یکهفته با خبر
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید!
سهشنبه 18 تا جمعه 21 می
قهرمان ملی در جمهوری نایب امام زمان
چهرهاش، بلاهت و جنایت را با هم دارد. در آن نگاه حیرت زده، من وحشت را بیش از شادی میبینم. در واقع قاتل میداند بهترین روزهایش همان بود که در زندان فرانسه طی شد. همانجائی که جهنمش خواند اما از چند ماه پیش از آزادیاش به گفته یکی از آشنایان به پروندهاش، التماس میکرد به گونهای به او مجال ماندن بدهند. لابد نگران بود با رسیدن به بهشت جمهوری ولایت فقیه حتی اگر قهرمانش کنند که کردند، سرنوشتی بهتر از فریدون بویراحمدی و محمد آزادی همدستانش پیدا نکند (بویراحمدی را میگویند سر به نیست کردهاند. حداقل ایل و تبارش باید خبری از او داشتند که ندارند. محمد آزادی مدتی کامیوندار بود و بعد دیگر هیچ... از قاتلان فقط انیس نقاش لبنانی و اکبر خوشکوشک عاقبت به خیر شدهاند...
به انیس نقاش که بیست و نه سال پیش قصد جان زنده یاد دکتر بختیار را کرد اما به جای او دو شهروند فرانسوی، یک پلیس و یک عاقله زن را به قتل رساند، و در زندان با گروگانهای فرانسوی در بیروت مبادله شد، سه و به قولی پنج میلیون دلار پاداش از سوی جمهوری اسلامی پرداخت شد و او با این پول دکانی در لبنان به اسم مرکز پژوهشهای خاورمیانه درست کرد اما سرش به کارهای دیگر از تجارت تا جاسوسی گرم شد و گرم میباشد. اکبر خان اما که سینه شاعر و هنرمند مبارز فریدون فرخزاد را شکافته بود و در بسیاری از قتلهای زنجیرهای نقش داشت امروز از سرمایهداران کلان ذوب شده در ولایت است. او دو پاساژ بزرگ در شمیران، چهار ساختمان 8 تا 12 طبقه در پاسداران، فرمانیه و جاده قدیم شمیران دارد. بقیه روزگار سیاهی دارند. مصطفی کاظمی (موسوینژاد) که روزگاری نور دیده ولی فقیه بود بین زندان و خانه در آمد و شد است. تا چند سال حقوق ماهیانهاش توقیف بود و اکبر خوشکوشک هوایش را داشت. عالیخانی نیز وضع بهتری ندارد. چنانکه آمران قتلها. میگویند قربانعلی دری نجفآبادی (موسوم به قربانعلی ماستبند)، گرفتار کابوسی است که کار او را به روانشناسی کشانده است...
باری، منظر علی وکیلیراد را در فرودگاهی که به نام خمینیاش میخوانند، در کنار مادری که لابد فکر میکند پسرش بیگناه است و فرانسویهای جنایتکار او را بیدلیل زندانی کردهاند (بدون آنکه از خود بپرسد پسرش در گوشه خیابانی در ژنو چرا ولو شده بود تا دستگیر شود؟) بهنظر میآورم. این منظر طبیعی است که مادر و برادر و خواهر و قوم خویش یک جنایتکار بعد از 19 سال دوری به استقبالش بروند. حتی آزادی او توسط فرانسویها کاملاً در چهارچوب قوانین فرانسه صورت گرفته است که یک زندانی حبس ابد بعد از 15 تا 18 سال میتواند مشمول عفو شود به ویژه اگر هم چون وکیلیراد از همان روز اول با قاضی بروگیر همکاری کرده و جزئیات جنایت تکان دهنده سر و سینه و مچ زنده یاد دکتر شاپور بختیار و آن جوان سادهدل فداکار و وفادار سروش کتیبه را با همدستی محمد آزادی و فریدون بویراحمدی بریدن و شکافتن و نام آمران این جنایت را فاش کرده باشد.
