یکهفته با خبر
تا جزای من بدنام چه خواهد بودن؟
سه شنبه 30 اکتبر تا شنبه 3 نوامبر
از علامه حلی و شیخ صدوق و وارداتیهای جبل عامل در عصر صفوی، تا حوزه های نجف و قم و مشهد و اصفهان که بزرگان مذهب اهل بیت پاسدارانش بودند، هرگز حکومتها نتوانستند بر حوزه ها و روحانیت مسلط شوند. مرجعیت با تکیه بر جیب مؤمنان نیازمند به تکدی از قدرت نبود. همه ساله انبوه مؤمنان با دستمال و گاه بقچه، به حضور شرفیاب میشدند و خمس درآمد و سهم امام غائب را تأدیه میکردند و رسید از نواب آقای غایب میگرفتند و با خیال راحت بعضاً به کلاشی و مال یتیم خوری ادامه میدادند و خیالشان جمع بود که مال خویش حلال کردهاند و غرفه شان در بهشت روز به روز بزرگتر و بر تعداد حور و غلمانشان افزوده میشود.
هزار سال حوزه به قدرت مسلط زمانه «نه» گفت. رضا شاه کوشید حوزه را آنکادره کند. به ظاهر با همدلی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موفق شد اما همینکه پایش را از ایران بیرون گذاشت، کادرها به هم ریخت و بار دیگر حوزه استقلال پنهان را به استقلال تمام عیار تبدیل کرد. آقای بروجردی بر این استقلال اعتبار و منزلتی فراتر از همیشه بخشید. گاه رحیلش پزشک فرانسوی در جذبه وجودش گفته بود اگر چند روز دیگر مانده بود یکسره سر سپرده بودمش. جایگاهش آنقدر والا بود که محمدرضاشاه، بندهائی از اصلاحاتش را به تعویق انداخت تا ملال خاطر او فراهم نیاید. سید روحالله خمینی با همه اقتدار فقط توانست با برنامهای که برای مرحوم آیتالله شریعتمداری به دست ریشهری تدارک دید فضای ارعاب را بر حوزهها مسلط کند اما حوزه به حیات مستقل خود حتی در عهد «پهلوانانداز» او ادامه داد. سید محمد شیرازی، سید محمد روحانی، علامه رضا صدر، و البته حاج آقا محمدرضا گلپایگانی و آقا شهاب مرعشی نجفی همچنان در مکان اوتاد حوزه تا گاه مرگ، ماندند. (در مورد آقای گلپایگانی، روزی که اعلام کرد مجلس ترحیمی برای یار رنج کشیده رفتهاش شریعتمداری، در مدرسهاش برپا میکند، نوادهاش را گرفتند و تهدیدش کردند که اگر مجلس ترحیم ملغی نشود، نوهاش را به جرم لواط اعدام میکنند. چنین بود که مجلس ختم یاور 50 ساله بر پا نشده برچیده شد.)
