December 18, 2009

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

سه‌ شنبه 8 تا جمعه 11 دسامبر
پیشدرآمد: تردیدی ندارم که سیدعلی آقا سخت کلافه است و آشفته حال، نه راه پس دارد نه راه پیش، در واقع به خاطر بزرگترین اشتباه زندگی سیاسی‌اش دچار چنان انفعال و روان پریشی شده که به گفته بسیاری از آشنایان با روحیات و عملکرد او، وضعی شبیه خیلی از دیکتاتورهائی پیدا کرده که در پایان دوران حکومتشان نسبت به همه کس و همه چیز بدبین می‌شوند، عزلت و تنهائی گریبانشان را می‌گیرد و هر کاری می‌کنند به ضررشان تمام می‌شود.

یکبار دیگر نوشته‌ام آقای خامنه‌ای در آن شب شوم (از نظر خودش) تسلیم جمعی نمی‌شد که به همراه اعضای اتاق فکرش به نمایندگی از سوی سپاه و احمدی‌نژاد نزد او آمده بودند (اواسط اردیبهشت گذشته) و با نهادن شماری از گزارش‌ها و پیش‌بینی‌ها در برابر او و تأکید بر اینکه اطرافیان موسوی و کروبی بر آنند تا در دو سه ماهه اول بازگشتشان به حکومت، زمینه عزل حضرت آقا و نشاندن خاتمی بر کرسی ولایت را فراهم آورند و آمریکا و انگلیس پشت این طرح هستند، سرانجام موفق شدند موافقت او را برای تقلب گسترده جلب کنند، اگر در آن شب «نه» گفته بود و اجازه می‌داد انتخابات مسیر طبیعی خود را طی کند و یا اگر پیشنهاد رفسنجانی را بعد از اعلام نتایج دستکاری شده می‌پذیرفت و انتخابات را دو مرحله‌ای می‌کرد امروز نه به عنوان منفورترین دیکتاتور جهان انتخاب شده بود و نه اینهمه جنایت و خیانت را به پایش می‌نوشتند. شش ماه پیش در آن فضای سبز پر از شور و شوق و امید، کمتر کسی در اندیشه خامنه‌ای و سیاهه اعمال او بود. مردم بی آن که در حافظه تاریخی‌شان شک کنیم چندان در اندیشه دیروز بازیگران صحنه از جمله خامنه‌ای و موسوی و کروبی نبودند بلکه برای نخستین بار طی سی سال اخیر حس می‌کردند علی‌رغم قید و بندهای موجود در گزینش نامزدها توسط شورای نگهبان و وزارت کشور و امنیت خانه مبارکه نایب امام زمان، و با آنکه در میان نامزدها، چهره‌ای حضور ندارد که خواستها و آرزوهای آنها را نمایندگی کند اما همین که از دهان موسوی و کروبی سخنانی می‌شنیدند که با شعارهای تکراری سه دهه از عمرشان هم خوانی نداشت امیدوار شده بودند. مردم با ارزیابی و سبک ـ سنگین کردن وزن سیاسی و توان عملی آنها می‌توانستند امیدوار باشند رئیس جمهوری آینده پلی خواهد بود بین استبداد فاسد ولایتی و نیمه دمکراسی قابل تحملی به عنوان سکوی پرتاب به سوی دمکراسی. این برداشت بر شور و هیجان صحنه انتخابات افزوده بود. حتی در سال 76 در آن دو سه هفته‌ای که طرفداران خاتمی مجال ظهور و حضور در صحنه پیدا کردند، چنین شور و شوقی دیده نشده بود. بنابراین آقای خامنه‌ای با یک سیاست حساب شده می‌توانست از حضور چشمگیر مردم در صحنه به نفع خود و رژیمش بهره‌برداری کند و از سوی دیگر با برگذاری یک انتخابات محدود (از نظر هویت و جایگاه نامزدها) با قاعده مشارکتی وسیع، و بدون حقه‌بازی و تزویر، جهانی را که با اشتیاق و بی‌صبری و گاه تحسین منتظر برگذاری انتخابات و اعلام نتایج آن بود قانع سازد که این رژیم مورد حمایت مردم است و بهترین دلیلش آنکه بیش از دو سوم صاحبان رأی در آن شرکت کرده‌اند و... کوتاه زمانی پیش از انتخابات در واشنگتن در گفتگو با مسؤولان وزارت خارجه و تنی چند از اعضای کنگره کاملاً برایم آشکار شده بود که اگر موسوی در انتخابات پیروز شود، ایالات متحده بدون درنگ طرح مصالحه با ایران را به اجرا خواهد گذاشت.
