October 22, 2010

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است

سه‌شنبه 12 تا جمعه 15 اکتبر
سودای خلافت
در همین زاویه دو هفته پیش حکایت سید خراسانی و تلاش برای کشاندن سید علی خامنه‌ای به وادی جنون زعامت امت واحده را به نقل از منبعی از اهل بیت نایب امام زمان نوشتم و دیدم که این هفته، اینجا و آنجا روایت من، با اندک تغییراتی بازگو شده بود. در همین هفته حجت‌الاسلام حسن ابطحی پدر محمدعلی ابطحی یار نزدیک محمد خاتمی، معاون و رئیس دفتر او را در صدا و سیمای رژیم، بعد از ماهها که از آزادیش می‌گذرد به نمایش آوردند که از گمراهی‌اش بگوید و اینکه ادعاهایش در رابطه با ارتباط مستقیمش با امام زمان همگی بی‌پایه و کذب مطلق بوده است. خیلی طبیعی است وقتی محمد تقی مصباح یزدی سوگند جلاله می‌خورد که آقای خامنه‌ای همان سید خراسانی مذکور در بعضی روایات شیعه است و احمد جنتی سید علی آقا را سپهسالار لشگر امام زمان می‌خواند و مسلمانان را مژده می‌دهد به زودی با معرفتی که نسبت به ارتباطات ویژه!! مقام معظم رهبری با قائم آل محمد در دست دارد، شاهد ظهور مهدی موعود خواهیم بود و قاسم سلیمانی، جنایت پیشه‌ای که در مقام فرمانده سپاه قدس خونهای بسیاری را در عراق و لبنان و نیز در خانه پدری به زمین ریخته است، از تشکیل کمیته «مهدی یاب» در عراق می‌گوید...

و در منابر آقای خامنه‌ای را با عنوان امام خامنه‌ای و سید خراسانی یاد می‌کنند...، آیا انتظار دارید ولی فقیه رقبای فعلی و احتمالی را رها کند و اجازه ظهور مُبشّری را به جز خود صادر فرماید؟
(سه سال پیش حسن دانائی‌فر سفیر فعلی رژیم در بغداد که از سران سپاه قدس و دستگاه اطلاعاتی قاسم سلیمانی است و قبلاً ریاست مرکز بازسازی اعتاب مقدسه در عراق را داشت ـ این مقام را امروز حسن کاظمی قمی سردار دیگر سپاه قدس و سفیر قبلی عهده‌دار شده است ـ در یک سخنرانی در نجف ادعا کرده بود برادران مجاهد وقتی فهمیدند جورج بوش دستور تشکیل کمیته‌ای را داده که کارش جستجو برای یافتن رد پای حضرت حجت است و در این کمیته سفیر آمریکا، فرمانده نیروهای آمریکائی و عناصر اطلاعاتی همراه با قره نوکر آمریکا و سعودیه روحانی‌نما منافق ایاد جمال‌الدین، ـ از روحانیون شیعه مخالف رژیم ایران و عضو پارلمان عراق در دوره پیش ـ عضویت دارند. این کمیته تا به حال دهها تن را دستگیر و مورد بازجوئی قرار داده به این خیال که امام زمان را شناسائی و او را از بین ببرند. خوشبختانه با بودن نایب برحق ایشان یعنی رهبر معظم انقلاب، این تلاشها به جائی نخواهد رسید. آقا (یعنی خامنه‌ای) با ولی عصر مکاشفاتی دارند که فهم آن برای ما هم سخت است چه برسد برای آمریکا و کمیته مربوطه‌اش...)
تمام حرفهای دانائی‌فر بی‌اساس و چرندیاتی است که در درجه نخست توهین به امام زمان تلقی می‌شود که آقایان ادعای پیروی از او را دارند و ظهورش را آرزو می‌کنند. اینها مدعی‌اند که مهدی موعود بیش از سیزده قرن است که در غیبت به سر می‌برد. یعنی اینکه به اراده الهی کسی قادر به رویت ایشان نیست، با این حساب چگونه آمریکائی‌ها درصدد دستگیری و ربودن و سر به نیست کردن او هستند؟!
