یکهفته با خبر
عهد را بشکست و پیمان نیز هم!
سه شنبه 24 تا جمعه 27 مه
حجت الاسلام داماد ولی فقیه
1 ـ چند سالی طول کشید تا مقام معظم رهبری، نایب برحق صاحب الزمان، هدهد باغ ولایت و حضرت والا شازده مجتبی را به پیشگاه امت همیشه در صحنه معرفی کرد. در سالهای اول انقلاب، شازده مجتبی وردست اخوی آقا مصطفی که سه چهار سالی از او بزرگتر بود در حیاط عینالدوله، هر وقت فرصتی دست میداد، کاراته بازی میکرد. بعد البته به توصیه ابوی با آنکه عشق به طلبگی در وجودش جوانه زده بود، کت و شلوار پوشید و به مدرسه رفت. (برخلاف آسید مصطفی که از همان آغاز لباده پوشیده بود) تا زمان ازدواج با صبیه قمر وزیر، دکتر غلامعلی خان حداد عادل هم حضرت والا سید مجتبی مکلاّ بود و ناگهان، عشق به لباده و عمامه حضرتش را مجنون وادی حوزه کرد. و گویا این عشق به دل دیگر اخوان نیز راه یافته که مسعود خان شوهر خواهر آقاصادق خرازی هم بعد از عمری «آنتیک»بازی سر از حوزه درآورده است و میثم نیز به حلیت عبا و عمامه آراسته شده است.
تا اینجا همه اهل بیت، منهای اخ الزوجههای مقام معظم، خجستههای باقرزاده (یکی در کار هنر و فیلم و تلویزیون و دیگری در کار دلالی و شریک مافیای اقتصادی و...) و حسن آقا اخوی کوچک مقام معظم (مسؤول قراردادها در وزارت نفت) و دامادهای نایب امام زمان، دستار تزویر و فریب و قبای تضلیل و گمراهی را بر سر و تن کرده بودند.
این هفته به میمنت و مبارکی تصویر یکی از دامادها یعنی همسر بشری خانم را در کنار سردار سرتیپ محمدباقر قالیباف در حال افتتاح بوستان ولایت، با عبا و عمامه مشاهده کردیم و آشکار شد که مقام معظم ولایت، خوابی برای داماد عزیزشان دیدهاند که فقط در یک نوبت در جریان خرید هواپیمای پسرعموی پادشاه برونای به مبلغ 76 میلیون دلار برای سفرهای آقای خامنهای، 70 میلیون دلار نقد را به جیب واسطه سوری ریخت که او هم دود شد و به هوا رفت و هواپیمائی که هم محراب طلا داشت و هم مستراح نقره، هرگز تحویل نایب امام زمان نشد. داماد محترم، یعنی محمدجواد خان که فرزند محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم است، تا زمان واسطهگریهایش کت و شلوار میپوشید و هیچ علاقهای به لباس اهل حوزه نداشت. اما ظهور ایشان در هفته گذشته با عبا و عمامه، و لقب دکتر حجتالاسلام والمسلمین محمد جواد در خلوت بوستان ولایت آشکار ساخت که ولی فقیه بر آن است تا شوهر صبیّه معزّزه را نیز وارد میدان کار کند و از همین حالا با نهادن عمامهای بر سرش وردستی برای حضرت والا، آقا مجتبی مهیا کند که مثل ابویاش، در سرسپردگی و نوکری صادق و مخلص باشد و در تدارک و تدبیر امور دفتر ولی فقیه بعدی، مدیر و مدبّر باشد و بتواند خر لنگ بندهزاده آسید مجتبی را به کعبه قدرت راهبر شود. (همینجا توضیح دهم هفته گذشته آنجا که نوشته بودم آقای خمینی در کعبه قدرت تجسم لات بود. تا از لا افتاده بود. حال آنکه اشاره من «لات» از بتهای بزرگ کعبه بود که در کنار هبل و عزّی سه بت اصلی کعبه بودند) نگاهی به تشکیلات زیر نظر رهبر که با محوریت دفتر ویژه اطلاعاتی رهبر، زیر نظر سید اصغر حجاری از یک سو، و دفتر مخصوص زیر نظر محمدی گلپایگانی و آقازاده محمد جواد از سوی دیگر، اداره میشود آشکار میکند که هم اکنون سپاهی از دعاگویان نایب امام زمان عملاً شئونات بلاد را در دست دارند. بنابراین هر کدام از تشکیلات وابسته به این دو محور یا شخصیتهای مستقل از تشکیلات در ارتباط با محور سوم «آسید مجتبی و وحید حقانیان» سخنی در