به کوی میکده یارب سحر چه مشغله بود؟
سهشنبه 2 تا جمعه 5 ژوئن
پیشدرآمد: دیرگاهی بود که چنین شادمانی را با همه وجودم حس نکرده بودم. در برابر تلویزیون نشستهام و به مناظره محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی چشم دوختهام. هر چه بیشتر در مناظره تأمل میکنم بیشتر از گزینش خود راضی میشوم. در واقع از شش ماه پیش مسأله «مهندسی انتخابات» از سوی رهبر و دستگاهش، محور بحثهای اساسی بین بسیاری از ما بود، در آن زمان زمزمه آمدن دوباره خاتمی به صحنه جدیتر شده بود، کروبی را نیز میدانستیم که میآید. میرحسین موسوی به هیچ روی نامزد جدّی نبود و ما تصور میکردیم با توجه به تیرگی روابطش با خامنهای، محال است رهبر به او اجازه مشارکت در انتخابات را بدهد. در مقابل کاملاً آشکار بود که در جبهه به اصطلاح اصولگرایان، اختلافات آشکاری پیدا شده که در پرتو آن امکان دارد تنی چند از چهرههای سرشناس این جبهه در انتخابات نامزد شوند.
عمدهترین این چهرهها دکتر علی اکبر ولایتی، علی لاریجانی، محسن رضائی، محمدباقر قالیباف، مصطفی پورمحمدی و طهماسب مظاهری بودند که این آخری بدون آنکه در اندیشه شرکت درانتخابات باشد برای مهر ناگهانی که رهبر به او ابراز میداشت چنان اعتباری قائل شد که یکچند به عتبه بوسی آستان ملک پاسبان مقام عظمای ولایت مشغول شد. تقریباً برای همه ما آشکار بود که خاتمی با فاصله زیادی در همان دور اول احمدینژاد را شکست خواهد داد. فضای داخل کشور با آنکه سرد و اغلب مردم بیاعتنا به انتخابات بودند اما حضور خاتمی به شکل چشمگیری فضا را دگرگون کرد. همان زمان گزارشات دقیقی به دستمان میرسید که در همه آنها مشخص بود رهبر به شدت با حضور خاتمی مخالف است و اصولاً حاضر نیست بار دیگر خاتمی که حالا در عرصه بینالمللی نیز اعتبار زیادی پیدا کرده بر کرسی ریاست تکیه زند. با اینهمه خاتمی بیاعتنا به نیش و کنایههای ارباب فقیه و خط و نشان کشیدن نوکرانش از نوع حسین شریعتمداری، به طور جدی با تشکیل ستاد و جذب شماری از مؤثرترین چهرههای اصلاح طلب کمی بعد از اعلام نامزدی مهدی کروبی مبارزه انتخاباتی خود را شروع کرد. رهبر و کارگزار مجنونش احمدینژاد نگران از بازتاب و پیامدهای حضور خاتمی در صحنه، نخست تخریب او را آغاز کردند و چون از این کار نتیجهای حاصل نشد، سرنوشت بینظیر بوتو را به یادش آوردند. دیدار آقای خامنهای در این حین از پدر مهندس موسوی، که چندی بیمار بود از چشم خیلیها پنهان ماند (یادمان باشد رهبر در پی درگذشت پدر احمدینژاد رئیس دفترش را گسیل کرد و خود به تسلای بازماندگان نرفت). این دیدار بسیار با اهمیت بود. نوعی چراغ سبز دادن به موسوی نه به این دلیل که به او و اسلوب و افکارش اعتقاد داشت بلکه به این دلیل که او را تنها کسی میدانست که میتواند خاتمی را منصرف سازد و در نهایت در برابر احمدینژاد نیز بخت چندانی نداشت. به فرض محال نیز اگر در انتخابات برنده میشد به هیچ روی خطری برایش به حساب نمیآمد.
