June 15, 2009

آن‏چه اتفاق افتاد، کودتا بود.

Radio_Zamaneh-56.jpg

گفت و گوي فرنگیس محبی با علی‌رضا نوری‌زاده، روزنامه‌ نگار و تحلیل‌ گر سیاسی مقیم لندن

ir-photo-0001Koshteh tehran.jpg

گروهی از هواداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی از صبح روز شنبه، در تهران در اعتراض به اعلام نتایج شمارش آرا و پیروزی احمدی‏نژاد در انتخابات، در سطح خیابان‏ها، دست به راهپیمایی زدند. با مشخص شدن جزییات شمارش آرا، بیشتر تحلیل‏ گران سیاسی به سلامت روند برگزاری این انتخابات، با دیده‏ی تردید نگاه می‏کنند.

Download file
در همین ارتباط، با دکتر علی‌رضا نوری‏زاده، روزنامه‏نگار و تحلیل‏گر سیاسی گفت و ‏گویی انجام داده‏ام...

اولین سوالم از آقای نوری‏زاده این بود که با توجه به اعتراضات آقایان موسوی و کروبی نسبت به روند شمارش آرا و تقلب در آن و نیز پیام آقای خامنه‏ای که تمام این اعتراض‏ها را تحت‏الشعاع قرار داد، چه ارزیابی‏ای از شرایط به وجود آمده دارد؟
من اعتقاد دارم که صبح ۲۹ مرداد یک بار دیگر تکرار شد. در سال ۱۳۳۲ هم در صبح بیست و نه مرداد چنین پیام‏هایی رد و بدل شد. این نکته را هم باید درنظر داشت که آن‏چه اتفاق افتاد تقلب نبود، آن‏چه اتفاق افتاد، کودتا بود. اگر این مساله را در ابعاد مختلفش مورد توجه قرار بدهیم، آن‏گاه پیام آقای خامنه‏ای را می‏توانیم درک کنیم که چرا رهبر جمهوری اسلامی چنین پیامی داد.
آقای خامنه‏ای سرنوشت خود را به سرنوشت احمدی‏نژاد گره زده است. همان پیامی که ایشان داده بود و بعد مدعی شد که پیامک‏هایی که به نام ایشان داده می‏شود، درست نیست، صحت خود را کاملاً آشکار کرد. در این پیام به آقای هاشمی گفته بود: «شکست احمدی‏نژاد، شکست من است».
بنابراین، آقای خامنه‏ای که در برابر این موج انبوه مردم غافلگیر و مبهوت شد، چاره‏ای جز این تقلب آشکار و کودتا را نداشت.
آقای جوانی، مسوول سیاسی سپاه، قبلاً این اخطار را داده بود و پیشاپیش گفته بود که سپاه اجازه نخواهد داد، این موج سبز پیروز شود، اجازه نخواهد داد که مردم پیروز شوند. به این ترتیب، مافیا و مراکز قدرت، تصمیم‏شان را گرفتند و با مهندسی خودشان، کوشیدند این مشارکت و حضور مردمی را مصادره کنند. امروز، وزارت کشور حتا به کارمندانش اجازه‏ی ورود به ساختمان وزرات کشور را نداد. خود این، به نظر من، پیام روشن و آشکاری است از این که کودتا چگونه تصمیم‏گیری شد.
تصور من این است که نظام واقعاً در برابر این موج غافلگیر شد و گزینه‏ای جز کودتا پیدا نکرد. حتا نتوانست بپذیرد که انتخابات دو مرحله‏ای بشود و خواستند در همان مرحله‏ی اول تکلیف را روشن کنند.

