December 09, 2011

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

سه‌ شنبه 29 نوامبر تا جمعه 2 دسامبر
عاشورا در سال فریب
یازده کانال تلویزیونی جمهوری اسلامی و 14 کانال عراقی و شش کانال به اصطلاح خصوصی که چراغش را یا امنیت خانه مبارکه ولی فقیه روشن نگاه داشته و یا اصحابش به نوعی سرسپرده آستان ملک پاسبان نایب امام هستند به اضافه پنج کانال در آمریکا و اروپا که روضه خوانی به زبان انگلیسی و فرانسه و اردو و پنجابی برپا کرده‌اند، با فرارسیدن دهه نخست محرم لباس سیاه پوشیده و مشغول سینه زنی شده‌اند. حکایت چند کانال ساز و ضربی که کافه کرامت و افق طلائی سابق را به یادت می‌آورد شنیدنی است که بعضاً توهینی آشکار به هموطنان سنی مذهب ما است و در لابلای آن آگاهیِ کِرِم برطرف کننده ضعف قوه باه و قرص ضد چاقی و افسردگی و معجون شفنتوس برای از بین بردن خماری و ترک اعتیاد و همزمان سفت کردن کمر و زدودن آثار دوران اعتیاد و برطرف کننده همه نوع استخوان درد و بیحالی ناشی ازدیر رسیدن افیون و شیشه و کراک و...

پخش نوحه علی اصغر با آهنگ شش و هشت و قر کمر نوحه خوان ولایت برادر هلالی، سینه‌چاکان عاشورا را به همه شکلی ارضاء می‌کند. جالب اینکه یکی از این کانالها که تا سه چهار روز پیش مجری جانش که دخترکی پرجوش و تقلاست و برنامه آهنگهای درخواستی و معما و چیستان را اجرا می‌کند، در فاصله هر تلفنی با آهنگهای پر شور و سرور می‌رقصید و پای می‌کوفت و شعرهای ترانه را بیصدا لب می‌زد، در دهه عاشورا جای خود را به یک برادر ریشو داده بود که نوحه‌های درخواستی را پخش می‌کرد و عین همان دختر جوان با پخش هر نوحه‌ای خود را می‌تکاند و شعرها را لب می‌زد. (در خبری خواندم که قرار است در یکی از دکانهای آخوندی در قم که استادانش از نوع برادر الهام و سعید مرتضوی و شاگردانش از نوع هلالی هستند به مداحان و شاعران اهل بیت لیسانس و فوق لیسانس بدهند) چند بیت یکی از نوحه‌هائی را که برادر ریشو به تقاضای خانواده یاقوتیان در شمال اروپا و خانم سمّیه حسینی و سید عباس حسنی از برلین و خانواده ولی دوست از آریزونا و سیده مونیکا جلوه فروش از بانکوک و برادران صفر علی‌زاده از فجیره و... پخش کرد در اینجا می‌آورم تا درک این واقعیت آسانتر شود که به نام دین و به یاد عاشورا و حسین و عباس، آن ته اعتقادی را که خاص و عام در خانه پدری داشتند چگونه از ریشه زدند و امروز به این نقطه رسیده‌اند و رسیده‌ایم. یادتان باشد که این شعر را حضرت نوحه‌خوان با ریتم شش و هشت و همراهی ارگ و دف در حالتی شبیه به رقص بندری می‌خواند:
عباس ما دلیره
واسه داداشی میمیره
دست نداره با دندون
حرمله رو می‌گیره
عباس جونم فداتم
فدای خاک پاتم
قاسم داماد ماست
شاخه شمشاد ماست
تو خون شناور شده
سرور آزاد ماست
حسین حسین تو خونم
برای اون می‌خونم
در ره اون جون میدم
با اینکه من جوونم
حسین حسین شعار ما
شهادت افتخار ما

عاشورا در عصر طاغوت
