يكهفته با خبر
کشتی نشستگانیم ، ای باد شرطه برخیز !
سه شنبه 17 تا دوشنبه 23 ژوئیه
پیشدرآمد: صدای مهیب انفجار دمشق بیش از سوریه در تهران شنیده شد. آدم میتواند حال بالاترین مقام نظامی کشور سرلشکر بسیجی حسن فیروز آبادی با دویست کیلو گوشت پرچربی و ژنرال احمد وحید دستگردی، سرلشکر عزیز جعفری و دیگر عساکر جیش ولایت و البته حیدر 008 مصلحی جیمزباند نایب امام زمان را، حدس بزند. لابد وحشتزده خبر را به ارباب دادهاند، بعد هم علی اکبرخان طبیب حضور ولایت زنگ زده به سفیر مقام معظم رهبری در دمشق که ممد رئوف جان (شیبانی) چه خبر؟ بشارخان و اخوی ماهر جان که طوری نشدهاند؟ سریعا پیغام آقا را به برادر مبارز ممانع السید الرئیس برسان که از همین ماه بنیاد شهید برای اهل و عیال شهیدان شورای امنیت ملی کشور دوست و برادر بعثی سوریه، مقرری مخصوص برقرار میکند. بعد هم درپی شام مفصل قبل از ماه رمضان، در پیشگاه مقام ولایت و در پی آن نشست استراتژیک حلقه کوکنار، بحث و فحص احباب تا پاسی از شب ادامه یافته که اگر این بشار درست حرفهای مقام معظم رهبری را گوش کرده بود و تعلیمات سردار قاسم سلیمانی را سردار آصف شوکت مو به مو اجرا کرده بود امروز جسد پاره پارهاش، روی تخت مرده شوی خانه قرار نداشت. (آقای خامنهای چند نوبت به اسد پیغام داده بودند که نباید ذرهای کوتاه بیائی همانطور که ما در جریان فتنه سبز کوتاه نیامدیم. 20 هزار کشته، صدهزار مجروح و زندانی و مفقود و یک میلیون آواره، البته در دستگاه ولایت رقمی نیست، جلوی سعید مرتضوی که بگذارید قهر میکند).
نحوه گزارش عملیاتی که کمر رژیم جنایتکار بعثی سوریه را شکست، توسط رسانههای ذوب شده در مقام ولایت، برداشتهای بالا را به حقیقت نزدیک میکند. و پیامهای تسلیت ارکان نظام به اهل بیت بعثی در دمشق، آشکار میکند پس لرزههای زلزله دمشق تا چه حد رژیم ولایت فقیه را تکان داده است.
ایرج ادیبزاده گفتگوئی با من داشت که یکروز پیش از انفجار بزرگ و توسعه درگیریها در دمشق و حلب بین ارتش آزاد و نیروهای رژیم اسد، انجام گرفت. در این گفتگو من از زوایای مختلف به اوضاع سوریه که با سرنوشت رژیم ولایت فقیه و آینده ما ارتباط تنگاتنگ دارد، نگریستهام و گوشههائی از آن را اینجا میآورم. (همانطور که قبلا ذکر کردم این گفتگو قبل از انفجاری انجام گرفت که چهار سوار سرنوشتساز رژیم اسد، ژنرال حسن ترکمانی فرمانده پیشین ارتش و رئیس ستاد مقابله با بحران و معاون نایب رئیس جمهوری ـ بخوانید ستاد سرکوبی مردم ـ سپهبد داود راجحه وزیر دفاع، سرلشکر آصف شوکت معاون وزیر دفاع و رئیس سابق استخبارات و سرلشکرهشام بختیار رئیس استخبارات را به لقاء الشیطان فرستاد در حالیکه هنوز از سرنوشت محمد ابراهيم الشعار وزیر کشور و ماهر الاسد برادر بشار و فرمانده لشکر 4 که مسئولیت اصلی کشتارها را برعهده دارد و 6 ژنرال دیگرکه به احتمال زیاد در انفجار کشته و یا به صورت نیمه جان تحت معالجه قرار دارند، گزارش رسمی منتشر نشده است. نکته جالب خبر منابع اسرائیلی در باره کشته شدن سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در انفجار دمشق بود که منابع دیگر آن را تایید نکردند.)
