September 11, 2019

پنجره ای رو به خانه پدری چهارشنبه ۶ شهریور

nor4-300x160.jpg

این شماره از برنامه را با شعری از دفتر اشعار دکتر علیرضا نوری زاده آغاز می نماییم. سپس همراه با شما خوبان به گفتگو با دکتر پیام فاضل پزشک و روانشناس عضو سازمان پزشکان بدون مرز به گفتگو می نشینیم و داستان زندگی او را از زبان خودش خواهیم شنید .

پیام فاضل را شما خوب میشناسید چندین بار به در برنامه حضور داشته است و در سازمان پزشکان بدون مرز فعالیت داشته و پزشک مشاور سازمان ملل است آفریقا ، کره شمالی و این سو و آن سوی جهان را رفته است ، اماچرا در وجود این انسان درد کشیده چه اتفاقی افتاده او را به این عصیان بر انگیخته ، اما عصیانی که ثمره مثبتی دارد.

دکتر نوری زاده: به پیام فاضل عزیزم سلام میکنم

دکتر فاضل من به اشاره برای مردم گفته بودم ، او مادری داشت زنی فاضل محقق بسیار باسواد و عاشق بچه اش ، شهلا حریری . انقلاب شد همسرش هم حرفه پزشکی داشت و دلبسته شد به یک سازمان سیاسی ، اتفاقی که افتاد همسر او بعد از دستگیریش اعلام تبری کرد از او بگذارید از خود پیام بپرسم ، پیام حکایت چه بود و چه شد که شهلا به اوین و تیر باران رسید

دکتر فاضل: ما انقلاب از وسط زندگیمان رد شد از چند سال مانده به انقلاب پدرم علاقه مند به کتابهای دکتر شریعتی شده بود و زمان بچگی هم زمینه مذهبی در خانواده داشتند این علائم تشدید شد و من هم که یک بچه کوچک بودم تا نیمه شب با پدرم و مادرم کتابهای دکتر شریعتی و مذهبی را میخواندیم و انقلاب درست از وسط زندگی ما رد شد و بشدت ما مذهبی شدیم و الان بعد از چهل سال که به کتابهای دکتر شریعتی نگاه میکنم اسلام را رنگی دیگر زد و به شکل دیگری فروخت به مردم ما و یکی از گرفتاری های ما تزییناتی بود که دکتر شریعتی به دین اسلام و شیعه علوی بست.

و جالب است که آدم های مختلفی از خانه ما گذشتند یکیشان جلالدین فارسی بود و مثلا او هم گفت که دکتر شریعتی با او همبند بوده است و گفت اصلا نماز نمی خواند و فقط مدیتیشن میکرد و خمینی هم به همین ترتیب برخلاف آن ظاهر دهاتی و زبانی که صحبت میکرد این آدم بسیار آدم استراتژیست و قدرتمندی بود، شما ببینید هنوز در شورای گذار که من دارم میبینم که شما دعوت کردید برای چرخاندن این انقلاب به تک تک این چیز ها فکر کرده بود پیغام میداد به توانیر که برق را قطع بکنند و داریوش فروهر را فرستاد به ارتش و با آنها هماهنگ کرد و پیغام میداد به سربازها که آنها فرار بکنند ،به دکتر یزدی و قطب زاده گفته بود هر وقت من حرف چرند و پرندی میزنم که به مزاق خارجی ها خوش نمی آید شما درستش کنید .
من میخواهم آزادانه صحبت بکنم خمینی نسخه ای از نسخه حضرت محمد بود با این گروه وصلت میکرد و با آن گروه متحد میشد و با آن گروه جنگ میکرد میدید یهودیان پول زیاد دارند و علی را میفرستاد ۹۰۰ نفرشان را میکشت و خدعه کردن کار حضرت پیغمبر بود این کتاب ۲۳ سال آقای دشتی را توصیه میکنم همه بخوانند غزوات پیامبر همه اش راه زنی بوده و خمینی هم همه فکرها استفاده کرد و در فرانسه گفت حکومت حتی بهتر از حکومت فرانسه و راجع به زنها اصلا صحبتی نکرد و راجع به فرق زن و مرد صحبتی نکرد و همه اش یک چهره روحانی و ملایم را به خود گرفته بود.