از دو سه روز به محرم مانده، چهره شهر عوض می‌شد. امیریه در سایه خانواده‌های اصیل و کسبه آبرومند و سرشناس و متمکن، جانانه به استقبال محرم می‌رفت. از منیریه تا گمرک یعنی از شمال به جنوب و از میدان شاپور و بازارچه معیّر تا باغ ملک، دهها مجلس روضه در مساجد و تکایا و حسینیه‌ها برپا می‌شد. اما روضه سید شیرازی در خیابان بوعلی (ارامنه) چیز دیگری بود... سید خود عمامه رها می‌کرد و بغض آلود و البته نه به تزویر و فریب که با صفای دل، از دسته‌های عزاداری که یک به یک صبح عاشورا تا ظهر سر می‌رسیدند استقبال می‌کرد. در حیاط چادر می‌زدند و نیمی از آنِ زنان و نیمی دیگر نصیب مردان می‌شد. ما بچه‌ها را با چفیه سپید و روبانی سیاه به دور سر که مثلاً عگال بود با کتری شربت با دانه سیاه به سقایی می‌فرستادند. گاهی در چهره‌های زنان یا مردانی که برق اشک جلوه‌ای خاص به آنها می‌داد و اگر زیبا و خوش چهره بودند این زیبائی چند برابر می‌شد، زل می‌زدیم. انگار جاذبه‌ای جادوئی ما را میخکوب می‌کرد. کسی به دروغ توی سر و سینه‌اش نمی‌زد. روضه‌خوانها یکی بعد از دیگری می‌آمدند، آقای احتشام، سید جندقی و اخوی‌اش که میرفخرائی لقب داشت، مرحوم حاج افتخار و فرزند خوش صدایش سید جلال الدین افتخارزاده و دامادش دکتر سید محسن بهبهانی که در آغاز انقلاب به تیر غیب ولایت، بامدادی پس از نماز در برابر خانه‌اش در خونش نشاندند. آقای قاموس با آن هیکل درشت و قد بلند، سید عرفان که صدایش هنوزم در گوشم زنگ می‌زند، یکان یکان می‌آمدند و روضه‌ای می‌خواندند و اغلب خودشان نیز منقلب می‌شدند. ظهر که دسته‌ها می‌رسیدند بعد از گرداندن علم و کتل، سفره ناهار پهن می‌شد که هزینه‌اش را اغلب سرشناسان محل و کسبه خوشنام و متمولی مثل ابوالصدق‌ها، توکلی‌ها، گواهی‌ها، شبستری‌زاده‌ها و... تأمین می‌کردند. فروشگاه ورزشی آلپ پیراهن سیاه دسته عزاداران امیریه را تأمین می‌کرد. پدربزرگ مادری‌ام میرزا عبدالله چیتگر افسر ارتش رضاشاهی که بعد دل به عرفان بسته بود و پنجه در تار و سه تار داشت و صدائی جادوئی، به همراه دائی‌ها به نوعی مجلس را اداره می‌کردند. مجلس بزرگتری نیز بود در خانه عموی مادرم میرزا باقر چیتگر در کوچه شترداران ری که بزرگترین دسته‌های پایتخت ظهر عاشورا به آنجا می‌آمدند، طیب و طاهر، ناصر حسنخانی و برادرانش، حلاج پور، سیزده خانه، سیادت، حاج جواد رفیق دوست و برادران در این دسته‌ها از میدان به خانه حاج عمو سرازیر می‌شدند. ناهار عاشورای آنجا خوشمزه ترین غذائی بود که تا امروز خورده‌ام. شام غریبان، چراغهای خاموش، شمع، عطر گریه، نوحه‌هائی که حتی توی کودک را می‌لرزاند. و گاه کاروان تعزیه خوانها، تونتاب گرمابه عباسی شمر می‌شد و یک کوزه آب را به اسم عرق سر می‌کشید. انگار شمر باید حتماً عرق خور باشد. صورت حسین و عباس و علی اکبر پوشیده بود. زینب هم که نقشش را صادق پسر آقای جلالی بازی می‌کرد. آقای وشگینی که در سنا کار می‌کرد و گاه لباس رسمی و کلاه سیلندر می‌پوشید در شام غریبان با پیراهن سیاه و یقه باز آرام می‌گریست و انگار هیبتش صد چندان می‌شد. شاه نیز مجلس عزاداری داشت، زمانی در کاخ گلستان و بعد مسجد سپهسالار. این