April 08, 2013

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

به بانگ بربط و نی رازش آشکار کنم

سه‌ شنبه 26 تا جمعه 29 مارس
گلادیاتورهای عصر ظهور
در ایام تعطیل نوروزی گو اینکه در غیاب روزنامه‌ها و به مرخصی رفتن سایت‌های اهالی ولایت فقیه، اخبار و رویدادهای پس و پیش پرده، چندان داغ نبود اما در میان آنچه شنیدیم و خواندیم، سخنانی اینجا و آنجا بود که مستحق تأمل و تحلیل است. اطوار ذوب شدگان در مقام نایب امام زمان و گفتارشان، حکایت از وحشت فزاینده‌ای می‌کند که در زمین ولایت اعضای تیم رهبری را فراگرفته است. منشاء این وحشت، بی‌اعتنائی حریف آرادانی به ضوابط و قوانین نانوشته بازی است. همان ضوابطی که محمد خاتمی علی‌رغم برخورداری از حمایت اکثریت مطلق مردم و داشتن بالاترین آراء در تاریخ نظام ولایت فقیه، طابق النعل بالنعل آنها را تبعیت کرد و با این حال، در پایان بازی با چشمانی سرشار از اشک صحنه را ترک گفت و پذیرفت مقامی فراتر از یک تدارکاتچی نداشته است. این بار اما بچه پای خط ماشین دودی، نه احترامی برای ضوابط دارد و نه حرمتی برای آنکس که او را برکشید و از خاصه مداحی شبهای جمعه به کاخ ریاست جمهوری هدایت کرد.

رهبر جمهوری اسلامی به دفعات گفته است من فقط یک رأی دارم. اما این رأی معجزه‌گر بود که در خرداد 88، میلیونها رأی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را، به گوشه چشمی به حساب نوردیده و دلش محمود احمدی‌نژاد گذاشت. اما وقتی احمدی‌نژاد می‌گوید رهبر فقط یک رأی دارد مفهومش این است که من نمی‌گذارم این یک رأی دوتا شود. خیلی طبیعی است که طرف مقابل از مافیای اخوان آملی لاریجانی گرفته تا مثلث «وقح» ـ ولایتی، قالیباف، حداد عادل ـ و از حاج حبیب مؤتلفه تا حاج منوچهر متکی، از چراغدار گعده ساعت 2 در کوکنار خانه محمدرضا باهنر، تا اهالی امنیت خانه سید علی آقا چون علی فلاحیان و مصطفی پورمحمدی و برادران فروزنده، بیکار نمانده و برای کوتاه کردن دست دکتر محمود مشغول طراحی و توطئه‌گری هستند. اما تا خیز بر می‌دارند کیسه انبوه پرزیدنت محمود باز می‌شود و سند تازه‌ای را از فساد و خیانت و جرائم آنها یا رو می‌کند و یا به نوعی به سوی مخالفان رژیم سُر می‌دهد تا آنها این مهم را به ثمر برسانند.
دو هفته پیش سندی به دستم رسید که حکایت از طرح تازه‌ای برای به زمین زدن اسفندیار رحیم مشائی در آستانه اعلام نامزدی او می‌کند.

