یکهفته با خبر
یکهفته با خبر
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
سهشنبه 25 ژوئن تا دوشنبه اول ژوئیه
چرا مصریها میتوانند و ما نتوانستیم
پدر وپسر 57 سال بر ایران حکومت کردند، ایران در عصر آنها از کشوری ویران و از هم پاشیده به دولتی مدرن و معاصر تبدیل شد که مردمانش از همه آزادیهای اجتماعی برخوردار بودند. اهل هنرش میسرودند و میخواندند و تصویر میکردند اما مردان سیاسیاش به اندازه حکومت در نبود فضای آزاد سیاسی شریک بودند. حزب توده با سایه سنگین خود بر محیط سیاسی و سپس فرعیاتش در قالب چریک و مجاهد، مجال ندادند که رفاه اقتصادی و آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی را هم به همراه آورد. چنین اتفاقی اگر دکتر بختیار موفق میشد، حتماً رخ میداد. پسر که سلطنت را واگذارد، کشوری پشت سر نهاد با 30 میلیارد دلار ذخیره ارزی، تقریبا همین مقدار سرمایهگذاری در خارج، ارتشی مقتدر، صنایعی پویا، زنانی آزاد، دانشجویانی که مفت درس میخواندند از خوابگاه، شهرستانیهایشان برخوردار بودند و با دو سه تومان بهترین غذا را میخوردند.
اما راه دور زدنش را یاد گرفته بودند و حکومت به سندیکایشان زمین و وام میداد که کوی نویسندگان برپا کند. دلار 7 تومان بود و وینستون را 4 تومان میخریدیم و با 5 تومان در سینمای شمال شهر گودار و تروفو میدیدیم و شب در میکده دهباشیان گیلاس به سلامتی و بعدها روح چگوارا بالا میبردیم و پدر و پسر را نفرین میکردیم. و اینهمه در 57 سال بود که پیش از آن آنچه از پدر بزرگ شنیده بودیم مصیبت بود و فقر و مرض و نا امنی. از مادر بزرگ نمیگویم که ده دوازده ساله به خانه بخت رفته بود و در 40 سالگی پیرزن شده بود و ننه جون خطاب میشد.
قنات و آب شاه و جوی آب و خاکشیر و حصبه و سالک را در کودکی به یاد داشتیم و ماشین دودی و گند و تعفن هنوز در چشمهایمان بهجا مانده بود. پدر در تبعید مرد و پسر هم که سرنوشت 4 شاه قاجار و پهلوی در غربت، به مرگ رسیدن بود و دو ولیعهد به غربت نشستن.
در مصر سلطنت افسران آزاد 60 سال طول کشید. یک سال محمد نجیب (پدر کودتائی که انقلاب نام گرفت) هفده سال جمال عبدالناصر (پسر اول انقلاب) یازده سال محمد انورالسادات (پسر دوم انقلاب)، سی و یکسال محمد حسنی مبارک (نوه انقلاب) در دوران عبدالناصر، مصری که در عصر فاروق دارای یک نظام پارلمانی غرب مسلک بود به نظام متمرکز امنیتی نظامی تبدیل شد. احزاب ممنوع، روزنامهها مصادره و دولتی و جامعه دچار تب شعار و انقلابیگری شد البته انقلاب حسناتی هم داشت که در مقایسه با دستاوردهای ما در دوران استبداد پدر و پسر بسیار ناچیز بود. اصلاحات ارضی کردند اما اصلاحات ارضی ما سالها پیشتر انجام گرفت. زنان آزاد شدند اما فقر به حصارشان برد. روشنفکران و نویسندگانشان تبزده از شعارها ستایشگران ناصر و رژیمش شدند و بعد از مرگ ناصر، نجیب محفوظشان خود را لعنت کرد و از بازگشت هشیاری سخن گفت. دوران سادات نیمه پیروزی جنگ رمضان (اکتبر) حاکم را خدا کرد و او تا خواست خدائیش را امتحان کند به تیر اسلامیهائی که برای زدن چپها و ناصریها دستشان را باز گذاشته بود، خاموش شد. مبارک ده سال بر دلها حکومت کرد اما زمانی که حکومت به دست عیال، سوزان خانم انگلیسی و آقازاده جمال خان افتاد فساد و استبداد به هم آمیخت و... با اینهمه اوضاع مصریها در بدترین روزها از امروز هزار بار بهتر بود. مصر فقیر با رشد 6/8 درصد اقتصادی، میلیونها توریست، غلبه بر تروریسم اسلامی از خیلی جهات اوضاع بهتری پیدا میکرد اما با وجود آزادی نسبی رسانهها و استقلال قضا، فضا به مرور ضد مبارک و ایل و تبارش شد و زمانی که موضوع وراثت پیش آمد و جمال خواست بشارالاسد مصر شود، همه چیز به هم ریخت و عمو سام هم دل به اسلامیهای کراواتی داد و مبارک از تخت ریاست به تخت زندان و بیمارستان نقل مکان کرد.
