یکهفته با خبر
... تا آن زمان که پرده بر افتد چه ها کند؟!
سه شنبه 20 تا جمعه 23 ژوئیه
مجلس ترحیم انقلاب
نه ما که از همان نخستین روزهای انقلاب حسابمان را از رژیم جدا کردیم، نه آنها که مدتی تلاش کردند یا به دلیل باورها و ایمانی که دیرتر از ایمان ما به گِل نشست، ماندند و کوشیدند به اصول و مبانی انقلابی که قرار بود عطر عدالت و ایمان و پاکدلی را در جامعه پخش کند، وفادار بمانند اما سرانجام ناچار شدند هم چون ما خانه پدری را ترک گویند و راه تبعیدگاههای ناخواسته را در پیش گیرند و یا چون دکتر عبدالحسین روح الامینی پدر محسن، نوجوانی که در جریان تظاهرات اخیر دستگیر شد و در بازداشتگاه کهریزک تحت شکنجه حیوانی قرار گرفت و سرانجام با هزار نوع واسطه جسد ویران و درهم شکسته او را با دهانی که بقایای زخم و شکستگی در آن پیدا بود به خانوادهاش تحویل دادند و ابوالقاسم بنی یعقوب که دخترک نوجوان و زیبای خود را حتی پس از قتلش توسط برادران بسیجی در واحد امر به معروف و نهی از منکر پس از عمل فجیع تعرض به وی، نتوانست آن گونه که میخواست با لباس عروسی به خاک سپارد، سه دهه سنگ رژیم را به سینه زده بودند، در جبهه های جنگ نامی بلندآوازه و سری به بلندی سرو داشتند، هیچکدام مالک جنبش سبز نیستیم.
در عین حال هر یک از ما میتوانیم به گونه ای در پیوستن قطرههای اعتراض به یکدیگر و دریا شدن جنبشی که جهان را به تحسین واداشته است مشارکت داشته باشیم. در این ملک مشاع سهامدار اصلی مردمی هستند که سی سال در خانه پدری رنج کشیدند و آزار دیدند، انواع و اقسام ستم ها و اهانتها را متحمل شدند، جوان دادند و زندگی باختند و با اینهمه نه مجذوب ولی فقیه در جوار وطن و توپ و تانک اهدائی صدام حسین شدند نه هخائیان ینگه دنیا و بریتانیای عظما توانستند فریبشان بدهند ونه ضد فرهنگ فریب و ریا و تظاهر توانست آنها را وادار به تسلیم و پذیرش زندگی گوسفند وار بکند. جنبشی که اینک هفتمین هفته از عمر خود را پشت سر میگذارد ریشه دارترین خیزشی است که در سالهای اخیر نمونه های آن را در گوشه و کنار جهان دیدهایم.
رژیم با تمام هوشیاری دستگاههای امنیتی ریز و درشتش و پیشبینیها و برآوردهای اتاقهای فکرش و در رأس آنها اتاق فکر سیدعلی آقای پائین خیابانی، حتی در رعب آورترین رؤیایش، تصور نمیکرد تقلب آشکار و ننگینش در انتخابات منجر به جنبشی بزرگ بشود که اصل و فرع جمهوری ولایت فقیه را به چالش کشد.
تمام این هفته را به روح الامینی و همسر و فرزندانش میاندیشیدم. نه اینکه به یاد خانواده ندا و سهراب و محمد و فرامرز ودورتر از آنها امیدرضا میرصیافی و... نباشم، آنها همه منزل نشین قلب داغدار و سوگوار ما برای همیشه خواهند بود اما وضع آقای روح الامینی نیز هم چون وضع ابوالقاسم بنی یعقوب با دیگران فرق داشت. ندا از ولایت جهل و جور و فساد بیزار بود و در پس کوچه های فلسفه هم سخن با افلاطون و فارابی و ابوالعلا و شیخ اشراق بود.
