یکهفته با خبر
یا رب روا مدار گدا معتبر شود!
سه شنبه 14 تا جمعه 17 سپتامبر
«گُما» واژه تازهای است که در چهل سازمان اطلاعاتی رژیم معنا و مفهومی ویژه دارد. میکوشم در این شماره در باب آن و ابعاد مسئولیتهای ولی فقیه در سرکوبیهای یک ساله اخیر و حملات چند هفته گذشته به خانه کروبی، دفتر مهندس موسوی، و هدف غائی از این حملات، و نیز طرح پیچیده پاکسازی درون و برون که اطلاعات سپاه اجرای آن را عهدهدار شده است، مطالبی را از درون حاکمیت به اطلاع خوانندگان یک هفته با خبر برسانم.
1 ـ رژیم در حال حاضر بر 40 سازمان اطلاعاتی که وزارت اطلاعات با استوارهای نامدار و سربازان گمنامش، و سپاه قدس و اطلاعات سپاه و بسیج نیز در جمعشان به چشم میخورد تکیه دارد. اصولاً «اطلاعات» تا آنجا در درون حاکمیت اهمیت یافته است که سید علی آقا آن دو سه ساعتی را که فارغ از مجلس کوکنار و دیدار با نوکرانش، مثلاً به بررسی امور و صدور دستورالعمل مشغول است فقط گزارش اطلاعاتی میخواند و محور همه تصمیمگیریهای او، همین گزارشهاست.
2 ـ چندی قبل در همین زاویه نوشتم که چگونه به علی بن جواد حسینی آدمهائی نه از نوع شارلاتانهای بیسواد و کلاش، بلکه از سوی عمده العلما والاساتذه حضرت غلامعلی خان حداد عادل قمر وزیر مربوطه و سید علی اصغر حجازی شمس وزیر، قبولاندهاند که منتخب خداست و همانگونه که اولاد شیخ صفیالدین اردبیلی، پرچم تشیع را بالا بردند و حتی 50 سال بعد از سرنگونیشان به دست محمود افغان، هنوز هم تازه شیعیان در جستجوی نبیره و ندیدهای از آنها بودند، سه قرن بعد هم سید مجتبی میرلوحی، نام نواب صفوی را بر خود گذاشت تا با وصل کردن خود به خاندان صفوی زمینه اعتبار یافتن و اعتلای مقام و مکان خود را فراهم سازد، او نیز مأموریت الهی دارد که اگر به سهولت تحقق آن میسّر نشد، آقازاده نجیب و لایق و صاحب کرامتش سید مجتبی و پس از او نوادگان و نتیجهها و نبیرهها و ندیدهها... ولایت امر را در دست خواهند گرفت. در باب این مشکل که اگر قرار بود ولایت موروثی باشد که شاه را داشتیم و ولیعهدش اتفاقاً در بین مردم محبوبیت داشت و حداقل ریخت و قیافه و رفتار و منش و افکارش با انتظارات و خواستهای نسل جوان ایران همآهنگی دارد. در عین حال حسن آقای خمینی نیز هست که هم از سید مجتبی باهوشتر و درس خواندهتر است و اهالی ولایت اصلاحات نیز روابط بسیار نزدیکی با او دارند و هم قد و قامت و بر و روئی دارد که او را سر و گردنی از سید مجتبی بالاتر قرار میدهد. بنابراین کسانی را خود آقای خامنهای مأمور میکند به سید حسن خمینی بگویند: «مقام معظم رهبری بر این باورند که شما و سید مجتبی شایستگی نشستن بر کرسی رهبری را پس از به عالم ملکوت پیوستن ایشان دارا هستید. و خبرگان مکلف خواهند شد از بین شما دو تن یکی را برای مدت 8 سال به رهبری برگزینند که نوبت به نفر دوم هم برسد. به این ترتیب ولایت 16 سال در دست شما خواهد بود بعد هم اگر حضرت ظهور نکرد میتوانید 16 سال دیگر دورهای ولایتمدار شوید...»
هدف آقای خامنهای البته زمینهسازی برای آقازاده و شیره مالیدن به سر سید حسن بوده است. اما نوه آقای خمینی که استعداد و قابلیتهای خود را از مادر و جد مادریاش مرحوم سلطانی طباطبائی و مادربزرگش دخت بیت «صدر» به ارث برده است به ناقل حدیث گفته بود به ایشان بفرمائید که «عنقا را بلند است آشیانه» و البته مصراع نخست را خود آقا خیلی خوب میداند.