آنچه مشمئزکننده و تهوعاور بود مشاهده حسن قشقاوی سفیر سابق و معاون حقوقی کنسولی!! وزارت خارجه پیشاپیش مستقبلان بود که شاخه گلی به گردن وکیلیراد قاتل میانداخت. در کنار قشقاوی البته اهالی ولایت ترور از جلالی عضو کمیسیون امنیت ملی و روابط خارجی مجلس گرفته تا معاون اطلاعات سپاه، و همچنین یک دوجین از آدمخواران سابق ولاحق برای استقبال از «قهرمان» به سالن تشریفات فرودگاه امام خمینی آمده بودند. منظری حقاً شرمآور بود که فقط مشاهده آن، در سایه رژیمهای آدمخواری از نوع ولایت فقیه و جیم جونگ ایل، ممکن است. جلالی طی سخنانی در مجلس قهرمان ملی را ستود و با وقاحت خواستار تعقیب قضائی دولت فرانسه جهت در حصار قراردادن یک جوان مؤمن ذوب شده در ولایت سیدعلی آقا برای 19 سال و گرفتن حق و حقوق او شد. شما اگر خود آلوده به جنایت نباشید نمیتوانید از یک جانی حمایت کنید. آقا مجتبی نظر عنایت خود را شامل حال وکیلیراد میکند هم از اینروست که قاتل دکتر بختیار و سروش کتیبه روز دوم ورودش به دیدار ولیعهد نایب امام زمان میرود تا از دستشان، یک قباله آپارتمان مصادره شده فرد اعلا به پاس خدمت بزرگش به اسلام انقلابی ناب محمدی ولایتی دریافت کند. (همینجا توضیح بدهم که بعد از نیّری تشکیلات فرمان امام دربست در اختیار آقازاده اولی حضرت آقا یعنی سید مصطفی قرار گرفت. سال گذشته به گفته یکی از کارکنان تشکیلات بیش از 60 میلیارد تومان از محل فروش زمین و ساختمان و اموال صدها ایرانی که بیدلیل مالشان توقیف شده بود تقدیم دفتر مقام معظم رهبری شد. خدا بدهد برکت. بعد از 31 سال فروش اموال توقیفی و مصادرهای همچنان ادامه دارد.)
باری، وکیلیراد فعلاً در آغاز ورودش به بهشت جمهوری ولایت فقیه با گرفتن لقب قهرمان اسلام صاحب دولت و اعتبار شده است. اما کمی صبر کنید تا عاقبتش روشن شود. سروصداها میخوابد، آن وقت قاتل جانور صفت با همان کابوسی روبرو خواهد شد که هادی غفاری پس از قتل مرحوم هویدا و مصطفی کاظمی پس از کشتن فروهرها و مختاری و پوینده دچار آن شد. اینها گمان میکنند که میشود انسانهائی فرزانه و آزاداندیش را سر برید و سینه شکافت و بعد هم آسوده خاطر به زندگی زشت کرموار خود ادامه داد. در این طبیعت اگر از خداجویان هم نیستید، با من هم عقیدهاید که عمل انسان اثر وضعی دارد. شما چهره آقای خامنهای را قبل از انتخابات خرداد گذشته با چهره امروزش با دقت مقایسه کنید. آیا این چهره غبار گرفته پر از وحشت و اضطراب همانی است که در روزهای پیش از انتخابات و برپائی جنبش سبز میدیدیم؟
باری، در زندگیش قدر بزرگمرد بختیاری را ندانستیم، و صبح صادقی را که به ما آزادی و حاکمیت ملی و عدالت، برابری و حفظ حرمت دین و اعتقادات یکایک مردم ایران را با جدائی دین از حکومت تضمین میکرد رها کردیم و رو به فجر کاذب، نماز جنون اقامه بستیم. تنهایش گذاشتیم و بعد از آنکه استبداد ولایت فقیهی در سرزمینمان پای گرفت و او نخستین پرچم مبارزه را برافراشت باز هم طعنهاش زدیم و حتی اگر در جمع همراهانش شدیم، اغلب چشم به مواجب و جیره مرحمتی دوخته بودیم. روزی که سرش را بریدند از آن جمعی که سالها سر به آستانش داشتند تنها انگشت شمار مردمانی حاضر شدند در دادگاه شهادت دهند، بقیه یا به سفر رفتند و یا در حضر گم شدند و... امروز که بر گردن قاتلش در جمهوری جهل و جور و فساد گل میاندازند و قهرمانش میخوانند آیا هنوز هم شماری از ما بر این باورند که میتوان از درون رژیم قاتلان، حکومتی انسانی بیرون آورد؟ نه، من بر این باورم که منظر وکیلیراد در فرودگاه خمینی، یک هفته پس از آنکه بر گردن پنج تن از فرزندان آزاده خانه پدری طناب دار حلقه زد، سوزنی به هشیاری ما بود. حالا زمان همصدائی پیوند برای برانداختن رژیم قاتلان است. اگر از این پس صدائی در حمایت از رژیم در هر گوشهای برخاست باید با تمام نیرو در برابرش بایستیم. جمهوری قاتلان باید سرنگون شود. پنج جوانی که بر طناب دار بوسه زدند، این را آواز دادند، و آن منظر شرمآور گل انداختن معاون وزارت خارجه رژیم بر گردن جانی سیاهروی امنیت خانه مبارکه نایب امام زمان، این نکته را یادآور ما میشود؛ اینها همگی از قاتلانند. سیاهکارتر از ابن زیاد و شمری که لعنتش میکنند. آنها فرزند بیمار سومین امام را مشمول رأفت قرار دادند، اما اینان بر سینه پیری که خود از عمرش چیزی بسیار نمانده بود نشستند و گردنش بریدند.
شنبه 22 تا دوشنبه 24 می
سخنرانی در عمان (2)
هفته پیش نوشتم که مرکز پژوهشهای راهبردی عراق کنفرانسی در عمان پایتخت اردن برپا کرده بود که در آن چهرههای سرشناس سیاسی و نظامی و دانشگاهی و مطبوعاتی عراق حضور داشتند. من یگانه غیرعرب در جمع بودم. البته خانم تانیا طلعت نماینده ائتلاف کردستان نیز که در عین عراقی بودن، عرب نبود در جمع حضور داشت. دیدن دکتر صالح مطلک، حمید مُعّله، هاشم الهاشمی، سلیم الجبوری، نزار السامرائی، حیدر الملا، محمد بشار الفیضی و نصیر السامرائی و شیخ خمیس خنجر مدیر مرکز فرصتی است تا بیشتر از احوال عراق بعد از انتخابات آگاه شوم. شگفتا که این چهرههای سرشناس دست اندرکار سیاست در عراق، همگی هنگام سخنرانی من در جلسه حاضرند. به قول شیخ خمیس انگار همه میخواستند دیدگاه همسایه عجمیشان را در باب احوالات کشورشان بدانند.
سخنم را با ذکر دیداری در پایان نخستین سالروز سرنگونی رژیم صدام حسین، در کویت با دستیار حاکم آمریکائی عراق پل بریمر آغاز کردم. پارلمان کویت در آن تاریخ نشستی برپا کرده بود که ادارهاش بر عهده دولتمرد و روزنامهنگار سرشناس و رئیس وقت کمیته روابط خارجی پارلمان محمد جاسم صقر بود. از ایران دکتر عطاءالله مهاجرانی، محمد شریعتی ـ مشاور وقت آقای خاتمی و سفیر سابق در مقر سازمان کشورهای اسلامی ـ و محمد صادق الحسینی مشاور آقای مهاجرانی در کنفرانس حاضر بودند. پس از سخنانی که در کنفرانس ایراد کردم و به علت تکیهام روی نام خلیج فارس و ایرانی بودن ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک، با جنجال و واکنش روبرو شد، یکی از دستیاران پل بریمر نزد من آمد و اظهار علاقه کرد که با هم دیداری داشته باشیم. ساعتی از نیمه شب گذشته بود که با یک بطر ویسکی همراه منشیاش به اتاق من در هتل شرایتون آمد. او در طبقه دیگری در همین هتل اقامت داشت و من آن شب میزبان دوستی ایرانی بودم که دیدار او یکی از غنائم سفرهایم به کویت بوده است.