اینکه کسانی از تیره مصباح یزدی و احمدجنتی و احمد خاتمی و... ولی فقیه را بر کرسی امامت بنشانند و برایش ولایت خاصه قائل شوند، البته مایه شگفتی نیست اما وقتی کسی مثل حداد عادل نیز باد به آتش امامت می‌زند و در استفاده از دستمال ابریشمی، یک قدم از فخرالدین حجازی مرحوم پیش‌تر می‌گذارد که به آقای خمینی گفته بود «فدایت شوم، اینقدر فروتنی مکن و بگو که خودت هستی» و خمینی رندانه پاسخ داده بود: «خودتی!».
اینکه گفته می‌شود استقبال از آقای خامنه‌ای در سفر به قم، استقبال از امام زمان است، کلامی سخیف و چرندی از نوع اظهارات محمدی گلپایگانی در باب خلوت کردن «آقا» با امام زمان در مسجد جمکران است. در جریان سفر احمدی‌نژاد به لبنان، یک میلیون دلار خرج شده بود تا تصاویر بزرگ سید علی آقا در کنار تصاویر کوچکتر رئیس جمهوری منتخبش، در کوی و برزن و بازار در محله‌های شیعه نشین بیروت و جنوب لبنان، به نمایش درآید. سید حسن نصرالله که در جریان دیدارش با احمدی‌نژاد اقرار کرد رژیم و لایت فقیه بیش از یک میلیارد دلار برای بازسازی لبنان (بخوانید بخشی از مناطق شیعه نشین زیر سلطه حزب‌الله) در طول دو سه سال اخیر پرداخت کرده است برای چندمین بار یادآور شد که عضو حزب‌الله ولایت فقیه و غلام حلقه به گوش حضرت آقا است. معاونش نعیم قاسم نیز در کتابش می‌گوید: «فرمان جنگ در دستان حضرت ولایت عظما است، و هم ایشان هستند که تکلیف ما را با دشمنان روشن می‌کنند.» زمانی سالک مجذوب در شرح احوال خویش و ارتباطش با پیر و مرادش می‌گفت: «چون دایره، ما ز پوست‌پوشان توئیم/ در دایرۀ حلقه به‌گوشان توئیم/ گر بنوازی، ز دل‌خروشان توئیم/ ور ننوازی، ز جان خموشان توئیم.» حالا اما در قرن بیست و یکم پول و موشک و توپ و بمب باعث حلقه به گوشی سالک طریقت ترور به پیر و مراد همه آدمکشان منطقه می‌شود. بیت‌المال ملت ایران صرف جمع کردن مرید و مقلد و نوکر برای سید علی آقا می‌شود. باید ترسید، آقای خامنه‌ای که ظرفیت حتی مرجع شدن را نداشت حالا به لطف مشتی کلاش از خدا بی‌خبر شارلاتان، آخرین پله‌های عرش را تا مرحله خدائی بالا می‌رود. سفر قم مرحله اعلام خدائی است. می‌خواهند آخوندها را در حرم حضرت معصومه جمع کنند تا در برابر ضریح اظهار بیعت و عبودیت و بندگی خود را نسبت به نایب برحق!! مهدی موعود اعلام کنند. آخوندهای فاسد از رده شیخ حسین نوری همدانی (شاه داماد عروس 14 ساله در هفتاد سالگی) محمد یزدی، محمد تقی مصباح یزدی، مرتضی مقتدائی، محمد مؤمن، احمد خاتمی و... بازیگران اصلی این نمایش می‌باشند. بعد از قم با خامنه‌ای دیگری روبرو خواهیم بود چنان که احمدی‌نژاد بعد از سفر به لبنان، احمدی‌نژاد دیگری خواهد بود. منتظر باشید! در هفته‌های آینده روند بگیر و ببندها، اعدامها، حمله به رهبران جنبش سبز، تا حد تصفیه فیزیکی، گشودن دست تطاول به خارج کشور، و سرکوبی‌ها در ابعاد گسترده، سرعت بیشتری خواهد گرفت. ما دیگر با سید علی بن جواد الحسینی الخامنئی صاحب الأمر، و قائد المسلمین (و البته مسیحیانی از نوع میشل عون که دامادش جبران باسیل وزیر نیروی لبنان قبل از سفر احمدی‌نژاد به تهران رفت و از مراحم ویژه ولی امر و امنیت خانه مبارکه‌اش برخوردار شد و با وعده یک نیروگاه 450 کیلوواتی در جنوب لبنان با سوخت هسته‌ای!! به بیروت بازگشت...) جنون خلافت به نقطه اوج خود رسیده است. پس باید انتظار روزهای سختی را قبل از سقوط از نردبان خدائی داشت.