آخری‌ها مرحوم سید ضیاءالدین میراسکندری سردفتر که اسناد دربار نیز در دفتر او تنظیم می‌شد و معمولاً در مراسم ازدواجهای سلطنتی در کنار امام جمعه کار ثبت و ضبط عقد را برعهده داشت مسئول برگذاری روضه دربار بود. شاه به همراه علم وزیر دربار و هویدا نخست وزیر می‌آمد، همه بزرگان لشگری و کشوری و سفرای کشورهای اسلامی نیز حاضر بودند. سخنرانان مجلس شاه، از سرشناس‌ترین وعاظ شهر بودند. زنده یاد دکتر محسن بهبهانی، سبزواری، مناقبی، دکتر عباس مهاجرانی و... و آن سال که دکتر مهاجرانی در برابر شاه با شجاعتی حیرت‌انگیز به صحرای کربلا زد و شکوه‌ها از دستگاه کرد و شاه با آرامش سخنانش را شنید و تلویزیون نشان داد که علم دولا شد و شاه چیزی در گوشش گفت. آنکه طاغوتش می‌خواندند سالی دو سه بار با خلوص به مشهد رضا می‌رفت و روضۀ عاشورا برگذار می‌کرد و چونان پدرش نام رضا را به ولیعهد و پسر دومش بخشیده بود. دلم برای آن روزها و آن منظر خانه سید شیرازی و شام غریبان خانه میرزا باقر چیتگر تنگ شده است.
دلم برای چهره پدرم که عاشقانه در ظهر عاشورا اشک می‌ریخت و حالا سی و شش سال است رخت از منزل هستی برکشیده تنگ شده است. دلم برای عاشورای طاغوت، برای صدای آقا جلال و حاج مهدی قوام‌زاده و زمزمه‌های سید ستایشگر تنگ شده است. اینها را می‌نویسم، بگذار فناتیکم بخوانند و در عصر انکار، مرا پایبند به آن افسانه‌ها و حکایتها بدانند. آنچه برایم مهم است گفتن این واقعیت است که امروز در هر کوچه و خیابان مسجد و حسینیه‌ای است، صدا و سیمای ولی فقیه و صدا و سیمای نوکرانش در شرق و غرب عالم یک ماه نوحه و وعظ و روضه و سینه زنی و زنجیرزنی و فریاد یا حسین یا عباس، نمایش مختار ثقفی، تعزیه صبح عاشورا و شام غریبان پخش می‌کنند. فیلمهای سراسر گریه و خون و انتقام و... ولی ذره‌ای با مشاهده آنها و شنیدن وعظ و خطابه و نوحه و روضه‌شان، آن حسی را که در عصر به قول اهل ولایت فقیه «طاغوت» در دلت بیدار می‌شد، پیدا نمی‌کنی. آنچه می‌بینی همه تظاهر است و فریب، قرائتی جای فاطمی از رادیو تلویزیون حرف می‌زند، و سخنان راشد و دکتر مهاجرانی و دکتر بهبهانی مصادره‌شده و جای آنها را جانورانی از نوع احمد خاتمی و احمد جنتی و محمد تقی مصباح یزدی گرفته‌اند. خانه سید شیرازی به آپارتمانهای لوکس تبدیل شده و از سید در خیابان بوعلی، حتی نامی به جا نمانده است. روضه دربار ولی فقیه مجلس فریب و تظاهری است که حاضران به دیدن دوربین بر سر می‌زنند و اشک تمساح می‌ریزند. آن روزگار اگر در حقیقت آن مراسم و سخنان خطیب و روضه‌خوان اندک تردیدی می‌کردی صد بار میان انگشت شست و سبابه را گاز می‌گرفتی و پنهان دست به دعا بر می‌داشتی که خدایا مرا ببخش. به برکت اسلام ناب انقلابی محمدی حالا اما ملتی اصل و فرع را با هم انکار می‌کنند. در آن مجالس حضور دل، ترا به یقین می‌رساند. در مجالس سلطان فقیه دلی در کار نیست تا ترا حتی به اشک برساند. چون همه چیز فریب و نفاق و تظاهر است، حاضران مجلس نیز به تظاهر مویه می‌کنند و منافقانه بر سر و روی می‌کوبند.

