یکهفته با خبر
صحبت حکّام ظلمت شب یلداست...
سه شنبه 1 تا جمعه 4 سپتامبر
شنیدهها و گزارشهای مستقیمی که هموطنان از خانه پدری آمده روایت میکنند همگی نشان از آن دارد که سایهای از ناامیدی اندک اندک در افق سیاسی ایران ظاهر میشود و مردمانی که از چند هفته پیش از انتخابات تا حداقل شش هفته پس از تقلب بزرگ سید علی آقا و نوکرانش، همچنان سرشار از امید به پیروزی بر بستر موج سبز جاری بودند، با انتشار گزارش جنایات تکان دهنده رژیم در بازداشتگاهها و افزایش تعداد قربانیان درگیریها و نمایش صحنههائی از دادگاههای فرمایشی، و فراتر از آن بیغیرتی جامعه جهانی و عملکرد غلط و پر از ابهام دولت ایالات متحده و شماری از کشورهای اروپائی در برخورد با رویدادهای ایران و عملکرد هیأت حاکمه جمهوری جهل و جور و فساد، اندک اندک به یأس میرسند. یأسی که همه تلاشهای رژیم، بر تعمیق و بسط آن در هفتههای اخیر متمرکز بوده است.
بیش از پرداختن به راهکارهای مقابله با این یأس، متن دورنگاری را میآورم که نویسندهاش سالها از پایوران سرشناس رژیم بوده است و از آغاز انقلاب تا پایان دومین دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی در مناصب بالا، در عرصه سیاست و دیپلوماسی و فرهنگ حضور داشته است: «شبکه تلویزیونی رژیم در کنار رادیو شب و روز مظاهر قدرت رژیم را نمایش میدهد و یا از آن سخن میگوید و در کنار آن دهها روزنامه و مجله و سایت اینترنتی، از فلاکت و بریدن سران و فعالان جنبش سبز و نیز ابعاد خشونتی که نسبت به بازداشت شدگان اعمال میشود و آثار و عواقبی که در انتظار مخالفان و فعالان جنبش در تمامی سطوح است، هر روز گزارشات و مقالات و مصاحبههای جدید پخش میکنند. برای نمونه در دو هفته اخیر تمرکز بیشتر روی دانشگاهها و نحوه برخورد با دانشجویان در صورت فعالیتهای مخالف حکومت، بوده است. همزمان چون میدانند با باز شدن دانشگاه موج سبز پرتوانتر از پیش به حرکت درخواهد آمد، از هم اکنون مسؤولان حراست و نمایندگان اطلاعات در هر دانشکده نخست از دانشجویان سال اولی تعهد میگیرند و بعد دانشجویان سالهای بالاتر به ویژه آنها را که سابقه مبارزه نیز دارند با تهدیدهای بیرون از باور، از مشارکت در هر نوع حرکت سیاسی و فرهنگی در مخالفت با حکومت منع میکنند. موضوع تجاوز به زندانیان زن و مرد از یکسو مورد انکار بزرگ و کوچک نظام قرار میگیرد اما از سوی سایتهای وابسته به رژیم به ویژه آنها که توسط اطلاعات سپاه و در حلقه «گرداب» اداره میشوند به صورت مبالغهآمیزی عنوان میشود با این هدف که خوانندگان این مطالب هر روز بیشتر از روز پیش در وحشت از گرفتار شدن در دست مأموران متجاوز به ناموس زندانیان از هر نوع فعالیت سیاسی دور شوند. اینها را نوشتم، بگذارید از نگاه فردی که در درون حلقه قدرت است نکات مهمی را یادآور شوم. نکاتی که وظیفه شما و دیگر دست اندرکاران رسانهها به خصوص آنها که دسترسی به رادیو تلویزیونهای ماهوارهای و سایتهای آزاد دارند، گزارش دادن و تحلیل مستمر و دقیق روی آنهاست. این درست که حکومت با وحشیگری و خشونت و ایجاد رعب میکوشد کنترل خود را بر جامعه در گستردهترین شکل برقرار کند. اما یادتان باشد فضای حاکم در حلقه قدرت نیز فضائی سرشار از ترس و سوءظن است. رهبر و رئیس جمهوریاش نماد واقعی از قهرمان حکایت عبید در مصاف با شیر است. نعره میزنند و تیز میدهند یکی برای ارعاب و دومی از سر ترس. رویدادهای پس از انتخابات بازتاب و تأثیر گاه تکاندهندهای در جمع پایوران نظام از کشوری و لشکری داشته است. برای نخستین بار در طول عمر سی ساله جمهوری اسلامی، شاهد فروریزی شگفتیآور نیروهای مؤمن و وفادار به انقلاب و نظام هستیم. من چند نمونه که در جلسه اخیر شورایعالی امنیت ملی به آن اشاره شد و نیز دو گزارش ارسالی به دفتر مقام رهبری را ذکر میکنم تا آشکار شود صدای نعره برای ترساندن شیر بلندتر است یا صدای تیز. در نخستین گزارش به شورایعالی امنیت ملی آمده بود که بیش از 30 درصد از مدیران و کارکنان بلندپایه وزارت اطلاعات به طور صریح علیه احمدینژاد و به حمایت از موسوی موضع گرفتهاند، در معاونت سیاسی و معاونت امنیت داخلی عملاً بیش از نیمی از مسؤولان احمدینژاد را به رسمیت نمیشناسند و معتقدند موسوی برنده انتخابات بوده است. کار به استعفای شش معاون که سنگینترین بار را در عرصه امنیت داخلی و تجسس و ضدجاسوسی عهدهدار بودند ختم نشد بلکه دهها تن از مدیران ردههای دو و سه و چهار که زیر نظر این معاونان فعالیت میکردند خواستار انتقال به مراکز دیگری شدهاند.