ایرج ادیبزاده: آقای نوریزاده، کنارهگیری سفیر سوریه در بغداد، فرار ژنرال مناف طلاس، ناپدید شدن فاروقالشرع و پیوستن احتمالی آنها به مخالفان، چه تأثیری در روند سقوط رژیم اسد خواهد داشت؟
علیرضا نوریزاده: من در باره فاروقالشرع نمیتوانم با اطمینان خاطر صحبت کنم. البته دیده نشدن او برای دو سه ماه گذشته، سئوالات بسیاری را برانگیخته است، بهخصوص که ژنرال طلاس گفته که فاروقالشرع تحت نظر بود. بنابراین تصور من این است که احتمال دارد فاروقالشرع چون از اول به عنوان یک گزینه بدیل برای بشار اسد مطرح شد، از چشم نظام افتاده و او را عملاً از صحنه دور کردهاند. ولی اینکه او خارج شده باشد یا تلاش بکند، باید صبر کرد دید که آیا واقعاً به اینجا میرسد یا نه. (در مراسم تشییع جنازه آصف شوکت و ژنرالهای بلند پایه نظام دمشق در حالیکه غیبت بشار الاسد تاکیدی بر خروج او از دمشق بود ، فاروق الشرع بر جنازهها گل گذاشت اما معلوم بود که اینکار با زور انجام گرفته. شش ماه غیبت او را با چند دسته گل نمیشد توجیه کرد. ولید المعلم وزیر خارجه و دیرسالی رابط بشار با غرب هم پس از چند هفته غیبت در مراسم ظاهر شد.)
اما نکتهای را نباید فراموش کنیم. وقتی نظامی در این سطح خشونت میکند، طبیعتاً در ارکان و مجموعه نظام خیلیها هستند که این احساس را دارند که این ماجرا به پایانی خونینتر خواهد رسید و چرا آنها هزینه بپردازند. حداقل آنچه بر سر مسئولان عراقی بعد از سرنگونی صدام حسین یا تعدادی از مسئولان لیبیایی آمد، مد نظرشان هست و با توجه به اینکه بشار اسد به مراتب، با مردم خونینتر از حتی لیبی برخورد کرده، چون در لیبی به هرحال، یک جنگ نیمهبینالمللی در گرفته بود، ولی در سوریه ارتش سوریه و نیروهای پیراهن شخصی، مستقیماً به ویرانی کشور و کشتن مردم مشغولند. بنابراین در چنین شرایطی خیلی طبیعی است که اینها وقتی خارج میشوند و از نظام میبرند، در بدنه نظام تأثیر میگذارد.
اهل بیت دارند خارج میشوند. ژنرال مناف طلاس فرمانده یکی از تیپهای سپاه مخصوص حمایت اسد (تیپ جمهوری) و همچنین پسر مصطفی طلاس بود که ۳۰ سال وزیر دفاع حافظ اسد بود و از او به عنوان نیمه حافظ اسد یاد میشود. در عین حال او سنی بود و برای اسد علوی، پوشش سنی ایجاد کرده بود. مصطفی طلاس بعد از روی کار آمدن بشار، به علت کهولت، کنارهگیری کرد و به فرانسه رفت، ولی فرزند او تا آخرین لحظه در کنار بشار بود و از نزدیکترین یارانش به حساب میآمد. خروج او علیه رژیم بشار اسد، به منزله آن است که اهل بیت در حال از هم گسستن هستند. اکنون هم سفیر سوریه در عراق آقای الفارسی که یکی از شخصیتهای برجسته حزب بعث است و قبلاً چندین مقام استانداری داشته و همچنین ریاست فرع حزب بعث را دارا بوده است، خارج شده است و این نشاندهنده آن است که شکاف به درون حزب بعث هم کشیده شده که تا الان بشار اسد خیلی روی آن حساب میکرد.
ادیب زاده: شما از خشونتهای گسترده گفتید. از ۱۶ ماه پیش، بیش از ۱۷هزار نفر کشته شدهاند، طرح صلح کوفی عنان شکست خورده و سازمان ملل خواستار کاهش ناظران صلح خود در سوریه شده است و اسد هم گفته که خیال ترک قدرت ندارد. شما چه چشماندازی دارید؟
نوری زاده: به نظر من، رجوع به «فصل هفتم» یک ضرورت است. برای اینکه اگر الان کشورهای ذینفع، به خصوص کشورهای غربی، بیایند اعلام کنند که مأموریت کوفیعنان شکست خورده، گزینهای جز اعلام جنگ به سوریه ندارند. یعنی دوتا گزینه بیشتر در دست نیست. چون مجازاتها هم تأثیرگذار نبوده است و تا زمانی که جمهوری اسلامی دسته چکاش را در اختیار بشار اسد قرار داده و روسیه هم اسلحه به او میدهد و چین هم نیازهایش را تأمین میکند، تأثیرگذار نخواهد بود. بنابراین آنچه مهم است این است که نگویند شمع مأموریت آقای عنان خاموش شد، چون اگر بگویند ضروری است که اقدام نظامی کنند و به نظر نمیرسد که جامعه بینالمللی آمادگی یک حمله نظامی و درگیر کردن خودش را داشته باشد. این است که بهترین راه این است که به فصل هفتم مراجعه کنند و در پرتو فصل هفتم بتوانند منطقه آزاد حفاظت شدهای ایجاد کنند و مانع از ادامه این کشتارها بشوند. (روسیه و چین با وتوی قطعنامه پیشنهادی انگلیس عملا هر راه حلی را برای متوقف کردن خشونت سد کردهاند. انفجار مهیب دمشق که هنوز هم نام همه قربانیانش اعلام نشده و ورود ارتش آزاد به دمشق هم باعث تغییر موضع روسیه نشده است. جمهوری ولایت فقیه هم که جای خود دارد.) من تصور میکنم که آخرش هم به همینجا برسند. دیدیم که تلویحاً اشاره کرده بودند که غیر از این گریزی نیست. به خصوص که روسها حاضر نیستند هیچ تغییری در مواضعشان بدهند و ظاهراً امتیازهای خیلی بیشتری میخواهند.
