January 23, 2009

یکهفته با خیر

KAYHAN-1.jpg

سه‌ شنبه 13 تا جمعه 16 ژانویه
حکایت نامزدی برای ریاست جمهوری
1ـ پیداست که دیدار سید اردکانی با پسرعم نیمه خراسانی نیمه آذربایجانی نیز نتوانسته محمد خاتمی را نسبت به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده به عنوان نامزد اصلاح اطلبان و یا انصراف پیش‌رس مصمم‌تر از گذشته کند. ترس خاتمی به دنبال تجربه تلخی که هاشمی رفسنجانی در انتخابات پیشین با آن روبرو شد و نیز کلاهی که بر مهدی کروبی در پی دو ساعت خواب بی‌هنگام گذاشته شد، از آن است که بدون هیچ مشکلی وارد رینگ انتخاباتی شود که برنده‌اش را سید علی آقا پیشاپیش برگزیده است. شیخ مجید انصاری تا آنجا می‌رود که از اراده بالا برای منع پیروزی خاتمی و یا اصلاح طلب دیگری حتی در صورت اختلاف شش میلیون رأی به نفع خاتمی سخن می‌گوید (یعنی آقا حتی اگر شده شش میلیون رأی را زیر پا گذارد اشتباه دوم خرداد را تکرار نمی‌کند).

بدیهی است اگر اختلاف آراء چنان می‌شد که در دوم خرداد شاهد بودیم، یعنی مثلاً 20 میلیون رأی یا بیشتر به نفع نامزد اصلاح طلب، هزینه تقلب برای ولی فقیه بسیار بالا می‌رفت. اما علی‌رغم بیزاری شمار زیادی از رأی‌دهندگان از احمدی‌نژاد و امید مردم به ایجاد یک دگرگونی با آمدن رئیس جمهوری دیگر، خاتمی دیگر از آن جذابیتی برخوردار نیست که در دوم خرداد اوج آن را در حماسه‌ای که ابعادش به برون مرز نیز رسید تجربه کردیم. نه فقط عملکرد خاتمی و شکست او در مقابله با اهالی ولایت قدرت، بلکه سه سال و نیم حملات گسترده بی‌پاسخ به او از رسانه ملی و منابر مطبوعات و حزبی و اینترنتی و البته نماز جمعه و... در داخل کشور، و سایتها و رادیو تلویزیونهای ماهواره‌ای خارج کشور در کاهش دادن اعتبار او حتی نزد طرفداران وفادارش مؤثر بوده است. بنابراین خاتمی نمی‌تواند روی حمایت گسترده 90ـ 80 درصدی رأی‌دهندگان حساب کند و چنانکه انصاری می‌گوید، به نظر می‌رسد رأس حاکمیت آماده است اگر اختلاف آرای او با احمدی‌نژاد حتی تا شش میلیون رأی باشد هزینه تحمیل شکست به او را تحمل کند. خاتمی در پی دیدار چهارشنبه گذشته با خامنه‌ای گفته است «متأسفم از اینکه در جامعه گفته می‌شود رهبری معین می‌کند چه کسی باید باشد. نه رهبری معین می‌کند و نه بنایش بر این است چه کسی بیاید و یا چه کسی نیاید. منهم با ایشان دیداری داشته‌ام و البته دیداری هم قبلاً داشته‌ام. ایشان هرکسی بیاید و رأی مردم را داشته باشد با او کار می‌کند و نظر ایشان هم همین است.»
اینکه خاتمی تلاش می‌کند میرحسین موسوی را به مبارزه با احمدی‌نژاد بفرستد از آن روست که می‌داند خود بختی برای کسب پیروزی مسلم ندارد. در مقابل موسوی با همه منزه‌طلبی برای نیمی از مردم چهره‌ای ناآشناست و برای نیمی دیگر یادآور دوران کوپن، صفهای طولانی، و فضای مرگبار رعب و وحشت و سکوت.
این خیال، که عبدالله نوری از روحانیون و دکتر قاسم شعله سعدی از مکلاها بتوانند از سد شورای نگهبان عبور کنند نیز بسیار دور از دسترس است. می‌گویند رفسنجانی و گروهش به خاتمی بیشتر تمایل دارند تا موسوی، و معتقدند اگر خاتمی بیاید و موسوی را به عنوان معاون اول از همین حالا معرفی کند بختش بالاتر خواهد رفت. فعلاً که در جناح اصلاح طلبان بلبشو و سرگیجه حاکم است به ویژه که غضنفر اصلاحات، شیخ مهدی کروبی پا را در یک کفش کرده که به نفع کسی کنار نخواهم رفت و ریاست حق مسلم من است.