در گزارش دوم اوضاع در سپاه نگران کننده توصیف شده است. استعفاهای پیاپی که تا کنون شامل کنارهگیری و یا بازنشستگی زودهنگام بیش از 400 تن از صاحبان درجات سرتیپ، سرتیپ دوم و سرهنگ تمام شده است ادامه دارد. در اصفهان به تنهائی 80 تن از مسؤولان بلندپایه سپاه خود را بازنشست کردهاند، و 4 فرمانده اصلی سپاه اصفهان استعفا دادهاند. کار حتی به استعفای مسؤولان اطلاعات سپاه کشیده است. در نیروهای بسیج که بعد از آمدن طائب، خیلی از باشرفهای بسیج کنار کشیدند ریزش بهمن آسا بود بهویژه بعد از آن که فیلمها و عکسهای بسیجیها و لباس شخصیها در حال ضرب و قتل مردم توسط رسانههای تصویری و سایتها منتشر شد. با آنکه ارتش هیچ نقشی در رویدادهای اخیر نداشت، بسیاری از افسران بلندپایه که هنوز دو سه سالی تا بازنشستگی فاصله داشتند هر کدام به بهانهای و با تمارض و یا واسطه تراشیدن به افتخار بازنشستگی نائل آمدند. نیروهای انتظامی نیز از این ریزش مصون نماندهاند. در شهرهای کوچک که مردم افراد نیروی انتظامی را میشناسند، تقاضا برای انتقال رو به افزایش است و در شهرهای بزرگ از جمله پایتخت و اصفهان و مشهد و سنندج و ارومیه و اهواز، زیر فشار خانواده و دوست و آشنا بسیاری از بلندپایگان نیروهای انتظامی اگر مدت خدمتشان 25 سال به بالا بوده به دنبال بازنشستگی رفتهاند و یا اگر از جوانترها هستند تقاضای انتقال به وظایف اداری را کردهاند. در گزارش دیگری به شورایعالی امنیت ملی که مبنای احضار چهل و سه سفیر، 11 کاردار، 22 کنسول و دبیر اول شد، آمده بود که اغلب هیأت نمایندگیهای جمهوری اسلامی با تظاهرکنندگانی که به نفع موسوی و کروبی در برابر این نمایندگیها تظاهرات کردهاند، به نوعی همدلی و سمپاتی داشتهاند. در هیأت نمایندگی لندن و برلین و پاریس و حفاظت منافع در واشنگتن و دبی و رم خانواده سفیر و کارکنان سفارت و کنسولگری، در میان تظاهرکنندگان دیده شدهاند.
