یکهفته با خبر
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض!
سه شنبه 2 تا جمعه 5 اوت
بزرگا مردی بود...
بیست سال پس از ذبح اسلامی دکتر شاپور بختیار، ابتکار جمشید برزگر مدیر سایت فارسی و رادیوی بی.بی.سی در اختصاص دادن صفحاتی ویژه در ارزیابی شخصیت وافکار و جایگاه او در جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران، و اقدام سایتهای «رادیو فردا» و «صدای آمریکا» و چند سایت دیگر در پی سایت بی.بی.سی، در گشودن صفحات ویژه برای تحلیل شخصیت و آراء و عرضه بعضی ناگفتهها درباره او، آشکار ساخت که مرغ توفان که تنها 37 روز بخت ریاست دولت مشروطه را پیدا کرد فراتر از همه معاصرانش از جمله آنها که با بوسه بر دست خمینی، میراث مصدق را نثار او کردند، بر بلندای تاریخ ایستاده است. و از آن والاتر، جایگاهی ویژه در دل نسلهائی دارد که نه عهدش را به چشم دیدهاند و نه مجالی برای شناخت او در کتابها و مطبوعات داشته اند.
اگر بختیار در دوران نخست وزیری و سپس در دوران تبعید تا روز سر بریدنش، بسیار مورد بیمهری قرار گرفت، و هم از خودیها چوب خورد، هم از غیر خودیها، و نیز از نخودیها، در مقابل از فردای ذبحش در کنار سروش کتیبه که کمتر یادش را میکنند، تنها یک گروه دشمن داشت و دارد که در جمعشان بعضی حاکم و بعضی همچنان در نشئه دوران حکومت، بختیار را چه در چهره یک دولتمرد، یک مبارز و یک شخصیت احترام برانگیز ادیب و سخنور و فرهنگمدار و چه در قامت حسنک وزیر معاصر، همچنان دشمن میدارند. برای آنها بختیار زنده یا مرده، نفی مطلق آنهاست که بوسه بر دست خمینی زدند، چندی نوکری و حتی جاسوسیاش را کردند و حالا از اینکه میبینند بختیار هزار سر و گردن بالاتر از آنها، در دل و دیده ایرانیان جای دارد غرق حسادت و گاه عصبانیت هستند. تنها بهانهای که برای حمله به بختیار دارند، رفتن او به عراق (ماهها قبل از حمله صدام) و دریافت کمک از او برای مبارزه با خمینی است. چپزدههاشان البته پاسخی برای کمکهای اهدائی دشمن آلمانی به حضرت لنین علیه السلام ندارند و کیش شخصیتزدههاشان نیز به عمد اعلامیه بختیار را در محکومیت حمله عراق به ایران، پنهان میکنند. در میان اظهارنظرهائی که در ویژه نامههای اخیر پیرامون بختیار شده بود، تنها یک تن که شاید بیش از دیگران از آرزوها و اندیشههای دکتر بختیار از سالها پیش از ظهور سید روحالله مصطفوی خبر داشت، ضمن پرده انداختن بر نقش خویش در جلوگیری از دیدار دکتر بختیار با خمینی در پاریس، میکوشد با طعنه و زبان ملامت گویش، بر چهره رهبر نهضت مقاومت ملی چنگی بزند و خطوطی بیندازد. شگفتا سی و دو سال بعد از فتنهای که کشورمان را به اسارت درآورد، ابزار اصلی همان فتنه در کنار پایورانش، کینه و عداوت تاریخی خود را با بختیار طی همین چند روز به روشنی آشکار ساختند. با اینهمه تصویر بختیار با گلوی بریده و تک بیتهائی که در آن 37 روز بر زبان آورده بود، بر بلندای تاریخ ماندگار شده است. بزرگا مردی بود که حالا نسلهای جوان پس از او نیز به احترامش کلاه از سر بر میگیرند.
