یکهفته با خبر
سه شنبه 28 سپتامبر تا جمعه اول اکتبر
دیروز، امروز و فردا
بعد از ورود پرزیدنت اوباما به کاخ سفید تا یک ماه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، مسافران ایرانی واشنگتن اگر فرصت دیدار با نمایندگان کنگره به خصوص دمکراتهایشان و مسؤولان وزارت خارجه را پیدا میکردند، در همان دقائق نخست گفتگو درمییافتند که «کشتینان را سیاستی دگر آمده است» ـ به غلط یک گوینده سرشناس رادیو هنگام قرائت بیانیه قوام السلطنه به مناسبت پذیرش نخست وزیری پس از استعفای دکتر مصدق در تیرماه 1331 این مصراع را «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» خوانده بود. از آنجا که کشتینان به گوش غریب می آمد و کشتیبان آسانتر به دل مینشست، کسی درصدد تصحیح خطای لُپی گوینده معروف برنیامد، تنها زنده یاد اسماعیل پوروالی بود که به دفعات در «بامشاد» در ایران و سپس در «روزگار نو» در خارج در این زمینه نوشت و اصرار کرد.
ـ من در ژانویه هنگام برگذاری مراسم تحویل و تحول، و بعد در ماه مارس، و سپس در ژوئیه به آمریکا سفر کردم و هر سه بار نیز فرصت دیدار کسانی را از کنگره، مراکز مهم پژوهشهای استراتژیک خاورمیانه و اهالی سرشناس رسانهها به اضافه مسؤولانی از وزارت خارجه داشتم. انگار نوعی ویروس «گفتگو با رژیم به هر قیمت» به جان پایوران دولت اوباما و اعضای سنا و مجلس نمایندگان از حزب دمکرات افتاده بود که تا دهان باز میکردی در مذمت اهل ولایت فقیه سخن بگوئی با جملاتی از این دست روبرو میشدی که بله، میدانیم اما به هر حال در آن منطقه رژیم ایران با برگذاری انتخابات زمینههای دمکراسی را فراهم کرده است. نگاه کنید در ایران رئیس جمهوری سابق داریم در حالی که در تمام کشورهای عربی رؤسای جمهوری مادامالعمرند و بعد از مرگشان نیز آقازادههاشان جای آنها را میگیرند. بعد هم با لحنی دلسوزانه میگفتند شما هم دارید در خارج پیر میشوید، بروید با رژیم گفتگو کنید و سعی کنید رژیم را به سوی اعتدال بکشانید. از این شگفتی برانگیزتر مواضع آقای اوباما پس از حصول بزرگترین تقلب در تاریخ انتخابات در کشور ما بود. حداقل انتظار مردمی که فردای 11 سپتامبر برخلاف همسایگان عرب و پاکستانی و طالبانی که رقص کنان مرگ هزاران انسان را جشن گرفته بودند، شمع به دست و با چشمانی پر از اشک، زن و مرد و پیر و جوان در میدان محسنی همدردی خود را با مردم ایالات متحده اظهار داشتند این بود که وقتی آدمکشان ولی فقیه، سرفرازترین فرزندان ایران زمین را به خاک و خون میکشند و به دستور شخص آقای خامنهای و با مباشرت آقازادهاش سید مجتبی فوج فوج نمایندگان نسل زیبای جوان ایران را به بیغولههای سپاه و امنیت خانه مبارکه میبرند و شکنجه و تجاوز و قتل در انتظار هر انسان آزادهای است که به طلب رأی خود به خیابان آمده است، آقای اوباما و دولتش اظهار همدردی خشک و خالی بکنند و رژیم را ازعواقب جنایاتش برحذر دارند.