(اینها را می‌نویسم با این توضیح که اگر آقای خامنه‌ای خردمندانه راه عقل و مصلحت عالیه کشور و نظام را در نظر گرفته بود شاید بسیاری از ما یا ناچار به تجدیدنظر در نگرش و رفتار سیاسی خود می‌شدیم و یا حداقل همنسلان من با پذیرش اینکه فعلاً تا 8 سال دیگر اتفاقی نخواهد افتاد مبارزه با رژیم را به حال تعلیق یا تعدیل درمی‌آوردند. خطای بزرگ سید، جان تازه‌ای به جنبش آزادیخواهی ایران داد، دیوار جدائی بین درونمرز و برونمرز را فروانداخت و زمینه‌ساز طلوع آفتاب همبستگی و همدلی بین نسلها و اندیشه‌ها شد. فکرش را بکنید امروز بسیاری از گروهها و تشکل‌های سیاسی و شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و علمی که رأی به تحریم انتخابات داده بودند، در صف نخست حامیان جنبش سبز جای گرفته‌اند.).
در طول هفته گذشته هم رژیم دچار سرگیجه بود و هم نایب امام زمان، آنچه در روز 16 آذر در 38 دانشگاه کشور به صحنه آمد، حقاً هم رژیم را گیج و کلافه کرد و هم رهبر رژیم را، در عین حال مخالفان رژیم نیز باور نمی‌کردند جنبش در این ابعاد گسترده، بتواند حضور سبز خود را به اثبات رساند. در این میان آتش زدن تصویر مشترک خمینی و خامنه‌ای بدون هیچ تردیدی نشانه به فلاکت افتادن رژیمی بود که خود پیشاپیش نه تنها تصویر، که کل «خمینی» را به حراج گذاشته است. در کنفرانس برلین، اکبر گنجی در مصاحبه‌ای که پیراهن عثمانش کردند اشاره کرده بود خمینی سهم تاریخ است. و من به حرف او می‌افزایم که مصدق و قوام‌السلطنه و رضاشاه و مشیرالدوله و محمدرضا شاه هم سهم تاریخند. واکنش به این اشاره گنجی چنان بود که آشنا و غریبه به او پشت کردند و زندان و شکنجه‌اش را زیر سبیلی بی هیچ واکنشی پشت سر گذاشتند. (و ما ضد انقلاب‌ها در غربت اما، هر لحظه یادش کردیم و با همسر و فرزندانش فریاد زدیم، گریستیم و روز بیرون آمدنش خندیدیم). امروز اما آتش زدن تصویر آقای خمینی فقط وسیله‌ای است در دست رژیم برای تحریک چهار تا جوجه طلبه و آخوند بی‌دین وگرنه اهل ایمان دیرگاهی است حسابشان را از آقای خمینی جدا کرده‌اند و اکثریت مردم ایران نیز اصولاً اعتباری برای او قائل نیستند که به سراغ تصویرش بروند و آن را آتش زنند. خمینی سهم تاریخ است. آنکه امروز با مردم در جدال است سیدعلی آقا و اهل بیت اوست. تازه جنبش سبز چرا عکس آقای خمینی را آتش بزند که نوادگانش حسین و علی و حسن و از همه مهمتر دکتر مریم خانم مصطفوی (خواهر حسین و فرزند آقا مصطفی و نواده دختری مرحوم حاج آقا مرتضی حائری یزدی) در صف نخست دشمنان ولایت مطلقۀ سیدعلی آقا قرار گرفته‌اند.
بگذارید اینجا حکایتی را باز گویم از روز بازگشت حسین آقا خمینی به وطن در پی سفر اولش به عراق که تا واشنگتن و دیدار با شاهزاده رضا پهلوی و گفتگوی طولانی با من در برنامه تلویزیونی‌ام و نیز الشرق الاوسط و کیهان ادامه یافت. حسین به دلایلی که مجال بازگوئی‌اش اینجا نیست ناچار شد به وطن باز گردد. همه نگران بودند اما حسین بازگشت و به قم رفت و آب هم از آب تکان نخورد. و اینهمه به سبب یک پیام. مادربزرگ او همسر مرحوم آقای خمینی خانم ثقفی توسط محمدی گلپایگانی به آقای خامنه‌ای پیغام داده بود اگر موئی از سر حسین کم شود و یا کسی متعرض او شود می‌آیم و از مقر رهبری بیرونش می‌کنم و منظور البته سیدعلی آقا بود. همسر آیت‌الله خمینی چنان گفته بود که نایب امام زمان حساب کار خود را کرد. حسین به وطن رسید و آب هم از آب تکان نخورد. و یکبار دیگر نیز به عراق رفت و...
