يكهفته با خبر
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست...
سه شنبه 28 می تا جمعه 31 می
تحفه آرادان ده روز است به دنبال چیدن گل رفته و اگر خبری هم از او میشنویم در باب خلل فنی هلیکوپترش و یا لغو سفرهای استانی اوست. موضوع پرونده قرمز و رازهای ناگفته که بعضی از روزنامهها هم به آن اشاره کردند، ظاهرا در فریزر ریاست جمهوری باقی ماند. حضور احمدینژاد در وزارت کشور هنگام ثبت نام مرشد و یاور همیشه و پدر عروسش «اسفندیار رحیم مشائی» گویای این حقیقت بود که رئیس دولت ، مصمم است که سناریو پوتین/مدویدیف را به هرقیمت شده، عملی سازد. رحیم مشائی نیز علیرغم مخالفتهای حداقل چهارساله ولی فقیه و ذوب شدگانش با او، و بخت کمش برای عبور از غربال شورای نگهبان، با امیدواری کامل وارد عرصه انتخابات شد. سخنان او در یکی دو ماهه اخیر به هیچ روی نشانی از یأس و ناامیدی نداشت. آنچه در باب فایلهای امنیتی و شخصی خارج شده از وزارت اطلاعات بعد از برکناری محسنی اژهای، توسط احمدینژاد و رحیم مشائی و بقائی اینجا و آنجا عنوان شد، شایعه نبود،
حداقل من مطالبی بعد ازاین جریان از سوی منابع ناشناس دریافت کردم که بعضاً عنوان فوق العاده محرمانه داشته است. در داخل کشور نیز در سایتهای چندی اشاراتی به فایلهای سری شده بود. فؤاد صادقي سردبیر بازتاب چون دو سویه بازی میکرد و برای دریافت وجوه از دوطرف عجله داشت، قربانی شد و سایتش را بستند اما تابناک و رجا نیوز و خبر و... چیزهائی به دستشان رسید که بنا به مصالحشان آنها را عرضه کردند اما خط قرمزها رعایت میشد. برای نمونه فایل توتال (60 میلیون رشوه به حسن آقا اخوی نایب مربوطه و شرکاء) هرگز باز نشد و تنها بعد از محکومیت شرکت مربوطه توسط دادگاه آمریکا، قصه آنهم در پردهای از ابهام بیرون افتاد.
در رابطه با سکوت احمدینژاد و پروندهسازی مجلس برای او در باب سفر پرهزینهاش به نیویورک و سپس حکم توقیف روزنامه ایران، شایعاتی دهان به دهان میگردد که عمدهترین آن، تضمین گرفتن از خامنهای برای مرحله بعد از انتخابات برای خودش، مشائی، محمدرضا رحیمی و بقائی بوده است. تضمینی با این مضمون که پروندهای برای آنها رو نشود و احترامشان حفظ شود. شایعه دیگر از شهردار شدن مشائی و باقی ماندن احمدینژاد در مجمع تشخیص مصلحت نظام میگفت. و سومین شایعه به نقشههای احمدینژاد هنگام برگذاری انتخابات و ساختن پشت پرده او با دشمن قسم خوردهاش قالیباف، اشاره میکرد. این در حالی است که به گفته محمدرضا باهنر، رئیس جمهوری از سعید جلیلی حمایت میکند!!
در فضائی چنین 8 نامزد تأیید صلاحیت شده در گیرودار بازی ولی فقیه همچنان حیرانند که این سعید جلیلی دیگر چه صیغهای بود؟ چطور آقا حالیش نیست، این بابا آبریزگاه مسجد شاه را هم نمیتواند اداره کند و در این شرایط بحرانی چگونه سید علی آقا میخواهد سکان کشتی شکسته جمهوری ولایت فقیه را به دست او بسپارد؟ این نکته را نیز بگویم که سعید جان قبلی آقا را با واجبی خوراندن به لقاءالله فرستادند، خدا عاقبت این سعید را بخیر کند که اخیراً زلف روی پیشانی آورده تا جای داغ مهر را بپوشاند.