زندان اوین به ‌جای کاخ پاستور
پیش از پرداختن به طرح، نخست این خبر را به‌دقت، به نقل از رسانه‌های داخل کشور مطالعه کنید.
به‌تازگی یکی از نهادهای امنیتی با حکم دستگاه قضا، یکی از مدیران ارشد تجارت محصولات پتروشیمی را به‌اتهام سوءاستفاده گسترده مالی بازداشت کرده است که به نظر می‌رسد ابعاد پرونده وی از فساد 3 هزار میلیاردی بزرگتر است.
به‌گزارش فارس نیوز مدیر یاد شده که پیش از این سال‌ها یکی از مدیریت‌های حساس شرکت بازرگانی پتروشیمی PCC را قبل و بعد از خصوصی سازی این شرکت بر عهده داشته است، به سلطان بازار تجارت محصولات پتروشیمی در داخل و خارج از ایران معروف است و شبکه گسترده‌ای از شرکای راهبردی را به منظور سوءاستفاده اقتصادی در داخل ایران و خارج از کشور در حوزه تجارت محصولات پتروشیمی و به خصوص صادرات این محصولات برای خود ایجاد کرده است. منابع مطلع معتقدند بخش عمده‌ای از بازار پتروشیمی در دهه اخیر در قبضه وی بوده است و اگر کسی برخلاف نظر و رأی وی در این بازار عمل می‌کرد به طرق گوناگون از دور رقابت بازار این محصولات حذف می‌شد. فارس پیش از این درباره عملکرد شبکه فساد یاد شده برای قبضه کردن تجارت محصولات پتروشیمی ایران و از دور خارج کردن بزرگترین برند ایرانی در بازار جهانی یعنی PCC از عرصه تجارت بین‌المللی محصولات پتروشیمی هشدار داده بود اما این هشدارها مورد بی‌توجهی قرار گرفت و علیرغم سابقه فساد مالی و بازداشت و محکومیت، فرد یاد شده مسؤولیت حساس‌تری گرفت و به سمت مدیریت عامل یکی از شرکت‌های گروههای سرمایه‌گذاری وابسته به ساتا برگزیده شد. این گزارش حاکی است یکی از مقامات عالی اجرایی با آگاهی از اقدامات فرد یاد شده چند سال پیش دستور برکناری وی را صادر کرد اما تعلل وزارت نفت و شرکت ملی صنایع پتروشیمی در برخورد با نامبرده و همچنین اعمال نفوذ بعضی گروههای خاص باعث ابقای وی در سمت خود طی مدت طولانی شد چنانکه این شبکه در حال حاضر به صورت همزمان در حال تلاش برای اعمال نفوذ و لوث کردن پرونده و ارائه آدرس‌های غلط رسانه‌ای در این باره هستند. براساس این گزارش گردش مالی بازار تجارت محصولات پتروشیمی ایرانی به چند ده هزار میلیارد تومان بالغ می‌شود و گفته می‌شود ابعاد سوءاستفاده فرد یاد شده در این بازار بزرگ، بسیار گسترده است. ارقام ذکر شده تنها در یکی از پرونده‌های منتسب به وی که شاید از جمله بزرگترین تخلفات وی نیز نباشد، به 420 میلیون یورو معادل 2 هزار میلیارد تومان بالغ می‌شود که براساس آن مدیر یادشده ارز حاصل از صادرات محصولات به یک شرکت خارجی را به کشور باز نگردانده است. براین اساس به نظر می‌رسد ابعاد این پرونده از پرونده فساد 3 هزار میلیارد تومانی گروه آریا بسیار وسیعتر باشد.
در همین زمینه خبر دیگری همزمان با انتشار خبر بازداشت سلطان پتروشیمی و سوءاستفاده 440 میلیارد تومانی منتشر شد که به موجب آن سردار حسین دقیقی رئیس سازمان تأمین اجتماعی نیروهای مسلح برکنار و تحت بازجوئی قرار گرفته است.
برای اینکه آنچه در پشت این بازداشت و عزل وجود دارد کاملاً آشکار شود باید کمی به عقب بازگردیم. زمانی که محمود احمدی‌نژاد به همراه اسفندیار رحیم مشائی و تنی چند از معاونان و مشاورانش به دُبی سفر کرد. همان سفری که طی آن احمدی‌نژاد به یک خبرنگار مصری گفت همین الان حاضرم به مصر بروم و با پرزیدنت مبارک ملاقات کنم و روابط با مصر را از سر گیرم. البته در تهران مقام ولایت برکشیده خود را مورد توبیخ قرار داد و موجی از حملات ضد مصر و مبارک در رسانه‌های رژیم به ویژه کانال العالم و پرس تی وی به راه افتاد.
در نشستی با شیخ محمد بن راشد حاکم دبی، نخست وزیر امارات و نایب رئیس امارات متحده عرب، احمدی‌نژاد با فردی آشنا شد که شیخ او را «ایرانی محبوب ما» می‌نامید. این فرد «محسن.ض» به عنوان کارگشای قراردادهای بزرگ نفت و گاز معرفی شد و بعد از مذاکراتی، احمدیان نامی از سوی دولت مسؤولیت گفتگو و بستن قراردادها را با وساطت محسن ـ ض برعهده گرفت. پشت مجموعه این گروه در وزارت نفت و پتروشیمی علاوه بر مهدی متولیان، شماری از سرداران منتقل شده به وزارت نفت بودند که شخص رستم قاسمی در رأس آنها قرار داشت. طی بیشتر از دو سال، معاملاتی جوش خورد، رستم قاسمی از خاتم‌الانبیاء به وزارت نفت رفت. حسینی ملقب به ولایتی معاون انرژی وزارت اطلاعات که با پشتوانه‌ای چون محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر، در هر معامله نفت و گاز و پتروشیمی درصدی را طلب می‌کرد پس از آنکه در یک دیدار خصوصی با رستم قاسمی صدای او را با میکرفن مخفی ضبط کرد و کوشید از حرفهای وزیر نفت برای گرفتن سهم بیشتر استفاده کند، با طراحی حسین تائب رئیس اطلاعات سپاه از کار برکنار شد.
در این میان حسینی با کمک دائی جان (وزیر دربار مقام معظم رهبری) کوشید مستقیماً وارد بازی شود بنابراین نخست یکی از چهره‌های خوشنام و فعال در عرصه صنعت نفت و گاز در خارج کشور را مورد حمله قرار داد و از طریق سایت بازتاب (متعلق به ف مثل فریب) مطالبی را علیه این بازرگان خوشنام منتشر کرد. و حتی برنامه‌ای برای دستگیری او تدارک دید که با هشیاری بازرگان مذکور (ر ـ ط) خنثی شد. سرانجام در تاریخ مهرماه گذشته بعد از آنکه احمدی‌نژاد در دیدار با رهبر، تأکید کرد در صورت رد صلاحیت رحیم مشائی، او سوابق نامزدهای تأیید شده به ویژه علی لاریجانی، علی اکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل و محمدباقر قالیباف را آشکار خواهد کرد. (مقصود احمدی‌نژاد در واقع این بود که نامزدهای شما مقام معظم را رسوا خواهم کرد.)، آقا به فرزندی مجتبی دستور داد در خدمت اصغر حجازی، حسین تائب و حیدر مصلحی آنچه را که لازمه به زمین کوفتن مشائی است قبل از موعد ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، انجام دهند.
اینجا بود که بار دیگر مهندسی عملیات به حسینی (با نام مستعار ولایتی) واگذار شد و او بود که نخست متولیان را به دام انداخت و به دست بازجویان ویژه امنیت خانه نایب امام زمان داد و از طریق او که چند روز بعد آزاد شد احمدیان به دام افتاد.
با این مقدمات طرحی که قرار بود بعد از عید نوروز به اجرا درآید و به علت فاش شدن آن در برنامه تلویزیونی‌ام «پنجره‌ای رو به خانه پدری» احتمال به تعویق افتادنش بسیار زیاد است، به مرحله اجرا گذاشته شد. قرار بود روز 19 فروردین احمدیان در تلویزیون اعتراف کند 440 میلیارد تومان حاصل معاملات دو ساله را در اختیار اسفندیار رحیم مشائی و دامادش (فرزند احمدی‌نژاد) قرار داده است تا با برپائی ستادهای انتخاباتی برای او، و خریدن بعضی از روزنامه‌ها و سایت‌ها، تبلیغات برای مشائی را هرچه زودتر اغاز کنند. و به دنبال این اعترافات که همراه با عرضه بعضی از اسناد و مدارک بود، محسنی اژه‌ای قرار بازداشت مشائی را صادر می‌کرد و به این ترتیب همه آرزوهای احمدی‌نژاد برای به تخت نشاندن مشائی و اجرای سناریو «پوتین ـ مدویدیف» دود می‌شد و به هوا می‌رفت.