2 ـ رستم تعزیه سید علی آقا
سرانجام مجلس به چهار وزیر پیشنهادی احمدینژاد رأی اعتماد داد و دوران پایانی ریاست جمهوری نظر کرده ولی فقیه، آغاز شد. کاری به سه وزیر صنایع و کار و ورزش ندارم که تفاوت زیادی با دیگر وزیران، از حیث منظر ظاهر و افکار و فقر و بضاعت علمی و مدیریتی، ندارند. تأمل من روی سردار سرتیپ رستم قاسمی است که چهرهاش شیر تعزیه را به یادم میآورد. آن هم از آن نوعی که به دست یکی از شاگردان ناشی مرحوم قوللر آغاسی بر پرده تعزیه کشیده شده باشد. شیری با کله بزرگ، شکمی برآمده، دست و پای بیقواره، و چشمانی که ذرهای مهر در آن دیده نمیشود. درست در همان لحظهای که سردار مربوطه به پشت تریبون مجلس میرفت تا از جایگاه خود در سپاه و دستاورهای علمی و عملیاش سخن گوید و نشان دهد چرا در دولت چلاقان و کوران، وجود یک سپاهی کور و کر و چلاق و دزد و ناکارآمد، برای اداره شئونات نفتی نایب امام زمان ضروری است، دقایقی توانستم از پشت شیشه جعبه تماشا در حرکات و ادا و اطوار رستم قاسمی تأمل کنم. آنچه درباره او شنیده و یا خوانده بودم پیش چشمم آمد. و در لحظه نخست، اعتراف کردم که از این پس پادشاه حسن و وجاهت در کابینه تحفه آرادان، سردار یوسف منظر، محمد نجار وزیر کشور نخواهد بود بلکه رستم خان با صولت و حسن منظر و اطوار و اخلاق بدون شک کرسی پادشاه وجاهت را تصاحب خواهد کرد. بعد دوباره این بیماری نوستالژی در وجودم عود کرد و به یادم آورد، ما نسلهای پس از جنگ جهانی دوم تا انقلاب چه آدمهای بدشانسی بودیم که در جایگاه ریاست دستگاه نفت (شرکت ملی آن روز و وزارت امروز) باید چهرههائی از نوع فاتح و حسیبی و فؤاد روحانی و عبدالله انتظام و هویدا و باقر مستوفی و آقاخان بختیار و دکتر اقبال و فلاح و... را تحمل میکردیم و بخت آن را نداشتیم تا معجزات ذوب شدگان در ولایت سید روحالله و بعد از او سید علی آقا را از نزدیک شاهد شویم. در سه دهه پایانی عصر پهلویها، شرکت نفت و سازمان برنامه، دو دستگاهی بودند که حقاً شایستهترین کارشناسان نفتی و مهندسین و تکنیسینها و برنامهریزان را در اختیار داشتند. محیط شرکت نفت واقعاً متمایز از دیگر دستگاهها بود. دوران ریاست دکتر اقبال که تخصصی در کار نفت نداشت اما پاکدامن و زاهد در امور مالی و در مدیریت صاحب سبک و شیوهای خاص بود که زیردستانش را به او سخت دلبسته میکرد، شرکت نفت تحولات عمدهای را از لحاظ اداری و مسائل مربوط به بازسازی صنعت نفت و تأمین رفاه و نیازهای کارکنانش، پشت سر گذاشت. یادم هست مدیر دفتر دکتر اقبال که رئیس روابط عمومی شرکت نفت هم بود (امیر نویدی) ساعت 5 صبح پشت میزش بود تا نیم ساعت زودتر از دکتر اقبال در شرکت حاضر باشد و کارهای روزنامه و ملاقاتها را تنظیم کند و در بدو ورود اقبال به اطلاع او برساند. و این نویدی دیرسالی با اقبال بود و پس از درگذشت او نیز خود را کنار کشید چون بر این باور بود که بدون اقبال نمیتواند در جایگاه قابلی خدماتش را دنبال کند. یادم هست وقتی پس از انقلاب آقای حسن نزیه حقوقدان سرشناس و رئیس کانون وکلا به خواست کارکنان شرکت نفت و اصرار مهندس بازرگان به مقام مدیرعاملی شرکت نفت منصوب شد، تنها دو سه روز بعد