هفتههای اخیر درباره احمدینژاد یا مشایی و بقائی و... بر زبان راندهاند به دستور مستقیم این سه محور، احمدینژاد را مورد حمله قرار دادهاند. به عبارت دیگر موضوع از خودشیرینی و کاسه لیسی سرچشمه نگرفته بلکه دستورالعملهای صریح و روشن از سوی محور صادر شده است که بزنید این تحفه آرادانی و حاشیهاش را، و دیدیم حتی بعد از به اصطلاح حمایت رهبر از احمدینژاد روز یکشنبه، حملات ادامه یافت و در پس پرده نیز همه نشانهها حکایت از آن دارد که شخص نایب برحق مهدی موعود هدایت این به اصطلاح «کمپین» را بر عهده دارد. کمتر دیدهام کسی در باب نمایندگان رهبر در ارگانها و سازمانهای دولتی و شرکتها و مؤسسات کوچک و بزرگ مطلبی عنوان کند. خیل ائمه جمعه را میشناسیم که امروز تعدادشان به بیش از سه هزار تن رسیده است. و با آنکه بعضی از نمایندگان رهبر امام جمعه شهرک و شهر خود هستند اما اکثریت نمایندگان رهبری، مستقل از ائمه جمعه عمل میکنند. تعداد این نمایندگان امروز به بیش از ده هزار تن میرسد. فکرش را بکنید هزینه اداره این عده اگر فقط رقم یک میلیون تومان در ماه برای هر یک را در نظر بگیریم میفهمیم که چرا سرپرستی احمدینژاد در وزارت نفت از بالا تا پائین دستگاه رهبری را نگران میکند. این ده هزار تن در کنار سه هزار امام جمعه بودجهای معادل 540 میلیارد تومان را میبلعند. خیلی طبیعی است که اینها مطیع و منقاد ارباب فقیه باشند.
در کنار این جمع، خیل طلبهها و مدرسین با بودجهای که در دوران خاتمی 35 میلیارد تومان بود (حیف یک تومان) و امروز 22 برابر شده یعنی به گفته جوانفکر رئیس خبرگزاری رسمی دولت و مشاور احمدینژاد به 760 میلیارد تومان بالغ میشود. این دو رقم را کنار هم بگذارید و بعد به یاد بیاورید در رژیم گذشته نه سه هزار امام جمعه رسمی داشتیم، نه نمایندگان شاه، و نه دولت مسؤول تأمین هزینه حوزهها بود. در واقع مراجع اگر سالانه هدیهای نقدی از محل بودجه محرمانه نخست وزیری دریافت میکردند، این مبلغ از 50 میلیون تومان بیشتر نبود که با حساب تورم و رشد اقتصادی و... امروز باید حداکثر به یک میلیارد تومان بالغ میشد نه 760 میلیارد تومان. یک طلبه در دوران استقلال حوزه اگر از دو سه مرجع شهریه میگرفت چیزی حدود صد تومان گیرش میآمد و مقداری فیش نان و روغن و برنج و چای نیز به شماری داده میشد. بزرگترین مدرسین قم نیز شهریهای بین 300 تا 500 تومان از مراجع میگرفتند. حالا اما شهریه طلبهای که وارد حوزه میشود به گفته حجتالاسلام نواب رئیس هیأت مدیره مرکز خدمات حوزه 400 هزار تومان است. طلبه دیروز واقعاً روی ایمان و عشق و بعضاً فقر و فشار خانواده به حوزه میآمد. اما طلبه امروزی میداند که با ورود به حوزه درهای رحمت به روی او باز خواهد شد. به همین دلیل نیز حاضر است برای حفظ موقعیت خود دروغ و دغل را به هم ببافد و حق را ناحق جلوه دهد و به اراده ارباب روزی ستایشگر احمدینژاد شود و روزی دیگر او را فتنهگر بخواند و عامل همه بدبختیهائی که مردم با آن روبرو هستند. بر این لشکر سید علی آقا باید آن بخش از سپاه را که در رأس یک مافیای اقتصادی، امنیتی، سیاسی بزرگ قرار گرفته، اضافه کنیم. در هیچ کشوری و نظامی، شخص اول نظام دارای چنین شبکهای از نوکران نیست. امّا نمونههائی داریم که سلطان یا رئیس در ابعاد کوچکتری، مزدورانی چنین داشته است. و جالب اینکه این نوع مزدوران نخستین کسانی هستند که با متزلزل شدن وضع ارباب، به سرعت نه تنها رنگ عوض میکنند، بلکه در مواردی کلک ارباب را خودشان میکنند.