ادیب زاده: روزنامههای تهران، برای نخستین بار شروع به انتقاد از اسد کردهاند. روزنامه «جهان صنعت» در مقاله اساسی امروز خود نوشت: «رژیم اسد همواره در حق ایران خیانت کرده» و نوشته که مخالفان رژیم سوریه در حال قدرت گرفتن هستند. این شکست سیاست خارجی رژیم اسلامی را نشان میدهد. در عین حال، کوفی عنان در تهران گفته که حکومت ایران باید بخشی از راهحل بحران سوریه باشد. شما به این مسائل چگونه نگاه میکنید؟
نوریزاده: جمهوری اسلامی، همانطور که خانم کلینتون هم اشاره کرده بود، جزئی از مشکل است و نه جزئی از راهحل مشکل؛ و تا زمانی که جمهوری اسلامی خط قرمزش رژیم اسد است، اینکه روزنامهای با تیراژ کمی حرفی نوشته، دلیل بر این نمیشود که موضع تغییر کرده است. زمانی موضع تغییر میکند که عملاً ببینیم مسئولان بلندپایه نظام به مردم سوریه نمیگویند تروریست و مردم سوریه را متهم نمیکنند که اینها تروریستهای وابسته به قطر، عربستان، اسراییل و امریکا هستند.
این است که جمهوری اسلامی همچنان بر سیاست گذشتهاش پای میفشارد، استوار است و از رژیم سوریه حمایت میکند و آقای خامنهای هم گفته بوده که اسد خط قرمزش است. باید دید که آیا این خط قرمز تغییر کرده یا نه.
بعضیها میگویند رژیم جمهوری اسلامی از سرنگونی بشار و از فردای سوریه بدون اسد و از اینکه دیگر امکان استفادهاز سوریه به عنوان سرپل برای رساندن کمک و حمایت به حزبالله و حضور در لبنان را نخواهند داشت، وحشتزده است. به خصوص که اپوزیسیون سوریه هم بسیار از جمهوری اسلامی آزرده است.
در چنین صورتی، بعضی از عقلای قوم در جمهوری اسلامی، از جمله آقای رفسنجانی در جلسه اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفتهاند برویم کمک کنیم که کل نظام سوریه سقوط نکند. به معنای دیگر، اگر قرار است اسد قربانی بشود و آقای فاروق الشرع یا یکی دیگر از معاونان اسد مانند آقای عمادی یا آقای ولید معلم بیاید، برویم اینکار را بکنیم که دوستان خودمان در قدرت باشند.
شاید آقای کوفیعنان در تهران چنین حسی را کرده باشد که جمهوری اسلامی آماده شده که بشار را قربانی کند، به این امید که بقیه نظام باقی بمانند و آنها بتوانند همان روابط گذشته خود را با این گروه ادامه بدهند. ولی با این حال، رژیم جمهوری اسلامی فقط تلاش مختصری در گذشته از طریق سفارتش در پاریس کرد که با اخوانالمسلمین سوریه روابطی برقرار کند، ولی آنها روی خوش نشان ندادند و تلاشهایشان هم برای گفتوگو با آقای برهان غلیون به جایی نرسید.
ادیب زاده: به نظر شما، آیا بر سر دولت انتقالی در سوریه، توافقهایی صورت گرفته است؟ وزیر خارجه فرانسه گفته که بر اساس توافقهای نشست بینالمللی مسائل سوریه در پاریس، بشار اسد باید از قدرت کنارهگیری کند و تاکید هم کرده است که بشار اسد نمیتواند در دولت انتقالی حضور داشته باشد.