پیش از این نوشتهام که چگونه خاتمی را بعد از سفرش به فارس با وارد کردن نابهنگام موسوی به صحنه، به انصراف وا داشتند. اما این نکته را آقا و اطرافیانش درنیافته بودند که اولاً کروبی با پیوستن کاردانترین دوستان و یاران خاتمی به ستادش، میتواند تبدیل به یک رقیب جدی برای احمدینژاد شود. و ثانیاً کدورت خاتمی از کروبی خیلی زود برطرف خواهد شد و خاتمی آنگاه توان خود و اعتبارش را در اختیار موسوی خواهد گذاشت. سرعت پاگرفتن ستاد موسوی و گسترش شگفتیآور آن، در کنار حضور شماری از افرادی که پیش از این جای پایشان را در کمپ مخالفان اصلاحات دیده بودیم (از جمله فاتح رئیس سابق خبرگزاری ایسنا) گویای این واقعیت بود که موسوی برخلاف کروبی به هیچ روی بر آن نیست که خود را به عنوان یک اصلاح طلب تمام عیار در صحنه انتخابات معرفی کند بلکه هدف او این است که نیم چهرهای اصلاح طلب و نیم چهرهای اصولگرا داشته باشد. منتها اصولگرائی نه از جنس محمود احمدینژاد. در عین حال موسوی با تعریف تازهای از اصولگرائی وارد صحنه شده بود. نتیجه گفتگوهائی که ما در خارج کشور، و بعضاً با شماری از فعالان داخل کشور داشتیم، کنار گذاشتن واژه و مفهوم «تحریم» بود. در خارج کشور البته همین گزینه، بسیار پرهزینه بود اما شادمانم که به مرور خیلی از تحریمیهای سرسخت به مرور با مشاهده موجی که در داخل کشور به راه افتاد و هر روز که میگذرد ابعاد و شور آن بیشتر میشود، در موضع خود تجدیدنظر کردهاند. بحث عمده ما این بود، که چهار سال پیش در تحریمی که تا حد زیادی کارساز شد، احمدینژاد به ملت ما تحمیل شد. او طی چهار سال، چنان ابعادی از فساد و جنایت و خرافهگرائی و دروغ را در سرزمین ما نمایش داد که به حق میتوان گفت از یکسو فقر و فساد و اعتیاد و فحشا را در کشور گستردهتر کرد و از سوی دیگر در عرصه روابط خارجی ما را در معرض خطری بنیانکن قرار داد. عزلتی ناخواسته بر ما تحمیل شد و دیوار جدائی بین داخل و خارج بالاتر رفت. حال میتوانستیم مشوق تحریم باشیم. بیرمقی جامعه میتوانست آواز تحریم را اگر، همه سویه میشد با گوش جان بشنود و بار دیگر احمدینژاد برای چهار سال به کارگزاری مقام عظمای ولایت انتخاب شود. (دوستانی از تحریمیان مدعی بودند ـ و بعضاً هنوز هم هستند ـ که حضور مردم در صحنه انتخابات مشروعیت رژیم را افزایش خواهد داد. حال آنکه رژیم مشکل جمعیت ندارد، حوزههائی را همیشه برای خبرنگاران خارجی پر میکند و خدا برکت بدهد آرشیو حاج عزت در صدا و سیما را که از موجهای جمعیت همیشه سرشار است. رژیم با ده دوازده میلیون رأی برای احمدینژاد مشروعیت میخرید. مشکل رژیم همیشه بالا رفتن میزان آرا تا حدی است که احمدینژاد نتواند صاحب پیروزی دوباره شود. امروز کاملاً آشکار است که اگر تعداد آرا از 26 میلیون بالاتر رود انتخابات به دور دوم میرسد و احمدینژاد برنده در دور اول نخواهد بود. اما اگر آرا فراتر از 30 میلیون رأی برود، موسوی برنده خواهد بود و یا انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد با حضور موسوی و کروبی و یا موسوی و احمدینژاد.).