نوبت بعد نگاهی خواهم داشت به اوضاع جناح به اصطلاح اصولگرا و محافظه‌کاران.

شنبه 17 تا دوشنبه 19 ژانویه
جمهوری اسلامی و حماس
دو هفته پیش در این یادداشت‌ها نگاهی به روابط جمهوری اسلامی با سازمان آزادیبخش فلسطین داشتم، به گمانم ضروری است این روزها که تهران بیش از هر پایتختی در منطقه در جوش و جلای حمایت از حماس و البته جهاد اسلامی است، روابط رژیم شیعه ایران را با حماس که شاخه‌ای از اخوان‌المسلمین سنی است مورد بررسی قرار دهیم.
چنانکه در گزارش پیشین آمد، از همان یکی دو سال نخست انقلاب، روابط جمهوری اسلامی و سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات دچار مشکلاتی شد که به مرور ابعاد آن چنان گسترش یافت که بنا به گزارش عرفات به شورای ملی فلسطین در تونس در سال 1988، دستگاه اطلاعاتی سپاه دو بار در صدد قتل او برآمده است. از اوائل سال 1983 و به دنبال جانبداری علنی یاسر عرفات از عراق در جنگ صدام حسین با ایران، جمهوری اسلامی از طریق سفارت خود در دمشق که علی اکبر محتشمی‌پور ملاّی رادیکال نزدیک به آیت‌الله خمینی عهده‌دار مسئولیت آن بود، همزمان با برپائی امل اسلامی و سپس حزب‌الله از دل جنبش «امل» که توسط امام موسی صدر پایه‌گذاری شده بود در لبنان، با دادن کمکهای سخاوتمندانه به گروهکهای متمرد فلسطینی که از زمان خروج عرفات از بیروت به زیر چتر سوریه رفته بودند و به‌شدت علیه عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین فعالیت می‌کردند، کوشید جبهه‌ای فلسطینی علیه عرفات برپا کند. جالب آنکه محتشمی‌پور چندان توجهی به هویت مذهبی فلسطینی‌های مخالف عرفات نداشت و صرف مخالفت با عرفات برای آنکه «ابو»های فلسطینی از سخاوت سفیر رژیم ایران بهره‌مند شوند کافی بود. احمد جبریل رهبر گروه «جبهه خلق برای آزادی فلسطین، فرماندهی عمومی» که از جورج حبش جدا شده بود یک مارکسیست دوآتشه بود که در محضر محتشمی‌پور بعد از دریافت یک میلیون دلار اسلام آورد آنهم از نوع انقلابی محمدی ناب ولایتی آن. چنانکه ابوصالح و حتی زهیر محسن بعثی فلسطینی پس از دریافت کمک با تهران بیعت کردند. در این تاریخ هنوز خبری از حماس و جهاد اسلامی نبود. در واقع حماس در بستر اتحادیه دانشجویان فلسطینی در کویت توسط دانشجویانی که پیرو خط مشی و ایدیولوژی اخوان‌المسلمین بودند پایه‌گذاری شد و شیخ احمد یاسین مبارز معلول فلسطینی در خاک فلسطین با نیمه حمایتی از اسرائیلی‌ها که می‌خواستند در برابر عرفات تشکیلاتی برپا کنند، با ارسال پیامهائی به این دانشجویان، عملاً به مرشد و راهبر آنها تبدیل شد. خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس در این تاریخ یعنی اواسط دهه هشتاد قرن بیستم یعنی در زمانی که دانشجوی فیزیک دانشگاه کویت بود با سلولهای «حرکه المقاومه الاسلامیه» یا حماس مرتبط شد. مشعل متولد سال 1956 در قریه سلواد از روستاهای حاشیه‌ شهر رام‌الله است او بعد از جنگ شش روزه