن راهی برای ترک آن بود. بقیه قصه را میدانید، بازگشت اوباما به هاوايی، درس و درس و درس، شیفتگیهای جوانی، تامل بر مبارزه سیاهان، مارتین لوترکینگ، دل بستنها، گسستنها و پیوستنها، و سرانجام از هاوايی به نیویورک رسیدن و به دانشگاه رفتن، تا این جای کار اوباما مسیری را پیموده است که میلیونها جوان از نسل او پیمودهاند. از اینجا به بعد است که باراک جوان در هیات دانشجوی سیاست و حقوق و روابط بینالملل جلوههای پنهان شخصیت خود را آشکار میکند.
فعالیتهای صنفی، ایمان به کار گروهی، همواره به پیروزی امید داشتن و از پای ننشستن و پایداری، از باراک جوان ،چهرهای محبوب میسازد. و پس از دانشگاه تجاربی که در چند موسسه تحقیقاتی کسب میکند و وکالت راه ورود او را به سیاست هموار میکند. حضور در سنای ایالتی در ایلینوی و در زمانی کوتاه ورود به ساختمان کنگره فدرال در واشنگتن پروازی سریع است که از آن سریعتر، حضور اوباما در جمع نامزدهای حزب دمکرات برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری قدرتمندترین کشور جهان است...
صادقانه از خود سوال کنیم، هر که هستیم و در هر سوی جهان، آیا باورمان میشد، یک سال پیش که در بیستم ژانویه ۲۰۰۹ باراک و نه آن چهرههای سرشناس بعضا وابسته به اریستوکراسی سیاسی، وارد کاخ سفید شود؟
معجزه دمکراسی، فرصتهای برابر، بیرنگی و همرنگی، همدلی و همزبانی و همصدايی که مولانا نخستینش را والاتر میدانست، فوران امید، روشنايی در پس هر تاریکی، این همه در انتخاب اوباما متجلی است. اما مستاجر تازه کاخ سفید که حداقل برای اقامتی چهارساله میآید با کوهی از مشکلات در برابر، بیش از گذشته نیاز به معجزه دارد. (در این سو که اهل قدرت در آن سو دیار استکبارش میخوانند و ولی فقیه بر این باور است که هرچه بلا در عالم است ریشه در ایالات متحده دارد، ازدواج صاحبان قدرت با قدرت خانم موقتی است، حداکثر ۸ سال، اما در بلاد اسلام ناب انقلابی محمدی و دیار عدل مطلق، اجاره نشینان کاخ قدرت ، بیاعتنا به فریادهای موجر، بلافاصله پس از ورود به کاخ، بساط زندگی دايمی را میگسترند و سند اجاره را در آتش میاندازند و تا مرگ به جانشان در نزند ،میمانند، میکشند، میبرند، میخورند و باکیشان نیست که وکالت بلاعزل از سوی موکل خود ندارند بلکه هر زمان موکل بخواهد میتواند به عمر وکالت پایان دهد.)
مشکلات و مصايب پیش رو
اگر ريیس جمهوری جدید ایالات متحده برای خود دفتری از اولویت ها فراهم کرده باشد، به طور قطع در فصل مسايل داخلی آمریکا، اوضاع اقتصادی و بازگرداندن اعتماد داخلی و سپس بینالمللی به اقتصاد کشورش جای نخست را دارد. در عرصه جایگاه آمریکا در گستره جهان، بحرانها، درگیریها، تعهدات و التزامات در برابر جهانیان، آینده عراق و افغانستان و نحوه تعامل آمریکا با دو کشوری که رژیمهای حاکمش را برانداخته است، مبارزه با تروریسم، زخم عمیق و کهنه خاورمیانه و مساله فلسطین که دو ريیس جمهوری بیل کلینتون و جورج بوش امید یافتن راه حلی عادلانه برای آن را داشتند و بوش وعده داده بود در پایان دوران مسئولیتش کشور مستقل فلسطین در کنار اسرايیل برپا می شود، پرونده اتمی و حمایت رژیم جمهوری اسلامی از مخالفان صلح در خاورمیانه و دخالتهایش در کشورهای منطقه و ظهورش در حیات خلوت آمریکا در آمریکای لاتین، پرونده اتمی کره شمالی، آفریقای گرفتار دیکتاتورها، فقر، ایدز و قحطی و جنگ، روابط با روسیه و چین، به ویژه گسترش فضای بلند پروازیهای مرد قدرتمند مسکو ولادیمیر پوتین، حقوق بشر، حفاظت از محیط زیست، بحران در روابط هند و پاکستان، کوسوو و... اولویتهای اصلی ريیس جمهوری منتخب آمریکاست. یادمان باشد آمریکا با قدرت عظیم اقتصادی خود و مردمانی سخت کوش و ارگانهای پاسخگو، با اجرای یک سیاست حساب شده و قاطع اقتصادی چنانکه بارها نشان داده از پس بحران اقتصادی فعلی نیز برخواهد آمد. به همین دلیل نیز من بر این باورم که جهاد اکبر باراک اوباما در رویارويی با بحرانها و بحرانسازهای خارج از آمریکاست.
برای مثال اگر فردا یکی از سرداران مربوطه سپاه اسلام موشکی را ولو ناخواسته به سوی یکی از ناوهای آمریکايی در خلیج فارس پرتاب کند و این امر تلفاتی در پی داشته باشد، و یا ريیس جمهوری جدید آمریکا با خبر شود که ایران به سلاح هستهای دست یافته است، همه مصايب و مشکلات در پرتو آتش برخاسته از ایران بیرنگ میشود. چنان است درگیری اسرايیل با عربها و به ویژه فلسطینیها، با ورود مثلا حزبالله به درگیری، یک آزمایش اتمی تازه از سوی کره شمالی و یا شعلهور شدن جنگ بین هند و پاکستان و یا کوسوو و صربستان، میتوان گفت هیچ ريیس جمهوری در تاریخ معاصر ایالات متحده با این همه مشکلات روبرو نبوده است با این همه حسی از خوشبینی و اعتماد به نخستین ريیس جمهوری رنگین پوست ایالات متحده در همه سوی جهان ـ و البته خود آمریکا ـ مشاهده میشود. همه آن نیرويی که در جهت مخالفت با جورج بوش ـ جدا از حق و یا ناحق بودن این نیروها ـ بسیج شده بود، اینک در مسیر خوشامدگويی به مستاجر جدید کاخ سفید بسیج شده است.
جهان به ورود اوباما به کاخ سفید به احترام کلاه از سر بر میدارد. با وجود همه مشکلات و مصاطب، این نخستین بار است که ريیس جمهوری ایالات متحده این همه چشم پر از امید و دلهای پر از اعتماد و لبهای پر از واژگان برگرفته از دعا و درود را هنگام ورود به کاخ سفید به همراه دارد.
January 12, 2009 07:24 PM