من بارها در احوالات آقای خامنهای تأمل کردهام. وقتی کسی را میشناختهای در ارزیابیهایت گاه تصور میکنی این آدم بعد از چشیدن طعم وصال قدرت خانم هنوز هم میتواند در یک بیداری ناگهانی (که بسیار بار در تاریخ رخ داده است) همان شود که میشناختی، اما این حضرت نشان داد که در وصلت با قدرت چنان سرازیری را به سرعت رفته که با بزرگترین جرّاثقال هم نمیشود بیرونش کشید. لعنت بر آنها که این ردا را بر او پوشاندند. امروز اگر او ولی امر مسلمانان تروریست نشده بود، میتوانست تکیهگاهی برای مردم باشد و حداقل آن روزها چنین مینمود.آقای خامنهای خیلی تظاهر به درویشی و سادهزیستی میکند اما فقط دو مورد رشوه گرفتن حسن آقا اخوی و اهل بیت از توتال و حکایت داماد معظم و 80 میلیون دلار پول هواپیمای پسر عموی پادشاه برونای که قرار بود جای فالکون مقام ولایت را بگیرد ولی هیچگاه به تهران نرسید و پولش به جیب دلال سوری و آقازاده آقای محمدی گلپایگانی همسر بشری خانم رفت، کفایت میکند تا همه تظاهرات به درویشی مظهر نفاق شود نه دلیل صفای روح و وفاق با معنویت.
یاری، در این چند هفته پیش خود میگفتم این جناب یکبار در سال 88 با خطای استراتژیک خود، موسوی را که میتوانست هم جبهه داخل و هم عرصه خارج را آرام کند به حصار انداخت و آنهمه کشت و ویران کرد و به آوارگی کشاند و به زندان انداخت تا یکسال بعد گردن کج کند. کاسه چکنم در دست، بپرسد با تحفه آرادان چکار کنم؟ اینبار اما خطای دیروز را تکرار نخواهد کرد.
به مصلحت او و نظامش برگذاری انتخاباتی است که حضور مردم در آن پررنگ باشد و مگر نه این است که میخواهد به خارجیها بویژه آمریکا بگوید ما مشروعیت داریم و مردم ما را تأیید میکنند، دلیلش مشارکت سی چهل میلیونی آنها در انتخابات است.
مصلحت این بود که اینبار بگذارد خاتمی و شعله سعدی و قالیباف و مشائی به صحنه بیایند و رژیم منفور عاجزش را اعتباری بخشند. بعد گفتم آقا به بیماری خاتمی لپسی دچار است. اسم خاتمی که میآید کهیر میزند، تب میکند، اسطقسش به هم میریزد. بنابراین حتما با هاشمی کنار میآید. اولا طرف دستش بگرفته و پا به پا از پائین خیابان مشهد تا شورای انقلاب و بعد وزارت دفاع و بعدش ریاست جمهوری برده در روزگار عسر، یسرش شده و پول توی جیبش گذاشته و از همه مهمتر با گول زدن احمدآقا برایش سابقه ساخته که «امام فرمودند خامنهای را دارید دنبال کسی نگردید» البته هیچکس حتی همین آقای سید جلال طاهری (روضه خوان که حالا آقای کدیور مرجع اعلایش میکند و یادش میرود که ایشان چه انسانهای نازنینی را در اصفهان به سرای باقی فرستادند و....) صدایشان در نیامد که آقا بیجا فرمودند ولیعهد تعیین کردند. فقط کروبی بود که بعد از غسل آقا به کل ماجرای سقیفه اعتراض کرد و هزینهاش را هم داد به گونهای که در انتخابات خواستند امتحانش کنند و او چنانکه معروف است گفته بود ... اونکه میخواد منو امتحان کنه، بیاد یه آیه رو درست بخونه بعد زر بزنه...