با خانواده‌اش به کویت مهاجرت کرد و در کویت درس خود را تا مرحله‌ لیسانس فیزیک دنبال کرد و سپس به تدریس در مدارس کویت مشغول شد. او نیز مثل هزاران فلسطینی در پی اشغال کویت توسط صدام حسین در آغاز دهه‌ 90 قرن گذشته ناچار به ترک کویت شد و همراه همسر و فرزندانش به اردن رفت. مشعل 7 پسر و سه د ختر دارد. در اردن خالد مشعل فعالیتهای مبارزاتی خود را گسترش داد و عملاً به یکی از هدفهای متحرک دستگاه اطلاعاتی اسرائیل تبدیل شد چنانکه در 25 سپتامبر 1999 در یکی از خیابانهای «امان» چند مأمور اسرائیلی با تزریق ماده‌ای مرگ‌آور به او قصد جانش را کردند. دستگیری دو تن از ماموران و تهدید ملک حسین پادشاه اردن مبنی بر اینکه اگر اسرائیل «پادزهر» این ماده را در اختیار اردن قرار ندهد مأمورانش را محاکمه و روابطش را با اسرائیل قطع خواهد کرد، باعث شد اسرائیل ضمن پوزش از اردن بلافاصله پادزهر را به اردن بفرستد و در عین حال شیخ احمد یاسین رهبر حماس را از زندان آزاد کنند. با اینهمه اردن چندان برای اخراج مشعل و دو تن از همکارانش از کشور تأمل نکرد و چند ماه بعد آنها را به سوریه فرستاد. این سفر از راه قطر انجام شد، جائی که مشعل و معاونش موسی ابومرزوق در دیدار با یکی از مسئولان بلندپایه‌ اطلاعات سپاه، دعوت جمهوری اسلامی را برای استقرار در تهران رد کردند. گفتنی است که روابط جمهوری اسلامی و حماس از اواخر دهه‌ هشتم قرن بیستم به صورت نمادین آغاز شده بود. اما رژیم ایران بیش از آنکه دلباخته‌ حماس شود با هزینه کردن دهها میلیون دلار کوشیده بود از دل انقلاب فلسطین و به ویژه جنبش اسلامی، یک مجموعه شیعه به وجود آورد. این تلاشها سرانجام با تغییر مذهب فتحی ابراهیم الشقاقی در ظاهر به نتیجه رسید.
فتحی الشقاقی که در سال 1951 در پی دور نخست جنگهای عربها و یهودیان در اردوگاه رفح در نوار غزه به دنیا آمده بود در نوجوانی به همراه تنی چند از همکلاسی‌هایش یک گروه انقلابی طرفدار عبدالناصر رهبر وقت مصر تشکیل داد اما بعد از جنگ شش روزه و شکست مصر، او گرایش‌های مذهبی پیدا کرد و عضو سلولهای مخفی اخوان‌المسلمین شد. وی بعد از دو سال تحصیل در رشته ریاضی در دانشگاه «بیرزیت» در ساحل غربی رود اردن به مصر رفت و وارد دانشکده پزشکی الزقازیق شد و تا سال 1981 که با داشتن دیپلم دکترا در طب اطفال به علت فعالیتهای سیاسی زیرزمینی از مصر اخراج شد فعالانه در جنبش اخوان‌المسلمین فرع فلسطینی نقشی پررنگ داشت. یکی دیگر از علل اخراج او نوشتن کتابی در مورد انقلاب اسلامی ایران و حمایت بی‌قید و شرط از آیت‌الله خمینی بود. شقاقی جنبش جهاد اسلامی را از اواخر سال 1980 با حضور تنی چند از دوستانش که متمایل به اخوان‌المسلمین بودند پایه گذاشت اما این جنبش تا زمانی که دلارهای جمهوری اسلامی چراغش را روشن کرد از یک جمع چندنفره تجاوز نمی‌کرد. شقاقی پس از بازگشت به فلسطین در بیمارستان ویکتوریای بیت‌المقدس به کار مشغول شد.