گزارش ارسالی به دفتر مقام رهبری از نظر رأس نظام فاجعه آمیز است. در این گزارش که دو سازمان اطلاعاتی از جمله اطلاعات قم و هیأت رئیسه حوزه آن را تأیید کردهاند، تاکید شده که از جمع مراجع صاحب رساله 18 تن علیه اقدامات اخیر در جلسه دروس خود موضع گرفتهاند. عدهای احمدینژاد را غیرمشروع خوانده و در عدالت و درایت رهبر تشکیک کردهاند. از مدرسین مرتبط با شورا و جامعه مدرسین، حتی آنهائی که بالاترین حقوق را دریافت میکنند، تنها ده دوازده نفر حاضر به حمایت صریح از احمدینژاد شدهاند. به جز حلقه مصباح یزدی هیچ کدام از حلقههای بحث و درس خارج حاضر به اظهار صریح در حمایت از مشروعیت رئیس جمهوری نیستند. حتی کسانی مثل آقایان صافی گلپایگانی، جوادی آملی، ناصر مکارم شیرازی، شبیر زنجانی، حسنی آملی نیز از تأیید احمدینژاد سر باز زدهاند. آقای وحید ـ خراسانی ـ به تازگی در جلسه درس خارج آنها را که به نوامیس شیعیان تعرض کردهند ملعون و مفسد خوانده است. در بسیاری از شهرهای کشور منبریها، بعضاً با صراحت و شمار بیشتری در پرده، اقدامات اخیر دولت را محکوم میکنند. و در بعضی از شهرها مثل مشهد و شیراز و اصفهان، واقعۀ عاشورا را به حوادث اخیر وصل میکنند و برای کربلاهای اخیر ناله سر میدهند. آقای منتظری در کنار صانعی و طاهری روز به روز محبوبتر میشوند. درس خارج صانعی ده دوازده مراجع داشت، حالا از صدتا افزون است. آقای منتظری فرصت سر خاراندن ندارد و از نظر دریافت وجوهات از همه آقایان جلو زده است. آقای شهرستانی داماد آیتالله سیستانی گفته است شهریه بگیران اگر از احمدینژاد حمایت کنند، آقای سیستانی راضی نیست و شهریه بر آنها حرام است... این نکات را به مردم گوشزد کنید تا مبادا ناامید شوند. این رژیم است که در ترس و یا نگرانی دست و پا میزند. امسال اینها نماز عید فطر را در مصلا پخش نخواهند کرد. وحشتشان بیشتر از این است که یک میلیون شال سبز به گردن میرحسین یا حسین گو در نماز حاضر شوند. ـ در تاریخ وصول دورنگار هنوز خبر لغو نماز عید فطر در مصلا اعلام نشده بود ـ مسأله روز قدس حالا تبدیل به کابوسی گران شده است. از هم اکنون تدارک انتشار هزاران سپاهی و بسیجی و لباس شخصی را در جمع تظاهرکنندگان، دیدهاند...»
دورنگار اضافاتی نیز دارد که ذکر آن ضروری نیست. اما به گمان من نکته دیگری را نیز باید به نکات ذکر شده در این دورنگار افزود. اینکه ریزش فقط در بدنه نظام نبوده بلکه نظام در بالاترین سطح دچار ریزش شده است. حلقه خواص روز به روز کوچکتر و دایره دشمنان وسیعتر میشود. مراسم تنفیذ ریاست جمهوری احمدینژاد گویاترین منظر برای آشکار کردن تنگی حلقه خواص بود. در مراسم تنفیذ خاتمی یازده تن در کنار «آقا» ایستاده بودند. این بار فقط «وحید» حایل او و احمدینژاد بود. نه محمدی گلپایگانی نه اصغر حجازی و نه حتی علی اکبر خان طبیب حضور ولایتی که در عین حال رفیق مجلس کوکنار آقاست هیچیک بر منصّه تنفیذ حضور نداشتند. حالا آن چند محرم چنان میگویند که روز به روز نایب امام زمان مشکوکتر و نگرانتر به رختخواب میرود. وقتی به قول سردار محمدعلی جعفری، اهل حکومت از هاشمی رفسنجانی گرفته تا خاتمی و کروبی و موسوی و خوئینیها همگی درصدد برانداختن ولایت عظما باشند دیگر چه کسی به جز خود او و دست پروردهاش تحفه آرادان و سردار جوانی و یک دو سه سردار کاسه وردار به جا میماند تا رهبر با تکیه بر شانههای آنها ولایتمداری کند؟
پیش از انتخابات زمانی که یکی از نزدیکترین مشاوران آقای کروبی به او گفته بود خامنهای همه شما را سر کار گذاشته و احمدینژاد از صندوقهای رأی بیرون خواهد آمد، پاسخ شنیده بود چرا اینهمه بدبین هستید، آقای خامنهای به فکر عاقبت خود و آینده نظام است، او واقعاً قصد دارد انتخابات سالمی برگذار کند. آقای کروبی در این زمان با همه خلوص به آقای خامنهای وفادار بود امروز اما میداند چه کسی هفت میلیون رأی او را به سیصد هزار رأی تنزل داد و آرایش را یکجا به تحفه آرادان بخشید. کروبی چهار سال پیش در نامه معروفش به خامنهای از نقش آقا مجتبی ولیعهد پرده برداشت اما در پی دیداری با خامنهای آرام گرفت. حزب