سهراب نیز بر شاخه های درخت جوانی بالاپوش سبز آویخته بود و آواز پرطنینش نایب امام زمان چهار راه آذربایجان و اهل وتبارش را نشانه رفته بود. آقای روح الامینی اما مثل پدر و مادر صدها بل هزاران قربانی که در سی سال گذشته به دست آدمخواران ولایت سید روح الله و سیدعلی آقا به قتل رسیدهاند نیست. کافی است نگاهی به اسامی دوستانش که ضایعه قتل فرزند بیگناه او را به وی و همسر و خانوادهاش تسلیت گفته اند بیندازید تا جایگاه او را دریابید. سردار حاج عزت ضرغامی مدیر صدا و سیمای سیدعلی آقا در رأس تسلیت گویان است، او حتی مسجد بلال رادیو تلویزیون را در اختیار همرزم جبههها می گذارد تا مراسم یادبود فرزند شهیدش را برگذار کند. به کارکنان رادیو تلویزیون یک ساعت وقت میدهد که زودتر کار را ترک کرده و در مراسم حاضر شوند اما دو ساعت پیش از برگذاری مراسم وقتی معلوم میشود هزاران تن از حلقه های موج سبز قصد دارند در بزرگداشت یکی از شهدای جنبش بزرگ ملت ایران شرکت کنند، پدر را وادار میکنند در یک اطلاعیه چهار خطی ضمن لغو مراسم اعلام کند «با توجه به برخی از اطلاعات واصله مبنی بر احتمال بروز التهاب و ناآرامی در مجلس بزرگداشت و فقط به دلیل حفظ امنیت و آرامش مردم و پرهیز از هرگونه خشونت از برگذاری این مراسم صرفنظر می کنیم... بدیهی است اینجانب و خانوادهام با کمک سایر دوستان متعهد و انقلابی مصمم به پیگیری جدی برای روشن شدن تمامی ابعاد این حادثه ناگوار و اصلاح برخی شیوههای ناکارآمد از طریق قانونی خواهیم بود...» ـ گو اینکه مردم اعتنایی به این اعلامیه نکردند و صدها تن، از میدان ونک تا مسجد حاضر شدند و شعارهای موج سبز را تکرار کردند. البته درگیریهایی نیز مانند همیشه پیش آمد ـ دیگر عزاداران نیز چهرههای سرشناس نظامی و امنیتی و البته سیاسی هستند که جایگاه دکتر روح الامینی پدر محسن را یادآور میشوند. سردار سرتیپ دکتر حسین علائی از بنیانگذاران و فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، نخستین فرمانده نیروی دریائی سپاه، رئیس ستاد، معاون فرمانده کل و... علی آقا محمدی فرمانده قرارگاه جنگهای نامنظم، مسؤول ستاد ویژه عراق در شورای عالی امنیت ملی، سردار سرلشکر دکتر محسن رضائی فرمانده پیشین سپاه، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از نامزدهای ریاست جمهوری که دکتر روح الامینی به عنوان مشاور ارشد و مسؤول سیاسی ستادش فعالیت میکرد. سردار سرتیپ رضا سیف اللهی فرمانده اسبق نیروی انتظامی مشاور نظامی امنیتی رهبر و مسؤول کمیته امنیت و امور اجتماعی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، سردار سرتیپ احمد وحیدی معاون وزارت دفاع و مسؤول سابق سازمان صنایع نظامی هوافضا (ایران ایر و اسپیس) سردار سرتیپ حسین دهقان معاون سابق وزارت دفاع و سرپرست بنیاد مستضعفین، سردار حسینی تاش، سردار سید مسعود خاتمی فرمانده سابق نیروی دریائی سپاه، سردار سید رضا طلائی نیک فرمانده سابق نیروی انتظامی تهران بزرگ و عضو فعلی انجمن شهر تهران، سردار اکبر غمخوار از مسؤولان بلندپایه حفاظت اطلاعات و از مدیران باشگاههای ورزشی، سردار غلام رضا فروزش از مسؤولان بلندپایه سپاه، امیرعلی امیری، عادل آذر، علی مظاهری، منصور عزتی و... این اسمها حکایتگر تعلقات و بستگیهای شغلی و عقیدتی دکتر روح الامینی است. مرثیهای که سردار علائی برای فرزند دوست و همسنگرش نوشته، از هر سندی برای آشکار ساختن شکاف عظیم در پیکره نظام گویاتر است. علائی تنها نیست، به نامه همسر شهید باکری نگاه کنید. برادران باکری آدمهای عادی نبودند هنوز هم بیست سال پس از خاتمه جنگ وقتی پاسدارها برای نوادگانشان قصه میگویند قهرمانان قصه هاشان باکریها و همتها و باقریها و بروجردیها هستند. آن وقت ذوالنوری جانشین نماینده سیدعلی آقا در سپاه و سرپرست عقیدتی سیاسی، خانواده باکریها و چهرههائی چون سردار محسن رشیدها را که از موسوی حمایت کرده و با جنبش سبز در پیوند بودهاند با رکیکترین ناسزاها مورد حمله قرار میدهد و از تعابیری چون هند جگرخوار برای همسر باکری و حرمله و ابن زیاد و ابوموسی اشعری برای سردارانی استفاده میکند که تحفه آرادان را غیرقانونی میدانند. هفته پیش اسامی حداقل 41 تن از افسران بلندپایه سپاه که طرفدار موسوی بودهاند و از کار معلق شدهاند و 119 افسر ارتش را که دستگیر و تحت بازجوئی قرار گرفتهاند در درون کشور منتشر کردهاند. گُسل از درون سپاه به سرعت گسترش مییابد و این در حالی است که اوضاع در دستگاه امنیتی سیدعلی آقا نیز بسیار آشفته و نامساعد است.
