یکهفته با خبر
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
سه شنبه 10 تا جمعه 13 آوریل
پیشدرآمد: خنچه بیارید، لاله بکارید، میره به حجله، شادوماد. پیداست که به قول فرنگیها، «جاذبه» سعیدخان جلیلی یا شیمی حضرتش، با شیمی خانم کاترین آشتون (که اصرار دارد بلوز یقه باز در برابر نمایندگان اسلام ناب بپوشد و حضرات را مجبور کند برای چاپ تصویرش متوسل به فتوشاپ یا ماژیک رحمتالله علیه بشوند تا سینه بلورینش را بپوشانند) بدجوری منطبق است به گونهای که به دیدن هم دامن از دست میدهند. شب جمعه و استانبول، شهر نوشانوش و رقص و شادی، سعید خان و کاترین و شام کنسولگری با سر خرهائی مثل علی باقری که عطسه کردن سعید خان را به اطلاع ارباب فقیه میرساند. پس توافقی در کار نیست و مجلس خالی از اغیار نبوده تا طرفین به این نقطه رسند که «به اتفاق جهان میتوان گرفت».
در باب این علی آقا باقری، که دو سالی است یک لحظه هم سعید خان را رها نمیکند لازم است مطالبی را به عرض خوانندگان این زاویه برسانم. ایشان فرزند حاج آقا باقری اخوی جناب آیت الله محمدرضا مهدوی کنی است. همان کسی که در دوران سرپرستیاش بر نخست وزیری و ریاست دولت، در رویاروئی با مخالفان به ویژه مجاهدین خلق گفته بود «من محمدرضا مهدوی کنیام نه محمدرضا پهلوی، بنابراین عفو ملوکانهای در کار نیست، میکشم آنکه برادرم کشت!!» آقای باقری کنی که به ندرت عبا و عمامه بر سر مینهاد، بیشتر به بازاریها میمانست تا روحانی، اینهم گفتنی است که اخوان آقای مهدوی کنی، یکی باقری کنی شهرت داشت و دیگری قاموس و فقط ایشان مهدوی شده بود. کنی که از شاگردان و یاران نزدیک آقای خمینی بود از همان آغاز انقلاب نقش مرموز و در عین حال پرقدرتی را عهدهدار شد. در همان روزهای نخست آقای خمینی ریاست کمیته مرکزی انقلاب را به او واگذار کرد. اما او که مشغول به جلسات شورای انقلاب و بعد، انتخابات و تشکیل خبرگان و در پی آن وزارت کشور و سپس سرپرستی دولت در فردای قتل رجائی و باهنر بود، عملاً اداره کمیته مرکزی را که در ساختمان قدیمی مجلس شورای ملی در بهارستان مستقر بود به اخوی، باقری کنی واگذار کرد. باقری پشت میزی کوچک در سالن ورودیه مجلس مینشست و به رتق و فتق امور میپرداخت. اهل معامله بود و در همان چند ماهه نخست انقلاب از اموال غارت شده از منازل ثروتمندان و بزرگان پیشین آنقدر انباشت که به زودی به یکی از قارونهای جمهوری ولایت فقیه تبدیل شد. آقازادگانش نیز راه پدر پیش گرفته و به ثروت اندوزی مشغول شدند که «رانت» دوجانبه از حاج عمو و حاج بابا داشتند. البته علی آقا به سیاست هم دلبسته بود بنابراین راهی وزارت امور خارجه ولی فقیه ثانی شد و به سفارت و وزارت مختاری رفت و پا بر پله معاونت گذاشت و سرانجام به امر آقا، مقام وردستی سعید جلیلی را در هیأت مذاکره کننده اتمی پیدا کرد. اخوی کهتر علی آقا نیز به غلامی مقام ولایت رفت و افتخار همسری با صبیه ایشان را پیدا کرد و در همان دفتر در خدمت اخ الزوجه آقا مجتبی مشغول به کار شد. حالا فکر میکنید آیا آقای خامنهای حق ندارد برادر داماد عزیزش را که محل اعتماد و تأیید حضرتش میباشد به مذاکرات هستهای اعزام کند؟ در کنار سعید خان و علی آقا سه تن دیگر نیز در مذاکرات استانبول شرکت داشتند. توجه کنید تیم مذاکره کننده ایران از آغاز تا امروز بیشتر زیر سایه وزارت خارجه بوده است به این معناکه ریاست هیأتها همیشه با دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است (حسن روحانی برای یک دوره طولانی، علی لاریجانی برای دورهای کوتاه و سپس سعید جلیلی) در کنار رئیس هیأت همیشه گروهی از دیپلماتهای رژیم از نوع حسین موسویان، محمد مهدوی آخوندزاده باستی، ابوالفضل ظهرهوند، علی اکبر صالحی، علی آقا محمدی، سیروس ناصری، علی اصغر سلطانیه، سید محسن نبوی، عباس عراقچی، ابراهیم شیبانی و... حضور داشتهاند. در چند دور جدید مذاکرات دو چهره پای ثابت بودهاند یکی علی باقری و دیگری حمیدرضا عسکری از کارشناسان ارشد اطلاعات سپاه مأمور در وزارت خارجه که با توجه به ارتباطات دیرینه سعید جلیلی با سپاه و اطلاعاتش، و حضور مصطفی دولت یار که او هم سابقهای طولانی در اطلاعات سپاه و شورایعالی امنیت ملی دارد میتوان گفت این بار سایه سپاه بر هیأت سنگینی میکند. البته عباس عراقچی هم در این دور مذاکرات حاضر بود که این یکی دیپلمات باسابقه رژیم است. سالها در مرکز مطالعات وزارت خارجه در مقام معاون و مدیر و سپس سفارت مهم ایران در توکیو خدمت کرده است و امروز معاون وزیر خارجه در امور آسیا و اقیانوسیه است.
هیأتهای مذاکره کننده از پنج کشور صاحب حق وتو در سازمان ملل به اضافه آلمان نیز تغییرات زیادی را شاهد بوده است. معمولاً ریاست هیأت نمایندگیها را معاونان وزارت خارجه شش کشور عهدهدار بودهاند. و خیلی طبیعی است که در کنارشان هم چون هیأت ایرانی مشاورانی از دستگاههای امنیتی کشورشان حاضر بودهاند. در استانبول در کنار خانم کاترین اشتون کمیسر عالی اتحادیه اروپا (وزیر خارجه اتحادیه) در امور سیاست خارجی و امنیتی، سرگئی ریابکف معاون وزارت خارجه روسیه، ژاک گوئتس اودبر معاون وزارت خارجه فرانسه، وندی شرمن معاون سیاسی خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، ماژائوچو معاون وزیر خارجه چین و هانس دیترلوکاس نماینده ویژه در امور اروپای شرقی قفقاز، آسیای مرکزی در دفتر سیاست فدرال در آلمان، و سرانجام جفری آدامز رئیس هیأت نمایندگی بریتانیا، سفیر سابق این کشور در مصر و ایران با سابقه در سفارتخانههای کشورش در عربستان سعودی، فرانسه، آفریقای جنوبی و فلسطین بود. آدامز زبانهای عربی و فارسی را در حد مطلوب میداند و چهره برجستهای در وزارت خارجه کشورش به شمار میرود. در جمع مذاکره کنندگان خانم وندی شرمن معاون وزارت خارجه آمریکا که در رده بندی سومین شخصیت وزارتخانه به شمار میرود سابقه طولانی در گفتگوهای اتمی دارد. در دوران پرزیدنت کلینتون مسئول پرونده اتمی کره شمالی بود. و تماسهای مستقیم و غیرمستقیم با این کشور را سرپرستی میکرد. او در مقام مشاور وارن کریستوفر و خانم مادلین اولبرایت پرونده درخشانی را در بهتحقق رساندن پروژههای سخت وزارت خارجه آمریکا داراست.
با این توضیحات آشکار است که پس ازماهها چانه زدن و گفتگوهای پنهان و آشکار و رد و بدل کردن پیام و نامه، و تهدیدهائی که تا مرحله به روی میز گذاشتن گزینه نظامی پیش رفت مذاکرات استانبول برای همه شرکت کنندگان از اهمیت بسیاری برخوردار بود.