و روزنامه اعتماد ملی را بر پا داشت و در چهارچوب ممکنات زمینهسازی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را آغاز کرد. امروز کروبی در برابر رهبر قرار گرفته است. همینطور خاتمی که همه گاه رعایت احول و جایگاه سیدعلی آقا را منظور داشت، موسوی که علیرغم اختلافات بیست و چند ساله زمانی که رهبر به منزل پدرش آمد همه گذشتهها را فراموش کرد و با سید دست یاعلی داد، حالا این هر دو در جایگاه دشمن قرار گرفتهاند. از هاشمی رفسنجانی چه بگویم که سید تخت و تاجش را مدیون اوست که با همه نامردیهائی که در دوره قبل انتخابات نصیبش شد بدون ذرهای گلایه گفت که شکایت به خدا میبرد اما حالا همه رشتههای الفتش با رفیق 50 ساله بریده شده و هاشمی هدفی ندارد جز آنکه آقا را از تخت رهبری پائین بکشد. خانواده آیتالله خمینی از فریده خانم گرفته تا فهیمه و حسین و حسن، دیگر در صف احباب جای ندارند، بلکه به دستور رهبر، مراسم شبهای احیا در مقبره آیتالله خمینی نیز لغو میشود. یعنی اینکه بازماندگان بنیانگذار جمهوری ولایت فقیه هم حق برپا داشتن مراسمی مذهبی در حرم را ندارند و هم اینکه حسن آقا نوه محبوب باید طعنهها و نیشهای نوکران مقام ولایت را تحمل کند و خم به ابرو نیاورد.
آقای خامنهای روز به روز تنهاتر میشود و این سرنوشتی است که خودخواهی و قدرت پرستی خودش و البته هندوانههائی که زیر بغلش میگذارند، پایان آن را مقرّر میکند.
و نقش ما در بیرون مرزها
خیلی طبیعی است که حاکمیت هر روز وحشیتر و سرکوبگرتر، برای جلوگیری از خروش موج سبز، در برابر مردم ظاهر شود، روز قدس و ابعاد حضور مردمی تجربهای مهم است که تکلیف همه ما را روشن خواهد کرد. با اینهمه در خارج ایران، ما که هزینهای به مراتب کمتر از هموطنان داخل کشور برای مبارزه با رژیم میپردازیم نباید ناقل ویروس «یأس» به داخل باشیم. حضور گسترده ما در تظاهرات، راهپیمائیها و هر نوع حرکتی که باعث قوت قلب داخل کشور و بیاعتباری رژیم در خارج شود یک وظیفه ملی است.
چند روز پیش با اکبر گنجی گفتگو میکردم او شگفتیزده بود که چرا هموطنان ما به جای پیوستگی با هم و مبارزه با رژیم، به جان هم میافتند، یک روز بهانه مخالفت پرچم است و روز دیگر ناراحتی از اینکه چرا سیصد تن از روشنفکران برجسته جهان با او همصدا شده و رژیم را محکوم کردهاند. به او گفتم هموطنانی طی سه دهه با رژیم درستیز بودهاند برای بسیاری از آنها پرچم شیر و خورشیدنشان، نماد هویت ایرانی و ضدیت با رژیم است. به این باور باید احترام گذاشت در عین حال میتوان توافق کرد در تظاهراتی که موج سبز را نمایندگی میکند ضمن حفظ حرمت پرچم ملی ما، همصدا و همرنگ حضور داشت. دو هفته دیگر باید در نیویورک (در درجه اول) و سپس در شهرهای بزرگ جهان زنجیرهای از پیوستگی را در اعتراض به حضور تحفه آرادان در نیویورک به نمایش بگذاریم. تردیدی نیست عدهای از روی تعصب و شماری نیز با مأموریت از سوی رژیم برای شکستن این زنجیره از هم اکنون به راه افتادهاند. باید هوشیار بود. گنجی مؤکداً میگفت که به هیچ روی قصد انحصارطلبی و خود پیش انداختن را ندارد و فقط در اندیشه آن است که شمار بیشتری از روشنفکران و آزاداندیشان جهان با ایرانیان در نفی حاکمیت غیرمشروع همصدا شوند. در لندن ما جوانانی که از فردای تقلب بزرگ به طور خستگی ناپذیر تظاهراتی در خور تحسین را برپا داشتند و کارشان همچنان ادامه دارد، در ماه رمضان علاوه بر تظاهرات در برابر سفارت رژیم، در مقابل سفارتخانههای دولتهای همدست رژیم (سوریه، روسیه ونزوئلا و...) نیز تظاهراتی برپا کردند و در روزهای پایان هفته نیز در مقابل مراکز اسلامی (نمایندگی رهبر) تصاویر جنایات رژیم را بر دست گرفته و دیدارکنندگان از مراکز را مورد خطاب و عتاب قرار میدهند. به محض آنکه شنیدم در میانشان دودستگی ایجاد شده، برایشان پیام فرستادم که جدائی شما تنها باعث شادمانی رژیم خواهد شد. شنیدم که با صدای واحدی شعار دادهاند، دلم راحت شد. همصدائی ما تلاش رژیم را برای گسترش فضای یأس در داخل کشور خنثی خواهد کرد. دلهای خسته ساکنان خانه پدری به بانگ وحدت و همبستگی ما، نیازمند است.