موقعیت سیدعلی آقا
میتوانم با قاطعیت بگویم کار سیدعلی آقا تمام است. البته تعیین زمان برای روزی که بساط اموی برچیده شود و علی بن جواد اگر خیلی بخت بلند داشته باشد و به جزیرهای که در ونزوئلا به 700 میلیون دلار خریده راهش دهند مجتمع آذربایجان را ترک میگوید، کار رمالان و پیشگویان است. اما در این نکته ذرهای تردید ندارم که نایب امام زمان نیز بی آنکه درس از اسلاف واقران خود بگیرد به همان راهی میرود که چائوشسکو و صدام حسین رفتند. میتوانست سرچشمه را با بیل شیخ علی اکبر بگیرد اما گمان کرد با فیل فیروز آبادی و گوریل نماز جمعه احمد خاتمی و کوتوله فاسد احمد جنتی و عزیز جعفری و اسماعیل آقا باجناق تحفه آرادان، چشمه که هیچ جلوی دریا را هم خواهد گرفت. حالا حتی آخوندهائی که 20 سال از حلقوم ملت زد و به کیسه آنها ریخت، مثل ناصر ابوالمکارم شیرازی و صافی گلپایگانی هم رهایش کردهاند. از آنهمه مداح و کاسه لیس فقط برایش جانورانی از نوع محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی و آقا تهرانی و احمد خاتمی و اصغر حجازی برایش ماندهاند. حتی میگویند محمدی گلپایگانی که دختر نایب امام زمان را برای پسرش گرفته بعد از گندکاری خرید هواپیمای پسرعموی سلطان حسن بلقیه سلطان برونای توسط پسرش و توبیخ و تحقیر و تهدید و... او توسط اصغر حجازی، دل از ارباب کنده است. به خصوص که آقا حالا دربست در اختیار سید مجتبی است و ملاقاتهایش را هم سید مجتبی و اصغر حجازی ترتیب میدهند. اینکه هاشمی (دستغیب صراحتاً میگوید هاشمی که ترا انتخاب کرده) میکوشد صنمی را که خود ساخته بشکند، قصه نیست یک واقعیت تمام عیار است. محمد یزدی با پخش حوالههای پانصد میلیونی فقط توانسته تا امروز 11 عضو خبرگان را برای عزل هاشمی بسیج کند. بیست تن دیگر قول همکاری داده اما مرددند و متن نامه را امضا نکردهاند. آن سیصد و اندی آخوند و طلبه نیز که نامه فدایت شوم به سید علی آقا پائین خیابانی نوشتهاند از بچه های مصباح و از نوع روانبخش و غرویان هستند. یعنی آبروباخته و بدنام و رسوا. حالا آقا هادی هم از اخوی پرهیز میکند و محمدآقا مشغول جمع کردن بساطش برای انتقال به ولایت محبوبش دبی است. تردید نکنید این ولایت خون باید برچیده شود. موج سبز برای همین منظور به حرکت درآمده است.