گیوه گشاد
اوهام سلطه جوئی در سطح منطقه (و در منظر پیش روی احمدی‌نژاد در سطح جهان) از نوع همان اوهامی است که در قرون اخیر ناپلئون و هیتلر را در دروازه‌های مسکو و لنینگراد (سن پترزبورگ پریروز و امروز) به نابودی کشاند. و در سالهای نزدیکتر به ما، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را با عظیم‌ترین زرادخانه تاریخ، در کوه و کمر افغانستان، دود کرد و به هوا فرستاد. همین اوهام عبدالناصر را از پرداختن به مصر بازداشت حال آنکه او انسانی پاک و صالح بود و سعادت ملتش را در نظر داشت اما رؤیای امت واحده عرب و درگیر ساختن کشورش در جنگ با اسرائیل و وحدت با سوریه و سپس جنگ یمن که پیش از ضربه 6 ژوئن 67 کمر ارتش مصر را خُرد کرده بود و یک سلسله اقدامات عوام پسندانه که از طبع دماگوگ ناصر مایه می‌گرفت (باز هم می‌گویم دماگوژی گرفتاری است که بسیاری از رهبران آزاده و صالح وحتی دمکرات به آن مبتلا شده‌اند. دیدن هزاران انسان که تصویرت را بالا برده‌اند و نامت را فریاد می‌زنند و شعار می‌دهند بالدّم بالرّوح نقدیک یا جمال «با خون و روح فدای تو» و یا فدای ابوعمار و یا صدام و یا خمینی و نیم قرن پیشتر مصدق و... می‌تواند حتی پاکدل‌ترین انسانها را به بیراهه کشاند. تازه یادمان باشد در مورد ناصر و یا مصدق و حتی عرفات و صدام حسین و تا حدودی خمینی، توده‌ها از صمیم دل فریاد می‌زدند و نیازی به ساندویچ و ساندیس و سکه و دلار برای به خیابان کشاندن آنها نبود. حال آنکه در مورد سیدعلی آقا و احمدی‌نژاد، همین حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی اگر دو روز مواجبشان قطع شود به دنبال ارباب تازه‌ای خواهند رفت. نگاهی به رابطه مجلس اعلای عراق و آقای عمار حکیم و سپاه بدر و سردار سابق هادی العامری، با جمهوری ولایت فقیه در ماههای اخیر، آشکار می‌کند که پول و مصلحت‌هائی که می‌تواند هر آن تغییر کند، عامل اصلی پیوند گروهها و سازمانهائی است که سیدعلی آقا قصر اوهام خود را بر زمینه شن و ماسه‌ای آن بنا کرده است. تا دیروز آقای خامنه‌ای عمار حکیم را هم چون سید مجتبی عزیز می‌داشت و هنگام سخن گفتن با ترکیب عمارُنا ـ عمار ما ـ از او یاد می‌کرد. امروز عمار در مخالفت با نامزد ولی فقیه برای نخست وزیری عراق یعنی آقای نوری المالکی تا آنجا می‌رود که سر از قصر پادشاه سعودی و کاخ قبه ریاست جمهوری مصر و ویلای خصوصی پادشاه اردن، در می‌آورد. و آقای هادی العامری شکایت از عملکرد قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و نوکرش در عراق حسن دانائی‌فر، نزد فرمانده نیروهای آمریکائی و سفیر واشنگتن در بغداد می‌برد. تردید نکنید هوراکشان اجاره‌ای، یک شبه بیعت با عمرو را فراموش و دست به بیعت زید دراز می‌کنند).
