پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه ۱۲ فروردین
این برنامه از پنجره ای رو به خانه پدری را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم
امروز روز نکبت جمهوری اسلامی و فردا روز سیزده بدر است . مناسبتی که اینها میخواستند که بر اندازند و من اینچنین روزی چهل و اندی سال پیش در منزل علی جان میبدی در شیراز بودم زمان بسرعت میگذرد .
ما جزو همکارانمان بعضی ها بسیار حساس هستند و خیلی هم به من لطف دارند و از اندازه بیرون است ، مثلا من حسین حجازی را نمیتوانم چه بگویم؟ اولا بسیار دوستش دارم، آدم وارسته ای ایست، دیر سالی مدیر رادیو و تلوزیون بوده ، انگار نه انگار، درویش ،به معنای واقعی قضیه ، دیروز به من زنگ زد خیلی ناراحت و آشفته بود میگفت درست نیست بعضی ها بر میدارند چه حرفهایی به شما میزنند ؟
به او گفتم مگر غیر از این انتظار داری برادر خوب من!!!گفت آخه علیرضا میبدی را هم همینجور ، گفتم ببین بعضی ها طاقت این همدلی ما ها را ندارند . ما هفت سال است که داریم با هم کار میکنیم یک صدا از بین ما بیرون آمده ؟ یک شکوه و شکایت و حرفی زده شده؟ همکارانم دست از کار کشیدن بخاطر اختلاف با من ؟ نه!!! بعضی وقتها بوده که همکاری گفته سلیقه امان با هم نمیخورد که دو سه مورد هم بیشتر نبوده است والا اگر هم امروز نباشند در ایران فردا دوستان عزیز من هستند همدیگر را نمیبینیم دلمان تنگ میشود ، یعنی ما یک جمعی بودیم با هم شروع کردیم و الان هم باهمیم، در این جمع یکیشان نیست که اینجا را دوست نداشته باشد ، بعنوان خانوادش به اینجا نگاه نکند.
و به او گفتم اصلا ناراحت نباش بگذار بگویند!! خوب لابد ما یک کار درستی داریم میکنیم که عده ای ناراحت هستند یادم هست زمانی که ما شروع کردیم چه افسانه ها گفتند بیست میلیون از عربستان پول گرفته ؟؟؟ ما آمدیم با نوای بی نوایی ، تلوزیونهایی بودند که کشور های بزرگ حمایتشان میکردند و فقط هزینه برنامه های نوروزیشان به اندازه هزینه یکسال ما بود همه اینها را من شنیدم با آرامش برای اینکه آنکه حسابش پاک است از محاسبه چه باک است.
اما این دو سه روزه چیزی که دردم داده و آزارم داده که یک نازنینی مثل مرتضی رفت از بین ما، یک انسانی که دنیا و آخرت به نگاهی فروخت ، مرتضی میرآفتابی، فرزند یک روحانی بود که بسیار مرد محترمی بود و برادرها همه تو کار هنر رادیو و نمایش و خواهر زاده ها هم ، بهر حال ما از یک نسل و کم و بیش با یکی دو سال تفاوت بودیم آقا مرتضی همه جا بود احترامش میگذاشتند حرمت شهر بود با کتابهایش و نوشته هایش و سیمرغش، با سختی هایش و درد هایش خیلی سختی کشید یک منتقد درجه یک و نویسنده توانا بود .چند شب قبل به من زنگ زدند و گفتند مرتضی هم رفت ، اگر کشوری داشتیم و اگر سرزمینی داشتیم اگر آدمی داشتیم و اگر قطبی هنوز بود !! اگر ایرج گرگین نازنین بود مسلم مراسم پرشکوهی برایش بر پا میکردند. وهمه گیلاسهایشان را به سلامتیش بلند میکردند . او در ادبیات و شعر و قصه بر گردن ما حق داشت .
چه بگویم از روزگار تلخ تر از زهر . در این نوروزکه یک روزش باقی مانده، سیل به همه مردم ایران و ما این ایام را عزا کرد و سخنان محمد نوریزاد در مورد سیل شنیدنی است. خیلی جالب بود خود روحانی هم متوجه این مسئله هم شده است و می گوید این تقصیر سپاه است ، سپاه است که عامل این مسئله شده است . خوب آقای روحانی عزیز در زمان احمدی نژاد بخاطر اینکه باج بدهند به سپاه آمدند این پروژه ها را به سپاه دادند ، شما که در اندیشه مردم بودید چرا از شان نگرفتید ؟؟ سپاه سد بلد نیست درست بکند اینها فقط دزدی بلدند.
