یکهفته با خبر
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
سه شنبه 7تا دوشنبه 13 فوریه
فستیوال جنادریه و روایت اهالی ولایت فقیه
جنادریه، قریه ای است که سالی یکبار میزبان دهها تن از برجسته ترین روشنفکران، شاعران، نویسندگان و هنرمندان عرب، مسلمان و از سال 1990 از چهار سوی عالم میشود. در واقع برپائی این فستیوال 27 ساله مدیون پادشاه فعلی سعودی و دستیار و مشاور او شیخ عبدالعزیز تویجری است که 97 سال عمر کرد و همچون مخبرالسلطنه روزگار شش پادشاه سعودی (ملک عبدالعزیز مؤسس دولت سعودی که در رکابش رزمنده جوانی بود و بعد از او پسرانش سعود، فیصل، خالد، فهد و عبدالله) را دیده بود. تویجری را حکیم عرب میخواندند که با بیش از یکصد تالیف و دهها کتابی که دربارهاش توسط سرشناسترین روشنفکران و ادبای عرب نوشته شده یکی از اثرگذارترین متفکران صدساله اخیر عرب و مسلمان بوده است.
در اینجا داستانی را از این مرد بیهمتا نقل میکنم تا میزان توجه او به فرهنگ در وجه جهانیش آشکار شود. او همه ساله در تابستان مدتی با خانواده به لندن میآمد و بعد دو ماهی را در بخش فرانسوی ژنو در قصرش میگذراند. از سالها پیش هر بار به لندن یا ژنو میآمد از من سراغ کتابهای تازه سروش، شایگان، سید حسین نصر، مجتهد شبستری و... و نیز آنچه در باره حافظ و سعدی و مولانا و خیام تازه منتشر شده را میگرفت و کاری نداشت کتابها به چه زبانی است چون در هر زبانی کسانی را داشت که برای خواندن این کتابها یاریش کنند. همزمان، بسیار به کسانی که پایبند اصول و مبانی روشنی در هر عرصهای بهویژه نسبت به وطنشان بودند احترام میگذاشت. من بارها در حضور او و گاه در جمع بزرگان ادب و فرهنگ و سیاست عرب که بعضاً قومیگرا و ناسیونالیست بودند خلیج فارس را بهنام واقعی آن خواندم و او به جای من به اعتراض بعضی مستمعان پاسخ میداد و خیلی محکم میگفت اگر جز این میگفت قدری و اعتباری نداشت. شیخ چندی است روی در نقاب خاک کشیده اما خانه او که همه گاه کانون اهل فرهنگ و هنر و ادب و اندیشه بود، حالا توسط فرزند ارشدش عبدالمحسن، چراغی روشن دارد. عبدالمحسن همان شغل پدر را دارد یعنی معاون رئیس گارد ملی است که فرزند پادشاه امیر متعب فرمانده آن است. شیخ عبدالعزیز این مقام را در دورانی داشت که ملک عبدالله رئیس گارد ملی بود.
پسر دیگر شیخ عبدالعزیز، خالد که مدتها با هم در «المجله» همکار بودیم امروز رئیس دفتر پادشاه سعودی است. در طول فستیوال جنادریه هر شب در بیت شیخ جلسه بحث و گفتگو در باره مسائل روز با آزادی کامل برقرار بود و البته همه گاه شماری از شاعران سرشناس عرب نیز فرصت مییافتند در کنار شعرخوانیهایشان در جلسات شعرخوانی ویژه فستیوال، سرودههای خود را بخوانند و بعضیشان با تقدیر و ستایش شنوندگان صاحب ذوق خود مواجه شوند.