ضد حمله یاور امام زمان
پرزیدنت محمود هم در این میان بیکار نبود. از اواسط اسفند ماه، او دست به دید و بازدیدهای پنهان و آشکار زد. برای رفسنجانی و حسن روحانی پیغام فرستاد. واسطه‌ای را راهی دیدار با خاتمی کرد. و همزمان طرح تخریب رقبا را با ارائه اسناد و مدارکی به اجرا گذاشت. که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنم.
انتشار مقاله‌ای در سایت روزنامه ایران وابسته به دولت علیه قالیباف و پخش اعلامیه‌هائی درباره اعتیاد شدید محمدرضا باهنر، فساد اخلاقی مصطفی پورمحمدی و وابستگی حداد عادل به رژیم گذشته از جمله مواردی بود که احمدی‌نژاد از طریق عواملش به آن دست زد.
سایت روزنامه ایران با حمله شدید به حاج عزت رئیس صدا و سیما که خود از مشتاقان مقام ریاست جمهوری بود و مدتی است صدا و سیما را دربست در اختیار قالیباف گذاشته است و تأکید بر اینکه قالیباف به علت داشتن دهها پرونده سوءاستفاده مالی در دادگستری رد صلاحیت خواهد شد، سردار حاج عزت ضرغامی را که در برنامه ویژه‌ای احمدی‌نژاد را با ابوالحسن بنی‌صدر مقایسه کرده بود مورد انتقاد شدید قرار داد.
روزنامه ایران یادآوری کرد فقط پرونده مفتوح شکایت دولت از قالیباف کافی است که او رد صلاحیت بشود. احمدی‌نژاد آنگاه برای ضربه زدن به رهبر، نوک پیکان حمله را متوجه حداد عادل کرد. در این میان رحمت از غیب رسید و نامه ردّیه دکتر سروش به اشارات سرشار از تزویر و فریبکاری غلامعلی حداد عادل، در ابعاد وسیعی منتشر شد. سروش در این نامه پرده‌ها را بالا زده و برای آنها که پدر عروس رهبر و سوابقش را به خوبی نمی‌دانند با اشاره به دزدی علمی حداد عادل (به نام خود جا زدن تحقیق و ترجمه دکتر سید علی حقی درباره کانت) تأکید می‌کند که حداد عادل یا به عبارت بهتر «غلامعلی مشهدی غلامعلی حداد» در گذشته کیف کش سید حسین نصر بود و جستجوگر راهی برای تقرب به دربار پهلوی (به معنای دیگر فرقی برای جناب ادیب و سیاستمدار و کاسب نمی‌کند که سر به آستان شاه ساید و یا خاک نعلین ولی فقیه را توتیای چشم کند. قصد او قربت، است روزی به سعدآباد و نیاوران و امروز به چهارراه آذربایجان.)
در رابطه با ولایتی نیز تیم احمدی‌نژاد بیکار نمی‌نشیند، بلکه، حکایت مرگ همسر او در جریان عمل زیبائی و خارج کردن چربی‌های زائد و بلافاصله تازه داماد شدن علی اکبرخان و انتقال به قصرشان در نزدیکی کاخ سعدآباد و ارتباطات مشکوک ایشان با انگلیس و آمریکا، به صورت وسیعی در بعضی از سایت‌ها پخش و اطلاعیه‌های بی نام و نشان علیه ایشان در مراکز دانشگاهی و کوچه و خیابان بخصوص بازار، از جمله اقداماتی است که تیم احمدی‌نژاد پیگیر آن است.

