سي سال پس از فاجعه
خمینی و خلافت جهان اسلام
گفتوگو با علیرضا نوریزاده به بهانهی سیامین سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق
ایرج ادیبزاده
بسیاری از کارشناسان و تاریخنگاران جنگهای معاصر، جنگ ایران و عراق را با جنگ جهانی نخست مقایسه میکنند.
برخی کارشناسان جهانی عقیده دارند که پیآمدهای این جنگ، پس از سی سال، همچنان در ایران و عراق قابل لمس هستند.
پییر رازو، تاریخنگار مشهور فرانسوی، نویسندهی چند کتاب دربارهی جنگهای اسراییل و اعراب و پژوهشگر سازمان ناتو، گسترش حضور نظامی کشورهای غربی در منطقه، حضور و نفوذ قوی ایران در عراق با حکومت ائتلافی کنونی این کشور و راهاندازی مجدد برنامههای هستهای جمهوری اسلامی را از مهمترین پیآمدهای این جنگ هشتساله توصیف میکند.
او باور دارد که دولتمردان کنونی، بهویژه در کشورهای غربی، باید به پیآمدهای این جنگ توجه کنند و از آن عبرت بگیرند.
آیا مشخصاتی که این تاریخنگار مطرح میکند، پیآمدهای این طولانیترین و مرگبارترین جنگ در خاورمیانه هستند؟
این پرسشی است که با دکتر علیرضا نوریزاده، نویسنده، روزنامهنگار و پژوهشگر در لندن، درمیان گذاشتهام.
Download file
طبیعی است جنگ ایران و عراق، از نظر میزان تلفات، از نظر طولانی بودن آن، خسارتهایی که بر دو طرف وارد کرده و بیدلیل بودن ادامهی آن، دستکم بعد از آزادی خرمشهر و زمینهای ایران از سوی حکومت ایران، جنگی بسیار تلخ و خونین بود. چون در آن زمان دولت عراق آماده شده بود که پایان جنگ را بپذیرد و حتی صدام حسین پیغام داده بود که حاضر است قرارداد الجزیره را نعل به نعل بهاجرا درآورد.
این جنگ، جنگی بسیار تلخ و خونین بود که وقتی در عمق آن تأمل میکنید، عامل آن نه نگاه دو ملت، نه عداوت و کینهی تاریخی و دیرین، نه طمع و خواستهای توسعهطلبانه، بلکه درگیری دو رژیم با یکدیگر بود.
آقای خمینی در اندیشهی آن بود که خلافتش را در جهان اسلام برقرار کند و عراق را بعد از ایران، اولین هدف خود در این زمینه میدانست. تمام اسناد و مدارکی که در اینباره منتشر شدهاند، حکایت از آن دارند که قبل از شروع جنگ، کسانی تلاش کردند آقای خمینی را متوجه مخاطرات این سیاست کنند.
از جمله نوادهی مرجع تشیع معروف، آسید ابوالحسن اصفهاني، دکتر موسی اصفهانی، به ایران سفر کرد و با آقای خمینی مذاکرات مفصلی داشت و گفت: صدام حسین با توجه به کمکهایی که در دوران اقامت آقای خمینی در نجف، به یاران ایشان کرده است و تشکیلاتی از قبیل رادیو بغداد و ... را در اختیارشان گذاشته است، این انتظار را دارد که آقای خمینی و دولت جدید ایران، نسبت به عراق مهربانتر باشند. او آماده است که اگر آقای خمینی هم به عراق نمیرود، از مهندس بازرگان در بغداد استقبال کند.
به این ترتیب، این جنگ فرسایشی و ویرانگر، جنگی بوده بین آیتالله خمینی و صدام حسین؟ آنها به چه پشتوانههایی فکر میکردند؟ به مردم ایران یا عراق؟
همهی این زمینهها را که نگاه کنیم، جنگی بوده بین دو رژیم که طبیعی است آقای خمینی امیدوار بوده با توجه به جایگاهی که پیدا کرده، دستکم شیعیان عراق به او پاسخ بدهند و ادامهی جنگ باعث شود که شیعیان علیه رژیم عراق بپاخیزند.
سرمایهگذاری آقای خمینی روی شیعیان عراق بینتیجه بود و از آنسو، صدام حسین هم که گمان میکرد ارتش ایران با توجه به ضرباتی که رژیم جدید به آن زده است و با توجه به اعدام بهترین فرماندهان ارتش، توان مقابله با او را ندارد، خطا کرد. او نمیدانست که ارتش ایران، حتی شکستهبال و خونین، با چنگ و دندان از وطنش دفاع میکند.
نمونهی بارز دلاوری ارتشیهای ما، خلبانانی بودند که به اتهام مشارکت در طرح کودتای نوژه، در زندان بهسر میبردند. آنها به آقای بنیصدر نامه نوشتند و بیرون آمدند و برخیشان هم در جنگ بهشهادت رسیدند.
بنابراین هم صدام حسین در ارزیابی قدرت نظامی ایران خطا کرد و هم آقای خمینی در ارزیابی میزان وفاداری شیعیان به یک رهبر مذهبی خطا کرد. او تصور نکرد، وقتی پای وطن به میان میآید، شیعه و سنی دیگر مطرح نیست و همگی به دفاع از وطنشان خواهند پرداخت.