رئیس جمهوری آمریکا با در بغل داشتن تجارب شکست خورده قبلی برای فتح باب گفتگو با جمهوری ولایت فقیه که در جریان جنبش سبز تا آنجا پیش رفت که عملاً به جنبش پشت کرد و در رفتاری حیرت آور برای خامنهای نامه دوستانه نوشت، این بار با قسم حضرت عباس نایب امام زمان و چشم بستن بر دم خروس عهدشکنیها، با این امید نماینده به استانبول فرستاد که فضای تند و تیز بر روابط با ایران را آرام کند و تا زمان انتخابات با ادامه گفتگوهای بینتیجه با جمهوری ولایت فقیه، راه هر گونه حاد شدن روابط را ببندد. (در سفر ناتانیاهو به واشنگتن در ماه مارس، رئیس جمهوری آمریکا آنقدر امتیاز به او داد که اصولاً موضوع حمله به ایران را از یاد ببرد.) این رفتار «اوباما» را با رفتار او در مصر و با حسنی مبارک متحد سی ساله آمریکا و یکی از مهمترین عوامل جلوگیری از درگیری تازه بین عربها و اسرائیلیها و صاحب نقش عمده در زنده ماندن طرح صلح بین فلسطینیها و اسرائیلیها، مقایسه کنید آن وقت هضم حرف من راحتتر خواهد بود. در مورد مصر رئیس جمهوری آمریکا بدون توجه به اینکه روند دمکراتیزه شدن نظام مصر با توجه به جایگاه اسلامیها در این کشور و فقر و فساد موجود، طی 48 ساعت ممکن نمیشود با چنان شتابی علیه مبارک موضع گرفت و شورشیان میدان تحریر را تشویق کرد که حتی مخالفان رژیم مصر حیرت کردند. همان کاری که در زمان کارتر با ایران شد. (فکرش را بکنید اگر کارتر به جای رسمیت بخشیدن به رهبری آیتالله خمینی، از شخصیتی چون دکتر بختیار که نماینده آمال و ایدهآلهای میلیونها ایرانی خواستار دمکراسی و حاکمیت ملی بود، حمایت میکرد و به آقای هویزر مأموریت نمیداد تا زمینه بیطرفی ارتش را فراهم کند، امروز ما در چه موقعیتی بودیم. من آن روزها را به یاد میآورم. آقای خمینی زمانی به ایران بازگشت که خیالش از جانب ارتش راحت شد. ایشان از طریق آمریکائیها از موفقیت مأموریت هویزر باخبر شد. روزی هم که به ایران بازگشت زندهیاد داریوش فروهر از پای پلکان هواپیما بعد از روبوسی با دکتر سنجابی و دیگر یارانش در جبهه ملی، اشاره کرد چون برای ارتشبد قره باغی پیامی از جانب آقای خمینی دارد مجبور است به سرعت فرودگاه را ترک کند. بعدها نیز ما از جزئیات مذاکرات موسوی اردبیلی و مرحوم بهشتی با مرحوم ارتشبد قره باغی باخبر شدیم... اگر آمریکا در ارزیابیهای خود اشتباهات حیرتآوری مرتکب نشده بود امروز ما گرفتار ولایت فقیه نبودیم. امروز نیز سیاست آمریکا را حداقل در سه سال اخیر رویاروی جمهوری ولایت فقیه ارزیابی کنید، به احتمال زیاد همان نتیجه را خواهید گرفت که من گرفتهام)
بعد از مجلس شام جلیلی ـ اشتون، و دیدارهای باقری با روسای هیأتهای نمایندگی روسیه و چین و مذاکرات با داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه، ناگهان رئیس هیأت نمایندگی آمریکا خانم «وندی شرمن» نیز علاقمند به مذاکره مستقیم با سعید خان جلیلی شد. این بار اما داماد ناز کرد و حکایت دیدار انجام نشده آقای خاتمی و پرزیدنت کلینتون تکرار شد. آن روز هم پرزیدنت کلینتون برای دیدار با آقای خاتمی، سرشار از اشتیاق بود و آقای کوفی عنان نیز زمینه دیدار و ناهار سیاسی را کاملاً آماده کرده بود.
