در سوگ احمد...
احمد كسيلا٬ رفيق هميشه ام٬ يار شبهاي شعر و سرود و سفر٬ پس از سالها درد و رنج خاموش شد.
ياد باد آن روزگاران ياد باد. آن سفر ۲۹ روزه اي كه با هم از لندن تا تهران رانديم با برادرم محمد كه سال پيش
به ناكامي رفت ٬ و كيخسرو بهروزي و فريدون توفيقي كه هزار سال بمانند . اسفند منفردزاده خبر را داد و
من مانده ام با اشك و رودخانه ي خاطراتي كه سرباز ايستادن ندارد . همدلم با فرزندان و همسر فداكارش و برادر و ...
احمد هم مثل محمد من ناكام بود همين بس كه سه دهه خاموشش كردند اورا كه درياي خروش بود .
بلگراد ٬ با احمد كسيلا ٬ كيخسرو بهروزي ٬ برادرم و من
پاريس با احمد٬ فريدون توفيقي٬ برادرم٬ كيخسرو بهروزي و من ...
November 9, 2013 12:54 PM