در سال 1986 به اتهام تشکیل یک سازمان انقلابی و تحریک جوانان برای جهاد علیه اسرائیل دستگیر و پس از محاکمه به چهار سال زندان و 5 سال حبس تعلیقی محکوم شد. شقاقی در درون زندان نیز آرام نداشت و می‌کوشید واحدهای چریکی را از راه دور اداره کند. چنین بود که در سال 1988 پیش از خاتمه یافتن دوران محکومیتش به دستور اسحاق رابین وزیر دفاع وقت اسرائیل به همراه سه تن از یارانش به لبنان فرستاده شد. شقاقی در جنوب لبنان با عباس الموسوی رهبر وقت حزب‌الله آشنا شد و همو او را برای نخستین بار به تهران برد. جائی که وی شیعه شدنش را اعلام کرد و با دریافت کمک مأموریت یافت جنبشی شیعه را با همان نام جهاد اسلامی پایه‌ریزی کند.
سپاه پاسداران آموزش نظامی و عقیدتی جوانان فلسطینی پیرو فتحی الشقاقی را عهده‌دار شد و حزب‌الله لبنان پایگاهی را در جنوب لبنان در اختیار او قرار داد. او در اکتبر 1995 با یک گذرنامه لیبیائی با نام ابراهیم شاویش به لیبی رفت تا ترتیب رهائی شماری از فلسطینی‌ها را که در مرز مصر و لیبی گرفتار شده بودند بدهد. گفتنی است که تعداد محدودی از این فلسطینی‌ها وابسته به گروه او بودند. بعد از حل شدن مشکل فلسطینی‌ها در لیبی که آن روزها در محاصره بود و اجازه پرواز دادن هواپیماهایش را نداشت، او با یک کشتی مسافربری عازم جزیره مالت شد تا از آنجا به دمشق برود. درعین حال قرار بود در مالت او با مأموران وزارت اطلاعات ایران که برای دادن کمکهای نقدی به او به مالت آمده بودند دیدار کند. اما روز بعد از ورودش به مالت و پس از دیدار با مأموران ایرانی، هنگامی که به هتل دیپلمات محل اقامتش در جزیره مالت باز می‌گشت، توسط مأموران امنیتی اسرائیل به قتل رسید. جانشین او «رمضان عبدالله شلّح» اگرچه روابط بسیار نزدیکتری با جمهوری اسلامی برقرار ساخت و سازمانش عملاً به خدمت رژیم ایران درآمد اما نه خود شیعه شد و نه پیروانش برای جلب رضایت رهبران رژیم ایران مذهب اجدادی خود را تغییر دادند، با اینهمه این سازمان که تعداد وابستگانش کمتر از هزار تن است و بخش عمده‌ آنها در غزه و تعداد محدودی در ساحل غربی مستقر می‌باشند و رهبری اصلی سازمان در دمشق اقامت دارد برای مردم ایران تا امروز صدها میلیون دلار هزینه داشته است. به طور کلی حماس با نفوذ خود زمینه را برای فعالیتهای یک گروه اسلام‌گرای دیگر در فلسطین کاملاً محدود کرده است. شاید همین امر دلیل عمده نزدیکی بیش از حد جمهوری اسلامی از اوائل سال 2000 به حماس بوده است. مقایسه‌ کمکهای رژیم به حماس و جهاد اسلامی نیز آشکار می‌کند که در برابر هر یک دلاری که رژیم به جهاد اسلامی داده، ده دلار تقدیم حماس کرده است. در حالی که جهاد زائده‌ای از رژیم و همچون حزب‌الله بخشی از اهل بیت ولایت فقیه است ولی حماس اغلب استقلال رأی خود را داشته و در مواردی حتی توی سر جهاد اسلامی هم زده است. عزاداری پیروان حماس برای صدام حسین و ابومصعب الزرقاوی، تروریستی که مسئول قتل صدها شیعه در عراق بود، تباین آشکار در نگرش و سیاستهای حماس را با جمهوری اسلامی نشان می‌دهد با اینهمه بعد از کودتای حماس در غزه و کمرنگتر شدن روابط حماس با حامیان سنتی‌اش از جمله عربستان سعودی و یکی دو امیرنشین حاشیه‌ خلیج فارس، روابط تهران با این جنبش از روابط تاکتیکی به روابط استراتژیک تغییر شکل داد. طی یک سال و نیم گذشته جمهوری اسلامی با هزینه‌ای سنگین توانسته است علاوه بر ارسال سلاحهای گوناگون به