3 ـ غلامعلی خان حداد عادل که اخیراً در باب کشفیات خود از معرفت لدّنی داماد مکرم و ارتباطات الهی پدر داماد یعنی همان نایب امام زمان خودمان سخن سر دادهاند، از جانب مولا و مقتدای خود مأموریت یافته فرزند عزیز و نورچشمی آقا مجتبی را با کلیات ادبیات و هنر و فلسفه آشنا کند که دیگر با شنیدن اسم ابن عربی تصور نکنند طرف از نمایندگان والد معظم در بلاد عربیه بوده و شماره تلفن و دورنگار او را از رئیس دفتر محترم مقام ولایت، حضرت حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی داماد بلاد فخیمه پرس و جو کند.
آقای حداد عادل هفتهای سه چهار ساعت در دفتر مقام رهبری و یا پنجشنبه شبها که صبیه همراه با شاه داماد سید مجتبی به خانه ابوالزوجه دانشمند میروند، شعر و ادب و هنر و فلسفه را یکجا و در یک لیوان به دست سید مجتبی میدهند که ماشاءالله روز به روز مراتب کرامت و درایت و کفایت و بلاغت و فصاحت و فراستش بیشتر آشکار میشود.
4 ـ سپاه که از ابتدای دولت احمدینژاد عملاً پنجههای خونین بر جان و جهان اهالی خانه پدری کشید و شاهرگهای اقتصادی و فرهنگی و رسانهای و سیاسی و دیپلماتیک و مذهبی را به دست گرفت، همانگونه که در دوران خاتمی با واسطه و کمتر به صورت مستقیم «آقا» را از توطئههای وهمی اصلاح طلبان آگاه میکرد و هر 9 روز یک توطئه را به اجرا در میآورد، در دوران احمدینژاد با خالی کردن بیت مبارک و اتاق فکر از اغیار، هر 5 روز یک توطئه کشف کرد و به عرض سید علی آقا رساند که آقا، قربان جدّت بروم که یکبار دیگر شقالقمر کرد و به این بندگان گوش به فرمان مقام ولایت افتخار داد تا با یقظه ـ بیداری ـ و ذکاء و الهامات آسمانی، توطئهای را که استکبار و صهیونیسم برای متزلزل کردن پایگاه ولایت و نعوذاً بالله تجّری و اسائه به وجود ذیجود آن سرور عظما تدارک دیده بودند خنثی سازد. با دستگیری توطئهگران آنها اعتراف کردهاند مأموریت داشتند از طریق شبکه عنکبوتی ـ اینترنت ـ ویروس زبانمان لال «مرگ بر خامنهای» را وارد همه کامپیوترها کرده و با چاشنی «الله اکبر» و «جمهوری ایرانی» و شعارهای سخیف دیگری بر سر کوی و برزن و بازار داخلی و بینالمللی فریاد کنند.
به گزارش منبعی در بیت که پیش از این نیز مطالبش را خواندهاید و صحت همگی آنها برای شما و من آشکار شده است از اواخر سال 77 تا امروز اتاق فکر رهبر، تولیداتی به جز کشف توطئه و راههای مقابله با آن نداشته است. هر بار اعضای اتاق دور هم جمع میشوند با استناد به گزارشهای قرارگاه ثارالله (پایگاه اصلی جمع آوری و تنقیح ـ سره از ناسره جدا کردن یا سادهتر پاکسازی ـ اطلاعات) و بعضاً گزارشات استنباطی اعضاء، خزعبلاتی را در باب توطئه جدید و یا شناسائی سلول دیگری در رابطه با توطئه قبلی بر کاغذ میآورند و توسط سید اصغر حجازی مقام عظمای امنیتی تقدیم آستان ملک پاسبان سیدعلی آقا میکنند.