ما با یک رژیم یکپارچه با سلطه مرکزی روبرو نیستیم که بگوییم همه شان سر و ته یک کرباسند. در همین رژیم ما منتظری و عبدالله نوری را هم داشتهایم. کسانی بودهاند که در پرده دری و رسوا کردن رژیم بسیار فراتر از مخالفان شناخته شده رژیم عمل کردهاند. در عین حال من از همان آغاز برنامههای انتخاباتی یادآور میشدم این انتخابات حاشیهای به مراتب جالبتر از متن خواهد داشت. برای نخستین بار در طول برپائی رژیم، رئیس جمهوری از رسیدن به دور دوم ریاست جمهوری مطمئن نیست، بیم دارد، و روز به روز وحشت او بیشتر میشود.
زمانی که جنبش دانشجوئی ما برخلاف دوره گذشته با اقتدار وارد صحنه شد و در دو جبهه کروبی و موسوی به فعالیت پرداخت و سپس 54 تشکل دانشجوئی، بر ضرورت متوقف ساختن احمدینژاد تأکید کردند جلوههای حاشیه انتخابات پررنگتر شد. کافی است شما نگاهی به دو سه هفته نخست نامزدی موسوی و کروبی و بحثهای مطرح شده از سوی آنها و همراهانشان بیندازید و با آنچه در چند هفته اخیر از سوی آنها و ستادها و سایتها و نشریات مدافع آنها گفته و یا نوشته شده مقایسه کنید. نه این آقای کروبی، همان کسی است که بر حکم حکومتی گردن گذاشت و نه این موسوی همان میرحسینی است که با اندک فشاری نامه استعفا برای خمینی میفرستاد.
ذکر این واقعیات نیز ضروری است؛ نخست آنکه انتخابات ایران، به هیچ روی ویژگیهای یک انتخابات آزاد را چنانکه در کشورهای غربی و نظامهای مردمسالار شاهد آن هستیم ندارد. حضور شورای نگهبان که نامزدها را مطابق میل مقام معظم نایب امام زمان انتخاب میکند خود مهمترین دلیل بر دمکراتیک نبودن انتخابات است. دخالتهای سپاه و بسیج و امنیت خانه مبارکه را نیز باید به این کاستیها و نادرستیها اضافه کرد با اینهمه انتخابات ایران فرمایشی نیست و چنانکه در هفته پیش یادآور شدم چنانکه رأی دهندگان اراده کنند با همه دخالتها، میتوانند از میان برگزیدگان شورای نگهبان، کسی را که میپسندند انتخاب کنند. دوستان تحریمی به ویژه آنها که میگفتند خامنهای انتخابش را کرده و همه این سر و صداها بازی است به این نکته توجه نداشتند که رژیم به علت غیرمتمرکز بودن، و وجود مراکز متعدد قدرت تنها میتواند در حد معینی تقلب کند. مجید انصاری گفته بود تا شش میلیون رأی را میتوانند جا به جا کنند و هزینهاش را نیز متحمل شوند. اما اگر تفاوت آرا بیش از این باشد امکان تقلب به علت هزینه بالایش کمتر و کمتر میشود.
با چنین چشمانداز و زمینههائی بود که من نیز به این نتیجه رسیدم باید از فضای حاشیه انتخابات به نحو دقیق و درست استفاده کرد و در عین حال با طرح مطالبات مردم، سه نامزد غیر از احمدینژاد به ویژه موسوی و کروبی را واداشت در برابر این مطالبات ملتزم شوند و عهد و پیمان ببندند.