من و دکتر مهاجرانی
دکتر عطاء الله مهاجرانی وزیر پیشین ارشاد و فرهنگ در دولت محمد خاتمی و نویسنده و اهل فکر و من به عنوان نویسنده و تحلیلگر و مدیر مرکز پژوهشهای ایران و عرب تنها دو ایرانی مدعو در این فستیوال بودیم. با آنکه کارهای ارزنده او را در دوران مسئولیتها و به ویژه وزارتش بیواهمه در همه سالها تقدیر کردهام اما این را هم پنهان نکرده و نمیکنم که با او اختلاف نظر بسیار در زمینه سیاسی و طرز نگاه به رژیم دارم. دکتر مهاجرانی هنوز به رژیم اسلامی و انقلاب پایبند است و سخت اصلاحطلبی در چهارچوب نظام را تایید میکند ، البته در سالهای اخیر او بطور تلویحی با ولایت مطلقه فقیه مخالفت کرده است منتها همچنان بر این باور است که آقای خامنهای و فرزندانش هیچ آلودگی مالی ندارند. معلوم است من که دیر سالی است با قول و نوشته علیه ولایت و رژیم گفته و نوشتهام و خواستار تغییر نظام و برپائی یک نظام مردمسالار سکولار هستم که در آن دین و نژاد و جنسیت موجب تمایز یا فرودستی شهروندان ایرانی نباشد، با ایشان در یک جایگاه قرار نمیگیرم و دوباری که با هم در یک نشست خارجی (یکبار در کنفرانسی که پارلمان کویت بر پا کرده بود و دکتر مهاجرانی همچنان در ایران بود و بر مرکز گفتگوی تمدنها سرپرستی داشت و روزنامهنگار سرشناس بینالمللی ما آقای امیر طاهری در آن حاضر بود و این بار در ریاض) شرکت کردیم، اگر در سیاست اختلاف نظر داشتیم هر بار صحبت به شعر و ادب و قصه و فرهنگ میرسید مشکلی برای بحث و فحص نداشتیم. باز از سر انصاف باید بگویم سخنان او چه در نشست روز یکشنبه که در پانل نخست آن من شرکت داشتم و در پانل دوم او، که بحث در باره روابط ایران و عرب و موارد اختلاف و افتراق بود و چه در بحثهای شبانه در بیت تویجری، همه گاه مصالح ایران و ایرانی را فارغ از نظم سیاسی حاکم در نظر داشت، و منهای سخنانی که در باب پاکدامنی مالی خامنهای و فرزندانش گفت که روزگاری با او همسایه روبروئی بوده است، در موارد دیگر در مقابل کسانی که بعضا ضدیت با رژیم را با دشمنی با ایران یکی کرده بودند ایستاد و از وطن و ملتش دفاع کرد. در آن لحظهای که من گفتم شما همسایگان عرب چرا حساسیتهای ما را درک نمیکنید و با عربی خواندن خلیج همیشه فارس قلب مردم ایران را به درد میآورید، شادی و رضایت را در چهره او به خوبی میدیدم.
فستیوال جنادریه همانطور که اشاره کردم سخت مورد توجه پادشاه سعودی و خاندان تویجری است که مرا به یاد خاندان فرمانفرما میاندازند. ملک عبدالله از زمان فرماندهی بر گارد ملی و بعد ولیعهدی، برای این رویداد که امروز به مهمترین رویداد فرهنگی و ادبی و فکری جهان عرب تبدیل شده است با هدایت شیخ عبدالعزیز تویجری و امروز شیخ عبدالمحسن فرزندش، اهمیت بسیار قائل بوده است به گونهای که همه ساله با میهمانان فستیوال دیدار میکند و به افتخارشان میهمانی ناهاری بر پا میکند. امسال این میهمانی و دیدار اهمیت بیشتری یافت چون پادشاه سالخورده سعودی از حضور بیش از 400 میهمان که از چهار گوشه جهان آمده بودند و در میانشان شماری از سرشناسترین اهالی رسانههای بینالمللی و عربی همچون پاتریک سیل، جهاد الخازن و چند وزیر مغربی و اردنی و لبنانی (مروان حماده و غازی العریضی) دیده میشدند، بهره برد تا ناخرسندی خود از وتوی اخیر روسیه و چین به قطعنامه تقدیمی از سوی اتحادیه عرب در باره سوریه ابراز کند و ضمن اظهار یاس از ناتوانی سازمان ملل در یاری رساندن به مردم سوریه در واقع پیشدرآمد طرحی را عنوان کرد که دو روز بعد برادرزادهاش امیر سعود الفیصل وزیر خارجه در نشست اتحادیه عرب، با حمله شدید به رژیم سوریه و اعلام اینکه زمان اتخاذ تصمیمی عاجل برای نجات مردم سوریه فرارسیده و باید اپوزیسیون سوریه را در همه زمینهها، یاری رساند، تفاصیل آن را باز گفت. طرحی که به مجمع عمومی سازمان ملل فرستاده شد تا در باره آن یک جهان و نه فقط اعضای شورای امنیت نظر بدهند. باز باید بگویم که در رفتن به قصر پادشاه نه کسی مارا تفتیش کرد و نه حتی کیف و دوربین و تلفنهای ما را گرفتند، بههمین دلیل من توانستم عکسهای فراوانی از این جلسه بگیرم. (دو سال پیش در همین ستون از قول یک روحانی سالخورده نوشتم چگونه وقتی که او قبل از سفری به خارج به دیدار سیدعلی آقا رفته بود تا خداحافظی کند و به اصطلاح اذن سفر بگیرد ، از سه خوان گذشته بود و حتی حلقه ازدواج و انگشتر عقیقش را در کنار ساعت و تسبیح ، از او گرفته و او را مجبور به لخت شدن کامل کرده بودند و شیخ بیچاره چنان به درد آمده بود که سوگند میخورد تا پایان عمرش دیگر به دیدار رهبر نرود).