بعد از سخنان ولی فقیه در نخستین جمعه پس از انتخابات، سکوت دولت آمریکا به منزله چراغ سبزی بود که سید علی آقا و تحفه آرادان از مشاهدهاش به وجد آمدند و همانگونه که صدام حسین از کلام خانم «اپریل گلاسبی» سفیر آمریکا در بغداد مبنی بر این که کشور متبوعش قصد مداخله در نزاع سیاسی عراق و کویت ندارد چنین استنباط کرد که راه ورود به کویت باز است و فرمان حمله را صادر کرد، آنها نیز دچار این توهم شدند که راه سرکوبی باز است و میتوان از کشته پشته ساخت و بعد هم با جناب باراک حسین آقای خودمان که اهل صفا و دوستی است ساخت و امتیازی در عراق و افغانستان داد و با به رخ کشیدن دمکراسی ولایت فقیهی امتیازی گرفت. چنین بود که در سی خرداد سال 88 جناب نایب امام زمان اهالی شورای کودتا را به حضور خواند و فرمان پاکسازی را صادر کرد. باید تصویر به خون نشسته «ندا» را همه جهان میدیدند، فریاد پروین خانم مادر سهراب را میشنیدند، شرح جنایت حجتالاسلام والمسلمین میثم خونخوار «حسین طائب» را نسبت به دخترک زیبای ایران زمین ترانه موسوی میخواندند و آن صفوف سبز پرشور زنان و مردان شجاع را در خیابانهای تهران و شیراز و اصفهان و تبریز و مشهد و... بهنظر میآوردند تا آقای اوباما به خود میآمد و کلامی هر چند دیر و مختصر در همدردی با مردم ایران بر زبان میآورد. اما بلافاصله مسیر گفتهها در جهت حل اختلاف رژیم با گروه 1+5 هدایت میشد و این برداشت اعتبار مییافت که اگر رژیم در پرونده اتمی کوتاه بیاید و حاضر شود شروط آمریکا و متحدانش را بپذیرد، این آمادگی وجود دارد که حافظان بیضه دمکراسی و مدافعان سرسخت حقوق بشر چشم بر جنایات رژیم ببندند و دستهای خونین احمدینژاد را بفشرند و با ولی امر مسلمانان چهار راه آذربایجان و نایب برحق امام زمان از در آشتی درآیند و سکه ولایتش را خریدار شوند. رژیم که خیالش از جانب آمریکا و اروپا آسوده شده بود هر چه در خورجین جنایاتش داشت به کار برد تا مردم به جان آمده ایران را به تسلیم و پذیرش دوباره خفقان سی ساله وادارد. اگر امروز میبینیم که رژیم پس از یک سال و چند ماه بگیر و ببند، کشتار، شکنجه، اعدام، بستن و توقیف روزنامهها و وبلاگها و سایتها، برقراری سنگینترین جو خفقان و ارعاب هنوز نتوانسته مشروعیت از دست رفته را احیا کند و اوضاع را به حال عادی برگرداند. همچنین علی رغم آنکه حتی یک جمله ناخوشایند در گوش رهبر و رئیس جمهوریاش تحمل نمیشود و دایره خودیها چنان تنگ شده که حالا حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی و مسیح مهاجری (مدیر و سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی که خامنهای مدیر مسؤولش بود) و محسن رضائی که هیچ، حتی نمایندگان گوش به فرمان ولایت در مجلس شورای اسلامی نیز به صرف اینکه غرولندی زیر لب از اوضاع کردهاند و یا مثل آقای احمد توکلی که همواره برای رقص در برابر ولی فقیه مطابق آهنگی که ایشان مینواخته حاضر بوده و هست، به رئیس جمهوری محترم!! گفته است شپش حضرتعالی منیژه خانم است از جمع خودیها بیرون میشوند، باز هم این رودخانه را سر باز ایستادن نیست و هر روز که میگذرد جنبش سبز ملت ایران پررنگتر، استوارتر و به پیروزی نهائی نزدیکتر میشود. تغییر موضع پرزیدنت باراک حسین اوباما و شفافتر شدن مواضع جامعه بینالملل در مخالفت با نظام و نه ضعف رژیم در سرکوبی بیشتر، جنبش سبز را چنین زنده و استوار نگاه داشته است. میدانیم که رژیم دیگر حیا و شرم را به طور کامل بلعیده است و در حدت و شدت بخشیدن به ماشین بگیر و ببند و شکنجه و کشتار هیچ ملاحظهای ندارد، بنابراین برای درک اسباب پایداری مردم باید نکات دیگر را مدّ نظر قرار داد. نخست آنکه جنبش سبز به شکل شگفتیبرانگیزی دیوار جدائی را که رژیم طی سی سال بین داخل کشور و خارج بالا برده بود فروانداخت (من به سه تا و نصفی نخودی که به خیال خود جنبش را در خارج مصادره کردهاند و هنوز هم امام خمینی را به سه صلوات یاد میکنند و خط کش به دست، صف خودیهای ذوب شده در ولایت امام راحل و نیمه ذوب تا سال پیش در امام لاحق را از صف آنها که دنیا و آخرت به نگاهی فروختهاند و سبز سبز برای رسیدن به سرزمین آزاد و آباد در پرتو حضور یک نظام سکولار مردمسالار مردم بنیاد مبارزه میکنند، جدا سازند، کاری ندارم. سخن من پیرامون آن میلیونها انسانی دور میزند که در این یک سال و نیم با هم زندگی کردهایم، فریاد زدهایم، شعر خواندهایم، شعار دادهایم رهبر ما قاتله / ولایتش باطله...)