جمهوری اسلامی در عهد آقای خمینی، برای تعویض کردن نعلین آخوندی ایشان با گیوه خلافت اسلامی، هزینه بسیار سنگینی پرداخت. جنگ ایران و عراق با انبوه کشته‌ها، زخمی‌ها، شیمیائی‌ها و معلولها، ویرانی صدها شهر و روستا و تأسیسات صنعتی و فرهنگی و تاریخی، آلودگی تا خرخره در لبنان با هزینه میلیاردی که همچنان ادامه دارد، حضور در عراق و افغانستان به صورت نظامی و امنیتی و البته با هزینه‌ای که سر به فلک می‌زند، اداره تشکیلاتی که رشته‌اش از بوگوتا و کاراکاس تا سیرالئون و سودان و پاکستان و مالزی و استرالیا، آسیای میانه از یکسو و کانادا و آمریکای شمالی گسترده است (بیش از 480 حزب و بنیاد و شورا و جمعیت اسلامی و فرهنگی و دهها مدرسه و حوزه و مرکز پژوهشی و... در پنج قاره جهان با پولهای مرحمتی ولی فقیه و حکومتش، برای تبدیل کردن جایگاه ولی امر چهارراه آذربایجان به خلیفه الله فی‌الارض، مشغولند). دست داشتن در دهها عمل تروریستی در کویت و عربستان و لبنان و اروپا و افریقا، داشتن پرصفحه‌ترین پرونده سیاه در رابطه با اعمال غیرقانونی و مخالف با عرف و اخلاق و مقررات بین‌المللی همه و همه هزینه‌ای است که طی 31 سال گذشته برای دوختن گیوه ولایت امر جهانی برای ولی فقیه اوّل و ثانی و در شش سال اخیر در عین حال جهت بازاریابی برای رئیس جمهوری‌اش، پرداخت شده است. با در نظر گرفتن تفاوتهای بین امروز و پنجاه سال پیش (دهه 60 میلادی در قرن گذشته) آنچه عبدالناصر برای پوشیدن کفش زعامت عرب و بعد افریقا و جهان سوم هزینه کرد چندین برابر هزینه‌ای بود که رژیم تا امروز پرداخته است. اگر امروز صدا و سیمای رژیم به ده دوازده زبان برنامه داردو شبکه اسپانیولی‌اش به زودی افتتاح می‌‌شود، در دهه 60 قرن گذشته صوت العرب به 40 زبان دنیا برنامه داشت. در جهان عرب صدها حزب و روزنامه و اتحادیه و جمعیت فدائی ناصر بودند و شعار «وحدت، آزادی و سوسیالیسم» در چهارسوی جهان عرب شعار نخستین توده‌ها بود. حتی بعد از شکست سهمگین ژوئن 67، وقتی ناصر اعلام استعفا کرد میلیونها عرب، (حتی مسیحیانشان) خیابانها را از رباط تا بغداد پر کردند و فریادهای بدون تو هرگز، چند ساعتی بعد ناصر را مجبور کرد استعفای خود را پس بگیرد. در مرگ او هم من ایرانی گریستم و هم میلیونها عرب و غیر عربی که در وجود او، قهرمانان فرضی خود را یافته بودند. برای جمعی عرفات و برای گروهی صدام حسین و برای بسیاری از ما هوشی مین و چه گوارا و حتی مائو و استالین چنین منزلتی را داشتند. از همه آن مردان رویائی که اعتبار و جایگاهشان صدها بار فراتر و مستحکمتر از سیدعلی آقا و تحفه آرادانش بود، امروز چه مانده است؟ حتی امروز در رابطه با یکی از آزاداندیش‌ترین و شریفترین رهبران محبوب توده‌ها دکتر مصدق که پرونده‌ای درخشان از مبارزاتش با استعمار و استحمار از خود به یادگار گذاشته، سؤالات بسیاری مطرح است و انتقاداتی که هیچگاه در حیات این بزرگمرد مجال مطرح شدن نداشت. چرا حاضر نشد اللهیار صالح جایش را بگیرد و کار نفت را به پایان برد؟ چرا مجلس را منحل کرد و امکان برکناری خود را برای شاه فراهم کرد؟ چرا در 28 مرداد کمک توده‌ای‌ها را نپذیرفت و در عین حال از ارتشی که بخش بزرگی از فرماندهانش طرفدار او بودند برای مقابله با شورشیان یا کودتا، بهره نجست. اگر صالح جای اورا می‌گرفت، مسیر سرنوشت ایران تغییر می‌کرد و انقلاب اسلامی رخ نمی‌داد! اینها همه فرضیاتی است که به صورت سؤال مطرح شده است. درباره ناصر و صدام و عرفات و استالین و هیتلر و مائو و لنین و گاندی و البته آقای خمینی نیز همین سؤالات و نظایر آن مطرح است.