این حمایت بی‏چون و چرای آقای خامنه‏ای از آقای احمدی‏نژاد را که حتا حاضر نشد، اعتراضات دو کاندیدا به روند شمارش آرا را بشنود، چگونه می‏توان توجیه کرد؟

خود این‏ها که می‏دانند مردم به چه کسی رأی داده‏اند و آرا چگونه است. بگذارید مثالی برایتان بزنم؛ حدود دویست هزار نفر افرادی بودند که خودجوش در سرتاسر کشور، کمپ انتخاباتی آقای کروبی را اداره می‏کردند. اما آرایی که به نام آقای کروبی خوانده شد، آن‏چنان مسخره بود که حتا اگر این دویست هزار نفر و خانواده‏های‏شان را منظور می‏کردند، ارقام بالاتر از این‏ها بود.
یا در مورد آقای محسن رضایی، شب اعلام کردند که آرای ایشان نزدیک به هفت‏صد هزارتا است، صبح بعد آن را به پانصد هزار رأی تقلیل دادند و بعد هم آن را همین‏طور بالا و پایین بردند. همه‏ی این‏ها که را کنار هم بگذارید، آشکار می‏شود که با کی روبرو هستیم و چه بازی‏ای در جریان است.
برای آقای خامنه‏ای حقاً، دیگر امکان‏پذیر نبود تحمل کند که این ماجرا به نفع مردم خاتمه پیدا کند. به عبارت دیگر، برای آقای خامنه‏ای دیگر کاملاً روشن بود که اگر مردم اجازه پیدا کنند و در این مبارزه برنده شوند، مسلماً بعد از آن مطالبات مردم مطرح خواهد شد و این مطالبات، در درجه‏ی اول، متوجه محدود شدن قدرت ولی فقیه است.
در واقع آقای احمدی‏نژاد و آقای خامنه‏ای، در و تخته‏ای هستند که با هم بسیار جور هستند. من در هفته‏های پیش مثالی می‏زدم و می‏گفتم‌: اگر موش و گربه با هم متحد شوند، در خانه نه پنیری خواهد ماند، نه گردویی و صاحب‏خانه ناچار خواهد بود که خانه را ترک کند. ولی تصور می‏کنم، این سرگیجه‏ی بعد ازاین ضربه، در طول دو سه روز آینده برطرف خواهد شد.

بعد از پیام آقای خامنه‏ای در تایید پیروزی آقای احمدی‏نژاد با بیست و چهار میلیون رأی، فکر می‏کنید کاندیداهای دیگر مثل آقای موسوی و آقای کروبی این نتایج را قبول خواهند کرد؟