دوم پایداری و استواری و در موارد بسیاری شجاعت و صداقت و پایمردی نهادهای سیاسی جنبش سبز در داخل کشور هم چون آقایان کروبی و موسوی و خانم دکتر زهرا رهنورد و یارانشان از جمله مهمترین دلایل استواری و پایداری جنبش سبز بوده است. اینکه بعضی از ما به حقیقت موضوع دگرگون شدن اهداف جنبش و عبور خواستهای مردم از مرحله رأی مرا پس بده و عزل احمدینژاد و... را هر از گاه مطرح میکنیم به هیچ وجه هدف کاستن از قدر کسانی نیست که با همه مصائب و مخاطرات ذرهای از مواضع خود عقب ننشستهاند. وقتی مأموران رژیم وحشیانه به مجلس ختم دخترک جوان آقای مسکین از اعضای نهضت آزادی در اصفهان حمله میبرند و عدهای پیر و بعضاً بیمار را که از وزرای دولت بعد از انقلاب و یا مسؤولان بلندپایه آن بودهاند با ضرب و شتم دستگیر میکنند و بهانهشان اقامه نماز جمعه توسط دکتر غروی فرزند مرحوم آیتالله غروی اصفهانی روحانی آزاده و ضد ولایت فقیه اصفهان بوده است، و خانه کروبی پس از دو هفته محاصره توسط اوباش سید علی آقا با سنگ و چوب و آتش ویران میشود، زمانی که رفت و آمد به خانه میرحسین موسوی ممنوع و دفتر او با همه اسناد و نامههای خصوصی و کامپیوترها مصادره میشود و پیش از این نیز خواهرزاده او را به قتل میرسانند، آیا میتوان ذرهای در شرافت این انسانهای پایدار تردید کرد و مدعی شد که آنها کوتاه آمدهاند!؟
سرانجام سومین عاملی که در پایداری جنبش و بازنایستادن رودخانه سبز تأثیر مستقیم داشته است، تلاشهای ایرانیان برونمرز بوده است. در هفته پیش نوشتم که تظاهرات ایرانیان در نیویورک علیه دیدار احمدینژاد و افشاگریهای مستمر از جرائم نظام، تا چه میزان در آگاه کردن مردم آمریکا و جامعه بینالمللی نسبت به عملکرد رژیم و سرکردگان جنایت پیشهاش، مؤثر واقع شد. هر کدام از ما در حد توان خود طی یکسال و چند ماه اخیر همدل و همصدا با هموطنانمان در خانه پدری بودیم و وقتی آنها نمیتوانستند صدای خود را به گوش جهانیان برسانند ما این مهم را عهدهدار شدیم. مراجعه به سازمانهای بینالمللی، پارلمانهای کشورهای دمکرات، تماس با رسانههای بینالمللی و حضور در آنها جهت بازگوئی شرح مبارزات مردم ایران و جنایات رژیم، برگذاری تظاهرات، راهپیمائی، تحصن، نمایشگاههای عکس و فیلم از تحولات ایران، ارسال نامههای سرگشاده فردی و جمعی برای رهبران آمریکا و اروپا، آگاه ساختن دولتهائی مثل روسیه و چین از نتایج موضعگیریهایشان به نفع جمهوری اسلامی در فردای آزادی ایران و... از جمله کارهائی بوده که ایرانیان در خارج کشور با صدق و پایمردی دنبال کردهاند.
من و محسن سازگارا در همان آغاز جنبش بارها از صدای آمریکا و نیز کانال یک و روژالت (و چند نوبتی نیز من در تلویزیونهای عربی مثل العربیه و الجزیره و المستقبل) نقش روسها را در برپایی بازداشتگاه کهریزک (شبیه بازداشتگاههای موقت سربازان روس در چچن) برشمردیم، فریاد مرگ بر روسیه دقیقاً بازتاب همین حرفها بود. در لندن یک دیپلمات عالی رتبه روس، با من تماس گرفت و جویای دلایل حمله به روسیه شد. برای او شرح دادم و سپس به اتفاق حسین زربخش (که متن نامه را به روسی ترجمه کرده بود) و شماری از مبارزان خارج کشور نامهای برای مدودیف و پوتین فرستادیم که کوتاه زمانی بعد، پاسخ آن را هم به صورت رسمی و هم عملی در رفتار روسیه با رژیم مشاهده کردیم.