در دیداری که با ایشان در دفتر مدیرعامل داشتم، از نظم و ترتیبی که در شرکت نفت وجود دارد اظهار خوشحالی کرد و یادآور شد به غیر از دار و دستهای که با نام انجمن اسلامی توسط بعضی از غوغاسازان به وجود آمده و هر روز اطواری تازه ساز میکند (همان انجمنی که تندگویان سخنگویش بود و سرانجام وزارت نفت و بعد اسارت و مرگ در زندان صدام حسین را برایش به ارمغان آورد.) آقای نزیه امیدوار بود در دستگاهی که همه چیزش مثل ساعت کار میکند بتواند در حفظ منافع ملی ایران و افزایش عایدات کشور، با همکاران دلسوزش، گامهای سریع و اساسی بردارد. حیف که دوران ریاست نزیه کوتاه بود و وقتی من در امید ایران، در گفتگوئی با او و بخت انتخابش به ریاست جمهوری جمله معروفش را تیتر کردم که «من یک ایرانی مسلمانم نه مسلمان بیوطن»، چنان حملاتی از سوی حزب توده و دوقلوی اسلامیاش حزب جمهوری اسلامی و قاضی القضات ولی فقیه، صادق خلخالی و مرحوم بهشتی که نزیه و یارانش را مانع اسلامی کردن دستگاه قضائی کشور میدانست، علیه نزیه آغاز شد که پیدا بود به زودی به حضور او در شرکت نفت و دولت خاتمه داده خواهد شد. نزیه رفت و در پی او کوتاه زمانی مهندس معینفر به عنوان اولین وزیر نفت کوشید همان راه و روش را دنبال کند اما او نیز از خودیها نبود و باید داماد آقای اشراقی میآمد و تندگویان بیمایه و دانش تا دستگاه نفت به صورت یک تشکیلات مافیائی در اختیار رأس قدرت قرار گیرد. (نزدیک دو دهه حسن اخوی نایب امام زمان در دستگاه نفت کنگر خورده و لنگر انداخته، چند سالی البته کارگزارانی از جانب سردار مربوطه سازندگی نیز با او همراه بودند اما بعد از مطلق العنان شدن سید علی آقا، دستگاه نفتی یکپارچه از سوی دستگاه ولایت بلعیده شد که حسن آقا آنجا بود و ناظر بر قراردادها و دریافت کننده پورسانتاژها. احمدینژاد در دوره اول ریاست جمهوریاش، با آوردن پنج سردار به کابینه و دادن قراردادهای نان و آبدار نفتی و غیرنفتی به سپاه و به ویژه به قرارگاه خاتمالانبیاء که همین سردار رستم نام شمر منظر موش صولت فرماندهیاش را عهدهدار بود، حمایت کامل سپاه را از خود برای دومین دوره ریاستش، تضمین کرد. در دو سال نخست دوره دوم نیز به بذل و بخششهایش به سپاه ادامه داد تا اینکه بحران عزل مصلحی و درگیری با رهبر پیش آمد. سید علی آقا که رشوهدهیهای رئیس جمهوری محبوب و عزیزش را به سپاه تأیید و تشویق کرده بود حالا باید سپاه را که نمکگیر تحفه آرادان بود به نمکدان شکنی وا میداشت. این کار از زبان نماینده سابقش در سپاه ذوالنور آغاز شد و بعد اندک اندک دیگران نیز به صدا درآمدند تا به جناب پرزیدنت حالی کنند پیش از آنکه متعهد به رشوههای او باشند دست در بیعت با مردی دارند که یکایک آنها را به دولت و عزت و درجات بالای نظامی رسانده بود. احمدینژاد خیلی زود فهمید هوا پس است اما میتواند با یک رشوه درشت حداقل برای مدتی مشکل را حل کند. سخنگوی سپاه و نشریات وابسته به سپاه مثل جوان، یادآور شدهاند که گزینش رستم قاسمی بعد از مذاکرات طولانی بین محمدعلی جعفری فرمانده سپاه و احمدینژاد صورت گرفته است. جالب اینکه وقتی نخستین بار این خبر در یک سایت سپاه منتشر شد وابستگان