(این را نیز بگویم که استاد و سرور و پدرم دکتر احمد مهدوی دامغانی در باب درس قرآن آشیخ مهدی حرفها دارند و نمره... او را بعد از چهار نوبت در یاد میآورند)
میگفتم سید علی آقا میداند شیخ علی اکبر اگر روی دنده کینه بیفتد دمار از روزگارش در میآورد و همانطور که بالایش کشید به زمینش میزند، بنابراین با او کنار میآید و وقتی هاشمی ساعت پنج به وزارت کشور رفت که شرحش را دو هفته پیش نوشتم تصورم این بود که دو ریالی آقا افتاده است و فریب اصغر حجازی را نخورده است. همینطور میگفتم رحیم مشائی و قالیباف خطر نیستند بلکه حضورشان خیمه شب بازی انتخابات را پر شورتر میکند اما بعد از رد صلاحیتها و باقی ماندن دکتر شداد ظالم و علی اکبر طبیب حضور ولایتی، دریافتم که سیدنا نیز مثل صدام و قذافی تا لحظه طناب کشی و بارش تیر، در خیال خوش «ما سلطانیم، تا ابد سرورتان میمانیم» چنان غرق است که درک حقایق برایش ناممکن است.
رهبر رژیم مثل بچهای که اگر همه اسباب بازیها را جلویش بگذارید باز هم میرود و از توی پستوی خانه فلفلدان مادر بزرگ را پیدا میکند و به لب میبرد و بعد جیغ میکشد که وای فیها خالدونم سوخت، علی رغم تجربه احمدینژاد حالا عزم، جزم کرده که بیعرضه سلطانی به اسم جلیلی را مقام تدارکچی عظمی بدهد و خوشحال باشد که اولا طرف نوکر دست بسته حضرت ما است، خانم اشتون به او نظر لطف دارد و تازه علی آقای خودمان، آقازاده آقای باقری کنی و اخوی داماد دوم محترممان، افسار او را در دست دارد و هرجا که خاطرخواه اوست میبردش.
شنبه 1 تا دوشنبه 3 ژوئن
مناظره در بارگاه حاج عزت
هشت گلادیاتور را به میدان رزم حاج عزت میآورند تا آقای مهندس سردار ضرغامی، مناظرهشان را مهندسی کند. محمود خان حیدری (دیوید فراست نایب امام زمان) دفتر به دست، با همان خندههای سرشار از بلاهتی که در مصاحبههایش باتحفه آرادان بر لب داشت مثل اجرا کننده مسابقه برنامه کودک سؤالاتی میکند که نامزدهای مطیع و منقاد آقا را هم به صدا در میآورد. من فقط منتظر بودم که بپرسد علم بهتر است یا ثروت، آبگوشت خوشمزهتر است یا بوقلمون بیت رهبر؟ اما با اعتراض گلادیاتورها زیپ کشیده شد و بازی ادامه نیافت. به یاد مناظره نامزدهای ریاست و معاون رئیس جمهوری در آمریکا میافتم. همیشه آماده و با برنامه و یک تیم مشاور در پشت سر. در جمهوری ولایت فقیه اما نابغهها مدعیاند یکشبه همه مشکلات را برطرف میکنند و ایران را به بهشت برین تبدیل خواهند کرد.
به گوشهای از مناظره اگر آن را ندیدهاید نگاهی بیندازید.
حداد عادل: ما برای رونق بخشی به تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه باید یک آسیب شناسی از وضع موجود بکنیم. ما آسیبهای ساختاری داریم و سیاستگذاری اقتصادی ما هم آسیب رسان است. البته فشارهای خارجی هم هست، تحریم هم هست که در داخل اثر میگذارد. ما میتوانیم با اصلاحات ساختاری و با اصلاحات سیاست گذاری به تولید کمک بکنیم. من به عنوان نمونه به یک اقدامی که در مجلس هفتم در دورانی که بنده رئیس مجلس بودم انجام شد و آثار نیکوی آن در اقتصاد ملی و در اقتصاد کشور به خوبی جا افتاد اشاره بکنم و آن ایجاد سهمیه بندی در مصرف بنزین بود، ما هفتاد میلیون لیتر روزانه در سال هشتاد و پنج مصرف بنزین داشتیم، چهل میلیون لیتر تولید میکردیم، سی میلیون از خارج وارد میکردیم. دشمن طمع کرده بود که تحریم بنزین بر ما اعمال بکند مجلس هفتم با کار سنگین و دقیقی که کرد توانست این تهدید را به فرصت مبدل بکند و ما امروز میتوانیم صادرکننده بنزین هم باشیم (شارلاتانیزم وقتی با پدرزن مجتبی بودن به هم میآمیزد میشود دروغ صادرات بنزین).