شنبه 4 تا دوشنبه 5 دسامبر
نتایج نخستین دور انتخابات مصر در 9 استان اعلام شد. اخوان المسلمین در هیأت جدید خود (حزب عدالت و آزادی) همانطور که پیش از این نوشته بودم 36 درصد آراء را به دست آورد. سلفی‌ها که چهار استان از 9 استان پایگاه اصلی‌شان بود 24 درصد، حزب وسط میانه روی اسلامی 4 درصد را به دست آورد. در این میان احزاب سکولار لیبرال و چپ به ترتیب «ائتلاف فراکسیون مصری» 37/14 درصد، حزب قدیمی وفد درمرتبه چهارم و احزاب «انقلاب مستمر» جوانان، «اصلاح و توسعه» لیبرال، «مصر قومی» لیبرال، «حزب آزادی» که اعضایش از نمایندگان و اعضای حزب ملی مبارک هستند، و حزب «عدل» لیبرال مقامهای بعدی را حائز شدند. همانطور که هفته پیش نوشتم در مصر انتخابات در دو شکل، انتخاب افراد و انتخاب احزاب صورت می‌گیرد. از نظر آرای حزبی، اخوان المسلمین از 9 میلیون رأی دهنده (17 میلیون در 9 استان حق رأی داشتند) جمعاً سه میلیون و پانصد و شصت و پنج هزار و 92 رأی، سلفی‌ها «حزب نور» دو میلیون و 371 هزار و 713 رأی، و ائتلاف فراکسیون مصر لیبرال سکولار، یک میلیون و دویست و نود و نه هزار و 813 رأی به دست آورد.
روزهای دوشنبه و سه‌شنبه این هفته ساکنان 9 استان مذکور (قاهره، اسکندریه، اسیوط، بحر احمر، اقصر، کفر شیخ، دمیاط، پورت سعید و فیوم) در مرحله دوم برای انتخاب نمایندگان حوزه‌هائی که در دور اول رأی کافی 1+50 به دست نیاوردند به پای صندوق‌های رأی می‌روند. 52 نماینده منفرد در این مرحله از بین 104 تنی که در دور اول بالاترین رأی را داشتند، انتخاب خواهند شد. به گمان من این نتایج به ویژه آرای سلفی‌ها، مصری‌ها را شوکه کرده است به‌ویژه بعد از آنکه شماری از رهبران سلفی از جمله ابواسماعیل نامزد سلفی‌ها برای ریاست جمهوری در مصاحبه‌ای با بی.بی.سی از برقراری حجاب، جلوگیری از اختلاط زن و مرد در ادارات و اماکن عمومی، منع فروش مشروبات، و جلوگیری از ورود توریستهای خارجی در صورت عدم رعایت پوشش مناسب و منع استفاده زنان از دریا و استخرهای مخلوط سخن گفت. با آنکه اخوان المسلمین مرتب گوشزد می‌کنند اسلامشان نوع ترکی و اردوگانی است و قصد برپائی دولت دینی را ندارند و پوشش زنان و مردان امری شخصی است، همینطور گفته‌اند صنعت توریسم را گسترش می‌دهند و قصد قطع رابطه با اسرائیل را ندارند اما دیگر کسی را به آنها اعتمادی نیست، بسیاری از روشنفکران و نویسندگان، هنرمندان و وکلا، به‌ویژه زنان و جوانان مصری دست به فعالیت گسترده‌ای از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی زده‌اند که خطر به قدرت رسیدن اسلامی‌ها را به مردم گوشزد کنند. به قول نایب سردبیر روزنامه الاهرام، خوب شد که در اولین دور اسلامی‌ها بردند. همین امر چشم و گوش مردم را باز کرده است.
