May 10, 2013

یک هفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

سه شنبه 30 آوریل تا جمعه 3 مه
فتنه گر بهرمانی، مفسد فی الارض اردکانی
هرگز فکر نمیکردم سید علی آقا رهبر، تا آنجا در گندابه قدرت فرو شود که دیده بر احسان دوست ببندد و سنگها را در انبار و سگهای هار را آزاد کند و خودش نیز مثل بعضی از افراد پلیس متخصص اداره کردن سگهای دستاموز، از دور به نمایندهاش در کیهان تهران و وزیر اطلاعاتش، استخوانی را بنمایاند و بعد با دست، رفسنجانی خالق خود و سید محمد خاتمی نجات دهنده نظامش را نشان دهد و هی بزند که بروید و دخلشان را بیاورید. اخیراً تصاویری از دوران طلبگی و تازه آخوندی علی بن الجواد الحسینی الخامنه‌ای در بعضی سایتها منتشر شده بود همراه با دو برادرش سید محمد مهتر و سید هادی کهتر.

مدتها به این تصاویر خیره شده بودم انگار دیروز بود وقتی سید خجول و آرام سر به آستان سیدالشعرا مرحوم امیری فیروزکوهی می‌زد و از سفره حضرتش و بساط پس از سفره ایشان که همیشه کوکنار ناب کرمانی، به‌وفور در آن یافت می‌شد متلذذ می‌گشت و ثنای استاد می‌گفت و جیره خشکه هم به گاه رحیل می‌گرفت. آن سید باریک میان آرام که با روح خویش سر آشتی داشت به نغمه‌ای منقلب می‌شد و به شنیدن شعری، دگرگون. نه صاحب بوزینگان قلمدار بود که بامداد تا شام مدحش گویند و ثنایش خوانند و نه لشکر طرارانش بود که کشوری را بچاپند و عصمت میهن بدرانند. از تبعید یا زندان که می‌آمد در منزل پدر میرحسین موسوی خانه می‌کرد و هیچگاه در مخیله‌اش این تصور نمی‌گنجید که در عهد ولایتش، موسوی به حصر افتد و در مرگ پدر در حصار اشک بریزد.
البته آقای دکتر امیراحمدی سند برائت ولی فقیه را اخیراً بعد از اعلام نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری صادر کردند و یادآورشدند آقا گناهی ندارد، این اطرافیان هستند که با اعمال و گفتارشان کار بلاد را به اینجائی که ملاحظه می‌کنید رسانده‌اند.
آن آقای خامنه‌ای دلی به‌شدت رحیم داشت. در سوگ دوست و آشنا از دل و جان اشک می‌ریخت و درحالیکه با وضع مالی بد حتی قدرت تأمین نیازهای اولیه خانواده‌اش را نداشت، بخشی از همان محبت‌های دوستان از جمله شیخ علی اکبر بهرماني و درآمد روضه‌های محرم در کرمان را به پدر و برادران و خواهران می‌داد که فقیرتر از او بودند. متدین بود اما متعصب نبود و بسیار بار با شاگردان شیخ محمود حلبی درگیر شد که چرا خانه بهائی‌ها را در آباده و شیراز آتش زده‌اند و چگونه در قرن بیستم با توسل به خرافات و جفنگیات بعضي از خشک مغزان، امام زمان را بازیچه دست خود قرار داده‌اند. در ایرانشهر اهل سنت همه شیفته سیدی شدند که تبعیدی ساواک بود و برخلاف بعضی آخوندهای سیستانی و کرمانی که سر به شهرشان می‌زدند، اصلا فاصله‌ای بین شیعه و سنی قائل نبود. پیشنماز سنی شهر، مولوی آزاده‌ای بود که سید را پناه می‌داد و در دوران ولایت سید دخلش را آوردند... اصلاً با دیگر برادرانش محمد و حسن و هادی قابل مقایسه نبود. سید محمد که هم‌دانشکده‌ای ما بود اطوار غریبی داشت با چشمانی هیز آنگونه که دختران دانشکده کشف کرده بودند، اما سیدعلی‌آقا اصلا به چشم کسی نگاه نمی‌کرد و سر به زیر داشت. این را توی تصاویر قدیمیش هم می‌توان فهمید.