تصویر خمینی و خامنه‌ای را آنها آتش زدند که برای بیرون جستن از چاهی که در آن فرو افتاده‌اند به دنبال طنابی بودند. گمانشان بر این بود که به بهانه بی‌حرمتی به تصویر مقدس سید روح‌الله، عاشورائی برپا می‌کنند که عاشورای واقعی در برابر آن رنگ می‌بازد. در عین حال با این کار چنان مجال را بر جنبش سبز تنگ خواهند کرد که جای حرکتی در محرم و به ویژه تاسوعا و عاشورا به جای نخواهد ماند. اما این بار نیز تیرشان به سنگ خورد، نه کسی برای تصویر آتش گرفته خمینی کف به لب آورد و فریاد زد و سینه چاک داد و نه توانستند این کار را به حساب جنبش سبز بگذارند.
کروبی اول همه مچشان را گرفت و چه کسی از کروبی به خمینی نزدیکتر تا در برابر بی‌حرمتی به استاد و مرادش عمامه از سر به زمین زند و فریاد وااسلاما سر دهد، اما دیدیم که او زودتر از همه حیله حاکمیت را برملا ساخت، در پی او موسوی اردبیلی و یوسف صانعی به زبان آمدند و آنگاه این موسوی و خاتمی بودند که زشتی کار صدا و سیمای حاج عزّت را یادآور شدند. به عبارت دیگر بیش از آنکه آتش زدن تصویر ولی فقیه اول، مذموم انگاشته شود، کار تلویزیون در پخش این تصویر چند نوبت تقبیح شد. دو سه روزی برای ایجاد آشوبی در جمع حوزویان از طلبه و مدرس، در قم دستارها بر شانه فرو افتاد و ناله مداحان به آسمان شد. در تمام این مدت یاد شعر ایرج بودم که «تصویر زنی به گچ کشیدند» و قس علیهذا. در طول جنگ ایران و عراق، شیخ علی تهرانی شوهر بدری خانم خواهر آقای خامنه‌ای هفته‌ای چند بار پشت میکرفن رادیو و در مقابل دوربین صدا و سیمای صدام حسین (به قول آقایان: عفلقی بعثی کافر) علیه آقای خمینی سینه می‌کوبید و انواع و اقسام تهمتها و ناسزاها را نثار او می‌کرد که حرمت شاگرد و مرید اصیل و وفادار نگاه نداشته و امامت جمعه و جماعت پایتخت را به اخ‌الزوجه او سیدعلی آقا خامنه‌ای داده بود. من خود در سفری به کویت از تلویزیون بغداد گفتار شیخ علی تهرانی را شنیدم و حقاً که با همه مخالفت با رژیم از اینکه یکی از شاگردان نزدیک به خمینی او را با انواع ناسزاها که کمترینش دجال و قاتل و بی‌دین و حقه‌باز بود مورد حمله قرار می‌دهد در شگفتی شدم. همین سیدعلی آقا که برای به آتش کشیده شدن تصویر مشترک خمینی و خودش ناله می‌زند و اشک می‌چکاند، بعد از جنگ در مقام ولی امر، تن به خواست خواهرش داد و اجازه بازگشت او و شیخ علی و فرزندانش را به ایران صادر کرد. آنها بازگشتند و در لواسان صاحب ویلائی شدند، مقرری هم برای بدری خانم تعیین شد. غیرت سرداران اسلام و حافظان بیضه شریعت محمدی گاه بازگشت شیخ علی تهرانی کجا رفته بود؟
بله، تصویر خمینی را آتش زدند تا جنبش را به آتش کشند اما هم ملت هشیار است و هم رهبران جنبش از بازی‌ها و توطئه‌های پس پرده خبردار، لازم به ذکر است که اختلاف و جدائی و بریدن و ریزش در جمع پایوران رژیم، امکان رازداری و سرنگهداری مسؤولان را به حداقل رسانده به گونه‌ای که اغلب طرحها پیش از آنکه وارد مرحله اجرائی شود توسط فرد یا افرادی از درون حلقه قدرت به بیرون درز می‌کند. شنبه شب خبری به دستم رسید که چون منبع آن مطمئن بود بلافاصله آن را روی سایت خود منتشر کردم. خبر حکایت از نشستی در بیت می‌کرد که در آن سران کودتا در حضور سیدعلی آقا روی دستگیری موسوی و کروبی و خانه نشین کردن خاتمی و حتی رفسنجانی، اصرار بسیار داشتند. خامنه‌ای