آن‏ها هرگز نمی‏توانند این نتایج را قبول کنند. چون قبول کردن این نتایج، به منزله‏ی خیانت به میلیون‏ها نفری است که با همه‏ی مشکلات و تهدیدها، آمدند و به ‏آن‏ها رأی دادند. کسانی که طی هفته‏های اخیر، از جان و دل مایه گذاشتند.
تصور من این است که اگر در وجود آنان، ذره‏ای وفاداری به آرمان‏هایی که اعلام کرده‏اند و به مردمی که به آن‏ها رأی داده‏اند باشد، نباید عقب بنشینند و باید نتیجه‏ی این انتخابات را غیرقانونی بدانند و تاکید کنند که از حق مردم نخواهند گذشت. این‏جا دیگر فقط‏ حق شخصی نیست، به قول معروف، حق‏الناس است. آقای موسوی و کروبی و حتا محسن رضایی، حق ندارند از حق‏الناس بگذرند. حتا اگر از حق خودشان بگذرند.
دو پیام تند از سوی دو کاندیدا، خطاب به مردم ایران که هر دو به تقلب در انتخابات اشاره داشت صادر شد که هردو از این طریق به مردم پیام دادند که تسلیم نخواهند شد، «تازه اول داستان است» یا این که «به افشای رازهای پشت پرده» خواهند پرداخت. اما در عمل چه راه حلی خواهند داشت؟
درست مثل این است که شما نود دقیقه در میدان دنبال توپ دویده‏اید و برنده‏ی بازی هستید، ولی ناگهان داور، تیم حریف را برنده اعلام می‏کند. طبیعتاً اول مقداری فریاد است، بعد مدتی بهت به دنبال دارد. تازه بعد از این مدت است که به جریان بازی و ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏آن‏چه که در آن گذشت، پرداخته می‏شود.
الان هم‌ به نظر من، ما درست در این حالت هستیم؛ کودتا هنوز کامل نشده است. با خواندن اولین بیانیه‏ی آقای خامنه‏ای، اعلام کودتا شد. هنوز مردم در خیابان هستند. هنوز مردم قدرت برگشتن به خیابان را دارند.
باور من این است که آن‏چه سردار جوانی در رابطه با انقلاب مخملی گفت، در واقع در ایران اتفاق افتاده است. منتها کاری که شده این است که انقلاب نیمه‏کاره مانده. یعنی این وسط کودتایی شده و انقلاب نیمه‏کاره مانده است.
تصور من این است که اگر آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و دیگران، این شایستگی را داشته باشند که این حرکت را رهبری کنند، جنبش زیبایی که بدون خون‏ریزی، بدون خشونت و با پیامک آغاز شد، این جنبش می‏تواند سرنوشت مردم ایران را تغییر بدهد.
به نظر شما، واکنش آقایان موسوی و کروبی چه خواهد بود؟ با توجه به این که پیام آقای خامنه‏ای هم خیلی زود منتشر شد؟
چون آقای خامنه‏ای از واکنش مردم می‏ترسید، این صحبت‏ها را کرد که موسوی، کروبی، رفسنجانی، خاتمی و گروه‏های اصلاح‏طلب را به سکوت وادار کند. هنوز نمی‏دانم تا چه حد واکنش نشان خواهند داد، میزان وفاداری‏شان به ولی فقیه و میزان وفاداری‏شان به مردم چقدر است. خیلی امتحان مشکل و در عین حال مهمی است.
به نظر من، مردم ایران بعد از این امتحان، نتیجه خواهند گرفت و همان‌طور که بعد از خاتمی، آشکار شد که نظام قابل اصلاح نیست، برای مردم این مساله آشکار خواهد شد که در درون نظام نیز فرد قابل اعتمادی وجود ندارد. اگر آن‏ها از مسوولیت‏های خود سر باز بزنند، عقب‏نشینی کنند، مطمئن باشید مردم ایران که بار گذشته، خط سیاهی روی رهبری و روی مجموعه‏ی قدرت کشیده بودند؛ روی این گروهی هم که خود را اصلاح‏طلب خواندند، خط سیاه خواهند کشید.
آخرین سوالم برمی‏گردد به همین صحبت شما؛ ملت ایران احساس می‏کنند وظیفه‏‏ی خود را در قبال اصلاح‏طلبان انجام دادند و با حضور گسترده در انتخابات و رأی به آنان، این پاسخ مثبت را به اصلاح‏طلبان دادند. الان وظیفه‏ی اصلاح‏طلبان در قبال مردم چیست؟
دو حالت می‏تواند داشته باشد؛ یکی حالت یأس و تسلیم که می‏تواند جنبش ما را به حالت تعلیق دربیاورد و نتایج بسیار منفی‏ای داشته باشد: گریز از صحنه یا پیوستن به آن طرف. این را ممکن است در رفتار شماری ببینیم. خیلی‏ها دنبال آقای موسوی یا کروبی جمع شده‏ بودند، برای این که دل‏شان برای میز تنگ شده بود. فردا اگر همین میز را آقای احمدی‏نژاد هم به آن‏ها پیشنهاد کند، می‏پذیرند.
اما عده‏ای هم به‌طور جدی نگران فردای ایران و فرزندانشان هستند. اینان در صحنه خواهند ماند، مبارزه خواهند کرد، به زندان خواهند رفت. همان‏طور که در چهار سال گذشته دیدیم.
این مبارزه‏ی مدنی، شعله‏ای است که آقای خامنه‏ای نمی‏تواند با یک بیانیه و به خیابان ریختن نیروهای‏اش، آن را خاموش کند، شعله‏ای است که بلند شده است.
منتها به نظر من، آقای خامنه‏ای می‏توانست سرنوشتی بسیار خوب داشته باشد و تاریخ از او به نیکی یاد کند. اما با این عمل‏اش برای خود مقرر کرد که جایی فراتر از سرنوشت رهبرانی که به ملت‏شان پشت کردند و به سرکوب آن‏ها پرداختند، نخواهد داشت.


June 15, 2009 11:25 PM






advertise at nourizadeh . com