جلیلی: بحث ما این است که ما تولید ملی را مهم بدانیم. ببینید زمانی در دولتهای قبل این بحث بیان میشد که ما اگر چیزی صرفه اقتصادی نداشته باشد نیاز نداریم تولید بکنیم مثل همین بحث بنزین که الان اشاره کردند یا حتی ما اگر بیاییم از کالاهای خارجی که رقابت میکند با تولید داخلی خود ما حمایت بکنیم عوض اینکه از تولید حمایت کنیم از آنها حمایت بکنیم یعنی وارداتشان را اجاز بدهیم حالا به صورت قاچاق که وارد میشوند حتی تبلیغ کنیم برایشان حتی در همین رسانه ملی تبلیغ بشود برای کالای خارجی خوب طبیعی است تولید ملی لطمه میخورد. من عرضم این است که نه تنها این کارها نباید بشود و این نگاه نباشد آن موقع بلکه باید حمایت بشود. یعنی ما حتی الامکان در موضوعاتی که داریم وارد میکنیم، باید تا جایی که ممکن هست اگر بتوانیم موضوعی در داخل تولید بشود آن را انجام بدهیم مثل همین محصولات غذایی، چیزهای دیگر و بسیاری کالاهای دیگر. از آن مهمتر اینکه ما باید برای تولید کننده داخلیمان آن فرجام تولید و پایان کارش را برای او کمک کنیم، من دیشب در یک روستایی بودم یک خانمی قالی تولید میکرد. قالیباف بود، خوب این بحثش این بود چه اشکال دارد که دولت باید کمک کند که مثلاً این بتواند در بازار اروپایی جنس خودش را بفروشد. اگر فرجام تولید مشخص باشد این کلی ظرفیت ایجاد میکند برای تولید و اینکه انگیزه پیدا میکنند تولید کنندگان (من که چیزی نفهمیدم، شما چطور؟ یادتان باشد این آقا متخصص تولید چوب بستنی هم هست.).
عارف: اشاره شد که مهمترین کار ثبات اقتصادی هست که باید اصلاحات ساختاری را ما انجام بدهیم، ثبات در تصمیمات هست و استفاده از کارشناسان زبده در بخشهای مختلف. سهم تولید از هدفمند کردن یارانهها پرداخت نشده، باید به طور جدی این سهم سی درصد پرداخت بشود که رونق انشاءالله تولید را داشته باشیم، در بخش کشاورزی مهمترین مسئله خرید تضمینی کالاهاست که متاسفانه در سالهای گذشته مورد بیتوجهی قرار گرفته خریدهای داخلی از نظر قیمت مقایسه با واردات نبوده نتیجه هم این شده که ما در سال هشتاد و سه در گندم خودکفا شدیم در سال نود و یک متاسفانه شش و هفت دهم میلیون تن گندم وارد کشور شده حدود دو و شش دهم میلیارد دلار صرف واردات گندم شده باید مشکلات کشاورزی راحل بکنیم از جمله مشکل بیمه محصولات کشاورزی مشکل خود کشاورزان به خصوص بیمه آنها، روی بحث کارگران باید مشکلات معیشتی آنها حل بشود، بیمه بیکاری یکی از دغدغههای کارگران هست باید کارگران را تشویق کنیم که به تولید بیشتری بپردازند. مسئله مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد کسب و کارهای خانگی است. ما حدود هیجده میلیون خانم خانهدار داریم باید تشویق کنیم اینها را که به کسب و کارهای خانگی بپردازند با کمکهای اولیه که دولت میکند به خصوص بیمه کردن زنان میتوانیم در تولید در حتی تک تک خانهها میتوانیم افزایش تولید را انشاءالله داشته باشیم!