اینهمه گفتم تا به یکشنبه 30 ژوئن مصر برسم. یکسال بعد از آمدن خمینی همه چیز برای ما روشن بود. در 22 بهمن 58 سالروز به قدرت رسیدن خمینی، موج اعدامهای انقلابی صدها تن از دولتمردان و نظامیان و بزرگان رژیم پیشین و البته بسیاری از خرده پایان از جمله پاسبانها و سربازها و بیگناهان را درو کرده بود. دانشجویان به اصطلاح خط امام با کارگردانی تودهایها و سرخهای عباپوش عمل شرمآور اشغال سفارت و گروگانگیری را مرتکب شده بودند. زندانها انباشته از بزرگان سیاست و فرهنگ و اقتصاد و قلم و نظام بود، روحانیون آزاده همچون آیتالله شریعتمداری و آیتالله قمی و روحانی و علامه رضا صدر در تنگنا و حصر قرار داشتند. به دستور آقا قلمها را شکسته بودند و روزنامهها و مجلات ما یا مصادره و یا توقیف شده بود. صدا و سیما ملالآور و تهوعبرانگیز، دستگاه قضا باردیگر به تصرف شریعت و آخوندها درآمده بود. تصفیههای خونین و بیخون در تمام دستگاههای دولتی بهشدت در جریان بود، ملیون رانده، آزاد اندیشان در حصار مانده، زنان اسیر و در آستان کفن پوش شدن بعد از چندین دهه آزادی انتخاب پوشش داشتن، حکومت تظاهر و فریب برقرار و ملت بیاختیار، هنوز تب زده بعضاً مسحور سحر ساحر هندیزاده و جمعی مغبون و امیدوار به دنبال ریاست جمهوری سید احمد که شاید نظر لطفش شامل حالشان شود ومزد مجاهدتهایشان در به تخت نشاندن روحالله را دریافت کنند. تودهایها و فرزندان فدائیشان بر این باور بودند که سید با قلب شکسته بهزودی میرود، عین حرفهای ... شاعر خلق یادمان است: «گربه نره که پشم است و رفسنجانی بیپشم، رجائی در پیت و بنیصدر ته پیت، مملکت مال ماست که رفقا به کابل رسیدهاند.» در 22 بهمن 58 اگر ملتی در حد مصریان هوشیار بودیم به جای صف کشیدن و «خمینی ای امام» خواندن یا راهی شمال شدن و در حاشیه راندن به خیابان میآمدیم و همان میکردیم که مصریان کردند آیا امروز اینجا بودیم که هستیم؟
جامعه مدنی مصر از ما پیشرفتهتر نبود آن روز ما 35 میلیون نفوس بودیم با میلیونها تحصیلکرده و دانشگاهی که عکس خمینی را در ماه نمیدیدند اما با انشاءالله گربه است به همراهی خود با موج مرگ و وحشت ادامه میدادند. مصر در سال 1952 حداکثر 16 میلیون جمعیت داشت و در فوریه 2011 جمعیتش به 80 میلیون رسیده بود مثل ما که دوبرابر شدیم. درصد باسوادها و آنها که فقط خواندن و نوشتن میدانستند هنگام انقلاب در ایران از تعداد مصریهائی که خواندن و نوشتن میدانند 30 در صد بیشتر بود. مصریها از ما دیندارتر بوده و هستند، با اینهمه در برابر سیاست «اخونة مصر» یعنی اخوان المسلمینی کردن مصر توسط مرسی و مرشدانش چون خیرت