اخوان المسلمین از مدتها پیش خواستار تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی شده‌اند. به این معنا که هر حزب که اکثریت داشت دولت را تشکیل دهد. اما شورای عالی نظامی و حقوقدانان مصری تأکید کرده‌اند تا نوشته شدن قانون اساسی جدید نظام مصر ریاستی است، بنابراین رئیس جمهوری و در غیابش شورای عالی نظامی حق تعیین نخست وزیر را دارد. و تا زمان برگذاری انتخابات ریاست جمهوری در پایان ژوئن آینده، پارلمان تازه مصر نمی‌تواند دولت دکتر مال جنزوری را استیضاح یا برکنار کند. حق تعیین و تغییر وزرا را نیز ندارد.
حملات سلفی‌ها به نویسنده بزرگ درگذشته مصر، نجیب محفوظ، برنده جایزه نوبل و کافر خواندن او موجی از غضب در محافل روشنفکری و دانشگاهی و مطبوعاتی و هنری مصر برانگیخته است. لیبرالها و سکولارها اعتراض می‌کنند که حریف اسلامی را دست کم گرفتند حال آنکه اسلامی‌ها بعد از چهار دهه که نقش مظلوم را بازی کردند در حالی که تعدادی از نمایندگانشان در پارلمان مصر در عهد سادات و مبارک حضور داشتند، با نظم و ترتیب و فعالیت تبلیغاتی مستمر حتی در روز انتخابات توانستند آرای زیادی کسب کنند. به احتمال زیاد در انتخابات دوشنبه و سه‌شنبه برای تکمیل فهرست برندگان منفرد ( که البته اعضای احزاب مختلف شرکت کننده در انتخاباتند) باز هم اسلامی‌ها بیشترین کرسی‌ها را حائز خواهند شد چون در بسیاری از حوزه‌ها رقابت بین اخوان المسلمین و نامزد سلفی‌ها است اما احتمال تحولی در نگرش رأی دهندگان در مراحل بعدی و در 18 استان باقیمانده (در 12 دسامبر و 3 ژانویه) وجود دارد. تلویزیونهای خصوصی مصر و کانال فضائی نیل، طی روزهای اخیر فرصت زیادی به شخصیت‌های لیبرال و نویسندگان و هنرمندان و روزنامه‌نگاران سکولار داده‌اند تا خطرات دولت دینی را برای مردم گوشزد کنند. اخوان المسلمین نیز برای کاستن از نگرانی مردم مرتب تاکید می‌کنند دولت آینده مصر غیر دینی و مدنی خواهد بود و قرآن منبع اصلی قوانین و نه تنها منبع (حرفی که سلفی‌ها می‌زنند) خواهد بود. به هر روی در حالی که تلویزیون الجزیره شب و روز مشغول تبلیغ برای اسلامی‌هاست، کانال العربیه که اعتبارش نزد قشرهای آگاه عرب بسیار بیش از الجزیره است میدان سخن را بیشتر در اختیار لیبرالها و سکولارها و ملی‌ها گذاشته است تا با طرح برنامه‌های خود و گوشزد کردن خطر اسلامی‌ها با اشاره به اوضاعی که در ایران 32 سال پس از انقلاب اسلامی برقرار است، در فاصله‌های کمی که تا مرحله دوم و سوم انتخابات مانده بتوانند توجه هموطنان خود را جلب کنند. یکی دیگر از دلایل پیروزی اخوان المسلمین و سلفی‌ها را باید پول کلانی دانست که امیر قطر در اختیار آنها گذاشته است. و فاش شدن این امر به اعتبار آنها نزد مردم لطمه وارد کرده است.
رهبر فراکسیون مصر که یک قبطی است در مصاحبه‌ای گفته بود بگذارید اسلامی‌ها بیایند، در همان شش ماهه اول مردم به خطای خود پی می‌برند که اینها قادر به انجام هیچکدام از تعهدات و وعده‌های خود نیستند. بعد از آن برای همیشه از شرشان راحت می‌شویم.

December 9, 2011 03:45 PM






advertise at nourizadeh . com