دکتر نوری زاده: شما پاریس هم رفتی؟ پیش خمینی؟ اولین بار که شما در ایران ، این را هم بگویم که پدر شما یک آدم امروزی بود من زمانی که درسم تمام شد و به ایران برگشتم یک مهمانی در کابارهبرایم گرفتند که پدر هم بود و خیلی خوش گذشت !!

دکتر فاضل: قبل از اینکه پدر به این جریانات انقلابی معتقد بشود و ادامه زمینه مذهبی بچه گی اش بود یک آدم خیلی متنوع المزاج و خیلی امروزی ویسکیش را بخورد و رقصش را بکند و حتی افراطی از جهاتی که مادر من باعث شد گرایش به مجاهدین خلق پیدا بکند، و پدرم با سکرتر مطبش یک جریاناتی عشقی پیدا کردند و مادرم که عاشق این مرد بود اصلا از زندگی او بیرون رفت و یک خودکشی سیاسی کرد در واقع از نظر من و از آن روزی که این اتفاق افتاد مادر مرد و ما هم دیگر عاطفه اش را ندیدیم.

آن اوایل که هم مجاهدین و هم فداییان خوب بودند و مادر ناظر انتخابات بود و مجاهدین خلق داشتند خیلی رای میآوردند.و مادرم میخواست جریان یک تقلب را گزارش کند ولی یک پاسدار جلویش را گرفت و دماغش را شکاند و صورتش را غرق در خون کرد و سازمان مامان را برد پیش مسعود رجوی و عکس گرفتند و چند صفحه از روزنامه مجاهد و روزنامه های ذیگر هم عکس مامان بود و مامان بدون سابقه سیاسی زیادی یکدفعه پلکان ترقی را در سازمان مجاهدین خلق را موجی بالا رفت و بابا برای خود شیرینی برای جمهوری اسلامی نامه خیلی زشتی نوشت که این زن من طاغوتی است و ما در خانه دوبلکس زندگی میکنیم و حمام ما این شکلی است و غذایمان آن شکلی است و اینها از پولداری زیاد است که زیر دلش زده و آنطور حرف میزند.

دکتر نوری زاده: وقتی این نامه در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شد من مادر را دیدم ویک چیزی نوشته بود که من ادیت کردم و گفتم من حاضرم اگر بخواهد آن را چاپ بکنم ، گفت نه میخواهم یک طرحی دارم برایش مادر الارغم آن بی حرمتی که دکتر فاضل به او کرده بود مادر خیلی رعایت کرده بود مادرت بی حرمتی نکرده بود و فقط دلبستگیش را به سازمان گفته بود..................

با ما باشید و برنامه پنجره ای رو به خانه پدری را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید، منتظر شنیدن نظرات شما پیرامون این برنامه هستیم.

لینک وبسایت:

http://iranefardalive.com/Archive/55447

لینک یوتیوب:

https://youtu.be/82FaRapj4nc

لینک دانلود:

https://vimeo.com/356319289

فایل صوتی:

https://soundcloud.com/alirezanourizadeh/panjereh-4

فایل صوتی کم حجم:

https://soundcloud.com/alirezanourizadeh/panjereh-kam

گوگل درایو:

https://drive.google.com/file/d/16slNXDwDOkNmsm3i_A4CDzwmf7kFULPx/view?usp=sharing
Attachments area
Preview YouTube video پنجره ای رو به خانه پدری چهارشنبه ۶ شهریور‎

September 11, 2019 09:03 AM






advertise at nourizadeh . com