شاطر، بپاخاستند. میلیونها مصری در چهارگوشه امالدنیا (مصریها کشور خود را مادر دنیا میدانند و پر بیراه هم نمیگویند) به خیابان آمدند، طرفداران مرسی و همه اسلامیها که حتی یک آدم با چهرهای مطبوع در میانشان دیده نمیشد نیز در قاهره در برابر مسجد رابعه عدویه جمع شدند اما تظاهرات میدان التحریر و قصر اتحادی کجا و تظاهرات اسلامیها کجا! تظاهرات روز یکشنبه که در تاریخ مصر بیسابقه بود و حدقل سه برابر تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات میدان التحریر در زمان انقلاب در آن شرکت داشتند (در شهرستانها نیز چنین بود) میتوانست با هوشیاری مرسی و اقداماتی سریع ازجمله تغییر کابینه و سپردن دولت به دکتر البرادعی و یا وزیر دفاع و فرمانده نیروهای مسلح ژنرال سیسی که محبوبیت زیادی در بین مردم دارد برای برگذاری انتخاباتی سالم، ملغی شود اما بدبختی مرسی در این است که او عروسکی در دست اخوان است و هرچه مرشد و معاونش خیرت شاطر بگوید همان میکند. روز چهارشنبه او در سخنان دوساعته ملالآورخود سخنی درست در راضی کردن اپوزیسیون و مردم برلب نیاورد. او در حرفهایش ضمن اعتراف به بعضی خطاها یادآورشد، من از زمان به قدرت رسیدن در ژوئن 2012 تلاشهایی را انجام دادهام که برخی مواقع این تلاشها به درستی و گاهی به اشتباه صورت گرفته است. اما اصلاح این اشتباهات ممکن است، قطبی شدن صحنه سیاسی در مصر به مرحلهای رسیده که کل کشور را در خطر بیثباتی قرار داده است و دموکراسی را تهدید میکند. مرسی اضافه کرد:
هر انقلابی دشمنانی دارد و همه ملتها با چالشهایی مواجه هستند. انقلاب و ملت مصر از این شرایط مستثنی نیستند. مصر با مجموعهای از چالشها روبرو است. انقلاب 2011 که منجر به سرنگونی مبارک شد، بایستی از طریق اصلاحات ریشهای و سریع به اهداف خود برسد.
مرسی مدعی شد، برخی از شخصیتها بهویژه بقایای رژیم سابق بر این باورند که عقربههای ساعت در مصر به عقب باز میگردد. آنها خود را انقلابی مینامند در حالی که اینطور نیست. (این گفته توهین به اپوزیسیون، میلیونها مصری به ویژه جوانانی بود که جنبش تمرد ـ عصیان ـ را علیه او پایهگذاری کردهاند و در سالروز ریاست او طوماری با 22 میلیون امضا برای برکناریش ارائه کردند) مرسی با حمله به رسانهها، روزنامهها و کانالهای خصوصی و مستقل رادیو تلویزیون و جبهه نجات را، که عمدهترین مخالفانش چون دکتر البرادعی، حمدین صباحی و عمرو موسی عضو آنند مورد حمله شدید قرارداد و ادعا کرد نیروها و احزاب سیاسی از جمله جبهه نجات ملی با این ادعا که نظام منتخب از همان روز اول مشروعیت خود را از دست داد، از مشارکت در حکومت ممانعت میکنند.