شنبه 5 تا دوشنبه 7 سپتامبر
دیکتاتورک...
اطوار و احوال تحفه آرادان و سخنانش، تصویر یک دیکتاتورک را در برابر ما قرار میدهد که اگر ترمزش را نکشید دور نخواهد بود روزی که ادعای خدائی کند. جاهل بیسوادی که با ادای خمینی را درآوردن با زبان چاله میدانی، نه از ادب بوئی برده و نه از سیاست، نه اقتصاد میداند و نه با علم اداره کشور آشناست. پس از یک دوره مداحی و قرآن خواندن در مجلس سیدعلی آقا، سر از شهرداری تهران در میآورد و بعد نایب امام زمان دستش میگیرد و پا به پا به کاخ ریاستش رهنمون میشود. امروز او خود را بینیاز از رهبر حس میکند. در چند مجلس خصوصی گفته که آرایش بیشتر از آرای خامنهای است و اگر او تکیه بر سپاه دارد، حضرتش اعتماد بر بیعت سپاه دارد و سالی 50 میلیارد یا بیشتر هم پول در اختیارش است. امروز به برکت میلیاردهای دزدی، تحفه در صدد چهره سازی برای خویش است. یکصد میلیون تومان به نمایندگان مجلس دستخوش میدهد، دو میلیارد نقد برای حاج عزت ضرغامی میفرستد و برای حسین بازجو مدیر کیهان مقرری ماهیانه یک میلیون تومانی ترتیب میدهد. و جالبتر از همه آقازادهاش را مأمور میکند به همراه خواهرزادهها و برادرزادهها و کور و کچلهای فامیل گروه «جمعی از دانشجویان مستقل» را راه بیندازند و در باب کرامت مولانا تحفه آرادان خزعبلاتی از این دست را بنویسند: «از سفر استانی مشهد باز میگشتیم وقت پیاده شدن دکتر احمدینژاد چند ورق کاغذ به من داد تا نگه دارم. دست خط دکتر بود، اشعار زیبائی سروده بود. برایم جالب بود دکتر شعر هم میگوید. (یعنی اینکه حضرت دکتر ترافیک نیز مثل خمینی و خامنهای شعر میگوید)... در جشن کتاب سال آقای حداد عادل هم حاضر بود، بعد از سخنرانی دکتر احمدی نژاد، آقای حداد که خودش ادیب است در گوش من گفت آنهم با تعجب، آقای احمدینژاد خیلی خوب صحبت میکند (یعنی لحن چاله میدانیاش را نبینید، به وقتش بلد است ادیبانه حرف بزند) «دکتر گاهی کاپشن و تسبیح و انگشتر خود را نیز هدیه میدهد. یعنی مردم نامه میدهند و او دستور میدهد به آدرس درخواست کننده پست کنیم» (یعنی اینکه چون بر تن و در دست مبارک بوده متبرک است) «دکتر در بین غذاها آش و قرمه سبزی را خیلی دوست دارد چون خودشان دستپخت خوبی دارند!!» یکبار یک روحانی به او اعتراض کرد به چه حقی این همه در مورد امام زمان حرف میزنی، شما حق نداری و من اجازه نمیدهم، دکتر گفت مگه امام زمان رو خریدی؟» یادداشتها در باب سوراخ بودن کفش و جوراب آقازاده تحفه آرادان نیز شرح مبسوطی دارد و...
دیکتاتورک تا قدیس شدن دو سه گام بیشتر فاصله ندارد. بعد هم نوبت سیدعلی آقا میرسد که به لقاالله واصل شود...
September 11, 2009 08:29 PM