موارد صدام حسین، قذافی، حسنی مبارک، میلوسویچ، و پیش از آنها چائوشسکو، نمونههای زندهای از خیل مزدوران را در برابر ما قرار میدهند که خنجر از پشت به ارباب زدند و زیر پایش را خالی کردند و تردیدی ندارم فردا که عمامه مقام معظم لق شد و تختش به لرزه افتاد، اول کسی که بر خواجه بشورد همین وحید حقانیان و اصغر حجازی و محمدی گلپایگانی خواهند بود. در همین نزاع اخیر بین اصولگرایان و ذوب شدن در وجود سیدعلی آقا، بخشی از این نوکران، ستون پنجم احمدینژاد در دستگاه رهبری شدند. باز از طریق همین نوکران وفادار بود که احمدینژاد توانست طی هفتههای اخیر گزارشهای تکان دهندهای را از فساد دستگاه رهبری و اهل بیت ولی فقیه به خارج درز دهد.
من خود گزارشها و مستنداتی مهم دریافت کردم که فرستادگانش را نمیشناسم ولی مطمئن هستم که همگی از نزدیکان و عاملان دفتر رهبری و ارگانهای تابعه او به شمار میروند.
مشکل آقای خامنهای این است که نه تاریخ میخواند و نه در احوالات معاصرین دقیق میشود وگرنه این چنین بیگدار به آب نمیزد. من نه تردیدی در غیرمشروع بودن ریاست جمهوری احمدینژاد دارم و نه اعتبار و جایگاهی برای او قا ئلم ولی اذعان میکنم اگر آقای محمد خاتمی با داشتن 25 میلیون رأی، به اندازه یک دهم احمدینژاد در برابر سید علی آقا شهامت نشان داده بود و یا در حمایت از تیم خود ایستادگی کرده بود، امروز ولی فقیه ادعای لمن الملکی سر نمیداد و خدا را تبعهای از اتباع خود فرض نمیکرد. احمدینژاد نشان داد که میتوان در همین جمهوری ولایت فقیه جاهائی «نه» گفت و پایش ایستاد.
طرح حذف مشائی
احمدینژاد همانگونه که در نامه وزیر اطلاعات حیدر مصلحی به خامنهای آمده است از طریق عوامل خود حتی در دفتر خامنهای میکروفنهای مخفی کار گذاشته است و دستگاههای شنود، توسط تیم او در سرتاسر وزارت اطلاعات نیز تعبیه شده است.
لابد از طریق همین شنودهاست که او از دیدار چند ساعته رهبر و فرمانده سپاهش عزیز جعفری و مشاور ارشد نظامیاش یحیی رحیم صفوی کاملاً خبردار شد. ظاهراً درباب نگرانیهای جعفری، سیدعلی آقا به او اطمینان میدهد که تا چند هفته دیگر دخل امالفساد یعنی اسفندیار رحیم مشائی را میآورند و از آن پس یا احمدینژاد سرش را به زیر میاندازد و منویات نایب امام زمان را به اجرا در میآورد و یا اشاره به عدم کفایتش خواهیم کرد.