وی افزود از وزیر کشور خواسته است یگان ویژهای را برای مقابله با اقدامات افراد خشونتطلب که باعث رعب و وحشت شهروندان مصری میشوند، تشکیل دهد. (در تمام تظاهرات پیشین این اسلامیها بودند که عامل خشونت میشدند مثل اوباش حزباللهی خودمان) او همچنین خواستار تشکیل کمیسیون مستقل با مشارکت همه احزاب سیاسی برای اصلاح قانون اساسی شد و همچنین دستور داد، کمیته عالی آشتی ملی شامل نمایندگانی از همه احزاب و گروههای سیاسی فعال در کشور تشکیل شود. اما کسی به پیشنهاد او اعتنائی نکرد. محمد مرسی در سخنرانی چهارشنبه خود همچنین تشکیل یک کمیسیون عالی را با مسؤولیت پیگیری آشتی ملی وعده داد و خطاب به جوانان یادآور شد، همه وزیران و استانداران را موظف کرده است تمام مسؤولانی را که در بروز مشکلات و کمکاریها در عرصه خدمات رسانی به شهروندان مسؤول هستند، اخراج کرده و معاونان جوان و کمتر از 40ساله را برای خود انتخاب کنند.
او خطاب به قبطیهای مسیحی که سخت نگران اسلامیزه کردن مصر هستند گفت: برادران مسیحی ما با برادران مسلمانمان در ساختن کشور سهیم هستند.
وی با بیان اینکه زمان برگذاری انتخابات پارلمانی مصر نزدیک است، افزود، ما خواهان برگذاری انتخابات پارلمانی در سریعترین زمان هستیم. انقلاب مصر دست هر متجاوز به آب و خاک این کشور را قطع میکند. مرسی ضمن نفی وجود زندانیان سیاسی در کشور گفت، زندانیها کسانی هستند که خواهان بازگشت دولت فساد، کینه و ظلم میباشند. این سخنان خشم روزنامهنگاران، قضات و وکلا و روشنفکران و زنان مصری را چنان برانگیخت که در برپائی تظاهرات مصممتر شدند.
مردم چه میخواهند؟
میلیونها مصری بهویژه انقلاب نکردند که فتوای حلال بودن مقاربت با همسر مرده را دریافت کنند و یا عیش دو پیک زدنشان کنار نیل ممنوع شود. کسی برای اسلام و خلافت انقلاب نکرد. اغلب مردم برای زندگی بهتر، پاک کردن فساد در دستگاههای دولتی، توزیع عادلانه ثروت، و بازگشت اعتبار مصر قیام کردند. اعتماد نیمی از آنها به اخوانالمسلمین ناشی از باورشان به صداقت اسلامیها بود اما در عمل دیدند آنها صدبار از مبارک و دستگاه حاکمهاش فاسدتر، مستبدتر، وابستهتر و در عین حال بیعرضهتر از حاکمان قبلیاند و دو سوم آنها از اداره یک مدرسه عاجزند چه برسد به اداره یک دولت. صنعت توریسم که عملا 17 میلیون مصری از آن نان میخورند به افلاس کشیده شده حتی عربهای حاشیه خلیج فارس که در همه فصول هتلهای قاهره و اسکندریه را پر میکردند دیگر رغبتی به سفر مصر نشان نمیدهند. ترکیه و مالزی جای مصر و لبنان را گرفتهاند. هیبت دولت در این یکسال از بین رفت و نا امنی چنان است که روز روشن در خیابان با سلاح سرد و گرم آدم را لخت میکنند. زنان که اصلا امنیت ندارند. و روزی نیست که تجاوزی صورت نگیرد.
مصریها یک سال انتظار کشیدند. البته این را باید گفت که اپوزیسیون مجتمع در جبهه نجات نتوانست به اندازه انتظار مردم عمل کند. این جوانان و هنرمندان و نخبگان مصری بودند که پایههای جنبش «تمرد» را گذاشتند و زمینهساز بزرگترین تظاهرات تاریخ مصر شدند. اپوزیسیون هم بر این موج سوار شد. و حالا باید منتظر دوشنبه و سهشنبه و... باشیم تا نتایج حضور میلیونی مردم و 22 میلیون امضا برای برکناری مرسی باشیم. در حال حاضر سه راه حل برای خروج مصر از بحران مورد بحث است. مرسی کنار رود. رئیس دیوانعالی به عنوان رئیس موقت دولت انتخاب شود. وزیر دفاع دولتی تکنوکرات تشکیل دهد و پس از شش ماه انتخابات پارلمان و طی یکسال انتخابات ریاست جمهوری برگذار شود. قانون اساسی 1970 به جای قانون اساسی ساخته و پرداخته اسلامیها مورد استناد قرار گیرد تا قانون جدیدی نوشته شود.