برای من تردیدی به جا نمانده است که آقای خامنهای امروز به سختی از پذیرش اندیشه پخش مناظره بین احمدینژاد و حریفانش پشیمان است. در واقع مناظرهها فقط زمانی اهمیت داشت که بین احمدینژاد و سه رقیبش برگذار میشد وگرنه همانطور که دیدیم مناظره کروبی با موسوی در حقیقت حدیثی از دو زبان علیه احمدینژاد بود. تنها کروبی جملهای در باب غیبت 20 ساله موسوی بر زبان آورد. و از آنجا که در مناظره با احمدینژاد او را به خاطر بیادبی و عدم رعایت اخلاق در مناظره با موسوی، آنجا که مدارک همسرش دکتر زهرا رهنورد را زیر سؤال برد، ملامت کرده بود مورد تقدیر موسوی و همسرش نیز قرار گرفت. در مناظره احمدینژاد با موسوی و کروبی، بسیاری از آنچه که ما طی سالهای گذشته در باب فساد اهالی ولایت فقیه و دزدیها و رشوهگرفتنها و تجاوز به حقوق مردم گفته و نوشته بودیم مطرح شد و این بار گویندگان پایوران صف اول نظام بودند. به مضامین مناظرهها نمیپردازم که حتماً آن را در همین شماره میخوانید اما نکتهای که به نظرم بیش از هر چیز خامنهای را نگران کرد باز شدن حجاب سخن، و سرزدن به پستوی قدرت بود که احمدینژاد با تعرض به هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری بازرس ویژه دفتر رهبری و کشیدن پای فرزندانشان به صحنه شروع کننده آن بود. بگذارید این روایت را اینجا بیاورم از منبعی که در درستی گفتههایش اندک تردیدی ندارم.
«هاشمی رفسنجانی مناظره احمدینژاد و موسوی را در منزل دختر بزرگش فاطمه و با حضور تنی چند از فرزندان و یاران و نزدیکانش تماشا کرده بود. در میانه مناظره فرزندان او و نیز پسر عم همسرش حسین مرعشی به شدت به گفتههای احمدینژاد اعتراض کرده و خواستار پاسخگوئی فوری شیخ شده بودند. هاشمی پس از خاتمه مناظره به همراه راننده و محافظش از خانه خارج شده و در نیمه شب بعد از مکالمهای تلفنی کوتاه به بیت خامنهای رفته بود. آنچه بین این دو گذشته البته رازی است که ما از آن خبر نداریم و احتمالاً نخواهیم داشت اما بر پایه آنچه هاشمی بعداً به بعضی از نزدیکانش گفته بود، در دیدار با رهبر هاشمی تهدید کرده بود که با برگذاری یک مصاحبه مطبوعاتی به احمدینژاد پاسخ خواهد داد و نیز آنهائی را که وی را تشویق به پردهدری علیه او و خاندانش کرده بودند رسوا خواهد کرد. حالا که محسن و مهدی و یاسر و فائزه و فاطمه بیآبرو شدهاند لازم است مردم در باب مجتبی و مصطفی و مسعود و میثم هم بدانند. ظاهراً در این نشست نیمه شبی، توافق شده است که خامنهای در نتایج انتخابات دست نبردو اجازه چنین کاری را ندهد در مقابل رفسنجانی متعهد شده بود موسوی را برای اینکه در صورت پیروزی در رابطه با وزرای کشور، اطلاعات و ارشاد نقطه نظرهای رهبر را لحاظ کند موافق سازد ...»
در مراسم سالروز مرگ خمینی نیز مطابق گفتههای مجید انصاری که شاهد گفتگوی رفسنجانی با احمدینژاد بوده است رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به احمدینژاد گفته بود یا حرفهایش را پس میگیرد و عذرخواهی میکند و یا آنکه باید منتظر پیگرد قانونی و تحمل عواقب ادعاهایش باشد. زمانی که روزنامه به دست شما میرسد و یا بر صفحه سایت من و یا کیهان مطلب را میخوانید تا روشن شدن نتیجه انتخابات زمانی کوتاه باقی است. من بر این باورم که احمدینژاد و حامیانش تلقب را در ابعاد گستردهتر از همیشه تدارک دیدهاند. با اینهمه حضور مردم میتواند باطلالسحر این تقلبات باشد. با آنکه کروبی هم شهامت بیشتری از موسوی دارد و هم افراد شایستهتری در کنار او هستند اما احتمال برد او در دور اول و یا انتقالش به دور دوم کمتر از موسوی است. بنابراین رأیگیری روز جمعه احتمال اینکه انتخابات دور دوّمی را به همراه داشته باشد بسیار زیاد است. اگر تنها 70 درصد از واجدین شرایط رأی دهند، موسوی در همان دور اول برنده خواهد بود. بدترین حالت حضور 40 درصدی رأی دهندگان در پای صندوقهای رأی است که در چنین صورتی احمدینژاد با حداقل آرا در همان دور اول به پیروزی خواهد رسید. بنابراین احتمال اینکه تا روز برگذاری انتخابات اعمالی صورت گیرد که میزان مشارکت را به حداقل برساند زیاد است. (البته امروز شنیدم حتی طرح ترور احمدینژاد را نیز مافیای سپاه بررسی کرده است اما بعید میدانم چنین حماقتی را مرتکب شوند.).