نشستیم تا 5 صبح، هرچه میگفتم منشی آقای «دکتر J» یادداشت میکرد و خود او با حیرت گاه سؤالاتی میکرد که باورم نمیشد پاسخش را نمیداند. زمانی که گفتم هنگام ورود آقای محمدباقر حکیم به عراق همراه با سپاه بدر حداقل سه هزار تن از افراد سپاه و سپاه قدس و اطلاعات که بعضاً از معاودین بوده هم عربی بلندند و هم عراق را خوب میشناسند وارد عراق شده و شماری از آنها در دستگاههای اطلاعاتی و نظامی شبه دولتی که آقای بریمر برپا داشته، مسؤولیتهای بالائی را عهدهدارند شوکه شده بود. هنوز احمد چلبی از چشمان بریمر نیفتاده بود و وقتی گفتم او با رژیم رابطهای تنگاتنگ دارد و مدیر دفترش از چهرههای شناخته شده اطلاعات سپاه است آقای «دکتر J» حال غریبی داشت. به او گفتم من روزنامهنگار ایرانی که دانش مختصری از عراق دارم و زبانشان را میدانم از این مسائل باخبرم چگونه است که شما با آن همه دم و دستگاه، صد هزار یا بیشتر نیرو، و دست نشاندگان بسیار، از این حقایق خبر ندارید؟ آن شب فهمیدم که چرا جمهوری اسلامی به این راحتی توانسته پنجههای اختاپوسی خود را در عراق به حرکت درآورد و دهها مرکز امنیتی و جاسوسی و خرابکاری برپا کند. شش سال بعد در عمان با ذکر این مقدمه سؤال میکنم پارلمان عراق که البته ائتلاف شیعه (در شکل پیشین آن) با کمک کردها بعد از انتخابات قبلی موفق شد نوری المالکی را روی کار آورد و چهار سال زیر سلطه ائتلاف الدعوه، مجلس اعلا، صدریها و فضیلت باشد، اما بارها به علت درگیری صدریها با دولت، و مجلس اعلا با شخص المالکی، و فضیلتیها با هر دوی آنها میتوانست سلطه هیأت حاکمه را بشکند در برابر طرح المالکی با حمایت احمد چلبی و تا حدودی کردها، برای تشکیل هیأت نزاهت و عدالت به ریاست «علی لامی» سکوت کرد؟ از شماری شخصیتهای عراقی از جمله دکتر صالح المصلک که عضو پارلمان قبلی بودند پرسیدم آیا شما از سوابق علی لامی بیخبر بودید؟ مگر نه اینکه آمریکائیها او را به علت رهبری یک گروه تروریستی وابسته به سپاه قدس بیش از یک سال و نیم بازداشت کرده بودند؟ آیا خبر نداشتید که آزادی او توسط المالکی، نتیجه یک توافق پشت پرده بود که بین آمریکائیها و المالکی انجام گرفت و به موجب آن چند مأمور عراقی نیروهای آمریکائی که در اسارت نیروهای ابوجعفر مهندس سرشناسترین تروریست وابسته به سپاه قدس بودند، آزاد شدند و قرار شد علی لامی پس از آزادی یا به ایران رود و یا به دنبال کار و کاسبی بیفتد. چگونه پارلمان عراق پذیرفت یک مزدور اطلاعات سپاه در رأس تشکیلاتی قرار گیرد که باید در ادارات و موسسات سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی، بعثزدائی کند؟ این آقای علی لامی و همکارانش حداقل هفتهای یک بار با حسن دانائیفر (سردار سپاه، مدیر مؤسسه بازسازی اعتاب مقدسه، مسؤول ستاد سپاه قدس در عراق و سفیر جدید رژیم در عراق که به جای حسن کاظمی قمی بعد از تشکیل دولت جدید مأموریتش را آغاز خواهد کرد و کاظمی قمی به جای او ریاست ستاد بازسازی اعتاب مقدسه را عهدهدار خواهد شد) ملاقات و از او اسامی کسانی را که باید پاکسازی میشدند دریافت میکردند. اگر این هیأت در آستانه انتخابات صلاحیت دکتر صالح المطلک از فهرست العراقیه دکتر ایاد علاوی را رد کرد نه به علت ارتباط دکتر با بعث بود چون دشمنی او با رژیم