صورت قاچاق به غزه، حماس را در جهت ساختن سلاحهای سبک از جمله نوع پیشرفته موشکهای قسّام و قدس یاری دهد. بیش از یکهزار تن از جنگجویان حماس آموزشهای مختلف نظامی را در ایران و لبنان توسط مربیّان سپاه طی کرده‌اند. سفرهای پیاپی خالد مشعل رهبر حماس به تهران در کنار دیدارهای رهبران حماس که در غزه اقامت دارند و شماری از اعضای دولت حماس به تهران در کنار دیدارهای مستمر مشعل و دستیارانش موسی ابومرزوق و محمد نزال با مقامات سپاه و وزارت اطلاعات و مسئولان سیاسی جمهوری اسلامی در پایتخت سوریه، و ستاد مشترک اطلاعاتی نظامی که در پیوند با حماس، جهاد اسلامی و حزب‌الله لبنان توسط جمهوری اسلامی و سوریه دردمشق برپا شده است جای تردید باقی نمی‌گذارد که حماس هرچه بیشتر از سوی کشورهای عربی در انزوا قرار داده می‌شود، به رژیم ایران وابسته‌تر می‌شود. سعید صیام وزیر کشور حماس که در حمله اسرائیل به غزه همراه با پسر و تنی چند از اقوامش به قتل رسید از جمله نزدیکترین رهبران این جنبش به ایران بود. محمود الزهار وزیر خارجه پیشین حماس و عضو شورای سیاسی این سازمان نیز از عوامل مستقیم جمهوری اسلامی در حماس است. او که می‌دانست از هدفهای نخستین اسرائیلی‌ها است به محض شروع درگیری‌ها، به مصر رفت و همچنان در قاهره باقی مانده است. اسماعیل هنیه نخست‌وزیر پیشین همه‌ فلسطین و رئیس دولت کودتائی حماس در غزه نیز علی‌رغم دیدار با مقامات بلندپایه‌ رژیم تا حدود زیادی استقلال خود را حفظ کرده و جناح مخالف ذوب شدن در ولایت فقیه را رهبری می‌کند. این نکته گفتنی است تجربه‌ تلخ آزاد گذاشتن دست اسلامی‌ها برای درفشار گذاشتن و کاستن از اعتبار و نفوذ چپ‌ها و ملی‌ها که محمدرضا شاه و انورالسادات در ایران و مصر تاج و تخت و جان خود را بر سر آن گذاشتند، و دولتهای عرب محافظه‌کار و غرب در رویاروئی با ارتش سرخ شوروی در افغانستان، بر آن تکیه کردند و به دست خود زمینه‌ساز ظهور دشمنی خطرناکتر در قالب پیروان اسلام رادیکال سلفی شدند، از سوی اسرائیل نیز تجربه شد. اسلامی‌های متمایل به اخوان‌المسلمین از بدو تشکیل دولت اسرائیل در این کشور حضور داشتند و امروز نیز در میان شهروندان عرب اسرائیل پایگاه محدودی در قالب یک سازمان دارند. اما اسلامی‌های اراضی اشغالی را اسرائیلی‌ها به این امید پر و بال دادند که در برابر نفوذ و محبوبیت عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین رقیبی قدرتمند خلق کنند که رشته‌ هدایتش در دست خودشان باشد. بدون شک آنها هرگز گمان نداشتند روزی این رشته در دست ولی فقیه در تهران و حاکم سوریه در دمشق بیفتد. برای رژیمهای ایران و سوریه شکست حماس و فروافتادن دولت کودتائی غزه، شکست بسیار سنگینی خواهد بود حال آنکه بقای حماس و دولتش در غزه ضمن آنکه آرزوی میلیونها فلسطینی را برای برپائی یک دولت مستقل فلسطینی زیر سؤال خواهد برد، به دمشق و تهران و به ویژه دوّمی امکان خواهد داد در رویاروئی با غرب و دولتهای محافظه‌کار عرب به ویژه مصر و عربستان سعودی و اردن، علاوه بر حزب‌الله و جهاد اسلامی از یک نیروی کارآزموده‌ جنگی سنی مذهب در درون خاک فلسطین بهره گیرد. نیروئی که بدون شک با کمکهای سخاوتمندانه رژیم ایران و آموزش‌های نظامی و دریافت سلاح، قادر خواهد بود رویای برقراری صلحی دائمی بین عربها و اسرائیلی‌ها را به کابوسی ابدی تبدیل کند.

January 23, 2009 08:25 PM






advertise at nourizadeh . com