شما فکر میکنید رستم قاسمی بلد است مثلا پل درست بکند ، نه!!! دو سال وزیر نفت بود دو میلیارد دلار دزدید شما از دزد که انتظار ندارید که کارشناس و معمار باشد، اینها دزدند، میروند پل بزند، میگوید حالا یک کم از گوشه اش بزنم ته اش یک دو میلونی میماند به این ترتیب کار انجام میدهد . یکی از همین بچه های سپاه برای من میگفت قرارگاه خاتم الانبیا وقتی پروژه ها میآمد و به دست ما میدادند همین رستم قاسمی بچه ها را صدا میزد و میگفت ۸ سال تو جنگ ما چه قدر ایثار کردیم ؟؟؟ داد میزدند یک میلیون ، بهره اش چقدر میشود ؟؟ دو میلیون ، میشه سه میلون ایثار کردیم پنج میلیون باید ببریم هم خدا خوشش میاید هم بنده خدا.!!!
به همین وقاحت و سادگی ، بعد گزارش درست میکردند و پیش خامنه ای میبردند یک شرکت نیست در جهان پیدا میکردند و این شرکت نیست در جهان میآمد اعلام میکرد این جاده ۱۸۰ کیلومتری را کیلومتری مثلا ..... اینقدر میگیریم و این را از اون میگرفتند و خودشان نصف آن مبلغ را اعلام میکردند و خامنه ای هم میگفت ایوالله من از شما بچه های سپاه غیر از این توقعی ندارم .
کانون بیماران سرطانی در استان گلستان تقاضای کمک کرده است، چرا؟؟؟؟ این بخاطر فرسایش لایه ازون است ودر دنیا سرطانهای پوست زیاد شده یکی کانادا و یکی اسکاندیناوی است باز مناطق شمالی آنجا که بسیاری از دوستان من یا خودشان یا همسرانشان مبتلا شده اند. اما در شمال کشور هیچ نوع زمینه ای وجود ندارد و محیط سرطانزا نیست ، چرا سرطان ایجاد میشود باید بگردید دنبال دلیل اینکار .
در بخش دوم برنامه به منطقه خواهیم رفت وشما را در جریان کنفراس سران عرب در تونس و دیگر رویداد های مهم منطقه قرار خواهیم داد . درادامه شما را از چند خبر داخلی آگاه خواهیم نمود. با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.
A Window to the Fatherland – Monday 1 April 2019
We begin tonight’s edition of A Window to the Fatherland with Dr. Alireza Nourizadeh reading one of his poems from the book of his collected works.
Dr. Alireza Nourizadeh:
Today is the fortieth anniversary of the establishment of the Islamic republic regime and it is truly a sad and dark day in our country’s long history.
I vividly remember that on this day forty years ago I was staying at the home of my close and old friend Ali Meyboudi.
In our mutual profession of journalism we respect our colleague’s points of views even if we disagree with them. Ali rang me yesterday and was furious about how some individuals in this business have been verbally attacking me only because they are jealous of how we have been working together on this channel for seven years without any problem and in complete harmony.
I reminded Ali that when certain people attack us it must be because we are doing our job properly. They have in the past accused us of being in the pay of the Saudi government and that we have received 20 million dollars from them!!
I invite these accusers to come forward and have a look at our sources of finance and go through our annual business accounts for themselves.
Another issue that has really troubled me during the last few days is the loss of Morteza Miraftabi. He was the son of a cleric but never forgot his roots even though he rose to fame for his literary works and writing plays for radio and television productions.
Naturally our main sadness at this time of national crisis is the devastating flood that has taken the lives of tens of people in Iran in recent days.
And as Mohammad Nourizad has said in his eyewitness report on the floods in Iran, even Rouhani has publicly confessed that a major factor in the creation of the current disaster is the business involvement of the Revolutionary Guards in building dams, roads and motor ways by destroying all those natural barriers that could have stopped the flow of the flood water.
لینک وبسایت:
http://iranefardalive.com/Archive/50515
لینک یوتیوب:
https://youtu.be/ZSl0kjLzs8w
لینک دانلود:
https://vimeo.com/327760546
فایل صوتی:
https://soundcloud.com/alirezanourizadeh/m5yjiidzr5rg
فایل صوتی کم حجم:
https://soundcloud.com/alirezanourizadeh/ad8gjijh8m7b
گوگل درایو:
https://drive.google.com/file/d/1CokcSp70SBI8DBfCNQxEXrEx4IrlWs6-/view?usp=sharing
April 14, 2019 04:50 PM