پیشین بر کسی پوشیده نیست. آقای المطلک به دستور قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس از سوی علی لامی رد صلاحیت شد چون در حمایت از مجاهدین خلق زیادهروی کرد. در کنگرهشان شرکت کرد و با خانم رجوی و همکارانش فیلم و عکس گرفت. به شنوندگان عراقیام در سمینار عراق بعد از انتخابات گفتم، رژیم ایران بیش از یکصد میلیون دلار در انتخابات عراق هزینه کرده، فقط یکی از نامزدهای نخستوزیری که سی میلیون دلار برای ملت ما هزینه داشته، و با همه ادهاها و جار و جنجالش فقط خودش در انتخابات برنده شده، بیش از ده بار طی سه ماه قبل و دو ماه بعد از انتخابات از ایران دیدار کرده، با این حساب فکر میکنید رژیم میگذارد دکتر ایاد علاوی که گروهش بیشترین کرسیها را در پارلمان از آن خود کرده (91 نماینده) و قانوناً حق تشکیل دولت را دارد بر کرسی نخستوزیری جلوس کند؟
رژیم ایران طی سالهای اخیر و به ویژه در دوران حکومت نوری المالکی، حضور خود را بسیار پررنگ کرده است و با آنکه میدانم شما اطلاعات احتمالاً دقیقی از ابعاد مداخلات رژیم ولایت فقیه در عراق دارید اجازه دهید من به چند مورد اشاره کنم.
1 ـ در سفارت و کنسولگریهای رژیم در بغداد و بصره و کربلا و اربیل و دفتر سیاسی سلیمانیه بیش از 80 تن از وابستگان سپاه قدس، اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات به عنوان دیپلمات مشغول کارند. کاری که به جز توطئه، طرح ترور و ایجاد آشوب و... نیست.
2 ـ رژیم در پوشش مجتمع شهید محراب که به ظاهر آرامگاه مرحوم آیتالله سید محمد باقر حکیم و برادرش مرحوم عبدالعزیز حکیم است، صدها از عوامل خود را وارد نجف کرده که به اسم مهندس و بنا و عمله و کارمند مشغول به کارند. مجتمع شهید محراب شامل دو هتل، مدرسه طلاب، مجتمع مسکونی برای طلاب و مدرسین، کتابخانه، ایستگاه رادیو تلویزیون، مدرسههای پسرانه و دخترانه برای خانواده طلبهها و مدرسین و... است. برای ساختن آن حدود 500 میلیون دلار هزینه پیشبینی شده است.
3 ـ آقای خامنهای با اعزام محمد مهدی آصفی پدرخوانده و رهبر معنوی حزب الدعوه به نجف، دکان پررونقی را در آنجا برپا کرده که هدفش تضعیف مرجعیت سنتی، یعنی مرجع اعلا آقای سیستانی و مراجع ثلاثه محمد اسحاق فیاضی افغانی، سعید حکیم عراقی و بشیر النجفی پاکستانی است. رشوه دادن به مدرسین و طلبهها با شهریههائی که دو تا سه برابر شهریه آقای سیستانی و دیگر مراجع است فضای حوزه علمیه نجف را به شدت آلوده کرده است.
4 ـ رژیم صدها مغازه و گاراژ توسط عواملش در شهرهای مختلف عراق به ویژه بصره، العماره، کربلا، نجف، کوفه، کاظمین، حله، بعقوبه و... خریداری کرده است که بعضی از گاراژها محل ساختن بمب و مسلح کردن اتومبیلهای انفجاری است. از مغازهها نیز به عنوان پایگاهها و مراکز ملاقات استفاده میشود. ژنرال الشهوانی رئیس سابق استخبارات عراق بسیاری از این مراکز را شناسائی کرده بود اما با فشار رژیم او را از مسؤولیتش کنار زدند، و فردی را به این مسؤولیت گماردند که از اسرای سابق ارتش عراق در ایران بود که از آغاز اسارتش با سپاه کار میکرد و در بازجوئی از اسرای عراقی همپای سپاه بدر فعالیت میکرد.
(بخش پایانی مطلب و گفتگو با محمود عباس ـ ابومازن ـ را در شماره بعد میخوانید).
May 28, 2010 09:05 PM