بر جنازه خمینی، گلپایگانی نماز گزارد. با این تمهید پیرمرد را آخر عمری بازیچه قرار دادند و بعد اراکی را علم کردند که هنوز می پنداشت سردار سپه در تهران قدرتمدار است. در واقع اراکی ختم مرجعیت مستقل بود و با مرگ او بساط را برچیدند. مزدوران جای مستقلان را گرفتند. محمد تقی مصباح برکرسی مرجعیت نشست و ناصر ابو المکارم شیرازی بر کرسی شیخ عبدالکریم با رشوه کارخانه قند دزفول، تکیه زد. شیرازی رفت و علامه صدر به اخوی پیوست. وحید خراسانی عتبه دار داماد مکرم شیخ صادق آملی شد و شبیرزنجانی بعد از یک غرولند محدود، سکوت اختیار کرد. علوی بروجردی، آقا رضی شیرازی، آقا مهدی محقق داماد، آقای سرفرازی و... چند تنی باقیمانده از عصر حوزههای معتبر، دیگر در خلوت خویش به صدای آرام مویه میکنند. رژیمی از نوع آنچه در کتابهایشان جائر و فاسق و غاصبش خواندهاند، حالا سرنوشت مذهب و دین و ملت را در کف خونین دارد. سیدی از فقرآباد مشهد با یک تبعید به دیار اهل سنتی که گرامیش داشتند و تکریمش کردند، دو مثقال و نیم زندان، امروز فرمانروای بر و بحر است و خلیفه الله فی الارض. هم فرمانده کل قواست و هم ولی امر انس و جن، آنکه او را بر تخت نشاند با دو بچه زندانی و آبروی رفته، هدف تیرهای جگر خراش حسین بازجوست و آنکه آبرو برای رژیمش خرید، حیران و سرگردان دلخوش به روزهای سبز و زرد خردادی است. بعد از دادگستری و مجلس و مطبوعات و تصفیه و ارعاب حوزهها، حالا پروژه ولایتی کردن عمامه به اجرا گذاشته میشود. در عصر رضاشاه با توافق عرش اعلا و تشکچه و پشتی مرجعیت، پوشیدن لباس روحانی، به امتحانی میسر بود. در عهد پسر اما، دو سه متری چلوار، جواز اجتهاد و اشتهار به زهد و تقوی، مفتاح ورود به جمع علما بود. مدرسه طلبگی آوردگاه ایمان و نفس اماره بود و اگرچه از دل آن جانورانی نیز خلخالیوار و فلاحیان منظر و مصباح یزدی اطوار بیرون آمدند اما تا همین چند سال پیش، تعداد خداجویان و تسبیح خوانان حضرت حق بسیار بیش از جنود امام زمان جمکرانی و نایب خراسانیاش بود. شورای مدیریت حوزه، جامعه مدرسین، مدارس جدیده با تسبیح بلورین و کامپیوتر و لوح زرین از ولی امر چهارراه آذربایجان، همه و همه در خدمت طرحی بود که حالا جزئیاتش مکشوف و اهدافش مشهور خاص و عام است. حالا میخواهند عمامه چلوار را نخست به دعای خیر مقام معظم که بعد از بیست و اندی سال هنوز در حسرت مرجع شدن میسوزد، مزین کنند. حالا میتوانی سرعمله یالقوز آباد باشی و از فقه و اصول چیزی ندانی، سیوطی نخوانده فقیه شوی و الفیه ندیده فارغ التحصیل. عمامه بر سر نهی و از مزایای نوکری نایب امام زمان بهره ور گردی آنهم به یک شرط، «اینکه سر سپرده دستگاه ولایت امر» باشی و آقای اصغر حجازی و مقربان خاقان تاکید کنند که پای تا سر ذوب شده در ولایتی و مومن و ملتزم عملی به ولایت سید علی مطلقه. همین و همین.
با این اشارات، تکلیف حوزه روشن است که سر به شمشیر ولایت مطلقه فرو آورده و دیگر نه نیاز به خمس و سهم امام و وجوهات شرعیه دارد و نه نان فارغالتحصیلاتش را منبر حسینی تأمین میکند. هزینهها از بیت المال دولت معموره میرسد و سند مرجعیت در برابر واگذاری شرف و ضمیر و ایمان در سینی طلا تقدیم میشود. ولی فقیه که سستی جایگاه خویش در درجه اول نزد حوزه مداران میداند، بر آن است که حوزه را نیز چنان به اطاعت وادارد که فردا آقا مجتبی را روی سر بگذارند و حلوا حلوا کنند و با بودن ابوالمکارم و مصباح و محمد یزدی و حضرت آیتالله ساکت العلما والصامتین وحید الخراسانی (اگر به لقاء الله نرفته بود) خاتم ولایت به دست لطیفش کنند و جبه خلیفهگری بر تنش پوشانند.