شما خود را جای آقای خامنهای بگذارید که مرتب به او بگویند آقا جانم به فدایت، این خاتمی و موسوی و کروبی با تشویق و حمایت رفسنجانی که از طریق آقازاده مهدی و صبّیه فائزه خانم با شیطان بزرگ و شیطانکها در تماس است قصد کردهاند نه تنها حضرت شما را از آن بالا پائین بکشند بلکه نقشههای بدی هم برای آقا مجتبی دارند از همان برنامههائی که برای حذف امام زاده راحل مرحوم حاج احمد آقا توسط برادر شهید رضوانالله علیه حاج سعید امامی طاب ثراه به اجرا گذاشته شد. با این گزارشها انتظار دارید آقای خامنهای هر روز درباره شیخ اجل و حضرت حافظ و استاد شجریان و ناظری و فریدون شهبازیان سخن بگوید و یا در حضرتش بزرگان تئاتر و سینما و نقاشی و مجسمهسازی جمع شوند و آقا در باب آخرین اثر طه بهبهانی سخن گوید؟ در گذشته آقای خمینی خبرچین از همه نوعی داشت، چپ و راست و میانه، فدائی و تودهای و لیبرال، ملی و ملی مذهبی، مرید واقعی از نوع خرمرید، و نوع عاشق مجذوب... اینها هر کدام از ظن خویش، گزارش امور را به حضرتش میدادند و او با هوش فطری که داشت امور را تمشیت میکرد. مثلاً وقتی میدید جامعه روحانیت مبارز حالا برای خودش هم شاخ شده است در حضور کروبی و موسوی خوئینیها که به شکایت از هم سلکان در جامعه روحانیت نزد او آمده بودند به تلویح میگفت خب این نباشه که روحانیت فقط جامعه باشه چرا مجمع نباشه... جملاتی از این نوع معمولاً از دهان مبارک سید روح الله بیرون میآمد، و فردایش آقای کروبی تشکیل مجمع روحانیون را اعلام میکرد و وقتی آقای مهدوی کنی و رفسنجانی اعلام میکردند این کار یعنی تشکیل مجمع و جدائی شماری از اعضای جامعه روحانیت، به وحدت روحانیون و صلابت نهاد روحانیت لطمه میزند، آقای خمینی بانگ بر میداشت که نخیر چنین نیست و دو جناحه شدن روحانیت خیلی هم خوب است و آثار و برکات آن بهزودی ظاهر خواهد شد و تکثر و تعدّد اگر با نفاق همراه نباشد بسیار امر پسندیدهای است.
آقای خامنهای هم اگرچه از ابتدا با چپهای اسلامی صفائی نداشت (برعکس با چپهای تودهای بهویژه پیروان مکتب مسکو و برلین یعنی دستاموزان کاژب و استازی علقه دیرینه داشت و حتی هنگام عسرت شماری از آنان و به خطر افتادن جانشان نزد قائممقام رهبر در آن روزها، یعنی آقای منتظری رفته بود و نالان که دستم به دامانت اینها میخواهند دهها بچه تودهای را یکجا اعدام کنند.) اما کم و بیش در میان آنها نیز هم چون راستها و اصولگرایان و ذوب شدگان، افرادی را پیدا کرده بود که کمر به خدمتش بسته بودند و همه روزه، انواع گزارشات را به خدمتش میفرستادند. اما در پی انتخاب خاتمی در سال 76 به مرور قلعه دفتر بیت به تسخیر سپاه و ارگانهای امنیتی درآمد و در پی رویدادهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، مقام عظمای ولایت از سر تا نوک انگشتان پا، در تاری که «اطلاعات» به دورش تنید گرفتار شد به گونهای که او امروز بدون نظر «اطلاعاتیها» آب نمیخورد و گفتار و کردارش کاملاً بر اسارت او ـ به میل و رغبت حضرتش ـ در چنگ اطلاعاتیها، گواهی میدهد. (در یک سخنرانی 18 دقیقهای، رهبر معظم، سی و سه بار از واژه دشمن، 11 بار از واژه صهیونیسم، 9 بار از کفر جهانی، 7 بار از توطئه، 4 بار از عوامل حقیر استکبار سخن گفت).
5 ـ حال بازگردیم به واژه «گُما GOMA، این واژه کُد که چندی است مورد استفاده دستگاههای امنیتی قرار میگیرد شرحی دارد از این قرار:
دستگاههای اطلاعاتی اگرچه هر کدام تعریف و شرح وظائف خود را دارند اما در نهایت همگی در جهت مقابله با خطرات حقیقی و وهمی که نظام و مقام ولایت را تهدید میکند فعالیت میکنند.