من تاریخ بسیار می‌خوانم و سخت به یادداشتها و خاطرات رجال و بزرگان اندیشه و ادب دلبسته‌ام. با استناد به آنچه خوانده‌ام می‌توانم با کمی اطمینان بگویم هرگز در تاریخ سرزمین ما حکومتی فاسدتر ، جائرتر، منافق‌تر و بی‌خداتر از حکومتی که نمادش نایب امام زمان است، بر کشور ما حکم نرانده است. 34 سال دروغ و فریب و بازی کردن با سرنوشت سه نسل، گاه در صحنه جنگ و زمانی در محراب، امروز در سوریه و دیروز در عراق و... عزلت بین‌المللی، کراهت و نفرت همسایگان و ادعاهای سرتا پا دروغ در باب پیشرفت و توسعه و عدالت اجتماعی، حاصل حکومت اهالی منبر و نوچه‌هایشان برای ملت ما بوده است. آقای خامنه‌ای، همان سید خجول تصاویر گمشده، مسؤول همه نابسامانی‌هاست. او طاقت شنیدن حرف حق را ندارد و فقط کلمات توخالی مداحانش روح او را جلا می‌دهد. او به نقطه‌ای رسیده که تنها گامی با سقوط دردناکش فاصله دارد.
همه ما می‌دانیم نوکران ولایت بدون اجازه مقام معظم رهبری آب نمی‌نوشند. بنابراین و قتی بازجوی دائمی و غیرقابل تعویض حضرتش حسین شریعتمداری ملقب به حسین بازجو خاتمی را مفسد فی‌الارض می‌خواند و حیدر مصلحی مسؤول امنیت‌خانه حضرتش زبان به تطاول نسبت به کسی می‌گشاید که اربابش را کرسی رهبری ارزانی داشت شگفتا که خبر عدم نامزدی رفسنجانی و خاتمی را حسن روحانی اعلام می‌کند. انگار زبان شیخ و سید اردکانی را گربه خورده است. در واقع هنوز هردو به امید این نشسته‌اند که آقا به میدان دعوتشان کند و او البته نمی‌کند.
حضرت آقا مانند خراطی ماهر، پیکر رئیس جمهوری (بخوانید تدارکچی) آینده را به این شکل به امت همیشه در صحنه ارائه کردند «کشور و ملت بزرگ و مقاوم ایران به رئیس جمهوری نیاز دارد که در عرصه بین‌المللی و در مقابل استکبار، نترس و شجاع، و در عرصه داخلی نیز صاحب برنامه، حکمت، تدبیر، معتقد به اقتصاد مقاومتی، دارای تهذیب اخلاقی، به دور از حاشیه‌سازی و تشویش‌آفرینی و دارای شعارهای منطقی و منطبق با واقعیت باشد.»
شما کدامیک از نامزدهای بالفعل و بالقوه را دارای این ویژگی‌ها می‌دانید؟ علی اکبر طبیب حضور ولایتي تنها کسی است که در قالب ترسیم شده از سوی رهبر می‌گنجد. در عرصه بین المللی دکتر ولایتی با داشتن دوحکم محکومیت در دادگاه میکونوس و انفجار معبد یهودیان در پایتخت آرژانتین حقا که نامزد شایسته‌ای برای مقام تدارکچی جدید ولایت بشمار می‌رود.
رهبر رژیم که از اقتصاد همانقدر می‌داند که من و شما از روضه خوانی، با تأکید بر درستی اقتصاد مقاومت (که دلار 7 تومانی را به 3600 تومان رسانده) در باب قریب بودن سقوط امریکا و غرب ترهاتی از این نوع افاده می‌فرمایند: «واکنش‌هایی که امروز در اروپا و به نوعی دیگر در آمریکا مشاهده می‌شود، بزرگترین دلیل عملی بر غلط بودن مسیر اقتصاد سرمایه‌داری است. حوادث کنونی در اروپا و آمریکا، اول کار است و شرایط به‌مراتب بدتر هم خواهد شد زیرا اقتصاد سرمایه‌داری در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. مشکلات اقتصادی کنونی در غرب، بخشی از انحطاط تمدن غرب است که مشکلات اخلاقی و فرهنگی، بخش دیگری از آن را تشکیل می‌دهد.»
ولی فقیه انگار نابیناست. نمی‌بیند چگونه رژیمش ایران سرفراز را به سراشیبی سقوط آنهم از نوع مهیبش کشانده است، ای‌کاش او دستور می‌داد مقالات اخیر دکتر شاهین فاطمی در کیهان را برایش می‌بردند و با نگاهی سریع می‌فهمید چگونه از واقعیت‌ها دورش کرده‌اند. به‌گونه‌ای که بر سر رفسنجانی فریاد می‌زند که اوضاع هیچگاه بهتر از امروز نبوده است. چرا آیه یأس می‌خوانید...