این چند سطر را از روحانی بلا کشیدهای بخوانید که ده سال است پای از خانه بیرون نگذاشته و به گفته خودش بیش از همه شرم دارد در نگاه پر از ملامت و نفرت هموطنان نگاه کند:
«تصور حقیر این است که در تاریخ تشییع هرگز روحانیت اینهمه ذلیل و خوار نبوده است. کاری کردهاند که نزد خانواده و آشنایان نیز خجالت زدهایم. لباسی که روزی محل احترام و اعتبار بود امروز برتن فاسدانی از نوع شیخ محمد تقی ـ مصباح یزدی ـ و مکارم و صافی و امثالهم، محل سرافکندگی و مظهر سرسپردگی است. دیگر این لباس به ننگ آمیخته را نمی پوشم. همین دو سه ماه پیش که روحانی برای کاروانهای حج انتخاب میکردند، هیاتی از سازمان حج و بعثه خامنهای آمدند و فاسدترین و بدنامترین آخوندها را جدا کردند و توجیهشان هم این بود که این جمع ملتزم به ولایت مطلقه هستند و مو لای درز ولایتشان نمیرود. بعد از سفر آخر خامنهای به قم، اوضاع واقعاً غیر قابل تحمل شده است البته برای آنهائی که هنوز دین و شرفشان را نفروختهاند. تمام مدرسین و طلبههائی که در مسیر نبودند و یا به دستبوس نرفتند مورد مؤاخذه قرار گرفتند و شهریه بسیاریشان قطع شد. بعد از آن با این توجیه که شهریهها باید یک کاسه شود جلوی پرداخت شهریه از سوی مراجع را گرفتند. آقایان سید صادق شیرازی و وحید تا حدی زیر بار نرفتند. آقای صانعی را هم چنان معزول و منعزل کردهاند که اصلا وجوهی به او نمیرسد تا شهریه بدهد. فضای رعب و وحشت حاکم است و فساد در همه ابعاد، حوزه را زیروروکرده است. بارها آرزوی مرگ کردهام و من در این آرزو تنها نیستم. در شهری که نماز شب اهالیاش ترک نمیشد، حالا صدها فاحشه خانه رسمی وجود دارد و امرد بازی چنان شایع است که حاج آقا محمود مرعشی جائی گفته بود مردان واقعی در قم باید چادر سرکنند تا از امردان متمایز شوند. فقط یک چیز برای مصون بودن و مرفه زیستن و مقام گرفتن کافی است، اظهار سرسپردگی آنهم مکرر به خامنهای!. خدای من شاهد است که روز به روز اعتقادات مردم کمتر و باورشان سستتر میشود. گاهی فکر میکنم شیطان اینها را فرستاد تا ریشه مذهب را بکنند و عجیب در کارشان توفیق داشتهاند...»
شنبه 3 تا دوشنبه 5 نوامبر
احمدینژاد در پاسخ تشر رهبر و خائن خواندن آنها که اختلافها را علنی میکنند (البته تا انتخابات ریاست جمهوری) عباراتی را به کار برد که خیلی با اظهار نوکری اخوین فاسدین، صادق و علی لاریجانی، تفاوت داشت. در نامههای صادق و علی لاریجانی مبنا اطاعت از توصیهها و اوامر مقام رهبری و کسب رضایت مقام عظمی است. در پیام احمدینژاد قصه اما رنگ دیگری دارد. نخست عید غدیر را تبریک میگوید. (شگفتا که آقای خامنهای امسال در عید غدیر مراسم سلام نداشت. آنکه طاغوتش خواندیم عید غدیر را از یاد نمیبرد که یگانه پادشاه شیعه بود و خار فرهنگ اهل بیت !!) و بعد میگوید:
«دولت ضمن استقبال كامل از اين تذكر به موقع مانند هميشه تمام هم خود را مصروف خدمتگزاري بيمنت و پافشاري بر اصول و ارزشهاي انقلاب و صيانت از حقوق اساسي ملت خواهد كرد و به دليل مسؤوليتهاي سنگين خود از بگومگوها و يا اصطكاكات داخلي استقبال نخواهد نمود و مانند گذشته و براي مصالح كشور همه نامهربانيها را صبورانه تحمل خواهد كرد.» به معنای دیگر دولت نوکر ملت است و نه نوکر شما، و بهخاطر مصالح ملت سکوت میکند و نه به فرمان شما. احمدینژاد سپس میگوید:
«بهواسطه طراحي دشمنان، ملت و كشور در فشارند. اينجانب و همكارانم در دولت براي تدبير امور و مقابله با توطئههاي دامنهدار و وسيع بدخواهان و براي كاهش فشار بر مردم و پيشبرد امور كشور تمام توان خود را به طور شبانهروزي به كار بستهايم ليكن ابعاد مسأله و اهميت موضوع مستلزم حضور همه قوا و مسؤوليتپذيري و همكاري و همراهي آنان با دولت است كه امروز در خط مقدم اين جنگ تمام عيار اقتصادي قرار دارد.