حسن روحانی: من فکر میکنم برای تقویت تولید ملی در قدم اول نگاه باید از مصرف محوری بچرخد به سمت تولید محوری، تو سالهای اخیر بیشتر بحث مصرف محوری بوده، خصوصیسازی به صورت واقعی انجام بگیرد، آن مقداری که خصوصی شد حداکثر سیزده درصد آن واقعی بود بقیه به شبه دولتی داده شد رقابت، رقابت واقعی باشد، انحصارات برداشته بشوند، الان قدرتهایی هستند که هم ثروت دارند و هم قدرت های سیاسی دارند و سایر قدرتها دارند دیگران نمیتوانند در رقابت با آنها رو به رو بشوند، باید فضای رقابت را ایجاد کنیم و مهمتر از همه امروز به احساس امنیت اقتصادی لطمه خورده ما باید کارآفرینان را تشویق بکنیم، آنهایی که آماده هستند سرمایه خودشان را روی زمین بگذارند باید فضا و سرمایه اجتماعی در این زمینه برای آنها آماده بشود. امروز میبینیم که شرایطی پیش آمده که امنیت روانی در جامعه وجود ندارد، با تهمتهایی که زده میشود، با برچسبهایی که زده میشود اینها باید از جامعه ما رخت بربندد تا افراد بتوانند برای میان مدت و بلندمدت قادر به برنامه ریزی باشند.
محسن رضایی: خوب مسئله اقتصاد ملی ما اولین مشکل آن این هست که صاحب ندارد و ما اولین کاری که میکنیم این هست که ساختار دولت را بر اساس تولید ملی شکل خواهیم داد یعنی در کنار هر وزارتخانه یک وزارت فکر درست میکنیم، شورای عالی اقتصاد ملی را در ایران تشکیل میدهیم، مجمع عالی اقتصاددانان را درست میکنیم، اتاقهای بازرگانی تعاون، خانه صنعت و خانه کشاورزی اتحادیه اصناف را در تصمیمگیریها دخالت میدهیم، ایالتهای اقتصادی را در کشور شکل میدهیم، اقتصاد شهر و روستا را برنامهریزی میکنیم، بدون این مدیریت کاری نمیشود کرد. اقتصاد ملی ما مثل آن جریان حاجی دودی است که خمپاره میزد تو ارتفاعات چون آتش میگرفت میگفت به چه کار خوبی شده اما اثر آن اثر واقعی روی دشمن در حقیقت نبوده. مشکل ما این هست که هزینههای تصمیمگیری غلط ده برابر حیف و میل و حیف و میل ده برابر مفاسد است، تا اقتصاد را به دست اقتصاددانان و کارشناسان و صاحب نظران ندهیم هیچگاه این شعارهایی که ما داریم میدهیم، این حرفهایی که داریم میزنیم به جایی نخواهد رسید..
محمد غرضی: تا وقتی که هزینه سرمایه بالاست تولید شکل نمیگیرد. هزینه سرمایه معادل پولی است که بانک به سرمایهگذار میدهد یعنی بالاتر از تورم، وقتی هزینه سرمایه بیست و پنج درصد باشد هیچ تولیدی در دنیا بیست و پنج درصد سود نمیدهد، تولید بین پنج تا هفت درصد تو دنیا سود میدهد، اگر به هشت درصد رسید رقیب پیدا میکند، ما نباید فکرکنیم به صورت بخشی میتوانیم تولید را راه بیاندازیم، تولید وقتی شکل میگیرد که هزینه سرمایه بیاید پایین، هزینه سرمایه وقتی میآید پایین که تورم بیاید پایین، تورم وقتی میتواند بیاید پایین، که شما تولید را داشته باشید. بنابراین یک چرخه هست باید به شدت به تورم حمله کرد. فرمودند سفته بازی، سه تا کار دیگه هم باید کرد یکی بورس مصنوعی را باید از بین برد، یکی شبه پول را باید از بین برد تا اینکه بشود سرمایه جایگاه خودش را پیدا کند والا سرمایه جایگاه خودش را پیدا نکند خیلی تولید کننده آمده و از بین رفته...
با این علما هنوز مردم.....
June 7, 2013 10:25 PM