این شخصیتها که جایگاه و اعتبارشان صدها بلکه هزاران بار فراتر و بیش از ولی فقیه و خادم آستانش احمدی‌نژاد بود مسحور توده‌ها و در نهایت قربانی «دماگوژی» شدند که امروز گریبان رژیم حاکم بر وطن ما را گرفته است. اگر در لبنان صد تا دویست هزار تن برای احمدی‌نژاد هورا کشیدند و شبکه المنار اعلام کرد بانوئی در جنوب لبنان فرزند پسری به دنیا آورد و نامش را «احمدی‌نژاد» گذاشت، دهها برابر این جمعیت در لحظه وورد عبدالناصر به دمشق و طرابلس و رباط و الجزیره و حتی بلگراد برایش هورا می‌کشیدند و در همین لبنان هزاران کودک به یمن و برکت نام او عبدالناصر و ناصر نام گرفتند. چنانکه امروز در عراق و جهان عرب هزاران صدام و اسمه و ایمن (به خاطر تجلیل از بن لادن و الظواهری) داریم که پدرانشان نام این افراد را بر آنها گذاشته‌اند. یاسر عرفات در مصاحبه‌ای که با او داشتم و در «روزگار نو» به چاپ رسید یادآور شد یکی از مشکلات ما در لبنان رسیدگی به درخواست خانواده‌هائی است که پس از پیروزی انقلاب ایران نام فرزندانشان را خمینی گذاشته‌اند و امروز خواستار تغییر این نامها هستند. اینهمه گفتم تا کسانی را که با دیدن احمدی‌نژاد در میان توده‌های به‌هیجان‌آمده در استادیوم جنوب بیروت در حوزه اقتدار حزب‌الله و شهرک بنت جُبیل نگران شده‌اند که با بودن این طرفداران برکندن رژیم سخت‌تر خواهد بود، اطمینان دهم توده‌ها را می‌توان با شعبده‌بازی و شعار برای مدتی فریب داد، با پول و کمک چندی جذب کرد اما در نهایت بادکنک محبوبیت به سوزنی خواهد ترکید. و گیوه‌ای که حضرت آقا خواب پوشیدنش را می‌بیند گشاد از آب در خواهد آمد.

شنبه 16 تا دوشنبه 18 اکتبر
آن سفر و این سفر

هفته گذشته در پایان مطلب لبنان ذکری از سفرهای خاتمی به لبنان رفته بود که پس و پیش شدن و افتادن یک جمله باعث برداشت غلط شده بود. نوشته بودم خاتمی دو بار، نخست یک سال پیش از ریاست جمهوری و بار دوم یکسال پیش از پایان ریاستش به لبنان سفر کرد. بی آنکه درباره سفر احمدی‌نژاد (هیاهوی بسیار برای هیچ به مبلغی گزاف برای ملت ایران) بیش از این بگویم که یکهفته است می‌گویم و می‌نویسم و خدای را سپاس که در شبکه‌های تلویزیونی عربی از آن جمله شبکه‌های لبنانی، جایگاه احمدی‌نژاد و اربابش را نزد ملت ایران به خوبی و مفصل شرح دادم. به مصاحبه حنا مخملباف با ژیزل خوری در العربیه هم اشاره می‌کنم که در مقابل یکی از وابستگان حرکت امل و از چپی‌های سابق که در استودیوی بیروت نشسته بود با صداقت و معصومیت یک دختر جوان هنرمند ایرانی، حساب احمدی‌نژاد و حامیانش را رسید. چنان زیبا و مؤثر سخن گفت که میلیونها بیننده العربیه را نیز هم چون من متأثر کرد. اما در اینجا به مقایسه‌ای کوتاه بین سفر خاتمی و تحفه آرادان بسنده می‌کنم.