شنبه 25 تا دوشنبه 27 ژوئیه
انتقال میدان جنگ به خارج
گزارشی دارم از یک منبع مورد اعتماد، همانکه چند ماه پیش اوضاع دفتر آقا و احوالات آقازادههایش را برایم نوشت و بخشی از آن را در همین زاویه و نیز در برنامه پنجرهای رو به خانه پدری آوردم. فشرده گزارش را میخوانید:
«اتاق فکر آقا با ایده هائی تازه دست به کار شده تا به قول خودشان چشم فتنه را کور کنند. وقتی انگلیس پولهای دفتر و آقا زاده سید مجتبی را توقیف کرد و بعد هم بی.بی.سی پا به پای مردم حرکت کرد دستور آمد که ترتیب آنها را در عراق و افغانستان بدهید. قاسم سلیمانی چند تا از رابطها را در میان طالبان و القاعده احضار کرد، چند محموله بزرگ سلاح مدرن از جمله تفنگهای مجهز به لیزر ردیاب در شب، موشکهای ضد هلی کوپتر و پهپاد ـ هواپیماهای بدون سرنشین ـ همراه با مواد منفجره ودستگاههای پیشرفته ارتباط به آنها تحویل داده شد. سپاه همچنین در ردیابی و شناسائی و تحدید هدف آنها را یاری کرد. نتیجه اش کشتن ده دوازده سرباز انگلیسی در کمتر از یک هفته بود. در عراق هم به دستور سلیمانی و نمایندهاش باغبان سرکنسول بصره، دو تن از پنج گروگان انگلیسی که توسط گروه مهدی المهندس ربوده شده بودند بعد از یک سال و نیم به قتل رسیدند. سه محموله موشک فجر 3 با برد 200 کیلومتر راهی لبنان شد و بشار الاسد با دریافت سلاحهای روسی که رژیم پولش را داده بود جواز انتقال موشکها از سوریه به لبنان را داد.
سفیرشان در تونس را مأمور کردند چند میلیون دلاری به فاروق قدومی بدهد تا حملات خود به ابومازن را گسترش دهد و تعدادی از ابوهای شکم گنده را بخرد و طرح عزل ابومازن را با کمک حماس فعّال کند.
از اینها بدتر پیشنهاد اتاق فکر برای فعال کردن سلولهای ترور مستقر در خارج است. رژیم شکست خود را در سرکوبی جنبش سبز نتیجه حضور فعالانه ایرانیان خارج کشور می داند و افرادی را به عنوان رئوس فتنه در فهرست قرار داده است. خیلی مواظب باشید که شماها همگی در فهرست هستید. به آقایان سازگارا، مخملباف، حسن شریعتمداری، دکتر لاهیجی، خانم شیرین عبادی هشدار بدهید. به نزدیکترین آشنایان خود اعتماد نکنید. رژیم به ویژه بعد از بلوکه شدن پولهای مجتبی و دفتر رهبری قول و قرارهای قبلیاش با انگلیس را زیر پا خواهد گذاشت. شماها بیش از آنکه متعلق به خودتان باشید، به عنوان صدای این مردم فداکار و ایثارگر که جوانانشان را می کشند و به زنجیر می کشند، باید باشید و هر روز بیش از گذشته در رسواتر کردن رژیم بکوشید. به همه فعالان سرشناس به ویژه در اروپا هشدار دهید که ماشین ترور بار دیگر به کار افتاده و فعال شده است. رژیم از ده دوازده سال پیش اعضای سلولهای خفته را به صورت پناهنده راهی خارج کرده است. اخیراً نیز یک گروه که نزدیک صد نفر عضو دارد و همگی اعضا آموزشهای مختلف رزمی را در ایران و کره شمالی و روسیه دیدهاند و بعضاً در ساختن بمب تخصص دارند و چند نفری نیز با مواد کشنده شیمیائی و سمی آشنائی کامل دارند وارد اروپا شدهاند.
خیلی مراقب باشید ما اینجا سخت نگران شما هستیم. رژیم درمانده و مفلوک است، ورشکستگی به تقصیر از سراپایش میبارد به همین دلیل ممکن است دست به اعمالی غیرپیشبینی بزند...»
July 31, 2009 09:19 PM