مطمئن هستم كه جنابعالي بر پاسداري قاطع از قانون اساسي و به ويژه از حقوق اساسي ملت و همچنين صيانت از جايگاه رفيع رئيس جمهوري منتخب ملت كه بالاترين مقام رسمي كشور پس از رهبري و مجري قانون اساسي است، تاكيد داريد و با هر اقدامي كه اختيارات و مسؤوليتهاي مهم او را مخدوش نمايد، مخالفيد.» یعنی اینکه آقاجان، ما نفر دومیم و صیانت از جایگاهمان که به گفته خود حضرتت 24 میلیون رأی پشتوانه آن است از اوجب واجبات است. در جای دیگر پرزیدنت محمود میگوید:
«توجه دادن حضرتعالي به امر انتخابات رياست جمهوري بسيار دقيق و مهم است. انتخابات رياست جمهوري مظهر اراده ملي و نماد حاكميت مردم و بالاترين تجلي مردم سالاري است. جنابعالي بارها تاكيد كردهايد كه همه بايد به گونهاي عمل نمايند كه انتخاباتي پرشور و با حداكثر مشاركت مردم كه موجب تجديد قواي انقلاب و عامل نشاط وهمبستگي ملي و بزرگترين ضربه به دشمن است برگذار گردد. اين امر در شرايط كنوني از اهميتي به مراتب بالاتر برخوردار است و ضرورت دارد از هرگونه اقدام و رفتار كه شائبه تضعيف نقش محوري اراده مردم در اداره كشور و يا حضور حداكثري آنان در انتخابات است به جد پرهيز گردد. دولت با تمام توان در خدمتگزاري همه جانبه به ملت حاضر و در صدد زمينه سازي تحقق اين امر است.»
اینجا احمدینژاد تلویحاً به مقدمات برای سلب نقش دولت در برگذاری انتخابات و مقدمهچینی برای تقلب اشاره میکند. چقدر حرفها شبیه حرفهای خاتمی و رفسنجانی هنگام برگذاری انتخابات است. اصلا نمیگوید در جهت تنفیذ اوامر امامانه و تبعیت از فرامین مقدس، آفتابهداری حضرتت را میکنم. این وظیفه را به اخوین لاریجانی وا میگذارد و خود ادعای صیانت از حقوق ملت میکند.
آماده باش در ساحل
در آغاز هفته با حضور سردار سرلشکر محمدعلی ـ عزیز ـ جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران، پنجمین منطقه دریایی سپاه پاسداران در بندر لنگه افتتاح شد. شماری از جزایر استراتژیک ما در خلیج فارس و تنگه هرمز از جمله تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی در حوزه حفاظتی و عملیاتی این پایگاه قرار گرفتهاند که میزبان بیشترین تعداد از تفنگداران دریائی سپاه خواهد بود (دیرگاهی است که مسؤولیت عملیات و حفاظت از خلیج فارس و تنگه هرمز از نیروی دریایی ارتش سلب و به سپاه، منتقل شده است.)