احمدینژاد نسبت به آن واکنش تند نشان دادند و خبر را ساختگی خواندند. اما ساعتی بعد از رأی اعتماد گرفتن رستم قاسمی، سخنگوی سپاه این مذاکرات را تأیید کرد. معلوم است که گفتگو بر سر بده بستانهای مالی و سیاسی بوده است وگرنه جعفری در مراسم تودیع قاسمی و تعیین جانشین برای او در قرارگاه خاتم الانبیاء به نوعی تحکم آمیز نمیگفت از این پس باید کارهای بیشتری به مقر خاتم الانبیاء واگذار شود و این مقر باید جای شرکتهای خارجی را در قراردادهای نفتی بگیرد. پیش از وزارت، رستم خان 25 میلیارد دلار قرارداد نفت و گاز از احمدینژاد گرفته بود. حالا که کارفرما و کارگزار یکی شدهاند پیداست که سپاه از این به بعد صنعت نفت را نیز به متصرفات خود اضافه خواهد کرد. علی مطهری که در مخالفت با انتخاب قاسمی سخن گفته بود (شگفتا که شوهرخواهرش علی لاریجانی که خود ریشه در اطلاعات سپاه دارد، با توجه به خیزی که برای ریاست جمهوری برداشته، توی دهان اخالزوجه زد که این مزخرفات چیست که میگوئی، جمع قدرت و ثروت برای سپاه مجاز است) با اشاره به اینکه همسایگان (ترکیه و پاکستان) دستگاه قدرت را از دست نظامیان در میآورند و نظامیها روز به روز از دایره سیاسی دورتر میشوند آن وقت ما در ایران هر روز بیشتر آنها را آلوده سیاست و اقتصاد میکنیم ـ نقل به مضمون ـ .
سپاه اینک چهار ستون اقتصاد و سیاست و آموزش و امنیت را در دست دارد. فرماندهانش نیز به اندازه کافی اشتها برای بلعیدن وطن دارند. حکومت نظامی عملاً برقرار شده است. اگر جامعه مدنی در هیأت یک جنبش همهگیر و پویا، تکانی به خود ندهد، دور نیست در پی غیبت ناگهانی رهبر (که هر زمان میتواند اتفاق بیفتد) شاهد پخش اعلامیه شماره یک شورایعالی نظامی خواهیم بود. زمانی گفته میشد کودتای نظامی در ایران غیرممکن است. پیش از انقلاب نوع اداره ارتش، نقش شاه و نبود مصلحتی برای نظامیان در به دست گرفتن قدرت و نداشتن اختیار تکان دادن یک گروهان از سوی بالاترین مقامات نظامی از جمله دلایلی بود که برای امکان نداشتن یک کودتای نظامی، به آن اشاره میشد. بعد از انقلاب هم، یک نیمه تلاش نافرجام ارتش و سپس جنگ و پس از آن نیز افزودن بر قدرت سپاه و امنیتی شدن فضای کشور و وابستگی مطلق نظامیان به رژیم، تصور انجام یک کودتای نظامی را غیرواقعی کرده بود. امروز اما مراحلی از کودتا انجام گرفته است. دستهای سپاه در همه زوایای حکومت دیده میشود. مانده است به لقاءالله فرستادن سید علی آقا، و سپس اعلامیه شماره یک که «برای حفظ نظام و انقلاب فرزندان شما امت همیشه در صحنه، که به این آب و خاک جاودانه عشق میورزند و در رگهایشان خون آریائی جاری است و جایگاه کورش کبیر را در کنار حضرت علی و آریوبرزن را در جوار حسین شهید کربلا باور دارند و معتقدند حضرت سوشیانث در روز ظهور، علمدار آقا صاحب الزمان خواهد بود، اینک که نایب امام زمان بر اثر توطئه دشمنان زودتر از موعد به استقبال امام عصر والزمان رفته، به پا خاسته و به طور موقت زمام امور کشور را بر عهده گرفتهاند... و بعد هم وعده مبارزه با فساد، و برگرداندن اعتدال و آرامش به سیاست خارجی و برقراری روابط حسنه با همه جهان از جمله آمریکای جهانخوار و...»