رهبر رژیم که مثلاً به مناسبت روز کارگر با کارگران سخن می‌گوید وارد دنیای اوهامش می‌شود و بر گرد همین اوهام نبرد شجاعانه ملت سوریه را علیه رژیم جنایتکار اسد چنین توصیف می‌کند:
«تبلیغات غرب و رسانه‌های منطقه‌ای وابسته و مزدور، جنگ ویرانگر در سوریه را نزاع شیعه و سنّی وانمود می‌کند و حاشیه امنی برای صهیونیست‌ها و دشمنان مقاومت در سوریه و لبنان پدید می‌آورد. این در حالی است که دو طرف نزاع در سوریه، نه سنّی و شیعه، بلکه طرفداران مقاومت ضدصهیونیستی و مخالفان آنند. نه دولت سوریه یک دولت شیعی و نه معارضه ‌سکولار و ضداسلام آن یک گروه سنّی‌اند. تنها هنر گردانندگان این سناریوی فاجعه‌‌آمیز آن است که توانسته‌اند از احساسات مذهبیِ ساده‌‌اندیشان در این آتش‌افروزی مهلک استفاده کنند. نگاه به صحنه و دست‌اندرکاران سطوح مختلف آن، می‌تواند مسأله را برای هر انسان منصفی روشن کند.»
هرگز ندیده بودم کسی در مقام رئیس یک نظام، جنایات آشکار را اینگونه با دادن آدرس غلط ماستمالی کند. حضرت رهبر ناگهان به یاد بحرین مظلوم می‌افتد که طی دو سال بر اثر درگیری‌ها بین یک مجموعه کوچک از شیعیان وابسته و یا پیوسته به رژیم ولایت فقیه و با تحریک این رژیم و دولت حدود 70 تن کشته شده‌اند که 6 نفرشان از افراد پلیس هستند و یادشان می‌رود در سوریه فرزند حلالش، بشار 80 هزار تن را کشته است. در یک مداخله آشکار در امور داخلی کشوری عضو سازمان ملل می‌فرمایند:
«این موج تبلیغات در مورد بحرین نیز به گونه‌ای دیگر به دروغ و فریب سرگرم است. در بحرین، اکثریتی مظلوم که سال‌های متمادی است از حق رأی و دیگر حقوق اساسی یک ملت، محرومند، به مطالبه‌حق خود برخاسته‌اند. ‌آیا چون این اکثریت مظلوم شیعه‌‌اند و حکومت جبارِ سکولار، متظاهر به سنی ‌گری است باید این را نزاع شیعه و سنی دانست؟
استعمارگران اروپایی و آمریکایی و هم‌پیاله‌های آنان در منطقه البته می‌خواهند چنین وانمود کنند، ولی آیا این حقیقت است؟
اینهاست که علمای دین و مصلحان منصف را به تأمل و دقت و احساس مسؤولیت فرامی‌خواند و شناختن هدف‌های دشمنان در عمده کردن اختلافات مذهبی و قومی و حزبی را بر همه فرض می‌سازد.
نکته‌پنجم آن است که درستی مسیر نهضت‌های بیداری اسلامی را از جمله باید در موضع‌گیری آنان در قبال مسأله‌فلسطین جست‌وجو کرد. از 60 سال پیش تاکنون داغی بزرگتر از غصب کشور فلسطین بر دل امت اسلامی نهاده نشده است.
فاجعه فلسطین از روز اوّل تاکنون، ترکیبی از کشتار و ترور و ویرانگری و غصب و تعرض به مقدسات اسلامی بوده است. وجوب ایستادگی و مبارزه در برابر این دشمن حربی و غاصب، مورد اتفاق همه ‌مذاهب اسلامی و محلّ اجماع همه جریانات صادق و سالِم ملّی بوده است. هر جریانی در کشورهای اسلامی که این وظیفه دینی و ملی را به ملاحظه ‌خواست تحکم‌آمیز امریکا یا به بهانه ‌توجیه‌‌های غیرمنطقی، به دست فراموشی بسپارد، نباید انتظار داشته باشد به چشم وفاداری به اسلام یا صداقت در ادعای میهن‌‌دوستی به او نگریسته شود.
این یک مَحَک است. هر کس شعار آزادی قدس شریف و نجات ملت فلسطین و سرزمین فلسطین را نپذیرد یا به حاشیه ببرد و به جبهه‌مقاومت پشت کند، متهم است.
امت اسلامی باید در همه جا و همه وقت، این معیار و شاخص نمایان و اساسی را در مدنظر داشته باشد.»