1 ـ از خاتمی همه لبنان استقبال کرد. از احمدی‌نژاد بخشی از شیعیان.
2 ـ خاتمی در استادیوم بزرگ بیروت که بیش از 60 هزار تن در آنجا حضور داشتند و همه طوایف و مذاهب لبنان را نمایندگی می‌کرد، درباره فرهنگ و تمدن ایران، روابط تاریخی دو ملت، پروژه گفتگوی تمدنها، صلح و تفاهم و دوستی بین ملتها و آرزوی آرامش و امنیت در خاورمیانه سخن گفت. احمدی‌نژاد در استادیوم کوچکتر متعلق به حزب‌الله برای هواداران حزب‌الله و کسانی که از حاتم بخشی‌های رژیم بهره‌مند شده‌اند از مقاومت، نابودی اسرائیل، مبارزه با آمریکا، دشمن و... سخن گفت.
3ـ از خاتمی امیل لحود رئیس جمهوری وقت لبنان در فرودگاه بیروت استقبال کرد. از احمدی‌نژاد نبیه بری رئیس شیعه پارلمان در فرودگاه استقبال کرد و سپس در برابر کاخ ریاست جمهوری در بعبدا، میشل سلیمان رئیس جمهوری مراسم استقال رسمی از او را به عمل آورد.
4 ـ صدا و سیمای رژیم کمترین پوشش را به سفر خاتمی داد در حالی که دو روز، در اختیار نمایش احمدی‌نژاد در لبنان بود.
5 ـ رئیس جمهوری لبنان مدال سدر با درجه عالی، بالاترین نشان لبنان را به خاتمی داد. نصیب احمدی‌نژاد سدر با درجه معمولی بود.
6 ـ دکترای افتخاری فلسفه در دانشگاه لبنان به خاتمی، در حضور همه هیأت علمی و از سوی رئیس کل دانشگاه داده شد. دکترای احمدی‌نژاد با کمک دویست و پنجاه هزار دلاری رژیم به دانشگاه، بدون حضور هیأت علمی به روی سن و جمع قلیلی از دانشجویان و مدرّسان شیعه طرفدار و یا وابسته حزب‌الله و جنبش امل و گروه میشل عون، در رشته علوم سیاسی به او داده شد.
7 ـ مفتی سنی‌ها، کاردینال اعظم مارونی‌ها، اسقف اعظم ارتدوکس‌ها، سریان کاتولیک، کلد و آشوریها، شیخ العقل دروزی‌ها، نایب رئیس مجلس شیعیان با خاتمی دیدار کردند در حالی که تنها نمایندگانشان در مجلس صبحانه با احمدی‌نژاد در هتل «فینسیا» در کنار شخصیت‌های سیاسی حاضر شدند.
8 ـ خاتمی به جنوب لبنان نرفت اما با نصرالله و دیگر رهبران حزب‌الله در بیروت ملاقات کرد. احمدی‌نژاد مجبور شد با مخالفت دولت لبنان از رفتن به نقطه صفر دروازه فاطمه در مرز اسرائیل برای افتتاح بوستان ایران که با هزینه‌های دهها هزار دلار از پولهای حلال مرحمتی رژیم ساخته شده، و سنگ اندازی به اسرائیل خودداری کند. او همچنین مجبور شد فاتحه‌خوانی بر گور عماد مغنیه تروریست را از برنامه خود حذف کند. بر مزار رفیق حریری نیز دسته گلی نگذاشت تا آشکار شود قتل او به دست حزب‌الله با تأیید رژیم ولایت فقیه صورت گرفته است.

October 22, 2010 09:40 PM






advertise at nourizadeh . com