رفتیم و میزبانان به هردوی ما ایرانیها حرمت بسیار نهاده و در ردیف نخست جایمان داده بودند. کنار من عرفان نظام الدین روزنامه نگار برجسته لبنانی و سردبیر اسبق الشرق الاوسط و حسن صبرا مدیر و سردبیر الشراع، همان مجلهای که داستان سفر مکفارلن و اولیور نورث آمریکائی و امیرام نیر اسرائیلی به ایران را فاش کرد، نشسته بودند و با فاصله کوتاهی دکتر مهاجرانی در طرف راست و علامه سید علی امین و پسر عمش فقیه و شاعر بزرگ شیعه لبنانی سید محمد حسن امین که هردو مخالف سرسخت رژیم ولایت فقیه هستند و شیخ محمد جوزو مفتی اهل سنت صیدا که به بی پروائی در مخالفت با مداخلات رژیم در لبنان و اعمال حزبالله در طرف چپ جائی نشسته بودند که نصیب من شده بود . اینها را گفتم تا پیش از گفتن از حرفها و بحثهایمان در فستیوال جنادریه، خزعبلاتی را که رسانههای نوشتاری و تصویری و الکترونی ذوب شده در ولایت سید علی در باره من و جلسه دیدار با پادشاه سعودی منتشرکردند در اینجا بیاورم. مطالبی که با تصاویری از فیلمهای خبری تلویزیونهای سعودی و بینالمللی که از این جلسه ثبت و ضبط کرده بودند همراه شده بود تا مثلا آبروی ما را ببرند. حال آنکه تصاویر اربابهایشان وقتی در حضور پادشاه سعودی خاشعانه نشستهاند با یک جستجوی ساده در گوگل قابل دسترسی است که آخرین آنها تصاویر مامور 009 ولایت، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در برابر نه پادشاه که ولیعهد و وزیر کشور سعودی امیر نایف است. گزارش خبرگزاری مهر را نقل میکنم که مورد استفاده 129 سایت و خبرگزاری رژیم قرار گرفته بود.
«ذوقزدگی نوریزاده در ضیافت شاه سعودی»
خبرگزاری مهر: سخنان پادشاه عربستان در انتقاد از وتوی قطعنامه ضد سوری و ادعای او درباره اینکه اعتماد جهانیان به سازمان ملل با این اقدام متزلزل شده است، تشویق حضار از جمله افراد ضدانقلابی همچون علیرضا نوریزاده را به دنبال داشت.
شبکه تلویزیونی العربیه در بخشهای مختلف خبری خود تصاویری از کاخ عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان در ریاض پخش کرد که نکته جالب، حضور چهرههای معلوم الحال و ضد انقلاب همچون علیرضا نوریزاده در این محفل به دعوت رسمی مقامات سعودی بود. نوریزاده که تصاویر پخش شده از شبکه العربیه او را در حالی نشان میداد که با شور و اشتیاق به سخنان شاه سعودی گوش میدهد و پس از پایان سخنان عبدالله به شدت برای او دست زد.
خاطر نشان میشود پادشاه عربستان روز گذشته در اظهاراتی بیسابقه و تمجید از آمریکا، انگلیس و فرانسه، وتوی قطعنامه ضد سوری در شورای امنیت سازمان ملل متحد را سبب متزلزل شدن اعتماد تمام جهانیان! به سازمان ملل متحد توصیف کرد.
عبدالله بن عبدالعزیز در سخنانی در کاخ خود در جمع میهمانان داخلی و خارجی شرکت کننده در بیست و هفتمین دوره جشنواره موسوم به الجنادریه با ابراز نارضایتی از وتوی قطعنامه ضد سوری رژیمهای عربی به ویژه عربستان و حامیان غربی آنها در شورای امنیت گفت: برادران، ما در روزهای ترسناک بهسر میبریم، متأسفانه اتفاقی که در سازمان ملل رخ داد (وتوی قطعنامه ضد سوری) به اعتقاد من، هرگز اقدام پسندیدهای نبود، حادثهای که رخ داد، بشارت دهنده به خیر نبود، زیرا اعتماد تمام جهانیان به سازمان ملل متحد بدون شک متزلزل شده است.