راه حل دوم استعفای مرسی، و بازگشت نظامیان به قدرت برای شش ماه و برگذاری انتخابات پارلمانی و بلافاصله ریاست جمهوری پس از تصویب قانون اساسی جدید است.
و سرانجام راه حل سوم که مورد نظر مرسی و بعضی از مخالفان است تشکیل دولتی ائتلافی به ریاست دکتر البرادعی با بودن نمادین مرسی در مقام ریاست جمهوری، تهیه قانون اساسی جدید، برگذاری انتخابات پارلمانی و تشکیل دولتی به ریاست حزب برنده انتخابات، یا دولت ائتلافی و ادامه ریاست مرسی تا پایان دوره چهارساله اوست. مصر را تماشا میکنیم و من یکی که حسرت میخورم چرا در بهمن 58 ما مثل مصریها عمل نکردیم.
امتحان اعتیاد
سرانجام یک آدم شجاع در جمهوری ولایت فقیه که بزرگترینش همگی از عاشقان کوکنار و سرسپردگان به دولت افیونند، پیدا شد که در درجه اول یقه خود ارباب را بگیرد که، حضرت! معتادان مفلوک را میگیرید و پوستشان را میکنید و آنوقت خود مجالس کوکنار برپا میکنید و در نشئگی افیون سیاست میبافید.
کار محمد نوریزاد را تحسین میکنم که خطاب به سیدعلی مقام معظم میگوید:
جناب رهبر دستور فرمایند همین فردا همه مسؤولان و کارکنان و قاضیان و نمایندگان و روحانیان و مراجع تقلید و صاحبان رسانهها و خلاصه همه کسانی که به نوعی با مردم مراوده اسلامی وحکومتی و دولتی دارند، مورد آزمایش قرار گیرند تا مبرّا بودن آنان از هر گونه اعتیاد محرز شود. چه خوب میشود که بخشنامهای از زبان رهبر منتشر شود و همگان را به این ضرورتِ اجتنابناپذیر تحکم فرمایند. نوریزاد کار آقای خامنهای را راحت کرده و بیانیهای از زبان او نوشته و توصیه میکند رهبر آن را به همین شکل منتشر کند. بیانیه از زبان رهبر میگوید:
بر همه کارکنان دولت و مسؤولان و شخصیتهای کشوری و لشکری و روحانی و غیر روحانی و نمایندگان مجلس و قضات دستگاه قضایی و همه و همه واجب است که برگه آزمایشِ خود را ـ مبنی برعدم اعتیاد ـ به دستگاه مربوطه خود تحویل دهند. ما نیز خودمان به همراه آقایان محمد نوریزاد، حسین شریعتمداری، یکی از برادران لاریجانی، و یکی از مراجع عظام برای اطمینان مردم از صحت و سلامت کسانی که در اطراف رهبر مجتمعاند، به یکی از مراکز تشخیص اعتیاد مراجعه و نتیجه آزمایش خود را برای آگاهی مردم در معرض دید رسانههای داخلی و خارجی قرار میدهیم و هرگز نیز اجازه نمیدهیم در این حرکت ملی کوچکترین تقلبی صورت پذیرد.
نوریزاد در پایان میگوید: من بر این باورم که مصرف بیش از اندازۀ مواد مخدر در ایران، و این که چرا سوداگرانِ تهیه و تولید و ترانزیت و توزیعِ این مواد از امنیت وافری برخوردارند، تنها به این خاطر است که بخش وسیعی از مسؤولان و مردان صاحب نام ما خودشان آلوده و معتادند.
July 5, 2013 02:21 AM