نوریزاده: بله، رفتن بشار اسد، تقریباً یک اتفاق نظر بین همه است و این که با بشار هرگز! اپوزیسیون سوریه به هیچوجه حاضر نیست با بشار اسد وارد معامله بشود. یعنی او باید برود. منتها مسئله این است که چه کسی بعد از او بیاید، یا دولت انتقالی را چه کسی رهبری کند. مثلاً یکی از برجستهترین شخصیتهای سوریه، آقای میشل کیلو که قبل از هیأت شورای ملی، با روسها هم دیدار کرد، در مسکو گفته بود که «بد نیست آقای مناف طلاس را به عنوان رییس دولت انتقالی معرفی کنیم». بلافاصله بقیه گروهها واکنش نشان دادند که نه. منظورم این است که افراد متعددی ممکن است به عنوان جانشین مطرح باشند، ولی باید دید که سرانجام اپوزیسیون سوریه و به ویژه ارتش آزاد که روز به روز اهمیت و حضورش در صحنه شفافتر میشود بر سر چه کسی توافق میکنند و بعد نظام در داخل یا بقایای نظام را چگونه میتوانند راضی کنند به اینکه با یک مجموعه اپوزیسیون که تا دیروز رژیم به آنها تروریست میگفته، همراهی و همدلی کنند.
ادیبزاده: پرسش پایانیام، به کوتاهی، اشاره به این گفته آقای صالحی وزیر خارجی جمهوری اسلامی است که در زمان حضور آقای کوفی عنان در تهران، گفته است: «اسد باید تا سال ۲۰۱۴ بر سر قدرت بماند». یعنی کاملاً بر خلاف تمام این جریانهایی که در حال حاضر از سرنگونی اسد میگویند.
نوریزاده: آقای صالحی حرفهایی زدهاند که خیلی برای من عجیب و غریب بود. این حرفها همان حرفهای اسد است که میگوید «در انتخاباتی که پیش رو است، ممکن است من هم بروم». اما انتخابات مجلس را که برگذار کرد، دیدیم که همان وابستگان قدیمی در شکلهای مختلف آمدند و حزب بعث همچنان مسلط شد و یک شوخی بود.
بنابراین انتظار هرگونه انتخابات آزادی با حضور اسد غیرممکن است و بعد آیا مردم سوریه تا ۲۰۱۴ صبر خواهند کرد که هر روز رژیم تعدادی از آنها را بکشد، برای اینکه آقای اسد انتخابات برگذار کند. نه، اینجا هم جمهوری اسلامی دارد خطای بزرگ استراتژیکی مرتکب میشود که هزینهاش را هم خواهد پرداخت...
سرنوشت اسد در ماه رمضان تعیین میشود
طبق برخی گزارشها، پس از انفجار دمشق و پیروزیهای چشمگیر ارتش آزاد در حلب که تا همین اواخر به انقلاب مردم بی اعتنا بود، و انتشار واحدهای ارتش آزاد در دمشق و سلطه ارتش آزاد بر مراکز مرزی در مرزهای سوریه با عراق و ترکیه، بشار از دمشق گریخته و به لاذقیه رفته است. همسر او و فرزندانش به احتمال زیاد از کشور خارج شدهاند و بدون هیچ تردیدی روزهای دیکتاتور کارتونی دمشق به شمارش افتاده است. (همه مفسران و آشنایان به اوضاع سوریه، بشار را با همه جنایاتش کاریکاتور یک دیکتاتور میخوانند. برادر او ماهر الاسد شباهتهای آشکارتری به پدرش حافظ الاسد دارد که در عین جنایتکار بودن، بازیهای سیاسی را خوب بلد بود. از ایران باج میگرفت که در جهان عرب حمایتش کند و از عربها باج میگرفت که مانع از تعرض ایران به آنها شود) و به گمان من سخنرانی حسن نصرالله رهبر حزبالله در فردای قتل ژنرالهای بزرگ رژیم سوریه که طی آن به ستایش بشار پرداخت نیز دلیل دیگری از وحشت متحدان اسد و به ویژه رژیم ولایت فقیه و حزبالله نسبت به سرنوشت محتوم او و پیامدهای سقوط او دارد. از دوقلوهای به هم چسبیده ایرانی و سوری، یکی که برود، آن دگری که از سر و کمر وصل به اوست، مجال ماندن نخواهد داشت.
سفیر روسیه در پاریس از امکان خروج محترمانه اسد از سوریه میگوید. ناقوس مرگ برای اسد به صدا در آمده است این را حتی مسکو درک کرده است در حالی که در تهران ظاهرا هنوز انتظار دارند برادر بشار سرانجام بتواند در نبرد با ملت سوریه به پیروزی برسد.
تشییع جنازه ژنرالها با حضور فاروق الشرع بدون بشارالاسد و برادرش ماهر صورت گرفت.
July 27, 2012 07:03 PM