به دنبال هر حادثهای، اعم از درگیری جلوی دانشگاه تا اجتماع در برابر خانه کرّوبی و یا تظاهرات خیابانی، ارگانهای امنیتی موظفند در کمتر از دو ساعت اطلاعات خود را به ستاد ویژه اطلاعات در قرارگاه ثارالله بفرستند. فرقی نمیکند که این حادثه در تهران باشد و یا در دورترین نقطه ایران، گزارش مطابق کد متداول «گما» میشود ـ گزارش مقامات امنیتی ـ، قرارگاه ثارالله که نمایندگان اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات، اطلاعات نیروهای انتظامی و... در آن حضور دارند بلافاصله با بررسی گزارشات، گزارش ویژهای جهت اطلاع رهبر تهیه کرده و برای سید اصغر حجازی میفرستند. او این گزارش را یا مستقیم و یا از طریق سردار وحید به دست رهبر میرساند. از اردیبهشت سال 87 مجتبی خامنهای نیز به وحید و حجازی در انتقال گزارشها به رهبر پیوسته است. با این حساب، اینکه میگویند عدهای خودسر به خانه آقای کروبی حمله کردهاند حرف مفت است چون بدون اطلاع آقای خامنهای چهار تا گربه هم نمیتوانند به خانه آقای کروبی یا دفتر موسوی حمله کنند.
6 ـ به رهبر تفهیم شده است با دستگیری کروبی و موسوی و سه چهار گردنکش دیگر، همزمان حذف فیزیکی یکی دو تن از فعالان خارج کشور که نمیگذارند شعله مقاومت خاموش شود، کلک فتنه برای همیشه کنده خواهد شد. آقای خامنهای در رابطه با دستگیری موسوی و کروبی، علیرغم میل باطنیاش، تحفظاتی داشت اما به مرور به ویژه با موضعگیریهای اخیر کروبی با این فکر موافقت کرده است.
موضوع تصفیه در خارج نیز به سپاه قدس واگذار شده است. در رابطه با مهندس موسوی، دستگیری رئیس دفتر او و سپس حمله به دفترش و مصادره اسناد و اوراق و کامپیوترها، مقدمه دستگیری است. البته کسانی مثل حسین طائب وزیر حقیقی اطلاعات (حیدر مصلحی جیمزباند رژیم منشی طائب و کارگزار اوست) و احمد سالک و عزیز جعفری، از میان برداشتن فیزیکی کروبی توسط گروههای خودسر و سپس دستگیری فردی و وصل کردن او به مجاهدین را مناسبترین طرح میدانند. هنوز در این زمینه تصمیم قطعی گرفته نشده است.
شنبه 18 تا دوشنبه 20 سپتامبر
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت
شنبه ظهر که هم روز تولد محمد پورداد و هم چهلمین روز درگذشت اوست به دعوت دوست قدیمی او و پیرو خردمند حلقه ما روزنام هنگاران دور از خانه پدری، گرد هم میآئیم. تقریباً همه هستند منهای پرویز اصفهانی و احمد شکرنیا که هر دو از دوستان پورداد بودند و حتماً گرفتاری مانع از حضورشان شده بود. در کنار یدالله شهبازی نشستهام که از خاطرات خود با پورداد میگوید و آنسو امیر طاهری است که دوران جوانی را با پورداد در سفر و حضر گذرانده است. طاهری در سخنانی از اینکه پورداد نامی فارغ از تعلقاتی به جز روزنامهنگاری از خود به جا گذاشته و فرزندانی که حضور او را استمرار دادهاند یاد کرد و سپس شعر کوتاهی از هادی خرسندی را خواند که در سفر بود:
جناب امینی والا تبار
شنیدم که دادی دوباره ناهار
در آن مجلس گرم غمگین شاد
چه خالی است جای من و پورداد
سلامم رسان بر همه دوستان
که هستم گُلی خارج از بوستان
به امید شادی جمع شما
اگرچه که مرده ست شمع شما
بود نوبت من پس از پورداد
که آماده کردم خود را زیاد
شما نیز امروز شادی کنید
و تمرین فقدان هادی کنید
با آرزوی عمر دراز برای هادی و سرودن صدها و هزاران شعر و نوشتن هزاران نکته و نیز دیدار خانه پدری، من نیز کلامی کوتاه درباره پورداد میگویم که نصیحتش را هنوز به یاد دارم آن روز که در لندن و سالی پیش از انقلاب به من گفت مبادا گرفتار بین تعلقات سیاسی و ایدئولوژیک و حرفه روزنامه نگاری شوی. سعی کن همیشه روزنامه نگار باقی بمانی. اگر حزبی شدی دیگر روزنامه نگار نخواهی بود. خدا را شکر که نصیحتش را به گوش جان شنیدم و به آن عمل کردم.
September 24, 2010 11:22 PM