جالب است رهبران فلسطین از جمله عرفات درگذشته و ابومازن حی و حاضر بارها گفته‌اند ضررهائی که از سوی رژیم ایران و متحد سوری اش به فلسطین و مبارزات ملت فلسطین وارد شده صدها برابر مصائبی است که اسرائیلی‌ها بر سر این ملت آورده‌اند.
در همین دو سه روز اخیر دیدیم چگونه اسرائیلی‌ها انبارهای ذخائر و موشک‌های وارداتی از ایران را در سوریه هدف گرفتند و ویران کردند تا مبادا از دمشق به انبارهای حزب‌الله در لبنان ارسال شود. آقای خامنه‌ای که قرار بود تل‌آویو و حیفا را باخاک یکسان کند، ماجرا را زیر سبیلی در می‌کند و با یک اعلامیه آبکی از اسرائیل انتقام می‌گیرد. نهایت اینکه حضرت رهبر همانطور که رفسنجانی گفته است در دنیای دیگری است و روزی چشم باز می‌کند که شعله‌های آتش به نزدیکی محاسن مبارک رسیده باشد.

شنبه 4 تا دوشنبه 6 مه
تحفه می‌تازد ، بازنده کیست؟
حالا دیگر دست همه بازیگران عصر سیاه رو شده است. خواجه نوری دیگری نیست تا حکایت بازیگران این قصه تلخ را بنویسد اما برای شناختن سید ضیاء عصر؛ نیازی نیست یادداشتهای اسمایس را بخوانی و سی سال صبر کنی تا متن نامه سفیر بلاد فخیمه را باز خوانی. در یک جمعبندی ساده آل آملی لاریجانی، با ضربه جانانه تحفه آرادان در رینگ دارالشورا، ناک‌اوت می‌شود. (لاریجانی ریاست جمهوری خود را در این دوره قطعی می‌دانست، به برادرش آقا فاضل که در مأموریت کانادا سری توی سرها در آورده و با ضد انقلاب در آمد و شد بود، تکلیف کرده بود با بعضی از اهالی قلم خارجه‌نشین با وعده و وعید و در مواردی نقدی وارد معامله شود. احمدی‌نژاد حکایت را می‌دانست. پس آقا فاضل را کله‌پا کرد تا راه رسیدن او به کاخ ریاست را از چهار سو ـ حتی از چهارراه آذربایجان و بیت مبارک ـ مسدود کند. بعضی‌ها هنوز می‌گویند محمد جواد با آمریکائی‌ها بسته است. من اما می‌دانم واشنگتن همچنان دل به مشائی بسته است. چنانکه روسها با دیده‌ای سرشار از اعجاب به سردار محمد باقر قالیباف می‌نگرند و این در حالی است که نگاه سردار خیره به زیبائی‌های پاریسی است. او با هوشمندی مسیر طرقبه تا پاریس را یکشبه پیموده است که هم خلبان است و هم ماهی یکبار پریدن را با ایران ایر به پاریس از دست نمی‌دهد. اصولاً نگاه آدمی که از آن بالا به جهان می‌نگرد با نگاه خیل مورچگان آستان ابد مدت ولی فقیه تفاوتهای بنیادین دارد.
از آن سو در جمع صفرهای معمم و مکلا که خواب ریاست می‌بینند، کسی نیست تا قدرت رقابت با قالیباف و رحیم مشائی را داشته باشد. آقا کلافه است. بازی را دیگران هدایت می‌کنند و در ترازوی سنجش وفاداری، اعتباری برای میزان حب به علی، قائل نیستند. حسن روحانی به قالبی رفته است که برای او دو سه سایز گشاد است با اینهمه اگر قرار به عمامه گذاشتن دوباره بر سر تدارکچی ولایت باشد، بخت او از همه بیشتر است و این در حالی است که خانم دکتر (ولایتی) یک دوجین لباس بانوی اولی را از هارودز پیشاپیش خریده است.
احمدی‌نژاد تا اینجا بازی را چنان کرده است که حریفان را به ترس می‌اندازد. قصه نوار مکالمه آخر شب بعد از اعلام نتایج اولیه انتخابات 88 با محمدی گلپایگانی اگرچه تکذیب می‌شود و سر بازتاب را روی نطع می‌گذارد اما نوار حقیقت دارد و جزء همان اسنادی است که تحفه آرادان از آرشیو فوق سری وزارت اطلاعات بیرون کشیده است.
و اما ای ملک جوانبخت، داستان شب گذشته ما به آنجا رسید که....

May 10, 2013 07:34 PM






advertise at nourizadeh . com