کمال خرازی در گوش خاتمی زمزمهای کرد و بعد در برابر چشمان حیرتزده همه ما، آقای خاتمی دود شد و به هوا رفت. شاید آقای جلیلی هم در ته دلش آرزو داشت با خانم «وندی شرمن» گفتگوی مستقیم داشته باشد. اما برای این کار نه اجازه داشت و نمیتوانست دور از چشم علی آقا باقری برادر داماد رهبر با نماینده شیطان بزرگ دیدار کند.
تکلیف دولت روسیه و چین هم روشن است. فعلاً روسها سوارکارند و در طول تاریخ دویست ساله اخیر هیچگاه مثل امروز بر ایران مسلط نبودهاند. چین هم که خزانهدار رژیم است و فروشنده 12 میلیارد بنجل به ایران. در مورد فرانسه و آلمان و بریتانیا به طور طبیعی همآهنگی کامل با آمریکا وجود دارد. خانم کاترین اشتون هم که این بار در استانبول با پارچهای سپید گردن و سینه را پوشانده بود تا چشمان جلیلی و همراهان دچار گناه نشود (مذاکرات اگر همینطوری پیش برود باید منتظر روسری به سر کردن ایشان نیز بود).
نتیجه گفتگوهای استانبول
علیرغم همه آنچه در باب موفقیت مذاکرات گفته و نوشته شده، با کمال اطمینان به شما میگویم که در استانبول هیچ توفیقی در جهت حل مسأله مورد اختلاف حاصل نشد.
بیش از دهها گزارش را درباره مذاکرات شنبه ـ صبح و عصر ـ شام جمعه و مذاکرات جانبی یکشنبه در مطبوعات بینالمللی، سایتها، خوانده و یا از رادیو تلویزیونهای مختلف شنیده و دیدهام. خودم نیز در تلویزیونهای سکای، العربیه، فیحای عراق، اخباریه سعودی، روسیه امروز و صدای آمریکا و نیز در برنامه پنجره رو خانه پدری، در رابطه با مذاکرات استانبول نقطه نظرهای خود را بیان کردم.
در مجموع میتوانم بگویم جمهوری اسلامی در استانبول به هدف خود که خریدن وقت بود رسید و زمینه را برای جلوگیری از مجازاتهای سختتر فراهم کرد. در عین حال با قبولاندن برگذاری دور دوم مذاکرات در بغداد، برای نوری المالکی که در ماههای اخیر به منفورترین شخصیت عراقی تبدیل شده و اغلب دولتمردان عراقی او را یک صدام حسین منهای سازندگیهای او، میدانند و حزبالدعوه را نیز بعث شیعی میخوانند، اعتبار خرید. آمریکا و متحدانش نیز با مبالغه کردن در باب دستاوردهای مذاکرات، به آنچه میخواستند یعنی آرام کردن التهابها و نگرانیها دست یافتند. در باب روسها و چینیها نیز لازم به توضیح نیست که آنها چیزی بیش از این نمیخواستند. آیا در استانبول سعید جلیلی مژده داد که غنیسازی 20 درصدی در فوردوی قم متوقف خواهد شد؟ آیا از باز کردن درهای تمامی تأسیسات اتمی برای بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی خبر داد؟ و در مقابل آیا مذاکره کنندگان 1+5 از متوقف شدن تحریم بانک مرکزی و خرید نفت ایران در ماه ژوئیه خبر دادند؟
پاسخ تمامی این سؤالها منفی است. در عین حال این سر و صدائی که بهویژه در رسانههای آمریکائی پیرامون فتوای آقای خامنهای در تحریم سلاح هستهای بهوسیله اسلام به راه افتاده است آیا باید ما را نیز فریب دهد؟ من در صدای آمریکا طی دو هفته اخیر یادآور شدهام اولاً آقای خامنهای جایگاه مرجع را ندارد که فتاویاش لازم الاتباع باشد. فقط عدهای شهریه و حقوق بگیر در عراق و لبنان و عدهای مزدور در ایران تظاهر به تقلید از ایشان میکنند. در عین حال اگر استفاده از سلاح هستهای و تولید آن در اسلام مطابق نظر آقای خامنهای حرام است آیا اسلام جواز شکنجه و تجاوز به زندانیان، قتل مخالفان و منتقدان و دگراندیشان، حبس و محروم کردن شهروندان از حقوق مسلم و شرعی و قانونی خود، مصادره اموال مخالفان و مجبور کردن میلیونها ایرانی به خروج از کشور و زندگی در غربت دور از یار و خویش و دیار، صادر کرده است که رژیم سی و سه سال است بهطور مستمر مرتکب آن شده است؟ امروز در موقع ضعف، سید علی آقا میگوید اسلام با تولید و استفاده از سلاح هستهای مخالف است فردا که بمب را ساختند مدعی میشوند که روایتی پیدا کردهاند که به موجب آن امام علیالنقی یا حسن عسکری فرموده است، اگر دشمن مجهز به سلاح کشندهای بود که کیان اسلام و مسلمین را به خطر میانداخت شما نیز حتماً سعی کنید به آن سلاح دست یابید!