این هشدار به آمریکا داده شد همانطور که مردم ایران به جای شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر روسیه سر دادند، و جای مرگ بر اسرائیل را «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» گرفت، از آن روزی بترسید که ملت ایران یعنی همان ملتی که همدرد و همدل با شما در فاجعه 11 سپتامبر بود شعار مرگ بر آمریکا را این بار از صمیم دل سر دهد.
این کارها از دست ما بر میآمد و به آن پرداختیم. از برکت پایداری ملت ایران و تلاشهای هموطنان در خارج کشور از فهرست پنجاه نفره از مسؤولان اصلی جنایات پس از انتخابات که به کنگره آمریکا، کاخ سفید، وزارت خارجه در واشنگتن و اتحادیه اروپا، و پارلمان اروپا و کرملین و دومای روسیه و مجلس ملی ژاپن و پارلمان هند فرستاده شد، اینک دولت آمریکا 8 تن را در فهرست سیاه قرار داده است.
برای نخستین بار رئیس جمهوری آمریکا فرمانی علیه 8 تن از مسؤولان دولتی صادر میکند که 12 هزار کیلومتر دورتر از خاکش قرار دارد.
پروین خانم مادر سهراب اعرابی، پدر ندا، مادر و پدر ترانه موسوی، خانوادههای شهدای جنبش، همسر بزرگوار احمد زیدآبادی شرف آل قلم و همسران دردمند عبدالله مومنی و حشمت الله طبرزادی، و عیسی سحرخیز و... با شنیدن خبر فرمان باراک اوباما حداقل حتی برای لحظهای احساس آرامش میکنند که قاتلان و شکنجه گران و به زنجیرکشندگان عزیزانشان از این پس خاطر خطیر آسوده نخواهند داشت. حالا فقط خانم دکتر همسر سعید مرتضوی نیست که همصدا با ملیونها ایرانی او را لعنت کند بلکه جهانی امروز به لعنت او برخاسته است.
نگاهی به اسامی 8 جنایتکار در فهرست سیاه اعلام شده از سوی رئیس جمهوری آمریکا بیندازید و به یاد بیاورید که این ناجوانمردان فارغ از شرافت انسانی، تا دیروز با چه سبعیتی به قلع و قمع آزادیخواهان ایران و غارت سرمایه ملی کشور مشغول بودند. سردار سرلشگر پاسدار عزیز جعفری، صادق خان محصولی از کودتاچیان اصلی، مصطفی محمد نجار وزیر کشور تحفه آرادان، و حیدر مصلحی وزیر امنیت سیدعلی آقا، حسین طائب همان «میثم جان» نایب امام زمان که ترانه موسوی را پس از تجاوز وحشیانه به او کشت و مُثله کرد و پارههای تنش را به آتش کشید. به فهرست بنگرید، غلامحسین محسنی اژهای، آنکه افتخار میکرد سیلی دوم را پس از ریشهری به گوش زنده یاد آیتالله شریعتمداری زده است، فرومایهای که یک زندانی رو به مرگ را وادار کرد به جای او در امتحان دیپلم متوسطه شرکت کند و با این دیپلم و درجه اجتهاد که معادل لیسانس شناخته شد، به قضاوت رسید و بعد در صادر کردن احکام ظالمانه خلخالی را پشت سر گذاشت. مزد جنایاتش وازرت اطلاعات و پاداش خیانت و خباثتش در وزارت، مقام دادستانی کل ولی فقیه بود. احمدرضا رادان را بنگرید که سردسته آدمکشان ارباب فقیه بود و در عاشورای سال پیش نقش شمر بن ذیالجوشن را به بهترین وجه بازی کرد. مهم نیست که اینها در خارج پول داشته یا نداشته باشند، مهم این است که نامشان در فهرست سیاه قرار گرفته و زمینه برای محاکمهشان در یک دادگاه بینالمللی در لاهه بیش از هر زمان فراهم شده است. خانم کلینتون که از فردای سفر احمدینژاد به نیویورک، در رابطه با جمهوری اسلامی، پرونده اتمی، حقوق بشر، مداخلات رژیم در کشورهای همسایه، از سوی پرزیدنت اوباما مسئولیت مستقیم پیدا کرده است، هنگام بازگویی دستور رئیس جمهوری اشاره کرد ماجرا به همین فهرست ختم نخواهد شد. اسامی دیگری را برایتان بر میشمرم که در فهرست 50 نفرهای که اشاره رفت در کنار نام این 8 جنایتکار، نامشان ثبت شده بود، در فهرستهای بعدی نام آنها را نیز خواهید دید. به برکت پایداری ملت ایران و تلاشهای اپوزیسیون و فعالان حقوق بشر، حالا جهانیان هم ولی فقیه و رئیس جمهوریاش را میشناسند، هم دوستاق بانان و گزمگان و شحنگانش را. این اسمها را نیز به یاد داشته باشید:
ـ احمد سالک، آخوند بیسوادی که جزو ستاد کودتا بود و از فردای انقلاب پرونده جنایاتش هر روز ضخیمتر شده است.