جنگی که قرار بود بهسرعت بهپایان برسد، بیش از هشت سال طول کشید. تلفات و زیانهای اقتصادی آن را شاید تا چند قرن، مردم دو کشور ایران و عراق باید تحمل کنند. در این جنگ، عراق و به عبارتی صدام حسین، به عنوان آغازگر و متجاوز شناخته شد و باید غرامت پرداخت میکرد، اما جمهوری اسلامی در مورد گرفتن غرامت، هیچگاه اقدام جدیای بهعمل نیاورد. در حالی که میدانیم کویت، بلافاصله پس از عقبنشینی سپاه عراق، غرامت خسارتهای وارد شده به کشورش را از عراق دریافت کرد. چرا ایران این کار را نکرد؟
اولاً بگویم که کویت همچنان غرامت دریافت میکند. پنجدرصد از درآمد نفتی عراق، به کویت داده میشود و هنوز بند هفتم سازمان ملل ناظر بر عراق است و بنابراین عراق، بهخاطر تعهداتی که به کویت دارد، حالت استقلال مالی و کنترل وضع خود را هنوز که هنوز است ندارد. چندی پیش کویتیها هواپیمای عراقی را در فرودگاه لندن توقیف کردند. آنها بهطور جدی، به دنبال بازپسگیری خساراتشان رفتهاند.
جمهوری اسلامی ولی با تحولاتی که بعد از جنگ با ایران، در عراق پیش آمد، اصولاً در زمان صدام حسین، مسئلهی غرامت را مسکوت گذاشت. به جهت اینکه سپاه پاسداران با رژیم عراق وارد شراکت شد و در دوران محاصرهی اقتصادی عراق، در ده سال بعد از جنگ کویت، تمام هم و غم سپاه این بود که از ارتباط پنهان با عراق سود مالی ببرد و در این راه، عدهای میلیاردر و میلیونر شدند. بعضی هم از ایران فرار کردند و بعضی هم هنوز در ایران هستند.
سپاه با پسر صدام حسین شرکتهایی درست کرد و خرما، سیمان و همچنین نفت عراق، از طریق ایران صادر میشد. همهی این کارهای غیر قانونی صورت میگرفت، بدون اینکه مسئلهی غرامت را مطرح کنند. یعنی حتی در آن دوران، یکبار بهطور جدی این مسئله مطرح نشد.
بعد از سرنگونی رژیم صدام حسین، جمهوری اسلامی ذوقزده شد. یعنی با برگشت آقای حکیم، سازمان فیلق، یا سپاه بدر و همینطور گروه الدعوه و دیگرانی که با جمهوری اسلامی در ارتباط بودند، این تصور که عراق در نهایت تحت حمایت رژیم جمهوری اسلامی، درخواهد آمد، باعث شد ایران مسئلهی غرامت را مطرح نکند.
تنها زمانی که آقای دکتر ایاد علاوی، نخستوزیر عراق بود و همینطور زمانی که بعد از انتخابات اخیر عراق، آقای علاوی و فراکسیونش بالاترین کرسیها را از آن خود کرد و به طور قانونی باید دولت را تشکیل میداد، زمزمههایی در رابطه با غرامت، اینجا و آنجا شنیده شد.
بنابراین حق قانونی ما سرجایش است، ولی این رژیم جمهوری اسلامی است که همانطور که در خیلی از جاها، از حقوق ملت ایران گذشته است، از جمله در ارتباط با دریای مازندران، در مورد غرامت جنگ نیز با بیاعتنایی، این مسئله را تبدیل به برگهای در جیبش کرده است که فقط اگر حکومتی در عراق روی کار آمد که مطیعش نبود و مطابق منویاتش عمل نکرد، این موضوع را مطرح کند.
اینها بهطور جدی دنبال گرفتن غرامت نیستند و خیلی روشن است که دولتهای جدید عراق، تن به پرداخت غرامت به ایران نخواهند داد. برای اینکه میگویند ما خودمان با صدام حسین در حال جنگ بودهایم و ما ملتزم و متعهد به جنایاتی نیستیم که او کرده است.
پس چطور در بارهی غرامتی که باید به کویت میپرداختند، این حرف را نمیزنند؟
در رابطه با کویت، این را نمیتوانند بگویند. چون این التزامات عراق، مهر سازمان ملل را دارد و سازمان ملل و شورای امنیت بودند که پرداخت این غرامتها را بر عراق فرض کردهاند و در هر زمانی عراق باید به این تعهدات عمل کند. حتی اگر حکومتش هم عوض شده باشد.
در مورد ایران، اولاً سازمان ملل هیچوقت نیامده مسئلهی غرامت را به عنوان یک مورد اساسی مطرح کند و در سندهای قانونیاش، بند ویژهای به آن اختصاص بدهد که همهی دولتهای بعد از صدام حسین هم به آن ملتزم بشوند. دولت ایران هم هیچوقت پیگیر کار، به صورت قانونی نشده است.
الان اگر ایران به سازمان ملل برود و در این زمینه خواستار کسب نظر بشود، خیلی طبیعی است که حکومت عراق، با توسل به این موضوع که صدام حسین خلاف میل و خواستهای ملت عراق، این جنگ را آغاز کرده و در عین حال دولت جمهوری اسلامی، بعد از بازپسگیری خرمشهر، جنگ را ادامه داده و دولت جدید که خود مخالف رژیم قبلی عراق بوده، مسئولیتی در این زمینه ندارد، خواهد توانست بهطور قانونی، با استفاده از بندهای قانونیای که در منشور سازمان ملل و در مسائل مربوط به مناقشات منطقهای وجود دارد، از این تعهد شانه خالی کند.
October 2, 2010 04:19 PM