شنبه 14 تا دوشنبه 16 آوریل
به مبارزان سوری
رژیم جنایتکار اسد، علیرغم پذیرش طرح کوفی عنان و به ظاهر اعلام آتش بس در برابر ملت سوریه طی روزهای اخیر به جنایات وحشیانه خود ادامه داد و مستظهر به کمکهای همه جانبه روسیه و جمهوری ولایت فقیه و حزبالله و البته حمایت چین، با این امید که با چند هزار کشته دیگر جنبش عظیم مردمی را خاموش کند، حتی آتش بس را نیز وسیلهای برای تحقق هدفهای خود قرار داد. به اتفاق دوستان و یاران همدلی که در استکهلم در کنار شماری از آزادیخواهان ایران در پاسخ پیام مبارزان سوری، پیامی برای آنها فرستادیم، این بار نیز در دیداری که در واشنگتن داشتیم پیامی را خطاب به دکتر برهان غلیون رئیس شورای ملی سوریه نوشتیم که متن آن به شرح زیر است:
به شورای ملی سوریه
مبارز آزاداندیش، دکتر برهان غلیون، رئیس شورای ملی جمهوری عربی سوریه
دوستان هم سنگر، مبارزان راه آزادی
سید علی خامنهای، رهبر نظام حاکم بر ایران بر این باور است که ولایت او جاودانه است. وی اخیراً در دیدار با آقای رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، در مشهد یادآور شد که «سوریه خط قرمز ما است و ما اجازه نمیدهیم هیچ راه حلی که آمریکا در آن نقشی داشته باشد، به اجرا درآید.» به عبارت دیگر رهبر رژیم ایران گفت جلوی تلاشهای منطقهای و بینالمللی جهت متوقف ساختن جنایات ضد بشری رژیم سوریه را خواهد گرفت.
ما جمعی از نویسندگان، روشنفکران، کنش گران و فعالان سیاسی ایرانی مخالف با رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر کشورمان، با انتشار این بیانیه، ضمن محکوم کردن حمایتهای بیدریغ رژیم جمهوری اسلامی از رژیم حاکم بر دمشق، و حمایت از مبارزه بیامان و قهرمانانه مردم سوریه علیه حاکمیت سرکوبگر بشار اسد، بدین وسیله، پیام همبستگی، همدلی، ستایش و تقدیر مردم مبارز میهنمان به ملت سرفراز سوریه را، به آگاهی شما میرسانیم. آقای خامنهای اگر تا به آخر به حمایت از رژیم حاکم بر دمشق ادامه دهد، ما نیز از صمیم دل و با ایمان کامل به پیروزی شما، تا زمانی که چشم شما به جمال آزادی و دموکراسی روشن شود، همراه و همصدا با شما خواهیم بود.
جنبش شما چراغ آزادیخواهی را در منطقه، پرتوافشانتر کرده است. دور نیست که این پرتو، انعکاس تجلی خود را در چهار گوشه میهن دربندمان، ایران، مشاهده کند. به امید برکناری دیکتاتوریها در سوریه و ایران و استقرار دموکراسی و آزادی در کشورهایمان.
April 20, 2012 04:10 PM