شاه عربستان در حالی وجدانش از تصویب نشدن قطعنامه ضد سوری جریان سازش به درد آمده است که هرگز در قبال وتوی دهها قطعنامه ضد صهیونیستی در سازمان ملل متحد و شورای امنیت از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی لب به سخن نگشوده بود و جنایات بیشمار صهیونیستها علیه ملت فلسطین را نادیده گرفته و در جریان جنگ ۳۳ روزه اشغالگران قدس علیه لبنان و جنگ ۲۲ روزه علیه غزه، به نوعی در جبهه جنگ افروزان و حامیان آنها قرار گرفته بود و در حال حاضر نیز با مستقر کردن هزاران نظامی در بحرین به رژیم آل خلیفه در سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز اکثریت مردم بحرین ادامه میدهد.»
آنچه در جنادریه گذشت و سخنان خود و آنهائی را که دیدم به هفته آینده میگذارم که به لندن باز گشتهام.
اسمال در تهران
هیچگاه کتاب خواندنی «اسمال در نیویورک» مرحوم حسین مدنی را از یاد نمیبرم که بدون دیدن نیویورک، اسمال تیغ زن لات را به شهر عجایب و غرایب فرستاده بود. حالا باید فرد دیگری همت کند و حکایت اسمال فلسطینی (اسماعیل هنیه رئیس دولت مخلوع و غیر قانونی حماس در غزه) را در سفر به امالقرای طهران (به تلفظ و کتابت او) بنویسد. حضرتش یک هفته پس از مصالحه تاریخی رئیس جمهوری قانونی فلسطین محمود عباس، زیر لبی حرفهائی را که محمود زهار نوکر سرسپرده ولی فقیه در حماس علیه این مصالحه گفته تکرار میکند تا نیش سید علی آقا تا بناگوش وا شود و در این روزگار بی دولاری سر کیسه بگشاید و حاتم طائی وار چمدانش را با اسکناسهای سبز تا نخورده شیطان بزرگ پر کند. ( یکبار مصریها محمود زهار را در پی سفری به تهران بازرسی کردند و 20 میلیون دلار ناقابل در چمدان و بین اسباب و آلاتش پیدا کردند) در گفتگوئی با فؤاد روستائی سفر هنیه را بررسی کردهام که اینجا میآورم.
«اولاً نباید فراموش کرد که بلافاصله پس از امضای توافق نامۀ قطر میان محمود عباس و خالد مشعل، زمزمههائی در مخالفت با آن به ویژه در غزه به گوش رسید اما بعداً این زمزمهها خاموش شد و ظاهراً وزن و اعتبار خالد مشعل بر آن چربید. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که اسماعیل هنیه برای دریافت کمکهای بیشتر از تهران در این شهر باید حرفی را بزند که به مذاق میزبان خوش آید. اسماعیل هنیه که اخیراً از چند کشور دیگر دیدن کرده است، به عنوان مثال در ترکیه یا تونس چنین موضعی را نگرفته و چنین سخنانی را بر زبان نرانده است.
در هرحال آیندۀ روابط تهران با فلسطینیان و سازمانهائی چون حماس و جهاد اسلامی فلسطین تا حدود زیادی به آیندۀ رژیم دمشق و سرنوشت بشار اسد نیز بستگی دارد و در صورت سقوط رژیم دمشق کمک رسانی تهران به حماس و حزبالله لبنان و ارتباط با چنین سازمانهائی به مراتب دشوارتر خواهد شد.
از سوی دیگر، نه در ایران و نه در سرزمینهای فلسطینیان، در مورد روابط دو طرف و چند و چون آن اتفاق نظر وجود ندارد و شماری از رهبران فلسطینیان از جمله یاسر عرفات و محمود عباس بارها رهبران جمهوری اسلامی ایران را به شدت مورد انتقاد قراردادهاند. شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» در تظاهرات سال ١٣٨٨ در ایران نیز که نشان از مخالفت ملت ایران با رژیم بر سر نوع رابطه با فلسطینیان است، از یادمان نرفته است.
این را هم اضافه کنم با آنکه سید علی آقا میلیونهای بسیار از گلوی مردم ایران بریده و به کیسه ابوهای حماس ریخته است اما حتی یکبار تصویر او را در غزه بالا نبردهاند و همین دوماه پیش پلیس آقای هنیه چند خانوار فلسطینی را که شیعه شدهاند در روز عاشورا با چنان وحشیگری از سوراخی که بهعنوان حسینیه برای عزاداری حسینی درست کرده بودند بیرون انداخت که هرگز اسرائیل با طرفداران حماس این رفتار را نداشته است.»
February 17, 2012 03:08 PM