شنبه 6 تا دوشنبه 8 ژوئن
پیروزی لبنان بر ولایت فقیه
بدون شک وقتی ولی فقیه از تلویزیون شادمانی هزاران لبنانی را میدید که با پیروزی جبهه 14 مارس، کابوس به قدرت رسیدن جبهه 8 مارس به رهبری حزبالله و عضویت نوکران سوریه و البته کوچکمرد چکمه پوش میشل عون ـ که به دستبوس حضرتش در تهران نائل شده و از برکات خزانه حلالش نیز نصیب برده است ـ از سرشان رفع شده بود از شدت اندوه و درد چند ناسزائی نثار فرماندهان اطلاعات سپاه و نمایندهاش در لبنان شیخ نعیم قاسم کرده بود که با اطمینان کامل به او گفته بودند قربانت گردم، شما فقط سر کیسه را شل کنید مطمئن باشید اکثریت را به دست میآوریم و بیروت را به تهران وصل میکنیم. آقای خامنهای و نوکرش احمدینژاد خیال کرده بودند مردم لبنان که حتی در دوران جنگهای داخلی آزادی را در همه ابعادش تجربه میکردند حاضرند سرنوشتشان را به حسن نصرالله و میشل عون و سلیمان فرنجیه واگذار کنند تا از فردا برای نشریات و رادیو تلویزیونهایشان خطوط قرمز و سیاه ترسیم شود و روز مرگ امام خمینی و به تخت نشستن خامنهای در تقویمهایشان به روزهای عزا و شادمانی تبدیل شود. لبنانی سرش برود قهوه صبح و سرمقاله النهار و بحث سیاسی شب تلویزیونهای L.B.C و المستقبل را همراه با عرق ابیسعدی از دست نمیدهد.
روز یکشنبه مردم لبنان معجزه کردند، میلیونها دلار پول از کیسه ملت ایران به جیب حزبالله و گروههای متحدش رفت تا در بیروت به نام سید علی آقا خطبه بخوانند اما گروه اکثریت به رهبری سعد حریری تا این لحظه بیش از 70 کرسی را به دست آورده و گروه اقلیت حداکثر 52 تا 54 کرسی به دست آورده است. بنابراین جبهه 14 مارس با داشتن اکثریت مطلق دیگر باج به حزبالله و متحدانش نخواهد داد. ضمن اینکه در لبنان همه گاه توافق بین مذاهب و طوایف فراتر از تعداد کرسیهای پارلمان در تشکیل دولت و اداره امور تأثیرگذار است.
تا ساعتی پیش از برگذاری انتخابات ژنرال عون هم چون هم قد ایرانیاش احمدینژاد مدعی بود که انتخابات منجر به برد مطلق گروه 8 مارس خواهد شد. مردم لبنان اما سیلی واقعیت را هم به گوش او و نصرالله و هم به گوش محمود احمدینژاد زدند. لبنان تا بامداد دوشنبه هم رقص بود و آواز، سرود بود و فریاد.
و من بر این باورم که سحرگاهان شادمانی و پایکوبی ملت ما که شباهتهای بسیار با ملت لبنان دارد در پی انتخاباتی بدون شورای نگهبان و ولی فقیه، دور نخواهد بود.
June 13, 2009 05:27 PM