در حال حاضر 4 پرونده فساد مالی، دو پرونده فساد اخلاقی در دستگاه محسنی اژهای، دو پرونده ارتباط غیرمشروع و پنهان از نظر ولی فقیه با بیگانه، و یک پرونده طرح توطئه برای براندازی با کمک بیگانه توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه برای رحیم مشائی و بقائی در دست اقدام است. محمدرضا رحیمی معاون اول احمدینژاد نیز جزء فهرست بود اما او دستها را بالا برد و تسلیم شد و بعد هم مأموریت خود را جهت خبرچینی برای اصغر حجازی به خوبی انجام داد و میدهد.
پیش از این نوشته بودم تابستان خیلی داغی در پیش داریم و این تازه اول عشق است. در این میان موضعگیری اصلاح طلبان مؤمن به ولایت فقیه حقاً تهوعآور است. اگر دیروز یکیشان حتی یک نقطه خاکستری در زمینه فساد مالی در کارنامه نایب امام زمان و والاگهرهایش پیدا نکرده بود امروز آقای شکوریراد، شخص شریف و آزادهای را که خواهان برچیده شدن بساط ولایت فقیه و جمهوری جهل و جور و فساد است، همدست احمدینژاد میخواند. ظاهراً آقایان امیدوارند با از نظر افتادن احمدینژاد، آنها که همواره مراتب سرسپردگی خود را به مقام عظما تاکید کردهاند، بار دیگر مجالی پیدا کنند تا در اطراف یک تدارکاتچی دیگر و مجلسی همه رنگ، به جست و خیز در سیرک ولایت فقیه بپردازند. اینها انگار اطراف را نمیبینند و درک نمیکنند موج آزادی طلبی و دمکراسی خواهی که در منطقه به راه افتاده است از ایران سرچشمه گرفته و بعد از سوریه به سرعت به ایران خواهد رسید.
شنبه 28 تا دوشنبه 30 مه
فتنهای که در شام افتاد
این هفته نیز رژیم بعثی بشارالاسد، سی چهل تن را کشت، یکصد تن را زخمی کرد، صدها تن را به زندان انداخت، و در این میان حسن نصرالله که به علت بیعت با اسد و سیدعلی آقای پائین خیابانی لقب ذوالیمینین گرفته ضمن ستایش از رژیم سوریه و حمله به مردمی که از جان و دل مایه گذاشتهاند تا شر مافیای آل اسد را بکنند مراتب جانسپاری حزبالله را به دو رژیم آدمخوار دمشق و تهران اعلام کرد. در دمشق نیز آقای ولید معلم وزیر خارجه سوریه ضمن ستایش از رژیم ولایت فقیه برای کمکها و همدلیاش با رژیم سوریه یادآور شد که دوستی رژیم ولایت فقیه با ولایت بعث علوی، جاودانه است.
در این میان پیکر حمزه 13 ساله که یک ماه پیش در تظاهرات درعا دستگیر شده بود و روز جمعه جنازهاش تحویل پدر و مادرش داده شده بود به عنوان سندی آشکار از جنایات رژیم اسد دنیا را تکان داد. مشاهده جسد که شبکه العربیه نخستین بار آن را نشان داد و اقعاً دل میخواست، در بدن این کودک جای سالمی وجود نداشت، پوستش را کنده بودند، آلت تناسلیاش را بریده بودند. جای جای پیکرش را بریدگی و سوراخهائی که با مته برقی ایجاد شده بود به صورت دردناکی درآورده بود که حتی پزشکی را که شرح دردهای حمزه را میداد به گریه انداخت. به قول دکتر برهان غلیون استاد و متفکر بزرگ سوری، سوریه بعد از مشاهده پیکر حمزه، سوریه دیگری شده است و رژیم اسد دیگر هیچ شانسی برای بقا ندارد.
هنوز من در شگفتیام که چرا دولتهای بزرگ از جمله آمریکا و بریتانیا و فرانسه جدیتر با رژیم جنایتکار بشارالاسد برخورد نمیکنند. چهارتا فهرست سیاه و مجازات اقتصادی و... چارهساز نیست. متأسفانه اسرائیلیها، چون از پیامد روی کار آمدن یک رژیم مردمی دمکرات در سوریه نگرانند و با بودن اسد میدانند مرزهای امنی با سوریه خواهند داشت از جمله عوامل بازدارنده غرب برای اتخاذ تصمیمی جدی در مورد رژیم سوریه بودهاند.