گفته بود فردا پاسخ نهائی‌ام را می‌دهم. در آن لحظه هیچکدام از ما نمی‌دانستیم سید قرار است روز بعد برای طلبه‌ها و مدرسین و روضه‌خوانها سخنرانی کند و بهانه‌اش بی‌حرمتی به تصویر خمینی است. یکشنبه سخنان او را با دقت دنبال کردم. نوعی عقب‌نشینی و جا زدن بود. واژگانی چون «برادران سابق و دیروز ما»، «دانشجویان عزیز ـ من هیچ اعتقادی به دفع ندارم» (یعنی تا حالا کارهائی را که تأیید کرده‌ام از کشتن و شکنجه و تجاوز و زندان از روی اعتقادم نبوده است) نشانه‌ای از موضع ضعف و خود را باختن رهبر بود. یا آنجا که گفت «وقتی همه آدمهای فاسد از سلطنت طلب‌ها، توده‌ای‌ها و حتی رقاصان و مطربان فراری از کشور از بعضی افراد حمایت می‌کنند، اینها باید چشمشان باز شود و بدانند که لابد کارشان یک ایرادی دارد». همین جمله گواه صادقی است بر اینکه سیدعلی آقا واقعاً به وحشت افتاده است. میلیونها انسان در داخل کشور و حداقل یک میلیون از چهار و نیم میلیون ایرانی مقیم خارج را با صفاتی یاد کردن که برای خیلی‌ها مایه افتخار است اگر نشانه وحشت و درماندگی نباشد نشانه چی است؟ خامنه‌ای می‌ترسد وقتی مشاهده می‌کند در صف مبارزان رضا پهلوی و داریوش همایون در کنار ملیون جمهوری‌خواه ازقبیل مهندس حسن شریعتمداری، محسن سازگارا، دکتر عبدالکریم سروش همراه با هنرمندانی که یک سویشان محسن مخملباف و بهمن قبادی و استاد شجریان و شهرام ناظری قرار دارند و سوی دیگرشان گوگوش، شهره آغداشلو، ابی، داریوش و... یکصدا جنبش سبز را می‌ستایند و طنین صدایشان در حمایت از این جنبش، جهانی را به حرمت نهادن به ملت ایران واداشته است. بله، سیدعلی آقا کلافه می‌شود وقتی می‌بیند دیوار جدائی بین داخل و خارج فروافتاده است و در ایران هر روز تظاهراتی برپا می‌شود، در برونمرز نیز همزمان، موج سبز به حرکت در می‌آید. حالا در صف جنبش سبز همه آنها که تا دیروز در خط کشی‌های ایدئولوژیکی به نفرین جدائی گرفتار شده بودند کاری ندارند که نام تو علی خاوری است و شش دهه در جنبش چپ و توده‌ای بوده‌ای، نامت داریوش همایون است و وزیر اطلاع رسانی عصر پهلوی دوم بوده‌ای، فرزند مرجع راحل هستی یا تئوریسین سابق انقلاب اسلامی، روزگاری دل به شاه داشته‌ای یا دست در بیعت خمینی، رو به مزار لنین نماز می‌خوانده‌ای یا رو به قبله مصدق تکبیر می‌کشیدی، کاری ندارند شاعر خلقی بوده‌ای یا عاشقانه می‌سروده‌ای، ترانه خوشا روزگار ما در عصر آریامهر را خوانده‌ای یا با گل گندمت در دلهای هزاران جوان شعله ستیز رویانده‌ای، گوینده تلویزیون عصر تمدن بزرگ بوده‌ای یا در روزنامه سیاه عصر نکبت و استبداد ولایتی قلم زده‌ای، آری، کاری ندارند که چه بوده‌ای، مهم این است که چه هستی و امروز کجائی، سید از این وحشت دارد. چون می‌داند امسال در محرم تنها عزاداران حسینی سبزپوش نخواهند بود بلکه سکولارها، هنرمندان، استادان، دیندار و بی‌دین، کمونیست و ملی، لیبرال و سوسیالیست، شیعه و سنی، کرد و بلوچ، آذری و لر، بختیاری و قشقائی، بویراحمدی و شاهسون، عرب و گیلک، مازندرانی و اصفهانی، یهودی و مسیحی، زرتشتی و صائبی، عارف و عامی و... همه در صف عاشورائیان حاضر خواهند بود. محرم جانانه‌ای در پیش رو داریم، تا سوعا و عاشورائی جانانه‌تر، در سال 57 سرنوشت رژیم وقت در تاسوعا و عاشورا رقم خورد. امسال نیز سرنوشت پایانی رژیم را رقم خواهیم زد.