یک نتیجه گیری ساده
آنچه طی ایام نوروزی در پس و پیش صحنه سیاست در جریان بود این نکته را آشکار ساخت که نزاع بین اهل بیت ولایت ساختگی نیست بلکه این بار حقاً گلادیاتورهای «نرون» به جان هم افتاده‌اند و مردم بی‌صبرانه منتظر رویاروئی نهائی اسپارتاکوس بازی با شخص امپراتورند.

شنبه 30 مارس تا دوشنبه 1 آوریل
آقای حسین امیر عبداللهیان معاون خاورمیانه وزارت خارجه با سابقه اخراج از بحرین و چندین شاهکار در عراق و شامات، اخیراً با اشاره به روابط رو به گسترش جمهوری اسلامی و مصر، ادعا کرده است که دو کشور در زمینه راه حل سیاسی برای خاتمه دادن به بحران سوریه به توافق رسیده‌اند.
این دروغ بزرگ البته خیلی زود آشکار شد چون مصری‌ها نه تنها تفاهم و یا توافق حتی ضمنی با رژیم ولایت فقیه در مورد سوریه ندارند، بلکه در جریان برگذاری کنفرانس «علوی‌های مخالف اسد» در قاهره، مقامات این کشور از جمله وزیر خارجه تأکید کردند که هیچ راه حلی در سوریه بدون خروج بشار الاسد از صحنه قدرت، عملی نخواهد بود. در نشست سران عرب در قطر نیز مصری‌ها، همصدا با سعودی‌ها و قطری‌ها ضمن اعطای کرسی سوریه به ائتلاف ملی معارض و دعوت به دادن اسلحه به ارتش آزاد، عملاً بر پرونده بشار و رژیم بعثی‌اش خط بطلان کشیدند.
سخنان رئیس جمهوری مصر در نشست دوحه و ملاقاتش با آقای معاذ الخطیب و توصیه‌هایش به انصراف وی از فکر استعفا، از ریاست ائتلاف و تأیید وی از انتخاب غسان هیتو به نخست وزیری موقت در دوران گذار همه و همه نشانه‌هائی است که ادعاهای امیر عبداللهیان را بی‌اساس می‌کند.
سفر صد توریست ریشدار و چادری به مصر، قبل از آنکه روابط عادی بین دو کشور برقرار شود و تصمیم مصر به راه ندادن شهروندان ایرانی به قاهره و اسکندریه نیز خود گواهی بر این گفته است که هنوز تا عادی شدن روابط بین دو کشور زمان درازی مانده است حداقل مرسی می‌داند که باید تا اکتبر آینده منتظر بماند تا بعد از انتخابات پارلمان جدید که معلوم نیست چه جهت و رنگی داشته باشد، معضل روابط با جمهوری ولایت فقیه را حل کند.
حضور رژیم در یمن و بحرین و عراق و لبنان و سودان و... چه تاجی بر سر مردم این کشورها زده که حالا حضرات ره به سوی مصر کشند. مصر با هزار مشکل و مصیبت روبروست و دوستی با حافظان اسلام ناب آن هم از نوع ولایت فقیهی آن، در فهرست اولویات دولت مصر جای ندارد.

April 8, 2013 09:17 AM






advertise at nourizadeh . com