در این میان قذافی که حالا از ترس زیرزمین پنهان شده با قطور کردن پرونده سیاه خود، سرنوشتی چنان صدام و چائوشسکو برای خود و فرزندانش رقم زد. حالا دیگر فقط روزشماری برای مشاهده پیکر خونین او باقی مانده است.
در یمن نیز علی صالح با دبه درآوردن در آخرین لحظه از امضای طرح شورای همکاریهای خلیج فارس طفره رفت و با حمله به منزل شیخ صادق الأحمر شیخ المشایخ قبیله حاشد که خود علی صالح نیز وابسته به آن است، صد تن را به کشتن داد، بعد هم با برنامهای که بدون شک از سوی خود او طراحی شده، شهر زنجبار پایتخت ولایت ابین درجنوب یمن را به وابستگان القاعده تسلیم کرد تا به جهان بگوید اگر بروم القاعده میآید. به این ترتیب در واقع میخواهد از مردم کشورش انتقام بگیرد که بعد از 33 سال فرمانروائی او حاضر نیستند به هیچ روی او را تحمل کنند. علی صالح نیز میرود چنانکه سیدعلی آقا و نوکرانش خواهند رفت. این حکم تاریخ است که با اراده ملتها تحقق پیدا میکند.
تبی که به عرق نشست
از فردای پیروزی انقلاب مصر، سیدعلی آقا و بوقهای تبلیغاتیاش با این ادعا که مصریها عاشق انقلاب اسلامیاند کوشیدند انقلاب را مصادره کنند. از یک سو با اعزام فرستادۀ ویژه به مصر خواستار تجدید رابطه میشدند و البته وزیر خارجه مصر آقای نبیل العربی نیز سخنان امیدوار کنندهای راهی تهران میکرد. و از سوی دیگر با پذیرائی از کمال هلباوی پیر دیر اخوان المسلمین و پس از او رهبر حزب عمل اسلامی، تلاش میشد حلقهای از وابستگان در مصر به راه اندازند. آقای علی اکبر صالحی وزیر خارجه ولی فقیه در دیدار با همتای مصریاش در جاکارتا پیشبینی کرد طی چند هفته آینده روابط کامل دیپلماتیک بین دو کشور برقرار شود.
شورای نظامی حاکم مصر و بهویژه رئیس آن ارتشبد طنطاوی اما با گذاشتن ترمز جلوی وزیر خارجه تأکید کردند مسأله تجدید رابطه با تهران در پارلمان آینده مورد حل و فصل قرار خواهد گرفت و در این مورد نباید عجله کرد. حالا معلوم شده غش و ریسه رفتن سیدعلی آقا و اهل بیت قدرت برای مصر انقلابی، ظاهر ماجرا بوده و در پنهان قاسم حسینی عضو سپاه قدس که در دفتر حفاظت منافع رژیم در قاهره خدمت میکرده از مدتها پیش مورد مراقبت استخبارات مصر بوده که سرانجام شنبه او را دستگیر کرد. حسینی متهم به جاسوسی، اقدام علیه امنیت و مصالح مصر، تلاش برای بهراه انداختن شبکه جاسوسان و مزدوران جمهوری اسلامی در بین احزاب و شخصیتهای سیاسی و مطبوعاتی مصر بوده و همچنین به تماسهای مشکوک با بعضی از مقامات مصری دست زده و پول به آنها داده است. مصریها پس از بازجویی از او، وی را آزاد کردند تا 48ساعته خاک مصر را بهعنوان عنصر نامطلوب ترک کند.
چند هفته پیش به یک دوست مصری هشدار دادم که یادتان باشد هرگز نمیتوانید به عقرب جمهوری ولایت فقیه اعتماد کنید که در زمان دست دادن و قربان صدقۀ شما رفتن، نیشهایش را در جان شما فرو میکند.
خوشحالم که مصریها خیلی زود متوجه شدند کشورشان با برقراری رابطۀ کامل سیاسی ـ دیپلماتیک با جمهوری اسلامی نهتنها چیزی بهدست نمیآورد بلکه امنیت ملی مصر را نیز بهخطر خواهد انداخت.
June 3, 2011 02:57 PM