شنبه 12 تا دوشنبه 14 دسامبر
سپاه در یمن
هفته پیش شرحی از اوضاع یمن و جنگ حوثی‌ها با دولت از یک سو و عربستان سعودی از سوی دیگر را نوشتم، گزارش دیگری از یمن دارم که ابعاد مداخله سپاه قدس در جنگ داخلی یمن را آشکارتر می‌کند. پیش از آن یادآور می‌شوم که خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس و یکی از شعبده‌بازان انقلابی مورد لطف سیدعلی آقا (این لطف طی 5 سال اخیر برای ملت ایران یک میلیارد و دویست میلیون دلار هزینه به بار آورده است) در هفته گذشته طی سفری به صنعا و دیدار با علی عبدالله صالح رئیس جمهوری، خواستار میانجی‌گری بین یمن و ایران شد. رئیس جمهوری یمن که اصولاً منطق جمهوری اسلامی را برای گفتگو بر حوثی‌ها نمی‌پذیرد و معتقد است حوثی‌ها به علت حمایت جمهوری اسلامی از حدود خود تجاوز کرده‌اند و هر نوع میانجی‌گری از سوی ایران و یا قطر که یکبار میانجی‌گری کرده بود عبدالملک حوثی و دار و دسته‌اش را جری‌تر خواهد کرد ظاهراً پاسخ منفی به مشعل داده است با این همه رهبر حماس به تهران رفت و به حضور نایب امام زمان و رئیس جمهوری منتخبش رسید. این میانجی‌گری اگر برای یمن و حوثی‌ها سودی نداشته باشد برای خالد مشعل پرسود است که هیچگاه او و رفقایش دست خالی از نزد ولی فقیه بیرون نرفته‌اند.
باری، از یمن می‌گفتم، روز شنبه در نشست امنیتی بحرین که وزرای خارجه و امنیت کشورهای منطقه و ژنرال پترایوس هم در آن شرکت داشتند محمد الانسی رئیس شورای امنیت ملی یمن فاش ساخت مدارک بسیاری از دخالت رژیم حاکم بر ایران در جنگ یمن به دست دولت افتاده که به موقع در اختیار افکار عمومی قرار خواهد گرفت. در حاشیه کنفرانس در منامه یکی از مسؤولان یمنی گفته بود مدارک و مستنداتی در دست دولت است که همراه با چند تصویر و نوارهای صوتی ثابت می‌کند چند تن از فرماندهان عالی‌رتبه سپاه که با ناوچه سهند و یک زیردریائی ساخته ایران از رده غدیر اخیراً به بندر عصب در اریتره رفته بودند در ملاقات با عبدالمالک حوثی در داخل خاک یمن وی را مطمئن ساخته‌اند که حدی برای کمکهای نظامی و مالی سپاه به جنبش حوثی‌ها متصور نیست. رهبر دستور داده است هرچه می‌خواهید به شما بدهیم. همین مقام یمنی افزوده است، در این ملاقات یکی از فرماندهان سپاه قدس به نام عبداللهی ده میلیون دلار نقد به عبدالمالک داد و سه محموله سلاح نیز که شامل موشکهای سام 7 خمپاره‌انداز مینی کاتیوشای 108 میلیمتری و مسلسلهای ژ3 و کلاشنیکوف بود از طریق دریا به قایقهای ماهیگیری یمنی منتقل شد که کار انتقال سلاحها را به ساحل یمن و تحویل دادن آنها به حوثی‌ها را بر عهده داشتند.
و در پایان اضافه می‌کنم که هفته پیش یک زیردریائی غدیر همراه با دو ناوچه کوّروتی نیروی دریائی عازم باب المندب شد. ناوی‌ها و افسران اعزامی با این زیردریائی و ناوچه‌ها برای کمک رسانی به حوثی‌ها توجیه شده‌اند و نه آنگونه که رژیم ادعا می‌کند برای مقابله با دزدان دریائی و اسکورت نفتکش‌ها و کشتی‌های تجاری ایران.

December 18, 2009 06:27 PM






advertise at nourizadeh . com