بله، این سناریو را تا به حال فرزندان سپاهی شما بارها تمرین کردهاند. نگرانی آقای مطهری برای بخش پایانی سناریو است چون میداند برادران سپاه نیازی به مجلس شورای اسلامی و علی آقای لاریجانی و برادرزنش نخواهند داشت. آنها در اعلامیه شماره یک اعلام خواهند کرد این مجلس را که نماینده واقعی شما مردم شریف ایران نیست منحل کرده و به زودی انتخاباتی آزاد و تمیز بدون مداخله دست و پا برگذار میکنیم تا شما نمایندگان واقعی خود را به خانه ملت اعزام کنید.
این طرح را سپاه دیرگاهی است دنبال میکند. سپردن وزارت نفت به رستم قاسمی گام بزرگ دیگری در راه برقراری سلطه کامل سپاه بر کشور است.
شنبه 6 تا دوشنبه 8 اوت
سوریه، وحشت در خیابانها
کلاه از سر برگیریم و از دل به مردم دلاور سوریه بگوئیم در کنار شما هستیم، شهامتتان را تحسین میکنیم و میدانیم با اراده آهنینی که نشان دادهاید پیروزی از آن شماست. در طول هفته گذشته نیز رژیم بعثی بشار الاسد، روند کشتار و شکنجه و قلع و قمع مردم سوریه را با سرعت بیشتری دنبال کرد. او گمان میکرد با شدت بخشیدن به سرکوبی، در آستانه ماه رمضان، مردم را وادار به سکوت و بازگشت به خانه در ماه رمضان خواهد کرد که اصولاً نظم و روند زندگی در کشورهای اسلامی به شکل عام و در کشورهای عربی به صورت خاص دگرگون میشود. معمولاً مردم تا نزدیکی ظهر اسلوموشن حرکت میکنند. بعد هم نماز ظهر است و از دو و سه بعد از ظهر هم، آماده شدن برای افطار، و بعد از افطار هم شب نشینی و گردش و برای بعضی مسجد و نماز و دعای ویژه رمضان.
گمان بشار و دار و دستهاش این بود که با سرکوبی مردم حما، بقیه حساب کار خود را خواهند داشت و ماه رمضان نوعی آتش بس بین مردم و حکومت برقرار خواهد شد. اما سوریها رؤیای بشار را به کابوس تبدیل کردند. تظاهرات دهها و صدها هزار نفره در حمس و حما و بانیاسو دمشق و لاذقیه و دهها شهر و شهرک دیگر که به ویژه پس از شروع رمضان ابعاد گستردهتری یافته است، و اصرار رهبران اپوزیسیون در داخل و خارج سوریه بر اینکه تظاهرات ادامه یابد و کسی نباید وعدههای توخالی بشار و همدستانش را باور کند، در کنار تغییراتی که در مواضع آمریکا و اروپا و حتی روسیه، در برابر رژیم جنایت پیشه بعثی مشاهده میکنیم، همه و همه نشان دهنده نزدیکتر شدن روز سرنگونی همدستان سید علی آقای ولی فقیه مطلقه و نظامش، میباشد.
بارها گفتهام سرنگونی بشار الاسد، برای رژیم ولایت فقیه یک فاجعه است. همین دو هفته پیش که هیأت پارلمانی ایرانی به ریاست باهنر از لبنان دیدار میکرد، باهنر در گفتگو با حسن نصرالله دبیرکل حزبالله یادآور شد جمهوری اسلامی و سوریه و حزبالله مثلث مقاومت و پایداری علیه آمریکا و صهیونیستها و اذناب محلیشان را تشکیل میدهند. رژیم سوریه ضلع اصلی این مثلث اگر سقوط کند، سید علی آقا ناچار است از طریق امدادات غیبی کمکها را به حسن نصرالله برساند. دیگر راه سوریه برای ارسال موشکهای فجر و غدیر باز نخواهد بود. دیگر نمیشود کیفهای مملو از دلار را به سردسته تروریستها در دمشق تحویل داد. آن روز خواهیم دید همین آقای نصرالله بلبل زبان که حاضر نیست متهمان به قتل رفیق الحریری را تحویل دادگاه بینالمللی بدهد چگونه گربه عابد و زاهد و صلح جو خواهد شد و اگر پایش بیفتد لعنتی نیز نثار ولی فقیه خواهد کرد.
August 12, 2011 03:46 PM