ـ سردار اسماعیل احمدیمقدم (معروف به باجناق تحفه) فرمانده نیروی انتظامی
ـ آیتالله احمد جنتی کریهترین چهره رژیم که در 85 سالگی، هنوز جیغ میزند و جنایات رژیم را توجیه و تشجیع میکند.
ـ سید مجتبی خامنهای، ولیعهد نایب امام زمان
ـ حضرت آقای سردار وحید آفتابهدار ولایت، رابط بیت با ستاد کودتا و مسؤول چیدن بساط صبحها و بعد از نماز عشا
ـ قاضی ابوالقاسم صلواتی
ـ قاضی محمد مقیسه که همراه با صلواتی احکام جائره اعدام و زندانهای طولانی را علیه مبارزان جنبش سبز صادر کرد.
ـ محمد تقی مصباح یزدی ملقب به راسپوتین مرشد فکری احمدینژاد
ـ علی فلاحیان عضو مجلس خبرگان، طراح و آمر نخست قتلهای زنجیرهای از سال 65 تا 76 و آمر خارج از وزارت اطلاعات قتلهای سال 77.
ـ مصطفی پورمحمدی قائم مقام وزارت اطلاعات در عصر ریشهری و فلاحیان و قربانعلی دری نجف آبادی، از آمران قتلهای زنجیرهای و وزیر کشور احمدینژاد
ـ سردار سرلشکر بسیجی با 9 سال تقدم بر ارشدترین امیر ارتش امیر سرلشگر صالحی، حسن فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
ـ سردار یدالله جوانی رئیس دایره سیاسی سپاه پاسداران، همان که ما ها را تهدید کرد «فکر نکنید از دست ما در رفتهاید، دستهای ما تا پاریس و لندن دراز است»!!
ـ خسرو خوبان معروف به روح الله حسینیان نماینده مجلس، رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نماینده قوه قضائیه در وزارت اطلاعات، جنایتکاری که توجیهگر اعمال سعید امامی شد و از طراحان اصلی کودتا و پیش از آن از مدیران ستاد ضد اصلاحات بود.
ـ سید اصغر حجازی مشاور اعظم مقام ولایت و رئیس دفتر امنیتی ویژه نایب امام زمان.
شمار دیگری هستند هم چون محمدباقر ذوالقدر مشاور فعلی رئیس قوه قضائیه و رابط اطلاعات سپاه و القاعده و طالبان، ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه، علی سعیدی نماینده رهبر در سپاه، حسین بازجوی شریعتمداری نماینده ولی فقیه و مدیر کیهان که هم اکنون پروندههایشان در حال تکمیل شدن است. خبرهای خوشی در راه است. منتظر باشید.
شنبه 2 تا دوشنبه 4 اکتبر
کرم رایانهای «ستاکس نت» ظاهراً در گوشت و پوست صنایع رژیم جا خوش کرده است. فعلاً افتتاح نیروگاه که به اعتراف آقای صالحی دود شد و به هوا رفت و حوالت به آینده شد. گزارش از کار افتادن بیش از 70 درصد از صنایع دولتی از جمله صنایع نظامی از سوی منابع بسیاری تأیید شده است. بیش از سی هزار آی پی واحدهای صنعتی به ویروس مرموز گرفتار شدهاند. حیدرخان مصلحی جیمزباند جمهوری اسلامی البته مدعی است که عاملان ابتلای واحدهای صنعتی را به این ویروس شناسایی کرده و چند تن را در این زمینه به اتهام جاسوسی بازداشت کردهاند. فعلاً که اسرائیلیها از ته دل میخندند و در آستانه سفر تحفه آرادان به لبنان، پیشاپیش با ویروس از او استقبال کردهاند. از سوی دیگر معجزه جمهوری ولایت فقیه یک بار دیگر ظاهر شد و بهای دلار و ارزهای خارجی در برابر ریال، طی سه چهار روز سی درصد افزایش یافت. حقاً که این استکبار لعنتی بدجوری جمهوری ولایت فقیه را محاصره کرده است. یکسو فهرست سیاه آدمخواران، سوی دیگر کرم مرموز استاکس نت و طرف دیگر سقوط آزاد ریال. خدا چهارمیاش را بخیر کند که سیدعلی آقا بدجوری قافیه را باخته است.
October 8, 2010 06:11 PM