سردار علی عظمائی جانشین فرمانده منطقه یکم دریائی از سوی جعفری به فرماندهی قرارگاه جدید منصوب شد. (مدتها از جعفری خبری نبود و شایعه نزدیک بودن زمان برکناریش هنوز هم به گوش میرسد).
این نقل و انتقالات، آزمایش پهبادهای جدید و تهدیدهای چپ و راست سران سپاه و ارکان نظام بیش از هرچیز نشانه ترسی است که صغیر و کبیر نظام را نسبت به حمله نظامی بعد از انتخابات آمریکا و اسرائیل فرا گرفته است. به حرفهای جعفری هنگام افتتاج منطقه دریائی سپاه با تامل بیشتری نگاه کنید:
«یکی از مناطق مهم امنیتی و دفاع کشور ما منطقه خلیج فارس است که پس از تشکیل نیروی دریایی سپاه مأموریت امنیت آن به عهده نیروی دریایی سپاه افتاد.
مأموریت حراست از امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز به عهده سپاه است که به دلیل اهمیت برقراری امنیت تنگه هرمز و دفاع از جزایر نازعات که باید به بهترین وجه مورد انتظار صورت میگرفت این دو موضوع از هم جدا و منطقه پنجم برای رسیدگی به حوزه جزایر نازعات تشکیل شد.
همچنین برقراری ـ امنیت ـ آبهای تنگه هرمز که مأموریت کاملا دریایی است به عهده منطقه یکم است و منطقه پنجم به صورت مستقل مأموریت تأمین امنیت منطقه نازعات و جزایر سهگانه را به عهده دارد.
بهدلیل ماهیت دفاعی این منطقه بیشترین استعداد تفنگدار دریایی سپاه در منطقه پنجم مستقر میشود. دفاع از جزایر نازعات و پدافند این جزایر و کمک به این توسعه و پیشرفت آن موضوع مهمی است که بر عهده منطقه پنجم سپاه است.
از امروز به بعد با حضور منطقه پنجم شاهد توسعه و توجه بیشتر به این منطقه خواهیم بود.»
فرمانده کل سپاه با اشاره به انتقال ستاد نیروی دریایی سپاه به هرمزگان و استقرار نزدیک به مناطق مأموریت گفت: «اقداماتی تا کنون صورت گرفته که دشمنان ما را به بازدارندگی رسانده است. دشمنان فرامنطقهای در صورتی که کوچکترین ضعفی را مشاهده میکردند قطعاً دست به تهدید و جسارت میزدند. اما امروز اقتدار و استقرار امنیت ما به حدی است که دشمن حتی جرأت تهدید نظامی در آبهای خلیج فارس را به خود راه نمیدهد... اسلامی کردن همه دستگاهها بر عهده عموم بخصوص سپاه که مسؤولیت اصلی آن دفاع از انقلاب و کمک به پیشرفت و تحقق اهداف انقلاب اسلامی میباشد، است.!! باید شرایط روز انقلاب را درک کنیم. در نیاز انقلاب در هر روز، هر ماه و هر سال بدون تردید تلاشهای دفاعی و امنیتی وظیفه حداقلی است که باید انجام بدهیم. ما نباید به اقدامات حداقلی اکتفا کنیم و باید با همت و تلاش مضاعف نیاز امروز انقلاب را درک و در جهت رفع آن تلاش کنیم. منطقه پنجم دریایی سپاه منطقهای بسیار حساس، استراتژیک و یکی از خطوط مقدم دفاع ایران اسلامی است.»
با این حساب به نظر میرسد اگر تا بعد از نوروز ما توافقی بر سر پرونده اتمی صورت نگیرد رستم صولتان سپاه گرفتار درگیری خواهند شد که حاصلش نه فقط منطقه دریایی پنجم بلکه دسترنج نسلهایی است که با خون دل خانه پدری را ساختهاند. باز هم در این باب خواهم نوشت.
November 9, 2012 02:25 PM